نقد فیلم بلیتز اثری از «استیو مککوئین»، داستانی تأثیرگذار از بقا و همبستگی در دوران جنگ جهانی دوم را با بازیهای درخشان و تصاویری خیرهکننده به تصویر میکشد.
فیلم بلیتز (Blitz 2024) به کارگردانی، نویسندگی و تهیهکنندگی «استیو مککوئین»، یکی از آثار برجسته و جاهطلبانه سال 2024 در ژانر درام و جنگی است که با ترکیب واقعیت تاریخی و روایت تخیلی، داستانی عمیق و پرتنش را به تصویر میکشد.
«سرشه رونان» و «الیوت هفرنان» (در اولین تجربه بازیگری خود) در نقشهای اصلی حضور دارند و بازیگران برجستهای همچون «هریس دکینسون»، «بنجامین کلمنتاین»، «کَتی برک»، «پل ولر» و «استیون گراهام» در نقشهای مکمل، این اثر را غنیتر کردهاند.
ادامه مطلب در ادامه
بیشتر بخوانید:
بهترین فیلم های جنگی 2024 ؛ معرفی 7 عنوان جذاب
بهترین فیلم های سرشه رونان (Saoirse Ronan) تا سال 2024
برای اطلاع از آخرین اخبار سینمای جهان، میتوانید به بخش اخبار سینما و تلویزیون و برای دانلود فیلمها و سریالهای روز دنیا به کانال تلگرامی فیگار مراجعه کنید.
نقد فیلم بلیتز
با استفاده از لیست زیر میتوانید به بخش مورد نظر خود مراجعه کنید:
این فیلم که در دل لندن و در زمان جنگ جهانی دوم جریان دارد، روایتگر ماجرای پسربچهای است که بهجای فرار از شهر و یافتن امنیت، تصمیم میگیرد به پیش مادرش بازگردد و در این مسیر خطرناک، ماجراجوییای را تجربه میکند که او را در چالشهایی جدی و تهدیدآمیز فرو میبرد. حالا پیش از بررسی فیلم Blitz نگاهی به نقدهایی که این فیلم دریافت کرده بپردازیم.
نقد و بررسی منتقدان
فیلم بلیتز به کارگردانی «استیو مککوئین» توانسته توجه منتقدان را به خود جلب و نقدهای عمدتاً مثبتی دریافت کند. در وبسایت رسمی راتن تومیتوز، 80% از 133 نقد ثبتشده درباره فیلم مثبت بوده و میانگین امتیاز 7.1 از 10 را برای این فیلم به نمایش گذاشته شده است.
نظر اجماعی منتقدان این سایت، فیلم را «داستانی غیرمنتظره و کلاسیک از بقا» توصیف کردهاند که با نگاه موشکافانهاش به جامعه بریتانیا در دوران جنگ و به لطف بازیهای دلنشین «الیوت هفرنان» و «سرشه رونان»، اثری تأثیرگذار خلق کرده است.
همچنین، در وبسایت متاکریتیک، فیلم امتیاز 71 از 100 را بر اساس 51 نقد دریافت کرد که نشاندهنده نظرات عموماً مطلوب است. از جمله نقاط قوت فیلم که مورد تحسین قرار گرفته، تصاویر خیرهکننده و زیبایی خامی است که توسط «یوریک لو سو»، فیلمبردار اثر، به تصویر کشیده شدهاند.
تحلیل روایت و ساختار فیلم
پیش از پرداختن به نقد فیلم Blitz ، اثر خیرهکننده «استیو مککوئین»، بهتر است که نوشته خود را با جملهای که این فیلم روی مفهوم آن میچرخد آغاط کنم: در بحبوحه جنگ هم میتوان به دنبال شادی بود.
این فیلم با آغاز طوفانی خود، مخاطب را به مرکز حملات هوایی لندن در سال 1940 میبرد. انفجار بمبها، آتشهای ویرانگر و فریادهای مهیب، همه با چنان قدرتی در همان دقیقه ابتدایی به تصویر شدهاند که انگار تماشاگر خود در دل این کابوس قرار دارد. این تجربه بینظیر و احاطهکننده که حس وحشت و درماندگی را بهوضوح منتقل میکند، پیشدرآمدی بر داستانی عمیق و انسانی از عشق مادری به فرزند است.
در بحبوحه جنگ و حملات بیوقفه آلمانها که هدفشان فراتر از تخریب فیزیکی و بههمریختگی روانی جامعه بود، داستان فیلم به زندگی «ریتا»، مادری تنها و کارگری در کارخانه که با پسر نهسالهاش، «جرج» که پدربزرگ مهربانش زندگی میکند، میپردازد. «جرج»، کودکی دو نژاده و مستقل، تحت حمایت و عشق بیپایان مادر و پدربزرگش بزرگ شده است. آنها او را بر اصل استقامت، عدالتخواهی و ایستادگی در برابر ظلم تربیت کردهاند.
با شدت گرفتن بمبارانها، دولت برای حفظ امنیت کودکان، طرحی اضطراری برای تخلیه آنها از لندن به روستاهای امنتر ترتیب میدهد. «ریتا»، علیرغم میل قلبیاش، تصمیم میگیرد «جرج» را روانه این سفر کند؛ تصمیمی که برای «جرج» قابلپذیرش نیست.
صحنهای احساسی و تلخ که در آن «ریتا» با بازی فوقالعاده زیبای «سرشه رونان» گردنبند «سنت کریستوفر»، یادگار همسر از دسترفتهاش را به گردن «جرج» میاندازد و با وجود فریادهای اعتراض و نفرتش، او را به قطار میسپارد، قلب مخاطب را بهدرد میآورد. احساس تنهایی و بیگانگی «جرج» در این سفر اجباری، با چنان ظرافتی تصویر شده که مخاطب را همراه خود به عمق این تجربه دردناک میبرد.
پیش از اینکه به به ادامه تحلیل فیلم Blitz بپردازیم، بهتر است بگوییم که کارگردان این فیلم، اثر 12 سال بردگی و عاشقان راک را ساخته است. آن آثار همواره درباره نژادپرستی در برابر سیاهپوستان بودند و او در این اثر، ترک عادت نکرد و از بازیگر سیاهپوست که در فیلم نیز توسط همسن و سالهایش مورد تمسخر قرار میگیرد بهره برد.
«ریتا»، زنی است که در کارخانه کار میکند و در کنار دوستانش روزگار را میگذراند. دوستان او در دل آشوب و خطر، همچنان به دنبال لحظات شادی و همراهی هستند؛ اما «ریتا» برخلاف آنها، درگیر دنیای درونی خود است و همین عنصر بدون اینکه توضیحات زیادی را در بر بگیرد، از طریق بازی عالی «سرشه رونان» منتقل میشود.
افکار او پیوسته به سمت «جرج» و آخرین کلمات او معطوف شده و این احساس گناه و تردید، روان او را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. در حالی که تهدید ویرانی همیشه در کمین است و تعداد پناهگاهها به حداقل رسیده، «ریتا» تلاش دارد تا به نیازمندان کمک کند، بیخبر از آنکه بهزودی ممکن است خود نیز یکی از آنها باشد.
در سوی دیگر، «جرج»، با روحیهای جسور و بیباکانه، پس از تحمل توهینهای نژادپرستانه و بیمهری سیستمی که حمایتی برای امثال او ندارد، تصمیم به فرار میگیرد. او که نمیتواند اجازه دهد آخرین کلماتش به مادرش “از تو متنفرم” باشد، به شکلی جسورانه از قطار در حال حرکت میپرد و سفری پرمخاطره را آغاز میکند. در طول این سفر شگفتانگیز، او با خطرات بیشماری روبهرو میشود و درمییابد که گاهی تشخیص خیر از شر بسیار دشوار است.
در سمت دیگر «ریتا» که متوجه میشود «جرج» از قطار خودش را به پایین پرتاب کرده است، به دنبال راهی برای پیداکردن او میگردد. داستان این جستجوی دوگانه، آمیزهای از عشق، پایداری و تلاش برای بقا در دل بحرانی بیپایان است.
نقد فیلم بلیتز
«استیو مککوئین»، به عنوان نویسنده و کارگردان، داستانی هیجانانگیز از عشق مادر و فرزند را در دل هولناکترین لحظات جنگ روایت میکند و به زیبایی نشان میدهد که چگونه میتوان حتی در عمیقترین تراژدیها، روزنهای از شادی یافت.
این فیلم نهتنها تجسمی عالی از شخصیت سرسخت انگلستانیها در طول جنگجهانی دوم را ارائه میدهد، بلکه به شکلی هوشمندانه، نژادپرستی زیرپوستی و تبعیض جنسیتی را که حتی در دل همبستگی عمومی دوران جنگ ادامه داشت، به تصویر میکشد.
گرچه گاه «مککوئین» با وارد کردن خطوط فرعی متعدد یا مسائل جانبی بیش از حد داستان را پراکنده میکند، اما این کاستیها در برابر تأثیر احساسی قدرتمند فیلم قابل چشمپوشی است.
او با ظرافت، نگاهی انتقادی به رفتار مردان صاحب قدرت در برابر زنان در محیطهای کاری میاندازد؛ زنانی که نیروی کارشان پایه و ستون ماشین دفاعی بود. این انتقاد، با وجود زیرمتنهای ظریف، تأثیری عمیق دارد؛ اما در مواجهه با مسئله نژادپرستی، گاه دچار افراط میشود و سیاه و سفید را به گونهای مطلق تصویر میکند بیآنکه به سایههای خاکستری (که معمولاً خطرناکتریناند) بیتوجهی میشود.
مخاطب بهاندازه کافی هوشمند است تا از خلال کنایهها و نگاههای خصمانه، ارتباط بین نژادپرستی روزمره و تجربیات «جرج» و دیگران را دریابد. در اینجا، «مککوئین» در نمایش ظریف نژادپرستی موفقتر است تا در صحنههایی که این تبعیض با خشونتهای آشکار همراه میشود.
نبوغ «مککوئین» در توانایی او برای درگیر کردن مخاطب در هراس ناشی از صداهای دهشتناک بمباران و بینظمیِ مطلق حملات هوایی است. این هراس به طرز هنرمندانهای با داستان عشق پرمهر جرج و ریتا در تضاد قرار میگیرد. مخاطب به سرعت متوجه اهمیت این رابطه و خطرات پیشرو میشود. تصادفی بودن بمبارانها تنها احتمال از دست دادن عزیزان را تشدید میکند و بر عمق احساسات دراماتیک فیلم میافزاید.
آنچه که بلیتز را متمایز میکند، اجرای بینظیر «الیوت هفرنان» در نقش «جرج» است. این کودک استثنایی که از طریق یک فراخوان عمومی کشف شد، در نقشی پیچیده و چندوجهی میدرخشد.
او باید شجاعت، دردهای روحی و جسمی و عشق بیپایانش به مادر و پدربزرگ را بهگونهای طبیعی و بیتکلف به نمایش بگذارد. او مخاطب را وادار میکند تا به او اهمیت بدهد، برایش دل بسوزاند و از خطرات پیش رویش بیمناک باشد.
جمعبندی و امتیازدهی
بلیتز اثری عاطفی و تأثیرگذار است که در دل آشوبهای جنگ جهانی دوم، پیوند پرقدرت عشق میان مادر و فرزند را به تصویر میکشد. «مککوئین» با مهارت، هراس ناشی از بمبارانهای تصادفی و هرجومرج جنگ را با داستانی از عشق و استقامت درهم میآمیزد و به بررسی نژادپرستی زیرپوستی و تبعیض جنسیتی در آن دوران میپردازد.
گرچه گاه تنوع خطوط فرعی از تمرکز روایت میکاهد؛ اما اجرای بینظیر «الیوت هفرنان» در نقش «جرج» که شجاعت و احساسات انسانی را به طبیعیترین شکل ممکن نمایش میدهد، محور احساسی فیلم را تقویت میکند.
وبسایت فیگار به این فیلم نمره 9 از 10 را میدهد.
بیشتر بخوانید:
- نقد و بررسی فصل سوم سریال از جانب (From)
- نقد و بررسی فصل دوم سریال آرکین (Arcane)
- نقد و بررسی فیلم ما در زمان زندگی میکنیم (We Live in Time)
- نقد و بررسی سریال گردن زنی
- نقد و بررسی سریال لندمن (Landman 2024)
نظر شما دربارهی مطلب نقد فیلم بلیتز چه بود؟ لطفا نظرات خود را در بخش کامنت با فیگار و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.