حامد محبی به عنوان یک هنرمند در رشتهی کارشناسی ارشد مکانیک فارغالتحصیل شده و در تئاتر بیش از هرچیزی از فضای اکسپرسیونیست بهره برده است. در ادامه با بیوگرافی حامد محبی همراه با فیگار بمانید.
حامد محبی متولد رامسر در تاریخ 1370/5/9 در شهر رامسر چشم به جهان گشود و زیست خود را در مشهد ادامه داد. وی شخصیتی درونگرا، پرسشگر و شکاکی دارد که این خصوصیات را میتوان در آثارش به خصوص تئاتر آناتومی تنهایی دید.
محبی، از جمله هنرمندانی است که مسئلهی پارادوکس را جدی گرفته و با نوع زیستی که برای خود انتخاب کرده، شکلی از جستوجوگری را حتی با نگاه کردن لای جرز دیوار و پیدا کردن نقاط تاریک و روشن در آن بین، از او خواهیم دید.
بیوگرافی حامد محبی
[عکس، مصاحبهها و بررسی نمایشها]
فهرست عناوینی که در رابطه با بیوگرافی حامد محبی خواهید خواند به شرح زیر است:
- نمایش فکر کن خدایی
- نمایش خانمها
- تئاتر آناتومی تنهایی
- تئاتر آنالیز
- نمایش تخممرغ
- فعالیتهای نمایشی حامد محبی در یک نگاه
- جوایز
وی در رشتهی کارشناسی (سیالات) و ارشد مکانیک (تبدیل انرژی) از دانشگاه صنعتی ارومیه فارغالتحصیل شده است. او در حین تحصیل با تاسیس کانون تئاتر دانشگاه صنعتی ارومیه فعالیت نمایشی خود را از سال 1388 در ارومیه شروع کرد و توانست به عنوان بازیگر با نمایش “دو حکایت از چندین حکایت رحمان” به کارگردانی نازنین شریعتی به شانزدهمین جشنواره بینالمللی دانشگاهی راهپیدا کند.
وی در سال 1397 بواسطهی حضور در تمرینات نمایش مسخ به کارگردانی ناصر حسینیمهر، به عضویت گروه تئاتر 6 به سرپرستی وی درآمد. حامد محبی تا کنون 5 کارگردانی، 8 بازی کرده و از این بین توانسته برندهی 4 جایزه شود. در ادامه به تحلیل و بررسی هرکدام از تئاترهایی که وی کارگردانی کرده است، خواهیم پرداخت.
نمایش فکر کن خدایی
اسفندماه 1393، تالار وحدت، ارومیه
- نویسنده: ماتئی ویسنییک
- طراح و کارگردان: حامد محبی
- بازیگران: مهرداد سعادت، حامد محبی، پونه چراغی و تینا صفرپور
- طراح صحنه و نور: وحید خداپرست و حامد محبی
- طراح لباس: حامد محبی
- آهنگساز: پوریا خسروزاده
- موسیقی: امین موسوی، پارسا هادی، فرید یوسفی، علیرضا سلیمانی و عارف بهرامی
- مدیر صحنه: محمد خیرخواه
- طراح پوستر و بروشور: حسام جلیلی و مرتضی حقانی
- عکاس: کیوان عیسابیگی
دربارهی نمایش
درواقع من در این تئاتر با تصاویر میخواهم جریان آدمهایی را نشان دهم که با توجه به همین دوره دچار دردی ناخودآگاه شدهاند؛ به عبارتی دردی پنهان که ناشی از اعمالیست که ناخواسته در دنیای امروزی به آن دچار شدهاند. اعمالی که که بر خلاف میلشان بوده و آن آدمها گاهی در راه اعمالی که برای انجام دادنشان هیچ رغبتی نداشتند، شکنجه شده اند…
همیشه راهی برای زندگی و عشق هست… همه چیز در ذهن و آنچیزی که در ذهن خود میپرورانیم خلاصه شده است…
ما ناخواسته ناخواستههای اجتماعی هستیم که زورکی یا شایدم ناخواسته دچار اعمالی میشویم که خلاف میلمان هست… و در آخر با توجه به اینکه همیشه با خودمان در گیر هستیم و آنچنان آن درون بدمان بزرگ میشود که خود آن را نمیفهمیم ولی نقطهی روشنی هست برای برگشتن… پیرزنی که با راه رفتن، زندگی و تکاملش را از نو شروع میکند…
در واقع نمایشنامه مارا مواجه میکند با تضادها و اعمالی ناخواسته یا خود خواستهی ناخواسته که همه و همه از اعمال زور و لاجرم شدن انسان در شرایط و موقعیتهای خاص به وجود میآیند.
اول نمایش ما روی صحنه ویبکو را میبینیم که از پا آویزان است و صدای فریاد بچهای را از دور دست (به شکلی ناخودآگاه و طوری که صدای بچه برجسته نباشد) میشنویم (فریاد، آن چیزی که در بدو تولد آن را حس کردی، تولدی که هیچ وقت آن را حس نکردی، پس حس کن تا نمردی.) طناب را پاره میکند و همچون نوزادی که از بند ناف رها میشود و با ضربهای که به پشت او میزنند تا فریادی از سوی بچه بشنوند.
این بار با سر محکم به زمین میخورد و وارد دنیایی ناخواسته میشود، وارد جنگِ ناشی از مجموعه ای از واقعیت ها میشود. در آخر نمایش میبینیم که بعد از ریختن شیر که به نظر بنده نمادی از امید، تکامل و زندگی دوباره است، ویبکو (استانکو) خود، خودش را درگیر یک باز آفرینی کرده است و دوباره پاهایش را میبندد و به نقطه ی اول نمایش باز میگردیم. ویبکو، از ریختن شیر حالش به هم میخورد و این نشان دهندهی این است که نا امیدی و دغدغههای تنهایی، انسانهای مدرن را دربرگرفته ولی عشق و امیدواری هنوز وجود دارد…
معمولا در حداقل این اثرِ ماتئی ویسنی یک، میزان سن باید طوری دیده و شنیده شود که زمان را از میان ببرد. از آنجایی که تضادهای درونی تحت تاثیرِ کنشِ زمان تغییر میکنند و زیاد یا کم میشوند، حالا این نمایشنامه مارا مواجه میکند با فضایی که زمان در آن دیگر معنایی ندارد، تا بی تحرکی و مردگیِ درونِ آدمی را با ایستایی زمان (پیرزن خود نمادی از بی تحرکی و مردگی است) یا بازیگوشیِ زمان و انسانِ تحتِ تاثیرِ خودش را نشان دهد.
ولی عشق و امیدواری هنوز وجود دارد…
هر چند که نمایشنامههای ماتئی ویسنی یک، آدمی را دچار سردرگمی میکند ولی در این کار من سعی کردم مخاطب کمتر دچار سردرگمی شود و کدهای لازم را برای آنچه که هدف و برداشت من از متن بوده را به مخاطب منتقل کنم و از انتقال مهمتر، سعی من بر این بوده که مخاطبم با اثر ارتباط برقرار کند.
در این کار روی صحنه از دکور خاصی استفاده نشده است جز چند طناب آویزان. این فضای خالی باعثِ سریع تر شدن گذر زمان و مکان میشود که این فضا ما را به ایستایی زمان بیشتر نزدیک میکرد.
در واقع هدف بر این است که لحظهای از درونیات انسان از منظرِ اَعمال ناخواسته نشان داده شود. که این فضا فضایی خفقان آور و ترسناکیست که درون آدمی را در برگفته. اساسا فضای خالی روی صحنه باعث میشود که تماشاچی به دنبال مفهوم دکور نباشد بلکه به دنبال اتفاقی بگردد. این اتفاق آنقدر درون آنها حل شده است که با دیدنش متوجه آن نمیشوند ولی احساس خفگی و ترس میکنند.
همین کافیست تا اندکی تماشاچی به تفکر فرو رود…
این که میگویند جنس این ساز به جنس کار نمیخورد را نمیفهمم. یعنی چی واقعا؟! بذارید با یه سوال شروع کنم: ” آیا یک آدم بالا نشین نمیتواند یک فیلم از فقیر فقرا بسازد؟” جواب من آریست ولی به یک شرط اونم اینکه اون آدم بالا نشین به سمت پایین بیاد و جنس فقیر فقرا رو درک کنه و با کسبِ درکِ این تجربه میتواند انتقال تجربهی خوبی داشته باشد.
برای ساز هم همین اتفاق میفته. اگر جنس کار رو درک کنیم میتونیم اون تجربه رو به ساز بشناسونیم و از ساز رو هم جنسِ کار کنیم. در واقع موسیقی به مثابه زندگی و ساز به مثابه انسان است لذا ساز هم همانند انسان تکامل دارد، روح دارد.
“فکر کن خدایی”، یکی از نمایشنامههای “ماتئی ویسنییک” نمایشنامه نویس رومانیاییست. این نمایش داستان تضاد درونی دو نماینده از جامعهی انسانی ست، در برابر حقیقتهای بیرونی آدمهایی که باید برای هر لحظه از “کنش”های خود، بیاندیشند و بعد تصمیم بگیرند.
گاه این تصمیم (البته شاید نه در این نمایشنامه) به اندازه ی یک دوره ی تاریخی، یک فصل از طبیعت، یک عمر، و… به درازا می انجامد. جهانی که هم تراژیک است و هم طنز؛ به عبارت دیگر طنزی تراژیک است که تقابل بین طبیعت “پست مدرن” و “ناتورالیسم انسانی” را به گونه ای تصویر میکشد که در نهایت همیشه این “جبر طبیعت انسانی” ست که پیروز شده و یا اگر هم پیروز نشود در پس زمینهی ذهن تماشاچی، باقی می ماند؛ شاید به این دلیل که “اختیار” در انسان متلاشی باقی مانده در جنگ، از جبر طبیعی او سرچشمه می گیرد…
نگاه عباس موذن به نمایش فکر کن خدایی
اگر “فکر کنی که خدا هستی” پس باید مثل خدا هم به هستی نگاه کنی”
- تولد “ویبکو” بسیار میزان سن گیرا و شروع خوبیست؛ که البته اگر محکم به زمین نخورد و آرام بر روی سن نمایش بیافتد. چرا که تولد یک فرایند کند و آرام است. در نمایشنامههای “ماتنی ویسنی یک”، هیچ گاه زمان بیمعنا نیست، بلکه ساختار زمان، (مانند بعضی از آثار کافکا) به نسبت “کنشهای انسانی” جابه جا میشود. به عبارت دیگر “زمان” از حرکت مستقیم – به حالتی انتزاعی بدل شده و به شکل ذهنی عمل میکند؛ پس زمان، وجودی بیشتر دارد که باید تماشاگر آن را بخوبی “احساس” کند. (در بعضی از سبک های نمایشی، تغییر شخصیت بوسیله ی زمان و تاثیر آن بر کنش های انسانی- توسط “ماسک” به بیننده القا می شود؛ (برای نمونه ویبکو میتواند با ماسک های متفاوتی که بر صورت خود می زند، تغییر شخصیتی خود را ، به جهان بیرون منتقل کند.)
- بعضی از پشنهادهایی که “ویبکو” در زمان “شلیک تفنگ” به “استانکو” می گوید، (البته بسیار پخته و خوب از آب درآمده است) اما نباید تنها “یخ” را برای استانکو مثال بزند… (وقتی شلیک میکنی که مثل یه تیکه یخ آروم و سرد باشی؛ فکر کن خدایی…) درحالیکه “خدا” اینگونه نیست! خدا تمام تناقض ها و مفاهیم خوب و بد را باهم دارد. روحیه ی ویبکو باید “سرد”، اما نگاهش به دشمن (از داخل دوربین تفنگ) پر حرارت و گرم باشد. اگر باید خدا باشد پس باید بتواند مثل او (شاید مثل یک گوزن نر) در حالی که مهربان و زیباست، خشن و بی رحم هم هست. پس خداوند چون خود صاحب همه چیز است از “مرگ” برای زیباتر جلوه دادن “زندگی” استفاده میجوید. از نگاه او، “زندگی” خود عاملی برای “تولد مرگ” نیز هست.
