همه‌چیز درباره تاریخچه وستروس ؛ هر چیزی که درباره دنیای جورج آر. آر. مارتین باید بدانید

حالا که بحث بین سیاه‌ها و سبز‌ها در جریان است و بسیاری به دنبال نابودی خاندان تارگرین در سریال خاندان اژدها هستند، بهتر است تا نگاهی به تاریخچه وستروس بیاندازیم.

اگرچه سریال بازی تاج و تخت و خاندان اژدها به طور کلی اقتباسی وفادار از کتاب‌ها است؛ اما به طور مداوم و عمدی، تقریباً تمام اشارات به تاریخ هفت پادشاهی وستروس را حذف کرده است تا بتواند داستان را به بهترین شکل ممکن روایت کند.

در حالی که این کار در پنج فصل اول به خوبی انجام شده است، اما در فصل ششم به طور غیرمنتظره‌ای این تاریخ 12000 ساله وارد داستان اصلی شد و زمینه را برای دو فصل نهایی سریال فراهم کرد که تلاش داشتند تا همان نتیجه‌ای را که «جورج آر. آر. مارتین» در دو رمان آینده خود خواهد داشت، ارائه دهد که موفق هم نبود.


ادامه مطلب در ادامه

بیشتر بخوانید:

برای اطلاع از آخرین اخبار سینمای جهان، می‌توانید به بخش اخبار سینما و تلویزیون و کانال تلگرامی فیگار مراجعه کنید.


در پاسخ به اینکه وستروس کجاست ، باید گفت که وستروس یک سرزمین خیالی است که نخستین‌بار در مجموعه داستان‌های نغمه آتش و یخ نبرد پادشاهان اثر جورج ار. ار. مارتین و اقتباس تلویزیونی آن، بازی تاج و تخت و سریال خاندان اژدها به تصویر کشیده شد.

همه‌چیز درباره تاریخچه وستروس

با استفاده از لیست زیر می‌توانید به بخش مورد نظر خود مراجعه کنید:

تاریخچه وستروس
تاریخچه وستروس

این سرزمین، قاره اصلی داستان بازی تاج و تخت کتاب است و محل زندگی بسیاری از خاندان‌های بزرگ و قدرتمند را نشان می‌دهد که برای تصاحب تخت آهنین «اگان» و حکومت بر هفت پادشاهی با یکدیگر رقابت می‌کنند. برای روشن کردن پیشینه پیچیده این سرزمین، ما یک تاریخچه مختصر اما کامل از وستروس گیم اف ترونز را گردآوری کرده‌ایم.

عصر سپیده‌دم (12 هزار سال پیش)

تاریخچه وستروس
تاریخچه وستروس

انسان‌های نخستین، از طریق یک پل زمینی طبیعی که قاره وستروس را به اسوس متصل می‌کرد، وارد این سرزمین شدند. آن‌ها علاوه بر فرهنگ و دین خود، فناوری جدیدی، همچون شمشیرهای برنزی، سپرهای چرمی جوشیده و استفاده از اسب برای سفر و جنگ را نیز به غرب وستروس آوردند. انسان‌های نخستین شروع به تصاحب زمین برای خود کردند و برای ساخت شهرک‌های جدید، درختان جنگل را قطع کردند.

این کار باعث آواره شدن ساکنان اصلی وستروس، نژادی کوچک و جادویی شد که بعدها توسط انسان‌های نخستین، به نام کودکان جنگل شناخته می‌شدند. بدتر از آن، درختان ویردوود مقدس آن‌ها که توانایی جنگیدن در آن‌ها را داشتند، به طور سیستماتیک نابود شدند که برای آن‌ها توهین‌آمیز بود.

پس از این اتفاق، جنگ آغاز شد. کودکان جنگل از جادو استفاده کردند (از جمله شکستن پل زمینی و تبدیل آن به جزایر استپ استون)؛ اما حریف قدرت و تعداد برتر انسان‌ها نبودند. در یک تلاش نهایی، آن‌ها وایت واکرها را به عنوان یک سری ابرسربازان ماوراءالطبیعه ایجاد کردند؛ اما این کار نتیجه معکوس داد، زیرا زامبی‌های یخی در نقطه‌ای نامعلوم علیه اربابان خود نیز قیام کردند.

