در نقد قسمت ششم فصل چهارم سریال Love, Death & Robots با روایتی تاریک و فلسفی، رابطه ایمان، طبیعت و فاجعهای جهانی به چالش کشیده میشود.
آیا ایمان میتواند ما را نجات دهد یا تنها ابزاری برای توجیه ویرانیهای ماست؟ در قسمت ششم فصل چهارم Love, Death & Robots، به نام Golgotha، این پرسش همچون شبحی بر فراز هر قاب سایه میافکند.
قسمت به شکلی هوشمندانه از ساختارهای مذهبی و استعارههای زیستمحیطی بهره میبرد تا ما را با حقیقتی ناخوشایند مواجه کند. هنگامیکه حقیقت از فیلتر ایمان عبور میکند، ممکن است نه به روشنگری، بلکه به نابودی بینجامد.
نقد قسمت ششم فصل چهارم سریال Love, Death & Robots

داستان با حضور موجوداتی بیگانه به نام لوپو آغاز میشود؛ نژادی مرموز و مذهبی از سیارهای گازی که برای گفتگو با یک کشیش کاتولیک به زمین آمدهاند؛ نه سیاستمداران، نه دانشمندان، بلکه تنها یک انسان که شاهد معجزهای بوده است. در این نقطه، مفهومی فلسفی آشکار میشود: در جهانی بیثبات، معنا را نه عقل بلکه ایمان میسازد.
کشیش مگوایر در مرکز این چالش قرار دارد. او سالها پیش نجات یک دلفین به نام Blackfin را معجزهای الهی خوانده و حالا این معجزه، پیامبری برای نژادی بیگانه شده است.
تضاد در اینجای قسمت پدیدا میشود. دلفینی که نماد نجات بود، حالا پیشگوی نابودی میشود. لوپو که پیام معجزه را بیچونوچرا پذیرفتهاند، از مگوایر میخواهند در برابر مسیحِ دلفینی زانو بزند؛ اما این مسیح، پیامبری نیست که وعده صلح دهد، بلکه صدای اعتراض طبیعتی است که از بیمهری بشر به ستوه آمده است.
«او شهادت به قتل عام داد»؛ این جملهای است که لوپو از زبان Blackfin میشنوند و چون آن را کلام الهی میپندارند، بلافاصله قضاوت میکنند. اما آیا ما واقعاً گناهکاریم یا قربانی سو تفاهمی هستیم که خود زمینهسازش بودهایم؟
اینجاست که مسئله تفاوت زبانها، فرهنگها و نظامهای اعتقادی در مرکز داستان قرار میگیرد. لوپو با همهی پیشرفت فنیشان، درک روشنی از پیچیدگیهای روانی و فرهنگی ما ندارند. برای آنها، کلام «مسیح دلفینی» حقیقت محض است و نیازی به تفسیر نیست.
نقطهی قوت Golgotha در همین کجفهمی است. چگونه یک سوءبرداشت ساده میتواند به آغازی برای جنگی مقدس بدل شود؟ مسئله این نیست که بیگانگان اشتباه کردهاند؛ مسئله این است که انسانها با سهلانگاری و خودخواهی، بذر این اشتباه را کاشتهاند. مگوایر زمانی که دید معجزهی جعلیاش باعث رونق کلیسا شده، حقیقت را پنهان کرد. او حقیقت را در خدمت منفعت شخصی قرار داد و حالا بهایش نابودی بشر است.

کارگردانی تیم میلر و نویسندگی جو آبکرامبی بر پایه داستانی از دیو هاچینسون، این اپیزود را به یکی از متفاوتترین و تفکربرانگیزترین فصل تبدیل کردهاند. برخلاف بسیاری از قسمتهای سریال که بر تکنولوژی یا خشونت متمرکزند، Golgotha از تمهای الهیاتی، اخلاقی و محیطزیستی برای خلق یک پایان جهان غیرمنتظره بهره میبرد؛ جهانی که نه با جنگ سرد، بلکه با صدای یک دلفین و یک زانوزدن ساده فرو میپاشد.
از لحاظ بصری نیز این اپیزود با بهرهگیری از عناصر زندهنمایی (live-action) و طراحی موجودات بیگانه، فضای وهمانگیز و واقعی را میسازد که تضاد میان ایمان و منطق، طبیعت و تکنولوژی را برجستهتر میکند.
در پایان، مگوایر در سکوت میپذیرد که هیچ کاری از دستش برنمیآید. او تنها نظارهگر آغاز یک جنگ صلیبی دیگر است؛ اما این بار نه در سرزمین مقدس، بلکه در ساحل ایرلند، با موجوداتی از آنسوی کهکشان. این صحنه پایانی، تبلوریست از ایدهای نیچهای که میگوید:
اگر به اندازه کافی در اعماق باور خیره شوی، باور نیز به تو خیره خواهد شد و شاید تو را ببلعد.
جمعبندی و نمرهدهی

قسمت ششم فصل چهارم Love, Death & Robots با نام Golgotha داستانی استعاری درباره ایمان، سوءتفاهم و پیامدهای زیستمحیطی است. کشیشی که یک دلفین را معجزهگر خوانده، اکنون با نژادی بیگانه مواجه میشود که آن دلفین را مسیح خود میدانند.
پیام نجات، بدل به فرمان نابودی میشود و بشریت بهای یک سوءتفاهم را با فاجعهای کیهانی میپردازد. این اپیزود با لحن فلسفی و پایانی تلخ، هشدار میدهد که نادیدهگرفتن حقیقت، حتی در پوشش ایمان، میتواند به مرگی دستهجمعی منجر شود؛ مرگی که شاید از ابتدا قابل پیشگیری بود.
وبسایت فیگار به قسمت سوم فصل چهارم سریال Love, Death and Robots نمره 7 از 10 را میدهد.
نظر شما دربارهی مطلب نقد قسمت پنجم فصل چهارم سریال Love, Death & Robots چه بود؟ لطفا نظرات خود را در بخش کامنت با فیگار و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.