نمایش خانمها
اردیبهشتماه 1395، کافه افرا، ارومیه
- نویسنده: رسول بانگین
- طراح و کارگردان: حامد محبی
- بازیگران: الهام حیدریان و حامد محبی
- مشاور کارگردان: امیر عباسی
- موسیقی: آرا عزیزی
- پوستر و تیزر: کیوان عیسابیگی
تئاتر آناتومی تنهایی
تیرماه 1396، تالار وحدت، ارومیه
- نویسنده و کارگردان: حامد محبی
- بازیگران: الهام حیدریان، کیوان عیسیبیگی و حامد محبی
- طراح صحنه و نور: حامد محبی و وحید خداپرست
- طراح لباس: نرگس جوادپور
- موسیقی: امین موسوی، فرید یوسفی و مزدک محتشم
- پوستر و تیزر: کیوان عیسابیگی
تیزر نمایش آناتومی تنهایی
یادداشت کارگردان
تنهایی، دغدغه ایست که از آغاز گریبانگیرِ انسانها بوده است. با توجه به نگاهی که من به مسئلهی تنهایی داشتم، متاسفانه ریشهیِ خشونت و پرخاشگریِ آدمها تنهایی ست. حالا این که تنهایی در جامعهی حال حاضر چگونه شدت پیدا کرده است، میتوان اشارهای به دنیایِ تکنولوژی کرد.
دنیایِ تکنولوژی با به نمایش گذاشتنِ تصاویرِ زیاد، ما را با نگاهِ سرد و بی روح عادت میدهد. همچنین اکثر ارتباطاتی که اکثر آدم ها با هم دارند از طریق دنیای مجازی برقرار میشود. لذا تمامِ این روابط با شرایطی که خود در آن قرار داریم، مفهوم میشوند.
وقتی از تنهایی حرف زده میشود، تنها بودن به معنایِ عامِ آن مد نظرِ من نیست. تنهاییِ واقعی در جمع ایجاد میشود. دنیایِ نکنولوژی، انسانها را بیشتر کنار هم قرار میدهد و همین عامل، تنهاییِ انسانها را بیشتر میکند. چرا که وقتی من با خودم تنها باشم، مَنَم با خودم هست و خودم با منم.
ولی اگر در جمعی حضور داشته باشیم مَنِ ما از خودِ ما غافل خواهد شد و به فکرِ بودن با کناریِ خود است. از آنجایی که هر کَس به فکرِ اهداف و رفعِ نیازهایِ خود میباشد، تنهایی در جمع، خواه ناخواه به اوجِ خود خواهد رسید.
اینجاست که وحشیگریِ ما رشد میکند و به جایی خواهیم رسید که حتی خودزنی میکنیم. چه از درون، چه از بیرون. گیج و منگ میمانیم که چه شده و چه خواهد شد. مُدام امروز را همان فردا میپنداریم و مُدام من را مقابلِ خود.
در این مرحله چون تصویری آشنا از خود نداریم، قادر به تحمل خود نیستیم و به دنبالِ راهی برایِ فرار کردن از موقعیتی که در آن قرار گرفته ایم، هستیم. به نوعی، ترس از تنهایی را میشود با ترس از مرگ مشابه دانست. چرا که با قطعِ پیوندهایِ بیرونی یا اجتماعی، ما را با خود تنها میگذارد. درواقع آدمهای این نمایش را در وضعیتِ ترس از تنها ماندن خواهیم دید.
مصاحبه با ایرانتئاتر
- مفهوم مورد نظر شما از “تئاتر تجربی” چیست؟
مفهوم تئاتر تجربی به شدت وسیع و در زمان متغیر است. اما به نظر من و اون چیزی که برای این کار در نظر داشتم، اولین چیز در تئاتر تجربی مداخله در موقعیتِ منِ بازیگر نسبت به تماشاگر است. دومین چیز در این نوع تئاتر نسبتِ تکنولوژی و تئاتر با توجه به فرمِ اثر میباشد که مشخصا در روزگار حال حاضر تکنولوژی به شدت در روند زندگی انسان ها تاثیر گذار است و این خود در تئاتر تجربی میتواند با شکستنِ ساختارِ واقعیاش در زندگی عادی نمودِ تاثیر گذارتری در انسان داشته باشد.
- نمایشنامه در مورد چیست؟
تنهایی. دغدغهای که گریبانگیرِ انسانها بوده و هست. متاسفانه از آغاز، انسانها از تنهایی رنج می بردند. به نظر من تمامِ ریشهیِ خشونت و پرخاشگریِ آدمها ریشه در تنهاییِ آنها دارد.
- مفهوم مورد نظر شما از تنهایی در این نمایشنامه چیست؟
در این نمایشنامه وقتی از تنهایی حرف زده میشود، تنها بودن به معنایِ عامِ آن مد نظر نیست. تنهاییِ واقعی در جمع ایجاد میشود. دنیایِ نکنولوژی، انسانها را بیشتر کنار هم قرار میدهد و همین عامل، تنهاییِ انسانها را بیشتر میکند. چرا که وقتی من با خودم تنها باشم، مَنَم با خودم هست و خودم با منم. ولی اگر در جمعی حضور داشته باشیم مَنِ ما از خودِ ما غافل خواهد شد و به فکرِ بودن با کناریِ خود است. از آنجایی که هر کَس به فکرِ اهداف و رفعِ نیازهایِ خود میباشد، تنهایی در جمع، خواه ناخواه به اوجِ خود خواهد رسید. اینجاست که وحشیگریِ ما رشد میکند و به جایی خواهیم رسید که حتی خودزنی میکنیم. چه از درون، چه از بیرون. گیج و منگ میمانیم که چه شده و چه خواهد شد. مُدام امروز را همان فردا میپنداریم و مُدام خود را مقابلِ خود. در این مرحله چون تصویری آشنا از خود نداریم، قادر به تحمل خود نیستیم و به دنبالِ راهی برایِ فرار کردن از موقعیتی که در آن قرار گرفته ایم، هستیم. به نوعی، ترس از تنهایی را میشود با ترس از مرگ مشابه دانست. چرا که با قطعِ پیوندهایِ بیرونی یا اجتماعی، ما را با خود تنها میگذارد. درواقع شخصیت هایِ این نمایش را در وضعیتِ ترس از تنها ماندن خواهیم دید.
- در این نمایش چگونه به این مفهوم پرداخته شده است؟
در این نمایش برخی از علائم تنهایی به شکل اغراق شده یا به عبارتی به آن شکلِ سرکوب شدهاش نشان داده شده است. سعی شده است احساساتِ منتج از تنهایی یعنی حس ناامنی، اضطراب و افسردگی در نمایش تصویر و تعریف شود. در اپیزودهایِ موجود، شاهدِ روشهایِ درمانِ تنهایی در دورانِ مُدرن از جمله آوردنِ “او” (به مثابه همدَم – حیوانِ خانگی) توسطِ پیرزن که باز هم چارهساز نمیشود و پیرزن مغلوبِ تنهایی میشود. و یا در اپیزودِ نهایی، تنها روشِ اساسیِ درمانِ تنهایی نشان داده میشود (خودشناسی) که مَرد نهایتا در تحملِ پروسهیِ شناختِ خود دچارِ مشکل خواهد شد. به عبارت دیگر، در این نمایش، من به دنبال روزمرگی هایی از انسان هستم که سکون و سکوتِ ناخودآگاه او را تصویر کند، نه سکون و سکوت خودآگاه او را.
- با توجه به توضیحاتی که دادید، آیا این نمایش برای عموم مردم قابل فهم هست؟
سوال خیلی خوبیه. این چند وقتی که من درگیر تمرینات این نمایش بودم، خیلی از دوستان به من گوشزد میکردند که “من میخوام با مامان بزرگم بیام، مامان بزرگمم میفهمه؟”. من فقط لبخند میزدم و کار دیگری در توانم نبود.
ولی لازم هست اینجا نکته ای را در رابطه با مشخصا نمایش آناتومی تنهایی خدمتتون عرض کنم. در این نمایش اساسا سعی کردم آن چیزی که در ذهنم به شکل رویا اتفاق میافتد را از طریق ادراک حسی، شکل خارجی بدهم.
درواقع به دنبال فرمی از اجرا بودم برای بیان ذهنیات خودم. در فرم به دنبال چیزی بودم که درک و فهمیده شدن را کمی به تعویق بیاندازد اما در نهایت تبدیل به معنا شود. اینکه رویای من را کسی نمیفهمد برایم مهم نیست. اما اینکه مخاطب با دیدنِ واقعیتِ شکسته شدهی ذهنِ من که به تصویرِ بیرونی تبدیل شده است، معنایی را با توجه به تجربه های شخصیِ زندگی خود، در خود پیدا نکند، شکست خورده ام.
- در این نمایش در حوزه ی نسبت تماشاگر و اجرا در پی تجربه ی چه چیزی هستید؟ و چرا با تئاتر؟
تماشاگر، علاوه بر نقشِ اجتماعیاش به دنبال یافتنِ هویت و نقش نمایشیاش در این جهان پهناور است. و همین به خودباوری و باورهای هستیشناسانهاش کمک میکند. درواقع سعی بر اینست که، تمامِ طراحیهایِ انجام شده در نمایش، با نگاه جامعه شناختی، روانشناختی و فلسفی به مردم بنگرد.
در رابطه با بخش دوم سوالتون باید به تئاتر به شکل یک تهدید نگاه کرد. تهدیدی که فقط با تئاتر میشود نسبت به یک مسئله ایجاد کرد. به نظر من اگر مسئله ای را با توجه به فرمی که در رابطه با آن موضوع در نظر دارید، بشود در مدیومهای دیگر هنری به نمایش گذاشت نباید از تئاتر برای نشان دادن آن استفاده کرد.
در غیر این صورت فقط اتلاف وقت و سرمایه ست. تفاوت تئاتر با سینما، عکاسی، نقاشی و موسیقی و… مسئله ی تماس و مونتاژِ عناصرِ داخل آن در جریانِ زمان است. شما در هر بار برخورد با یک نمایش، با ریتم و تمپوی متفاوتی روی صحنه نسبت به برخورد قبلی مواجه میشوید، مسئلهی تئاتر از اینجا شروع میشود.
- چند ماه تمرین شده است؟
چهار ماه.
- حرف آخر؟
سکوت، سهم سهمگین ما از مدرنیته.
عکاسی
اتابک تموزخواه
بن ایل برخوسیر
ساسان پژمانفر
سالار اکبری
وحید رضوی
عکس گروهی عکاسان در روز عکاسی از نمایش آناتومی تنهایی
نمیش آنالیز (به زبانِ کُردی)
مردادماه 1397، پلاتو سایه، ارومیه
- نویسنده: عدالت فرزانه
- طراح و کارگردان: حامد محبی
- بازیگران: مجید درویشنژاد و راضیه حاجیپور
- ساخت دکور: محمد ثابت
- طراح لباس: سنبل شجاعی
- طراح پوستر و بروشور: بهآفرید پایدارفرد
- طراح گریم: سُما توتونچی
- موسیقی: امین موسوی، فرید یوسفی و کیوان عیسابیگی
- عکاس: وحید رضوی
مصاحبه با خبرگزاری ایرنا
- نمایشنامه در مورد چیست؟
جنگ. حتما انسان.
- مفهوم مورد نظر شما از جنگ در این نمایشنامه چیست؟
جنگ نه بِمعنای از بین بُردنِ تَن بَل بِمعنایِ از بین بُردنِ روان (شاید روح).
- در این نمایش چگونه به این مفهوم پرداخته شده است؟
در این نمایش، زن توسطِ یکی از سه تیپ شخصیتی هر انسان (مهر طلب، عزلت طلب و برتری طلب) یعنی مهرطلبی، در مقابلِ مخاطبین به شکلِ یک روایت سعی در پرداختن به این مفهوم میکند.
- چرا کُردی؟
تئاتر خودش یک زبان جهانی است و باید به این هنر بعنوان وسیلهای برای بهم نزدیک کردن انسانها پرداخت.
از طرفی سویِ لهجه و لحنِ کُردی کرمانجی به شدت منو تحت تاثیر قرار داده بود. یک نوع تیزیِ خاصی داشت که باعث میشد اون چیزی که در متنِ آنالیز وجود دارد را بهتر به مخاطب منتقل کند.
- چند ماه تمرین شده است؟
سه ماه.
- حرف آخر؟
یک جمله هست که هر سال تکرار خواهم کرد:
“تئاتر، یک تهدید به سیاستِ انسان است وسکوت سهمِ سهمگین ما از مدرنیته.”
نمایش تخممرغ
مردادماه 1397، پلاتو سایه، ارومیه
- نویسنده: امیر عباسی
- کارگردان: حامد محبی و امیر عباسی
- بازیگران: بهارک پژمانفر
مصاحبه با ایرنا
- نمایشنامه در مورد چیست؟
حامد محبی/ گیجی. گیجیِ ناشی از فشارهای روزمره و روزمرگیِ فشارهای وارد شده بر یک انسان.
امیر عباسی/ روان پریشی و توهمِ ناشی از ایزوله شدن در اجتماعی مریض. در مورد عشق. در مورد فراغ و تنهایی.
- مفهوم مورد نظر شما از گیجی در این نمایشنامه چیست؟
حامد محبی/ گیجی یک نوع توهم است. توهمی که دیگر دروغ نیست. انسان را مضطرب و در نتیجه درمانده میکند.
- در این نمایش چگونه به این مفهوم پرداخته شده است؟
حامد محبی/ صحنه تجسمی از دگرگونیهای ذهنی بازیگر است. همه چیز ابعاد طبیعی خود را از دست داده است. نور از زوایایی غریب میتابد که کیفیت هراس آور و وهم آلود صحنه را تشدید کند.
- اجتماع مریض را چطور توصیف میکنید؟
امیر عباسی/ در نمایشنامه ما با جامعه ای طرف هستیم که کارکترِ اصلی ما را که به شکلِ آنها فکر نمیکند، رفتار نمیکند، زندگی نمیکند را یکه گذاشته و رها کرده و رفته اند. شخصی که از نگاهِ آنها آنرمال است و بالطبع جامعه ای که همیشه نرمال بوده و وصله های ناجوری به مانند پری را تُف کرده است.
در حالت کلی هم به همین شکل است. شما نگاه کنید امروزه در فضای مجازی ترند سازی میشود. باید طبق آن ترند ها رفتار کرد. مد روز لباس پوشید و حرف زد و کافه رفت و فیلم دید. اگر ازین قافله ی قهقرایی جامعه عقب بمانی آنها تورا تف خواهند کرد.
- از پری به مثابه یک شخص تنها و جا افتاده از قطارِ جامعه حرف زدید. بیشتر در مورد او برایمان بگویید؟
پری همان داوود گوژ پشتِ هدایت است. پری گل مددِ کلیدر است. پری آقای برهانیِ علی رضا روشن است. میرزا احمد خانِ سه قطره خون است. ماهی سیاهِ صمد است. پری جورِ دیگر فکر میکند. تنها تفاوتش با دیگران در همین است و همین هم بزرگترین تفاوت است.
- اهمیت این نمایش در جامعه چیست؟
تمام تلاش من در این 7 سالی که تئاتر کار میکنم فقط و فقط تکامل درونی انسانها و خودم بوده و هست. بحث خودشناسی در جامعه به شدت اهمیت بیشتری برایم دارد. تمام تئاترهایی که کار میکنم دغدغه ی فردی دارند.
مسائلی را که ما نمیبینیم یا از آنها غافل هستیم را به نمایش میگذارند. بدونِ قصه. اتفاق محور هستند. بنظر من جامعه ی ما نیاز به اخبار و قصه ندارد. کره ی زمین به لطف تکنولوژی پر از قصه و اخبار هست. اگر من از تئاتر بعنوان وسیله ای برای گفتن اخباری که هر روز میشنویم استفاده کنم اول از همه رسالتِ تئاتر را در این دوره ی زمانی از حیث انتفاء ساقط کردهام و دوم خودم و دغدغه هایم را.
نمایش تخم مرغ درمورد زنیست که خودش را داخل یک اتاق حبس کرده است. تمام اتفاق های زندگیش را سرکوب میکند. اما در آن اتاق اتفاقها شکلی دیگر به خود میگیرند. نشان دادنِ شکل دیگری از اتفاقهای سرکوب شده در یک انسان مسئله ایست که خودآگاه به آن توجه نمیشود.
مسائلی که ما به شکل ناخودآگاه با آنها درگیر هستیم دغدغه ی من هست و خواهد بود. در ادامه ی فعالیت گروه تئاتر زگوند من تئاتر بی کلامی را در نظر دارم که بارِ عجیبی از معنا و مفهوم را در خودش در بردارد، بنام بادکنک. اگر عمری باشد و اتفاقی نیافتد، سعیم بر این است که شکلِ دیگرِ این تصویرهای سرکوب شده را رادیکال تر نشان دهم.
- چند ماه تمرین شده است؟
سه ماه.
فعالیتهای نمایشی حامد محبی در یک نگاه
- کارگردانی، نویسندگی و طراحی نمایش (تخم مرغ)
- کارگردانی و طراحی نمایش (آنالیز) نوشته عدالت فرزانه
- کارگردانی، طراحی، نویسندگی و بازی در نمایش (آناتومی تنهایی)
- کارگردانی، طراحی و بازی در نمایش (فکر کن خدایی) نوشته ماتئی ویسنی یک
- کارگردانی، طراحی، نویسندگی و بازی در نمایش محیطی (خانم ها) – در کافه
- بازی در نمایش (فرشته ها) به کارگردانی پدرام رحمانی
- بازی در نمایش (آنالیز) نوشته عدالت فرزانه به کارگردانی حامد اسماعیلوند
- بازی در نمایش (دو حکایت از چندین حکایت رحمان) نوشته علیرضا نادری به کارگردانی نازنین شریعتی
- بازی در نمایش محیطی (وارونه) به نویسندگی و کارگردانی امیر عباسی – در کافه
- بازی در نمایش خیابانی (از تندیس تا تقدیس) به کارگردانی مرتضی نورپور
- شرکت در نمایشنامه خوانی (سه شب با مادوکس) نوشته ماتئی ویسنی یک به کارگردانی الهام حیدریان
- شرکت در نمایشنامه خوانی نمایشنامه (ابر در فنجان) نوشته محمد چرم شیر به کارگردانی نازنین شریعتی
- شرکت در نمایشنامه خوانی نمایشنامه (رویاهای رام نشده) نوشته ایوب آقا خوانی به کارگردانی نازنین شریعتی
جوایز
- برنده جایزه دوم کارگردانی بیست و نهمین جشنواره تئاتر استان آ. غ برای نمایش آناتومی تنهایی
- برنده جایزه دوم نویسندگی بیست و نهمین جشنواره تئاتر استان آ. غ برای نمایش آناتومی تنهایی
- برنده جایزه سوم بازیگری مرد بیست و نهمین جشنواره تئاتر استان آ. غ برای نمایش آناتومی تنهایی
- برنده جایزه بهترین طراحی گریم بیست و نهمین جشنواره تئاتر استان آ. غ برای نمایش آناتومی تنهایی
شما میتوانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقالهها، نقد فیلم ، نقد سریال ، اخبار سینما و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسنده مهمان کلیک نمایید. در ضمن شما همراهان عزیز میتوانید به اینستاگرام فیگار جهتِ شناختِ مهمترین فیلم های ژانرهای مختلف و خلاصه نقد و بررسیهای فیلمهای روز دنیا مراجعه کنید.