در نهایت، یک پیمان صلح بین دو قوم امضا شد که خواستار همزیستی مسالمت‌آمیز آن‌ها بود. کودکان جنگل موافقت کردند که در جنگل‌ها بمانند و انسان‌های نخستین سوگند خوردند که جنگل‌ها (به ویژه درختان ویردوود) را تنها بگذارند. در نهایت، آن‌ها دین کودکان جنگل را نیز به عنوان دین خود پذیرفتند و خدایان جنگل، رودخانه و سنگ را پرستیدند (این عمل تا به امروز در شمال و در بین برخی از استارک‌ها ادامه دارد).

کاملاً ممکن است که این آتش‌بس به دلیل تهدید روزافزون وایت واکرها ضروری شده باشد؛ اما تاریخ، اولین حمله بزرگ موجودات مرده به وستروس را تا چند هزار سال بعد ثبت نکرده است.

شب بلند (8 هزار سال پیش)

تاریخچه وستروس
تاریخچه وستروس

یک زمستان طولانی که تمام یک نسل را در بر می‌گیرد، ناگهان بر کل جهان فرود می‌آید و اولین حمله تمام عیار وایت واکرها را به همراه می‌آورد. بین قحطی، سرمازدگی و جنگ، ده‌ها هزار نفر جان خود را از دست می‌دهند.

در شرق وستروس ، انسان‌های نخستین به دنبال مکان‌های فراموش‌شده کودکان می‌گردند تا یک اتحاد نظامی برای مقابله با زامبی‌های یخی تشکیل دهند. این تلاش موفقیت‌آمیز است و دیوار، همراه با نگهبانان شب برای محافظت از آن، پس از آن ساخته می‌شود تا اطمینان پیدا کنند که هیچ حمله غافلگیرانه‌ای دوباره به قاره وارد نخواهد شد.

کودکان به برادران اولیه نگهبانان شب، چند هزار خنجر ابسیدین می‌دهند که تنها سلاح شناخته شده برای آسیب رساندن به وایت واکرها است. در آن سوی دریای باریک، مردم اسوس در اطراف یک شخصیت افسانه‌ای، به نام «آزور آهایی» متحد می‌شوند که شمشیر جادویی شکست‌ناپذیری به نام «لایتبرینگر» را با استفاده از خون و احتمالاً روح همسرش، «نیسا» می‌سازد.

کشیشان سرخ الهه آتش، پیش‌بینی می‌کنند که شب طولانی روزی بازخواهد گشت و به زودی خود «آزور» نیز برمی‌گردد تا دوباره بشریت را نجات دهد.

تهاجم اندال‌ها (6 هزار سال پیش)

تاریخچه وستروس
تاریخچه وستروس

با کمک فناوری نسبتاً جدید کشتی‌سازی و ناوبری، گروهی از مردم به نام «اندال‌ها»، درست مانند انسان‌های نخستین که شش هزار سال قبل این کار را انجام داده بودند، اسوس را ترک کرده و برای یافتن خانه جدیدی به وستروس سفر می‌کنند. «اندال‌ها» نیز یک روند استعماری خشونت‌آمیز را آغاز و با پیشروی به سمت شمال، جنگی طولانی مدت با انسان‌های نخستین آغاز کردند.

در نهایت، آن‌ها به امضای یک آتش‌بس پرداختند که منجر به همزیستی مسالمت‌آمیز این دو قوم شد. انسان‌های نخستین در شمال باقی می‌مانند و به پرستش خدایان قدیمی خود ادامه می‌دهند، در حالی که تازه واردان تمام بقیه قاره را تصاحب می‌کنند و دین جدید خود را که دین هفت نام دارد را تأسیس می‌کنند. اختراع فرهنگی شوالیه‌ها و جوانمردی توسط این خاندان، در نهایت در سراسر سرزمین رواج یافت.

یک اثر جانبی منفی دیگر از مهاجرت این قوم، ناپدید شدن کامل کودکان جنگل در برابر حضور بیشتر انسان‌ها است. خیلی زود، انسان‌ها آن موجودات را فراموش کردند.

ظهور ولاریون‌های آزاده (5 هزار سال پیش)

تاریخچه وستروس
تاریخچه وستروس

در ابتدا، «والیریا» تنها یکی از جوامع بی‌شمار پراکنده در سرزمین وسیع اسوس بود؛ اما این منطقه با کشف اژدها در مرزهای خود (در لانه‌ای از آتشفشان‌های عظیم)، مسیر خود را تغییر داد. زمانی که والیریایی‌ها یاد گرفتند چگونه با استفاده از جادو و زبان، این موجودات غول‌پیکر را اهلی کنند، به سرعت خود را به عنوان بزرگ‌ترین قدرت سیاسی و نظامی جهان معرفی و به مدت پنج هزار سال حکومت کردند.

امپراتوری قدیمی غیس، به عنوان قدرت قبلی اسوس، برای جلوگیری از انقراض خود، پنج بار با والیریایی‌ها جنگید؛ اما لشکر سربازان منظم آن (احتمالاً مانند جانشینان امروزی‌شان) حریف اژدها نبودند.

قلمروی آزاد والیریا، با الحاق سرزمین‌های سابق غیسی، از جمله خلیج بردگان (جایی که دنیریس تارگرین در فصل 5 و 6 در آنجا زندگی می‌کرد)، گسترش یافت و حتی تا لبه غربی خود سرزمین وستروس نیز کشیده شد و پایگاه دراگون استون (که در نهایت توسط پادشاه استنیس باراثیون کنترل شد) را تشکیل داد.

خروج رینور (1 سال پیش)

تاریخچه وستروس
تاریخچه وستروس

سومین و آخرین مهاجرت بزرگ به وستروس، توسط والیریایی‌ها آغاز شد که تلاش کردند امپراتوری خود را در سراسر اسوس گسترش دهند. روینی‌ها، مردمانی برابرگرا که در امتداد رودخانه نیرومند روین ساکن بودند، در جنگ به شدت شکست خوردند (ظاهراً جادوی آب در برابر اژدها بی‌فایده بود) و ملکه جنگجوی آن‌ها، «نیریا» (شخصیتی که آریا استارک، نام گرگ خود را از روی آن گذاشت)، برای یافتن خانه جدیدی به دریا زد.

آن‌ها در نهایت دورن، جایی که «نیریا» با خاندان مارتل ازدواج کرد و فرهنگ لیبرال اجتماعی مردم خود را گسترش داد را پیدا کردند.

عذاب والریا (412 سال پیش)

تاریخچه وستروس
تاریخچه وستروس

پس از پنج هزار سال تسلط بی‌وقفه، قلمرو آزاد والیریا به طور ناگهانی با فاجعه‌ای با طبیعت ناشناخته سقوط کرد و شبه‌جزیره را به مجموعه‌ای از جزایر سقوط‌کرده تبدیل کرد. به نظر می‌رسد زنجیره عظیم آتشفشان‌های عبوری از این کشور، مسئول این فاجعه بوده‌اند؛ اما ما مطمئن نیستیم که فوران‌های عظیم و بی‌سابقه آن‌ها جادویی بوده‌اند یا صرفاً یک اتفاق طبیعی. منطقه اکنون غرق شده به دریای دودآلود معروف است.

فتوحات اگان (298 سال پیش)

تاریخچه وستروس
تاریخچه وستروس

فقط 12 سال پیش از نابودی کامل والیریا، «دنیس تارگریان» یک پیش‌گویی انجام داد که در آن به ویرانی این خاندان می‌پرداخت. او به پدرش التماس کرد که خاندان تارگریان را به امنیت دور افتاده در دراگون استون ببرد که و بدین ترتیب، او نیز خانواده‌اش را نجات و به آن‌ها اجازه داد تا تنها وارثان امپراتوری سابق شوند.

در قرن پس از سقوط ولیریایی‌ها، تارگرین‌ها تلاش کردند تا قلمرو خود را گسترش دهند و بخشی کوچک از امپراتوری آزاد را بازسازی کنند، اما تا زمان ظهور «اگان»، رویاهای فتح آن‌ها تحقق نیافت.

در ابتدا، «اگان فاتح» در جنگ‌های تقریباً مداوم بین شهرهای آزاد مداخله کرد؛ اما به سرعت تصمیم گرفت تا کاملاً پشت به ایسوس کرده و کاری انجام دهد که قبلاً هرگز انجام نشده بود و آن هم متحد کردن تمام وستروس در یک پادشاهی بزرگ و فراگیر بود.

تا آن زمان، چند صد پادشاهی که ابتدا توسط انسان‌های نخستین تأسیس شده بودند، به لطف جذب همسایگان از طریق فتح نظامی، به تنها هفت پادشاهی کاهش یافتند.

فتح «اگان»، او، دو همسر خواهرش (ویسنیا و رینیس) و سه اژدهایشان (بالریون، ویگار و مراکسس)، با پشتیبانی تعداد نسبتاً کمی از سربازان، شش تا از هفت پادشاهی را شکست دادند.

برخی از پادشاهان رقیب در جنگ کشته و برخی دیگر داوطلبانه تسلیم پادشاه «اگان» اول شدند. تنها پس از دو سال کوتاه، این هفت پادشاهی، به هفت پادشاهی وستروس تبدیل شدند.

پیامدهای این جنگ نیز عمیق بود. تخت آهنین از شمشیرهای ذوب شده تمام دشمنان شکست خورده «اگان» ساخت و کینگز لندینگ، پایتخت جدید نام گرفت و به پادشاهان سابق عناوین جدیدی مانند استارک‌ها که قبلاً به عنوان پادشاهان شمال حکومت می‌کردند اما اکنون نگهبانان شمال نامیده می‌شوند، داده شد.

اگرچه دورن از نظر فنی هنوز مستقل از حکومت جدید تارگرین باقی مانده است (تنها پادشاهی است که توانست در برابر قدرت سوارکاران اژدها مقاومت کند)، اما 187 سال بعد، از طریق یک ترتیب ازدواج که در آن شاهزاده وقت دورن با یک شاهزاده تارگریان ازدواج کرد، به قلمرو سلطنتی ملحق شد.

قیام مبارزه ایمان (257 سال پیش)

تاریخچه وستروس
تاریخچه وستروس

پسر «اگان» تارگریان، «اینس»، پس از مرگ پدرش به تخت پادشاهی می‌رسد و بلافاصله باعث خشم ایمان دین هفت می‌شود که در آن زمان ارتشی بزرگ به نام ایمان جنگجو داشتند. آخرین قطره زمانی چکید که پادشاه «اینس» پسرش را با دخترش ازدواج داد؛ اگرچه ازدواج خویشاوندی یک سنت دیرینه تارگرینی بود، اما دین هفت آن را توهینی به خدایان دانست.

این اتفاق، جنگ به دنبال داشت و هفت سال طولانی و خونین به طول انجامید. تا زمانی که «جیهریس اول» به سلطنت رسید، پایان ناگهانی و مسالمت‌آمیزی برای قیام به همراه داشت و همه او را (حتی در سریال house of the dragon ) به عنوان پادشاه آشتی‌دهنده می‌شناختند.

پادشاه جدید، پیمان صلحی را با سپتون، در ازای عفو رسمی «جیهریس» برای تمام شورشیان و سوگند خوردن مبنی بر اینکه تخت آهنین همیشه از ایمان دفاع خواهد کرد را بست و عمل محاکمات مذهبی پایان یافت.

این وضعیت برای دو و نیم قرن بعد ادامه داشت تا اینکه ملکه نایب‌السلطنه «سرسی لنیستر» در کتاب نغمه آتش و یخ طوفان شمشیرها ، پیمان پادشاه «جیهریس» را برای منافع شخصی لغو کرد.

مرگ آخرین اژدها (145 سال پیش)

تاریخچه وستروس
تاریخچه وستروس

پادشاه «اگان سوم»، تنها پادشاه هفتم پادشاهی متحد وستروس، افتخار آخرین پادشاهی را در بن تارگرین‌ها دارد که در کنار اژدهایان واقعی حکومت کرده است. این موجودات جادویی در طول یک قرن گذشته، به ویژه پس از جنگ داخلی خونین تارگرین‌ها (به نام رقص اژدهایان) که 22 سال قبل به پایان رسیده بود و جان بسیاری از اژدها را گرفت، جان خود را از دست دادند.

این جنگ که اکنون در سریال خاندان اژدها و کتاب نغمه آتش و خون به نمایش گذاشته می‌شود، داستان از عرش به فرش رسیدن این خاندان را روایت می‌کند. پس از این جنگ، ملکه «رینیرا»، تنها وارث خود، یعنی «اگان» را روی تخت پادشاهی قرار داد.

اگرچه «اگان» تمام تلاش خود را برای پرورش فرزندان سالم انجام داد، اما تنها توانست نوزادان بیمار رشد دهد. او نتوانست از مرگ آخرین آن‌ها جلوگیری کند. مردم در زمان حکومتش، به او لقب اژدها‌کُش را دادند.

شورش رابرت (عصر حاضر)

تاریخچه وستروس

در اواخر حکومت «اگان سوم»، «ریگال تارگریان»، ولیعهد وقت آن زمان، «لیانا استارک»، خواهر «ادارد استارک» را به اسارت می‌برد و به او تجاوز می‌کند؛ اما این تنها خلاصه رسمی از وقایع است که رخ می‌دهد.

دلایل متعددی وجود دارد که نشان می‌دهد «لیانا» با میل خود با او فرار کرده است؛ چرا که در داستان کتاب‌های جورج ار ار مارتین ، نشان داده می‌شود که آن‌ها به‌طور مخفیانه عاشق یکدیگر بوده‌اند و حتی فرزند نیز دارد.

لرد «ریکارد استارک»، نگهبان شمال و پسر بزرگ‌تر و وارثش، «براندون»، تقاضای عدالت می‌کنند. پادشاه «ایریس دوم»، شانزدهمین پادشاه تارگریان، آن‌ها را به کینگز لندینگ می‌خوانند و سپس آن‌ها را شکنجه و اعدام می‌کنند.

علاوه بر این، به‌منظور جلوگیری از شورش‌های بیشتر، او سرهای «ادارد استارک» و «رابرت براتئون» را که تحت مراقبت و آموزش لرد «جان آرین» بودند را فرا می‌خواند.

«ایرس دوم»، به دلیل رفتار غیرعادی‌اش (که به طور گسترده باور بر این است که محصول چندین قرن ازدواج خویشاوندی تارگرین است)، لقب «پادشاه دیوانه» را به خود گرفت. این اعمال بی‌دلیل خشونت‌آمیز، برای بسیاری در قلمرو، به عنوان آخرین قطره‌های خون تارگرین‌ها قلمداد می‌شد.

خاندان‌های استارک، باراثیون و ارین، آشکارا جنگ را اعلام کردند و بسیاری از خاندان‌های بزرگ دیگر وستروس را برای سرنگونی «ایرس» فراخواندند. شورش «رابرت»، همانطور که مشخص شد، یک سال طول کشید و منجر به مرگ شاهزاده «ریگار» (که توسط رابرت در نبرد تن به تن کشته شد) و پادشاه «ایرس دوم» (توسط سر جیمی لنیستر، عضوی از گارد سلطنتی خود که از پشت به او خنجر زد)، قتل همسر «ریگار»، «الیا مارتل»، «اوبراین» و دو کودک خردسال او به دستور مستقیم لرد «تایوین لنیستر» و در نهایت پراکندگی دو فرزند باقی مانده به نام‌های «ایرس»، شاهزاده «ویسریس» و شاهزاده خانم «دنیریس» شد.

پس از پایان جنگ، «لیانا استارک» نیز در یک رویداد مرموز، در برج شادی در دورن، جایی که مخفیانه نگهداری می‌شد، درگذشت. با سقوط خاندان تارگریان، خاندان باراثیون به عنوان تنها خانواده سلطنتی دوم برمی‌خیزد و «رابرت» تاج آهنین را به دست می‌گیرد و «جان آرین» دست پادشاه می‌شود.

در ترجمه نغمه آتش و یخ ، این «جان» است که ترتیب ازدواج با «سرسی لنیستر» را می‌دهد تا با پیوند دادن دو تا از قدرتمندترین خاندان های وستروس به هم، به التیام زخم‌های شورش کمک کند.

توسعه‌های قابل توجه دیگر در طول جنگ، شامل وفاداری خاندان تالی، اربابان ریورران، به اتحاد باراثیون-استارک-آرین، تایرل که به تارگرین‌ها سوگند وفاداری خورده بود و تلاش برای محاصره استورم‌اند، مقر خاندان باراثیون (که در آن زمان توسط استنیس نگهداری می‌شد) بود.

اولین شورش گریجوی (عصر حاضر)

تاریخچه وستروس
تاریخچه وستروس

از آنجایی که خاندان گریجوی، اربابان جزایر آهنین، در شورش «رابرت» تا حد زیادی بی‌طرف ماندند و قدرت خود را حفظ کردند و از آنجایی که لرد «بیلون گریجوی» معتقد است که پادشاه «رابرت باراثیون» تسلط ضعیفی بر تخت آهنین دارد، تصمیم می‌گیرد استقلال آهنین‌زادگان را اعلام و با غارت در سراسر ساحل غربی وستروس، جنگی را آغاز کند.

