همنواز

سهراب هادی درباره چگونگی نگاه متعالی به فرهنگ هنر می‌گوید

سهراب هادی متولد 1336 و از نقاشان و هنرمندان به‌نام معاصر و همچنین از بنیای گذاران فرهنگستان هنر است. در گفت و گویی که بین خبرنگار فیگار و سهراب هادی انجام شد، هادی از معنای فرهنگ و ارتباط مستقیم آن با هنر یک جامعه گفت. برای خواندنی‌های بیشتر همراه فیگار باشید.

سهراب هادی فعالیت هنری خود را پیش از انقلاب شروع کرده و تا به امروز یکی از پرکارترین هنرمندان بوده است. هادی دستی نیز بر قلم دارد و کتاب‌های متعددی از جمله نگرشی نو بر هنر معاصر (منتشر شده در انتشارات تندیس) و کتاب خواب و خاکستر: عالم خیال و ادراکات شهودی که مجموعه مقالات وی هستند و شناخت اسطوره‌های ملل را در کارنامه کاری خود دارد. سهراب هادی همچنین سال‌ها به عنوان روزنامه نگار فعالیت داشته است.  در ادامه گفت و گوی خبرنگار فیگار با سهراب هادی را می‌خوانید.

سهراب هادی مطرح کرد

آیا فرهنگ جمهوری در جامعه ما حضور دارد؟

سهراب هادی: آیا فرهنگ جمهوری در جامعه ما حضور دارد؟

اکنون  که در سال 1401 در تهران زندگی می‌کنیم چهل سال است که  دستخوش یک تغییر بزرگ شدیم. ما از نظام شاهنشاهی به نظام جمهوری حرکت کردیم و اما اکنون نیز ما هنوز به آن چیزی که به معنای  جمهوری باشد نرسیده‌ایم. علت آن چیست؟ به نظر من علت آن این است که ما هیچ ادراکی از مناسبات جامعه‌ای که در آن جمهوری وجود داشته باشد نداشته‌ایم؛ پیشینه‌ا‌ی هم در این خصوص نداریم زیرا سالیان سال تاریخ شاهنشاهی داشته‌ایم.

سوالی که مطرح می‌شود می‌تواند این باشد که در جامعه‌ای که ساختار آن جمهوری است فرهنگ در کجا قرار دارد؟ می‌گویند که در فرانسه ژس کار دس تن، رئیس جمهور فرانسه، در هیئت دولت خود بیشترین اهمیت و ارزش را به آندره مارلو که وزارت فرهنگ را بر عهده داشت می‌دهد؛ بعد از آن رئیس جمهور به وزیر فرهنگ و هنر حق وتو کردن می‌دهد؛ یعنی اگر در مصوبات دولت موردی بود که از نگاه فرهنگی برای رشد جامعه مفید نیست، آن مصوبه به تصویب نخواهد رسید. این نگاهی متعالی از سوی انسان به فرهنگ است.

حال می‌گوییم که فرهنگ اصلا چیست؟ آیا می‌توانیم یک تعریف موجز از فرهنگ داشته باشیم؟ دهخدا در لغت نامه خود واژه فرهنگ را این گونه تعریف می‌کند: فرهنگ واژه‌ای است مرکب و نه مجرد، ترکیب شده از دو عنصر فر و هنگ  که در آوای استفهامی می‌شود فرهنگ.

فر به تنهایی به معنای شکوه است و هنگ به تنهایی به معنای قدرت و استحکام است. پس ترکیب شکوه و استواری ترکیبی است که ایجاب می‌کند وجود هر فردی برخوردار از این دو عنصر باشد انسانی که این دو عنصر را داشته باشد قائم به ذات خود خواهد بود.

آدمی، در عالم خاکی نمی آید بدست.! عالمی دیگر بباید ساختُ و از نوُ، آدمی!

حال چگونه می‌شود که فرد به این مقام و درجه برسد؟ فرد باید در ارتباطات اولیه مثل خانواده و در محیط زندگی و آموزش و اجتماعی به این درجه برسد.  آیا ما در جامعه امروز چنین مفهومی را برای تربیت و رسانیدن افراد به این درجه داریم؟ باید ساختار مسیر اجتماعی انسان به گونه‌ای باشد که دو عنصر گفته شده فر و هنگ وجود داشته باشد و در مقاطع گوناگون این دو عنصر به فرد منتقل شود تا بتواند برای خود خلق موقعیت کند وهم‌زمان به جامعه نیز خدمت کند.

مناسبات فرد و فرد نیز با همین اساس شکل می‌گیرد؛ اکنون با همه این تعاریف دیگر فرهنگ یک واژه خشک و منجمد و بی‌معنی نیست. فرهنگ نیز در دوره‌های متفاوت تعاریف گوناگونی دارد و به عبارتی رابطه افراد با یکدیگر و رابطه افراد با نظام و رابطه نظام با افراد است.

سهراب هادی: هنر مشتق از فرهنگ روز جامعه است

نگرشی نو بر هنر معاصر اثر سهراب هادی

بعد از تعریف فرهنگ می‌توانیم به تعریف هنر برسیم؛ هنر دریچه و مشتق از فرهنگ موجود در جامعه است. اکنون که ما درهنر به ابتذال رسیده‌ایم، صورت فرهنگ را مشاهده می‌کنیم. فرهنگی که به ابتذال کشده شده است و به مثابه آن هنر نیز به ابتذال کشیده شده است.

پس ما از صورت راستین فرهنگ و هنر فاصله گرفتیم؛ چگونگی برگشت به هنر و تطبیق معنای اصلی هنر و فرهنگ بر می‌گردد به چگونگی مناسبات اجتماعی و رفتار مدیران. مدیران نالایق فرهنگی و بی‌کیفایت ما باعث ابتذال در هنر شده‌اند.

پنجاه سال پیش در گالری‌ها کارهایی از اساتیدی همچون مارکو گریگوریان را می‌توانستیم مشاهده کنیم در آن زمان در گالری‌ها این شلوغی های امروزی وجود نداشت و مکان گالری دقیقا مکانی منطبق شده با اصل هنر بود.

در آن زمان وزارت فرهنگ به درستی همه چیز را مدیریت می‌کرد در حالی که اکنون گالری داری تنها تبدیل به یک سودمحوری کثیف شده است.

انسانی که تفکر هنری دارد به زیبایی های طبیعت گرایش دارد

اکنون در ایران اقتصاد هنر نیز وجود ندارد. نقاش برای به نمایش درآمدن اثر خود باید به گالری دار پول بدهد در حالی که این موضوع باید کاملا برعکس باشد و ما در حال حاضر به یک هرم وارونه از کل قضایا رسیده‌ایم.

اکنون دیگر کسی به معنای واقعی هنر توجهی ندارد. هنر به معنای وجودی یعنی شناخت حقیقت و زیبایی، این دو عنصر اساسی وجود انسان هستند. انسانی که تفکر هنری دارد به زیبایی‌های طبیعت گرایش دارد مثل برکه، گل درخت… و با این زمینه‌ها به دنیا نگاه می‌کند و هنگامی که خلق اثر هنری می‌کند، مخاطب را یه این زیبایی درونی انسان دعوت می‌کند. این فرهنگ فرهنگ تعالی و شکوه است.بیشترین فرهنگ هنر معاصر ایران نیز باز‌می‌گردد به رویکرد هنرمند در پیوند با شناخت محیط خود و طبیعت.

 

نظر شما در خصوص فعالیت‌های هنری سهراب هادی چیست؟ نظرات خود را با ما در فیگار به اشتراک بگذارید.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *