نقد قسمت پنجم فصل دوم سریال The Last of Us نشان میدهد که چطور انتخاب انتقام، هم دینا و هم الی را به سوی تاریکی سوق میدهد و میکشاند.
انتقام، چیزی نیست که فقط یکبار انتخاب شود؛ تصمیمی است که بارها در ذهن تکرار میشود. قسمت پنجم فصل دوم The Last of Us بهخوبی نشان میدهد که هم دینا (با بازی ایزابلا مرسد) و هم الی (با بازی بلا رمزی) هنوز در مسیر این تصمیم گام برمیدارند.
نقد قسمت پنجم فصل دوم سریال The Last of Us
هفته گذشته اشاره کردیم که الی میتوانست بعد از شنیدن خبر بارداری دینا، از تصمیمش برای ادامه سفر به سیاتل منصرف شود و به جکسون بازگردد؛ اما در این قسمت، نوبت دیناست که با وجود همهچیز، انتخاب میکند همراه الی بماند و ادامه دهد.
هرچند این قسمت نسبت به اپیزودهای پیشین کوتاهتر است و شاید بار مفهومی کمتری داشته باشد، اما از نظر ریتم، تنش و بصری بودن چیزی کم ندارد.
شروع اپیزود ما را به یکی از بیمارستانهای سیاتل میبرد؛ جایی که دو فرماندهی سازمان WLF در حال ارزیابی اوضاع هستند. یکی از سربازان خبر پیدا شدن هاگهای معلق قارچ کوردیسپس را در زیرزمین گزارش میدهد.
اگرچه این صحنه بیشتر برای زمینهسازی پایان قسمت طراحی شده، اما مفهومی عمیقتر هم در آن نهفته است: دانستن زمان عقبنشینی. فرماندهای که ناچار شده پسر خودش را پشت درهای بسته رها کند، شاید نمادی از همین انتخاب دشوار باشد.
البته کمی دور از ذهن به نظر میرسد که این نخستین برخورد آنها با هاگها باشد، آن هم در شهری مثل سیاتل، اما این نکته آنقدر بزرگ نیست که بخواهد اعتبار نویسندگان را زیر سؤال ببرد.
فراموش کردن زیبایی بصری The Last of Us گاهی آسان است، اما کارگردان این قسمت، استیفن ویلیامز، با چرخش دوربینهایش در تاریکی شب، یادآوری میکند که این سریال هنوز هم در قابهایش میدرخشد.
وقتی دینا و الی وارد ساختمانی متروکه در حاشیه منطقه تحت نظر WLF میشوند، مسیر تنش آغاز میشود. در یک سریال دیگر، این میزان از اختلاف نظر بین این دو شخصیت میتوانست خستهکننده شود؛ اما شیمی قوی بین بلا رمزی و ایزابلا مرسد آنقدر طبیعی و جذاب است که این اختلافها بیشتر به رشد رابطهشان کمک میکند تا اصطکاک.
الی، با تجربهاش در میدانهای نبرد و حس مراقبت از دینا، ترجیح میدهد پیش از آنکه صبر کند، اول ضربه بزند. این رویکرد، در دنیای خشنی مثل The Last of Us، منطقی به نظر میرسد. دینا اما همچنان نیمنگاهی به انسانیت دارد؛ چیزی که شاید در ادامه فصل، بهای سنگینی برایش بپردازد.

در میان بازیگران فصل دوم The Last of Us، ایزابلا مرسد همچنان بیسروصدا به MVP (موثرترین بازیگر) این فصل تبدیل شده است. در قسمت پنجم، او با یک مونولوگ تأثیرگذار درباره زنده ماندن و درعینحال احساس گناه از نقش داشتن در مرگ خانوادهاش به دست مهاجمان، یکی از قویترین لحظات احساسی فصل را رقم میزند.
در همین قسمت، برخورد الی با صحنه قتلعام اعضای فرقه سرافایتها باعث میشود لحظهای پیشنهاد بازگشت به دینا را مطرح کند؛ پیشنهادی که اگرچه غافلگیرکننده بود، اما عمق رابطهی این دو شخصیت را نمایان میکند.
پاسخ دینا به این پیشنهاد با سخنرانی پراحساس او درباره ماهیت انتقام همراه است—اینکه چطور انتقام میتواند حس رضایتبخشی به انسان بدهد، حتی اگر زمان و مکانش چندان منطقی نباشد. گفتنی است که این اولینباری نیست که آنها با اجساد اعضای اسکارز روبهرو میشوند.
سکانس درگیری در انبار متروکه، بخش اکشن و ترسناک موردانتظار سریال را تأمین میکند. در این میان، جسی (با بازی یانگ مازینو) بهموقع سر میرسد و باعث نجات گروه میشود.
این قسمت همچنین نخستین برخورد واقعی دینا و الی با فرقهی مرموز سرافایتها را رقم میزند. دیدن واکنشهای آنها در برابر این گروه که با هر آنچه تا به حال در دنیای آخرالزمانی دیدهاند متفاوت است، یکی از جذابترین بخشهای قسمت محسوب میشود. مخاطب مدام با این پرسش روبرو است: آیا این دو در نهایت با سرافایتها همدلی پیدا میکنند؟ یا هنوز به ولفها اعتماد بیشتری دارند؟

پایان قسمت، شاهد بیرحمترین چهرهی الی است. پس از فرار دینا و جسی از دست سرافایتها، الی به بیمارستانی میرسد که در آن نورا (با بازی تاتی گابریل) را پیدا میکند.
درست مانند بازی، او نورا را تا زیرزمین بیمارستان تعقیب میکند؛ جایی که پر از هاگهای مرگبار کوردیسپس است. این سکانس از نظر طراحی صحنه، فیلمبرداری و جلوههای بصری، یکی از درخشانترین لحظات سریال است.
نورا در نهایت حقیقتی را درباره انگیزه انتقام ابی (با بازی کیتلین دیور) و اتفاقات فینال فصل اول فاش میکند؛ اما الی نهتنها تحت تأثیر حرفهای او قرار نمیگیرد (شاید چون از قبل میدانست؟)، بلکه پا را فراتر میگذارد و با لولهای آهنی به جان نورا میافتد.
آنچه این قسمت بهوضوح نشان میدهد، روند فروپاشی اخلاقی و روانی الی است—دختری که قدمبهقدم، روحش را به پای انتقام قربانی میکند. با این مسیر تاریکی که او پیش گرفته، باید پرسید: وقتی به پایان فصل دوم برسیم، چیزی از انسانیت الی باقی مانده و آیا هنوز میتوانیم با او همذاتپنداری کنیم؟

با نزدیک شدن به پایان فصل دوم The Last of Us، دیگر فرصت چندانی برای ایجاد تغییرات گسترده نسبت به بازی اصلی باقی نمانده است. قسمت پنجم پر بود از لحظاتی که برای کسانی که بازی را تجربه کردهاند، میتوانست یادآور خاطراتی دردناک و اضطرابآور باشد.
معرفی سگهای واحد نظامی WLF، بازگشت موجودات خزندهی استالکر و اشارات نهچندان پنهان به آنچه که در زیرزمین بیمارستان در انتظارمان است.
یکی از سؤالاتی که از ابتدای فصل ذهن بسیاری را مشغول کرده، زمان نمایش فلشبکهایی از رابطهی جوئل و الی بوده—بهویژه آن صحنهی خاطرهانگیز سفر تولد الی به موزهی علوم. با توجه به تصویر پایانی قسمت پنجم، میتوان حدس زد که اپیزود ششم با همان فلشبک آغاز خواهد شد.
به نظر میرسد که ساختار روایت فصل دوم به پیروی از بازی، قرار است با پایان روز سوم از نگاه الی به پایان برسد. اگر چنین باشد، فصل بعدی احتمالاً به داستان ابی اختصاص خواهد داشت. با این حال، با توجه به اینکه تنها دو قسمت تا پایان باقی مانده، هنوز بخش زیادی از روایت باقی مانده و خشونتها و درگیریهای بسیاری در پیش است.
آیا سریال موفق خواهد شد در این مدت کوتاه، پیچیدگیهای احساسی و روایی باقیمانده را به شکلی مؤثر جمعبندی کند؟ این پرسشیست که تنها دو اپیزود آینده میتوانند پاسخ دهند.
نظر شما دربارهی مطلب نقد قسمت پنجم فصل دوم سریال The Last of Us چه بود؟ لطفا نظرات خود را در بخش کامنت با فیگار و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.