در این جنگ، «بیلون» در دو مورد اساسی اشتباه می‌کند. اول اینکه «رابرت» حمایت قوی‌ای در بین خاندان‌های بزرگ دارد و دوم هم اینکه نیروی دریایی سلطنتی بزرگ‌تر و قوی‌تر از ناوگان آهنین است.

شورش «گریجوی» تقریباً بلافاصله پس از آغاز آن به پایان می‌رسد که منجر به حمله به جزایر آهنین و ربودن تنها پسر زنده مانده «بیلون»، «ثیون» می‌شود که برای خدمت به عنوان یک نگهبان برای «ادموند استارک»، به وینترفل برده می‌شود.

قتل جان آرین (عصر حاضر)

تاریخچه وستروس

بدون اطلاع پادشاه «رابرت باراثیون»، ملکه «سرسی لنیستر» سال‌ها در یک رابطه مخفیانه با برادر دوقلویش «جیمی» بود که منجر به تولد سه فرزند نامشروع، یعنی شاهزادگان «جافری»، «تامن» و شاهزاده خانم «مرسیلا» می‌شود.

هنگامی که «جان آرین»، دست پادشاه، این حقیقت وحشتناک را کشف می‌کند، قصد دارد تا حقیقت را به «رابرت» بگوید، اما پیش از آن توسط همسرش «لیزا»، تحت دستور مستقیم لرد «پیتر بیلیش» (معاون خزانه‌داری در شورای کوچک رابرت)، مسموم می‌شود. علاوه بر این، پس از انجام این کار، او نامه‌ای به خواهرش، لیدی «کیتلین استارک» می‌نویسد و کل حادثه را به گردن لنیسترها می‌اندازد.

با خارج شدن «جان آرین» از صحنه، «پیتر بیلیش» (لیتل فینگر) می‌داند که پادشاه «رابرت» برای جایگزینی او به دوست خود، «ادموند استارک» روی خواهد آورد. او همچنین می‌داند که تنها مسئله زمان است تا دو خاندان با یکدیگر وارد جنگ شوند. او فقط به دنبال کشاندن هر چه بیشتر از هفت پادشاهی به این درگیری است تا بتواند خود در بهترین موقعیت برای نشستن بر تخت آهنین قرار گیرد.

جنگ پنج پادشاهی (عصر حاضر)

تاریخچه وستروس
تاریخچه وستروس

جنگ واقعاً فرا می‌رسد؛ اما پیامدهایی دارد که هیچکس نمی‌توانست پیش‌بینی کند. پادشاه «رابرت» در یک حادثه شکار که توسط «سرسی» صحنه‌سازی شده بود، کشته می‌شود و به «جافری» اجازه می‌دهد تا ادعای خود را به عنوان پادشاه مطرح کند.

«ند استارک» که می‌خواهد تاج و تخت از طریق مسیر قانونی به «استنیس باراثیون»، فرمانده کشتی‌ها، برسد، توسط رژیم سلطنتی جدید به عنوان خائن معرفی و اعدام می‌شود. در عوض، شمال به دنبال بازگرداندن استقلال خود از کینگز لندینگ است و پسر «ادموند»، «راب» را اولین پادشاه شمال از زمان فتح «اگان» می‌نامد.

با دیدن بی‌ثباتی ایجاد شده توسط این وضعیت، تعدادی از افراد دیگر نیز کلاه خود را به داخل حلقه سلطنتی پرتاب می‌کنند. «استنیس» که تاج و تخت را نمی‌خواهد، وظیفه خود را به عنوان وارث قانونی انجام می‌دهد.

«رنلی باراثیون»، برادر کوچک‌تر «استنیس»، در این شرایط خود را حاکم بهتری نسبت به برادر بدخلق خود می‌داند؛ و «بیلون گریجوی» نیز فرصتی برای تلاش برای جنگ استقلال دوم برای جزایر آهنین خود می‌بیند.

جنگ موسوم به پنج پادشاه، حدود دو یا سه سال طول کشید (از فصل اول آغاز شد و در فصل چهارم به پایان رسید) و هزاران نفر را کشت و تعداد بیشتری را آواره کرد. «رنلی»، «راب»، «جافری» و «استنیس»، همگی کشته شدند. «تامن باراثیون»، جوان و ساده‌لوح و به راحتی قابل کنترل، پادشاه و وارد یک پیمان ازدواج با «مارگری تایرل» می‌شود که مشتاق ملکه شدن است.

پیامدهای جنگ (عصر حاضر)

تاریخچه وستروس

پس از مرگ بسیاری از شاهان شکست‌خورده و ارتش‌هایشان، تعداد زیادی از لردها و مشاوران ارشد از جمله لرد «تایوین لنیستر» نیز کشته شدند. این امر منجر به رقابت برای قدرت میان مشاوران ضعیف‌تر و کم‌تجربه‌تر شد.

ملکه نایب‌السلطنه، «سرسی لنیستر»، برای پیشی گرفتن از خاندان تایرل در نفوذ بر پادشاه، به طور احمقانه‌ای به دبن هفت اجازه داد تا دوباره مسلح شوند و بر تمام گناهکاران دادگاه تشکیل دهند.

این دادگاه شامل «مارجری» بود که به دلیل دروغگویی درباره رفتار نادرست همجنس‌گرایانه برادرش، سر «لوریس تایرل» و همچنین خود «سرسی»، به دلیل خیانت به همسر سلطنتی و رابطه نامشروع بود.

با تحت تأثیر قرار گرفتن پسرش توسط سپتون، «سرسی» مجبور شد تمام رهبران دین، تعدادی از مشاوران سلطنتی رقیب و تقریباً تمام خاندان تایرل را با انفجار سپت، با استفاده از مخفیگاه آتش‌کده (به جا مانده از دوران پادشاهی پادشاه دیوانه) را از بین ببرد. پادشاه با ویرانی ناشی از این تلفات، خود را از پنجره‌ای به پایین پرتاب کرد و «سرسی» به عنوان اولین ملکه در تاریخ وستروس بر تخت آهنین نشست.

در شمال، خاندان بولتون که مدت‌ها خادم خاندان استارک بود، با همدستیِ لنیسترها و خاندان فری، پادشاه «راب استارک» را به قتل رساند و توانست به مقام نگهبان شمال برسد. «رمزی بولتون» حرامزاده، وینترفل را به عنوان مقر شخصی خود در اختیار داشت و برای تقویت ادعای خود بر شمال، «ریکون استارک» را به قتل رساند.

خاندان تالی برای مدتی در برابر اتحاد لنیستر-فری در سرزمین‌های رودخانه‌ای مقاومت کرد؛ اما پس از دستور شخصی پادشاه به «جیمی لنیستر» برای حل سریع وضعیت، ریورران هم تسلیم شد. یکی از آخرین مناطق مقاومت‌کننده به جنگ، در نهایت به صلح پادشاه بازگشت.

در طول جنگ ویران‌گر، ویل، منطقه تحت حکومت «لیزا آرین» تا بزرگسالی پسرش «رابین»، دست نخورده ماند. «لیزا» که دهه‌ها قبل عاشق «پیتر بیلیش» شده بود، پس از مرگ همسرش «جان آرین» با او ازدواج کرد؛ اما «پیتر» او را کشت و خود به عنوان نایب‌السلطنه شد. او شوالیه‌های ویل، یکی از بزرگ‌ترین ارتش‌های وستروس، را در شرق کوهستانی پنهان کرد تا در زمان مناسب به عنوان نیروی شخصی خود استفاده کند.

تهدید وایت‌واکرها (عصر حاضر)

تاریخچه وستروس
تاریخچه وستروس

وایت واکرها، پس از ده‌ها هزار سال برای تکمیل جذب انسان‌ها بازگشته‌اند. آن‌ها پس از جمع‌آوری ارتش‌شان، به حرکت آهسته اما پیوسته به سمت جنوب ادامه دادند. پس از این اتفاق، نگهبانان شب به فعالیت آن‌ها پی بردند. لرد فرمانده «جئور مورمونت»، خواستار یک گشت بزرگ فراتر از دیوار می‌شود تا ببیند تمام وحشی‌ها در کدام منطقه پراکنده شده‌اند.

این گشت تقریباً به طور کامل توسط زامبی‌های یخی نابود می‌شود و جای خالی برای پست فرمانده ایجاد می‌کند. این وظیفه بر عهده «جان اسنو» است که رهبری نگهبانان را بر عهده بگیرد. کار پیش روی او چنان دلهره‌آور به‌شمار می‌آید که او غیرمعمول‌ترین رویکرد ممکن را برای افزایش تعداد اندک گروه خود و ایجاد بهترین دفاع ممکن در برابر دشمن اتخاذ می‌کند.

