تبلیغات در فیگار

نقد قسمت سوم فصل چهارم سریال Love, Death & Robots ؛ فراموشی در خلا و تولدی دیگر

در نقد قسمت سوم فصل چهارم سریال Love, Death and Robots ، با نگاهی فلسفی به داستان تراژیک رز عنکبوتی، به بررسی عشق، اندوه و رستگاری می‌پردازیم.

قسمت سوم فصل چهارم سریال Love, Death & Robots با نام رز عنکبوتی (Spider Rose) یکی از بهترین سریال های 2024 و از تأمل‌برانگیزترین و انسانی‌ترین داستان‌های این فصل است؛ اپیزودی که در لفافه‌ای از تکنولوژی، موجودات فضایی و طراحی چشم‌نواز CGI، داستانی از اندوه، ترومای حل‌نشده، از‌دست‌دادن و در نهایت رهایی را روایت می‌کند.

نقد قسمت سوم فصل چهارم سریال Love, Death & Robots

نقد قسمت سوم فصل چهارم سریال Love, Death and Robots
نقد قسمت سوم فصل چهارم سریال Love, Death and Robots

اثری که نه‌تنها به ساحت ژانر علمی‌-تخیلی پایبند می‌ماند، بلکه از آن عبور کرده و وارد عرصه‌ای فلسفی از پرسش‌های بنیادین درباره هویت، قدرت، تنهایی و معنای ایثار می‌شود.

در ابتدای اپیزود، با دنیایی مواجه می‌شویم که دیگر زنده نیست؛ مجموعه‌ای از صخره‌های سرد و مرده در دل کهکشانی فراموش‌شده. این سکونتگاه عجیب، تارعنکبوتی مکانیکی است که زنی تنها به نام لیدیا مارتینز ــ که اکنون خود را رز عنکبوتی می‌نامد ــ در آن روزگار می‌گذراند. او نیمه‌سایبورگ است؛ جسمی از انسان و فلز، ذهنی آشفته میان خاطراتی خونین و عشقی ازدست‌رفته.

کلمات آغازین اپیزود از خلال مونتاژی سریع اما سنگین از آتش، خون و اعدام، ما را به درون ذهن زنی می‌برند که همسرش به دست گروهی به نام شورای شِیپر کشته شده است.

از همان ابتدا، تماشاگر درمی‌یابد که رز نه صرفاً در پی بقا، بلکه در جست‌وجوی انتقامی ویرانگر است. او دیگر انسانی در جست‌وجوی معنا نیست؛ بلکه ابزاری از خشم محسوب می‌شود؛ زنی که عشقش را از دست داده و اکنون جز نابودی برایش معنایی باقی نمانده است.

ورود موجودی بی‌خطر و بامزه به نام Little Nose for Profits، آغازگر دگردیسی‌ای است که اپیزود را از یک داستان انتقامی به روایتی درباره همزیستی و پذیرش بدل می‌کند. این موجود کوچک، در ازای نگهداری موقتش توسط رز، قرار است بعداً مبنایی برای مذاکره باشد؛ اما همانگونه که در فلسفه آمده، «گاهی حقیقت در چیزهایی پنهان است که بی‌اهمیت به‌نظر می‌رسند.»

نوزی، در ظاهر یک معامله ساده است؛ اما در واقع نماد چیزی بسیار عمیق‌تر می‌شود: یادآوری اینکه در دل تاریکی هم هنوز می‌توان محبت کرد و این محبت، حتی اگر گذرا باشد، توان دگرگونی کامل یک روح را دارد.

نقد قسمت سوم فصل چهارم سریال Love, Death and Robots
نقد قسمت سوم فصل چهارم سریال Love, Death and Robots

در جریان شکل‌گیری رابطه‌ای میان رز و نوزی، مخاطب شاهد لحظه‌به‌لحظه فروریختن دیوارهایی‌ست که خشم و اندوه به دور قلب رز کشیده بودند. از زنی که می‌خواست تمام ساکنان یک سیاره را نابود کند، ناگهان با شخصیتی مواجه می‌شویم که آرام آرام دوباره به لمس کردن، به خندیدن و در نهایت به عشق ورزیدن بازمی‌گردد.

همانگونه که هراکلیتوس می‌گوید، «هیچ چیز پایدار نیست، جز تغییر.» رز در نهایت، قربانی تغییر خود می‌شود؛ اما این قربانی، نه از سر شکست، بلکه از دل پذیرش پیش می‌رود. او در صحنه‌ای تأثیرگذار و غم‌انگیز، پس از کشتن مهاجمان و از بین رفتن منابع اکسیژن و غذا، تصمیم می‌گیرد به نوزی اجازه دهد او را بخورد؛ نه به‌عنوان تسلیم در برابر مرگ، بلکه به‌عنوان ایثار برای زندگی.

این فداکاری کنشی عاشقانه است که در اوج تاریکی، معنای دوباره‌ای از انسان‌بودن را می‌سازد. آلبر کامو می‌نویسد: «در دل زمستان، آموختم که تابستانی شکست‌ناپذیر در درونم هست.» رز این تابستان را از درون نوزی کشف می‌کند؛ از درون موجودی که بازتابی‌ست از مهربانی خفته در وجودش.

اپیزود در لحظات پایانی‌اش با بازی هوشمندانه‌ای میان فلسفه و زیست‌شناسی به پایان می‌رسد. نوزی که حالا وارد فاز پیله‌ای دیگری شده، پس از تغذیه از رز، ظاهر او را به خود می‌گیرد. این نه‌تنها استعاره‌ای از جاودانگی خاطره و اثر متقابل روح‌ها بر یکدیگر است، بلکه به پرسش مهم‌تری نیز پاسخ می‌دهد: آیا امکان دارد چیزی از ما حتی پس از مرگ، در دیگری به حیات ادامه دهد؟

در افسانه‌ها، در آیین‌ها و حتی در نظریات روانشناسی تحلیلی یونگ، ایده‌ی انتقال ناخودآگاه، حافظه و اثر از نسلی به نسل دیگر، از انسانی به موجود دیگر، بارها تکرار شده است. نوزی با ظاهر جدید خود، بازمانده‌ای از مهر و بخششی‌ست که رز با آخرین انتخابش ابراز کرد.

زیبایی‌شناسی و تکنولوژی: ترکیبی بی‌نقص

از نظر بصری، قسمت Spider Rose یک شاهکار دیجیتال است. سبک بصری آن، تلفیقی از واقع‌گرایی و فانتزی محسوب می‌شود که نه‌تنها محیط را باورپذیر، بلکه احساسات شخصیت‌ها را نیز قابل لمس می‌سازد. نورپردازی هوشمندانه، رنگ‌های سرد و مکان‌های متروک، همه بر تنهایی رز تأکید دارند، در حالی که لحظات گرم و نورانی با نوزی، بازتابی از حضور زندگی در دل مرگ هستند.

موسیقی نیز نقش کلیدی در شکل‌دهی به حال‌وهوای داستان دارد؛ ترکیبی از صداهای صنعتی، آوای باد در فضا و هارمونی‌های لطیف که به‌خوبی تنش، آرامش و تراژدی را در کنار هم می‌نشانند.

یکی از لایه‌های مهم‌تر این اپیزود، نقدی ضمنی بر رابطه انسان با فناوری است. رز در مقام یک سایبورگ، از مرزهای انسان‌بودن عبور می‌کند اما هنوز انسان باقی مانده است. او به‌ظاهر شکست‌ناپذیر محسوب می‌شود، اما شکننده‌ترین موجود کهکشان هم است.

جمع‌بندی و نمره‌دهی

نقد قسمت سوم فصل چهارم سریال Love, Death and Robots
نقد قسمت سوم فصل چهارم سریال Love, Death and Robots

در جهانی که مرز میان بدن و ماشین، انسان و بیگانه، حافظه و الگوریتم از بین رفته، اپیزود Spider Rose ما را دعوت به بازاندیشی در چیستی انسان می‌کند.

اگر فناوری قرار است ما را از رنج برهاند، پس چرا در این داستان، اوج انسانیت در ایثاری بی‌واسطه و احساسی غیرمحاسبه‌پذیر نمود می‌یابد؟ شاید پاسخ این باشد که فناوری، ابزار است، نه غایت. همانطور که مارتین هایدگر هشدار می‌دهد، «خطر فناوری آن است که ما فراموش می‌کنیم هنوز انسان هستیم.»

وب‌سایت فیگار به قسمت سوم فصل چهارم سریال Love, Death and Robots نمره 9 از 10 را می‌دهد.

نظر شما درباره‌ی مطلب نقد قسمت سوم فصل چهارم سریال Love, Death and Robots چه بود؟ لطفا نظرات خود را در بخش کامنت با فیگار و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *