اگر سینما دوست هستید، حتما چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر را دنبال کرده اید. در این مطلب با فیگار همراه باشید تا به نقد فیلم هناس بپردازیم.
چهلمین دوره جشنواره فجر روز های آخر خود را سپری می کند. 22 فیلم در این دوره به رقابت می پردازند و هر یک به سیمرغ و البته گیشه بسیار امیدوارند. در این بین آثاری نیز حتی از قبل از آغاز جشنواره سر و صدای زیادی کرده بودند. هناس یا نفس یکی از همین آثاری است که به سبب موضوعی که به آن می پردازد به یکی از فیلم های قابل توجه فیلم فجر بدل شده است.بر همین مبنا ما نیز در این نوشتار به نقد فیلم هناس از جنبه های مختلف این اثر خواهیم پرداخت.
نقد فیلم هناس
یک عاشقانه حماسی!
شما قادر هستید تا با مطالعه فهرست،با عناوین مطالب مورد بحث آشنا شوید. در ادامه و در نقد فیلم هناس خواهید خواند:
حسین دارابی کارگردان هناس پیش از فیلم “مصلحت” را به روی پرده برده است. مصلحت هر چند هنوز موفق به کسب پروانه نمایش نشده است اما از مورد انتظارترین فیلم های جدول اکران است. دارابی با فیلم هناس در چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر، نقد های متفاوتی دریافت کرد و اثرش به طور کلی مورد استقبال تماشاگران قرار گرفت.
“هناس” را باید از متفاوت ترین بیوگرافی های سینمای ایران دانست.
فیلمی با روایتی خاص و صادقانه. اثری متواضع، از جنس زندگی.
“حسین دارابی” نامی که باید آن را خوب به یاد بسپاریم.
این حس و حال را به حال خوب فیلم نسبت دهید. اثری که تماشای اش جریان خون را در بدن سرعت می بخشد و لحظاتی لذت بخش را برای مخاطب خلق می کند.
از تشویق و توصیف که عبور کنیم به دنیای ۱۰۰ دقیقه ای “نفس” وارد می شویم.
اولین قدم را دارابی به همراهی دو فیلمنامه نویسی طی کرده که سهم پررنگی از موفقیت نسبی فیلم دارند. “احسان ثقفی” و “مهدیه عین اللهی” زیرکانه از پرداخت رویکرد های علمی و امنیتی داستان پرهیز می کنند و با نگاهی صمیمانه به واکاوی رابطه “رضایی نژاد” و “پیرانی” می پردازند. نگاهی که هر چند با تمهید این دو پررنگ می شود اما از دید دارابی پنهان نمانده و با تاکید کارگردان به دغدغه اصلی فیلم بدل شده است. دارابی و گروه فیلمنامه نویسی از درک متقابل بالایی برخوردارند. در واقع با نگاهی تقریبا یکسان اثر را در تاثیرگذارترین قالب ممکن روایت می کنند. راه حل را خود “شهره پیرانی” به فیلم هدیه می کند. او با شناخت سینمایی و البته صداقتی که در راهنمایی ها و ارائه اطلاعات داشته بیش از پیش امکان نزدیکی مخاطب با شخصیت های فیلم را فراهم کرده است. فیلم با این رویکرد، تصور معمول ما از زندگی یک دانشمند مهم را درهم می شکند و شخصیت رضایی نژاد را تا جایگاه یک انسان معمولی “ارتقا” می دهد. انسانی از گوشت و پوست و استخوان.
دیگر نکته ای که در باور پذیری و اقبال فیلم دخیل است پیدا بودن ریشه های اقتباسی است که مختصر اما مفید صورت گرفته است. عادات خاص رضایی نژاد از حل مسائل ریاضی در خواب گرفته تا ترس از بمب گذاری ماشین و … به همراهی و همدردی مخاطب کمک شایانی می کند. فیلم با این که انگیزه رضایی نژاد را در ممارست و تلاش در فعالیت هسته ای تبیین می کند اما دچار شعارزدگی نمی شود. همسرش هم از این قاعده مستثنی نیست. اگرچه ما نیز با شهره همدردی می کنیم و هراس او را درک می کنیم اما انگیزه او از ادامه دادن این زندگی با رضایی نژاد مبهم است. در مدیوم عینی گرای سینما هر پاسخی باید نمایشی شود. ما دلایل ادامه دادن شهره را حدس می زنیم اما هرگز آن را در قالب درام و تصویر به چشم نمی بینیم. مسئله ای که باعث بروز بزرگ ترین ایراد فیلم شده است. توجه فیلم نه به شهره معطوف شده و نه بر رضایی نژاد. این موضوع تقریبا انرژی فیلم را دو نیم کرده و کشمکش را تقلیل داده است. همین امر در شخصیت پردازی ضعیف شهره موثر بوده است. کشمکش درونی شهره بدون تبیین رها می شود. اثر از ابتدا تلاش به روانکاوی شخصیت ها دارد. این رویکرد پس از مدتی کمرنگ می شود. توجه فیلم بر وحشت شهره از احتمال ترور داریوش منحرف می شود و از دیگر وجوه روانکاوی شخصیت ها باز می ماند.شاید اگر در پرداخت فیلمنامه یک رویکرد را منحصرا به پیش می راند یکپارچگی ریتم فیلم حفظ می شد. امری که اگر از آن غفلت نمی شد حتی در نحوه خلق شخصیت ها تفاوتی بنیادین ایجاد می کرد.
دیگر ایراد فیلمنامه نیز عدم پردازش دنیای واقع است. توجه فیلم بیش از اندازه بر رابطه زن و مردی است که اگرچه دغدغه اصلی شان خانواده ای است که با ترس و هراس سر می کند ولی ما به ازا های بیرونی در باطن زندگی آن ها تاثیرگذار است. حذف این جهان واقع، از مهم ترین بزنگاه های تصمیم گیری بوده که نتیجه اثر بخشی نداشته است. در واقع مسائل اجتماعی و سیاسی که در موازات زندگی این دو جریان دارد بر هویت و تصمیم های شان اثرگذار است و تحول این شخصیت ها از این منظر رخ می دهد.
دیدگاه سازنده فیلم شاید با پیرنگ “تغییر” کامل می شد. پیرنگی که به فرایند تغییر و بلوغ قهرمان می پردازد و ماهیت این تغییر را به تصویر می کشد. پیرنگی که بیش از هر چیز با داستان همخوانی دارد و روایت فیلم را بر نکاتی که باید متمرکز می کند. خلاء پیرنگ و البته این پیرنگ به خصوص، پر پرواز فیلم را می چیند.
اتمسفر سورئال
با این همه، دارابی در فضا سازی تا حد قابل قبولی موفق عمل می کند.
او فضای “تقریبا” سورئالی خلق میکند که به حفظ طراوت و شادابی اثر کمک کرده است. فضایی که به تناژ رنگی نسبتا جیغی مزین است و در انتقال احساس نقش قابل قبولی ایفا می کند. این بازی با رنگ در خدمت روایت فیلم است. در روابط این دو به گرمی و صمیمیت فیلم می افزاید و بیرون از این رابطه بر طبق شرایط به تلقین حس هراس،شک و حتی تقابل کمک می کند. اگرچه که گاهی هم باعث تعجب می شود تا جایی که صندلی های دانشگاه هم زرد فسفری چشم در آری هستند!
موسیقی و تدوین،در خدمت روایت
موسیقی فیلم نیز با همین رویکرد ساخته شده است. موسیقی حسی عاشقانه،مرموز و حتی فانتزی دارد و در ساختار فیلم به خوبی عمل می کند. هر چند اثر زیاد از موسیقی بهره می جوید و این افراط به فیلم آسیب زده است.کارکرد موسیقی در صحنه های عاطفی و صحنه های آهسته نیز چندان موفق نبوده است.
تکثر صحنه های آهسته به فیلم لطمه وارد کرده است.
تدوین فیلم نیز در استفاده بیش از اندازه از صحنه های آهسته و نماهای اضافه خوب در نیامده. نماهای اضافی فیلم بر خلاف ریتم کلی اثرند و یکپارچگی فیلم را خدشه دار می کنند.
تهران به مثابه مادرشهر:
دارابی تصویری مدرن از تهران به تصویر می کشد. نگاهی که هم به ساختار فانتزی مانند فیلم کمک کرده و هم از اهداف کارگردان بوده است. دارابی طبیعت تهران را به تصویر می کشد،کتابخانه های هوشمند را در اثر جا می دهد و حتی شرکت “فرهاد” را با استفاده از معماری نوین و امروزی نقش می بندد. او با نمایش این تصاویر علاوه برایجاد تضاد با فضای هراس آور فیلم،جایگاه رضایی نژاد را در متن یک شهر آباد،زیبا و مدرن مشروعیت می بخشد.دارابی برای خود مسئولیتی قائل است که تا حد زیادی از اجرای آن سر بلند بیرون می آید.
فانتزی در برابر رئالیسم
سکانس ترور داریوش در فیلم اگرچه تاثیر گذار است اما از لحاظ کارگردانی و پرداخت ضعیف عمل می کند. در واقع مخاطبی که با فضای فیلم ارتباط عقیدتی دارد در احساس غرق می شود و بر این ضعف چشم می بندد اما مخاطبی که فاقد این ارتباط است چندان مجاب نمی شود.
اثری که در فیلم برداری،نورپردازی،پرداخت رنگ،دیالوگ و … از ساختاری فانتزی پیروی کرده است، اینبار گامی به سوی رئالیسم بر می دارد. سکانس ترور اگرچه سعی میکند واقع گرایانه باشد اما کار نمی کند چون نه کاملا رئال است نه نمادین.
دارابی دنده معکوس را کامل نمی کشد و در نتیجه سکانس شتابی هم نمی گیرد. اگرچه خشونت بی بند و بار بد است اما هراس از پرداخت خشونت همه جایی کارگشا نیست.
خشونتی که دارابی از آن صرف نظر می کند آب سردی است به روی آتش فیلم. شاید اگر او به مانند فیلم اش کمی جسور تر عمل می کرد صحنه ای با تاثیرگذاری بیشتر خلق می شد.
موخره
هناس همانطور که گفته شد اثری متفاوت است. تفاوتی که از نگاهی نو حاصل شده و جذابیت اصلی اثر را شکل داده است. با همه این ها، هناس به یک اثر کاملا نمایشی تبدیل نشده است. اقتباسی که در مدیوم سینما می توانست بهتر از این شکوفا شود
در نهایت و خیلی کوتاه باید گفت:. هناس فیلمی صادقانه از جنس زندگی و یک عاشقانه حماسی است که از تماشای آن پشیمان نمی شویم.
بیشتر بخوانید:
- فیلم مرد بازنده محمدحسین مهدویان ؛ داستان و هر آنچه که باید بدانید
- برندگان چهلمین جشنواره فیلم فجر اعلام شد
- تیزر فیلم ملاقات خصوصی ؛ به همراه خلاصه ای از بررسی فیلم
- فهرست کامل نامزدهای 94 امین دوره جوایز اسکار ؛ فیلم قهرمان هیچی !
از همراهی شما تا انتهای نوشتار نقد فیلم هناس سپاس گذار هستیم.حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار آگاه کنید. شما می توانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقاله ها، نقد ها و مظالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن روی لینک نویسندگی مهمان کلیک نمایید.