او به آن‌ها یک قطعه بزرگ زمین خالی از سکنه برای سکونت می‌دهد. در عوض، انتظار دارد تا این افراد آزاد از قوانین پادشاه بر تخت آهنین پیروی کنند و به نگهبانی از دیوار در برابر حمله اجتناب‌ناپذیر ماوراءالطبیعه کمک کنند.

در نهایت، «جان اسنو» به قتل می‌رسد و توسط برادرانش که از تغییر ناگهانی در سیاست‌های هشت هزار ساله نگهبانان شب وحشت‌زده شده‌اند، ترور می‌شود. خوشبختانه بانو «ملیساندرا» موقتاً در قلعه بلک اقامت داشت و «جان» را احیا کرد.

«جان» تصمیم می‌گیرد که زندگی به عنوان برادری از نگهبانان شب دیگر برای او نیست. او سمت خود را به عنوان لرد فرمانده کنار می‌گذارد و در عوض هویت خود را به عنوان یک استارک (حتی اگر نامشروع باشد) می‌پذیرد و به خواهرش، «سانسا» کمک می‌کند تا خاندان‌های شمال را برای بازپس‌گیری وینترفل و سرنگونی بولتون‌ها به عنوان نگهبانان شمال متحد کند.

پس از یک نبرد طولانی، «جان» و ارتش او پیروز می‌شوند. س از شجاعت و مهارت نشان داده شده توسط «جان» در میدان جنگ، خاندان‌های مختلف شمال مانند قبل به دور او جمع می‌شوند و او را گرگ سفید، پادشاه جدید شمال اعلام می‌کنند. «جان»، «سانسا» و «پیتر بیلیش»، از این چرخش غیرمنتظره حوادث شوکه شده‌اند.

شمال سرانجام به نظم خود بازمی‌گردد، اما حالا وایت واکرها نزدیک‌تر از همیشه هستند و جنگ واقعی در شرف آغاز است.

برن استارک (عصر حاضر)

تاریخچه وستروس

«برن» که به عنوان پسر دوم خاندان استارک زندگی را آغاز کرد، تمام رویاهای شوالیه شدن خود را در یک لحظه، زمانی که از برج وینترفل سقوط کرد و از کمر به پایین فلج شد، از دست داد.

او در نهایت متوجه می‌شود که کلاغ سه‌چشم که به طور مداوم در خواب‌هایش ظاهر می‌شود، در واقع یک گرین‌سیئر دیگر است که فراتر از دیوار واقع شده است و از «برن» دعوت می‌کند تا به او بپیوندد تا او را در توانایی‌های جدیدش آموزش دهد و اساساً تبدیل به یک ژنرال از تمام نیروهای زنده در نبرد آینده با مردگان شود.

پس از یک سفر خطرناک از طریق یک سرزمین خصمانه، «برن» موفق می‌شود با کلاغ سه‌چشم رو در رو شده و کشف کند که او در روح او در ریشه‌های یک درخت عظیم در هم تنیده شده است.

«برن» در طول آموزش خود چیزهای زیادی مانند نحوه سفر در زمان برای دیدن چگونگی وقوع رویدادهای گذشته یاد می‌گیرد؛ اما چیزی نمی‌گذرد که استارک جوان به طور تصادفی با نایت کینگ، رهبر آشکار وایت واکرها، در یکی از قدم زدن‌های اخترشناختی خود روبرو می‌شود.

این اتفاق به وایت واکرها اجازه می‌دهد تا به دفاع جادویی کلاغ سه‌چشم نفوذ کرده و او را بکشند و «برن» و تنها متحد بازمانده‌اش، «میرا رید» را وادار به فرار کنند.

سوالات متداول

سریال خاندان اژدها چه دورانی را از تاریخ وستروس نشان می‌دهد؟

داستان این سریال دقیقاً 200 سال پیش از تولد «دنریس تارگرین» و اتفاقات بازی تاج و تخت رخ می‌دهد.

آیا مجموعه نغمه آتش و یخ جورج مارتین به اتمام رسیده است؟

خیر. او هنوز این مجموعه رمان را به اتمام نرسانده است.

بیشتر بخوانید:

نظر شما درباره‌ی مطلب تاریخچه وستروس چه بود؟ لطفا نظرات خود را در بخش کامنت با فیگار و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *