در نقد فیلم گناهکاران (Sinners)، با اثری روبهرو هستیم که ژانر وحشت را در هم میشکند و سینما را به مرزهای تازهای از تخیل میبرد.
فیلم گناهکاران به کارگردانی رایان کوگلر، اثری است که جسورانه در مرز میان واقعیت تلخ و کابوسهای ماورایی قدم میزند. این فیلم که داستانش در دل دهه ۱۹۳۰ و در دلتاهای مهآلود میسیسیپی میگذرد، نهتنها تصویری متفاوت از آمریکای آن دوران ارائه میدهد، بلکه ژانر وحشت را از مسیر کلیشهای خود بیرون میکشد و به فضای رازآلودی از تاریخ، موسیقی و خرافه میکشاند.
نقد فیلم گناهکاران

فیلم Sinners با بازی درخشان مایکل بی. جردن در دو نقش متضاد دو برادر گناهکار، موفق میشود تنش روانی، بار دراماتیک و حضور نیرویی شیطانی را در هم بیامیزد؛ اما فراتر از روایت هیجانانگیز، آنچه فیلم را برجسته میکند نگاه شخصی و تصویری کوگلر به سیاهی گذشته است؛ روایتی که با موسیقی پرطراوت لودویگ گورانسون و فیلمبرداری چشمنواز در تاریکی شبهای جنوب آمریکا جاری میشود.
واکنش منتقدان و مخاطبان به این اثر نشان میدهد که گناهکاران فقط یک فیلم ترسناک نیست، بلکه تجربهای سینمایی است که با هوشمندی، فرم و محتوا را در نقطهای بینقص به هم میرساند.
فروش بالا و استقبال بیسابقه از سوی منتقدان و تماشاگران، بهویژه دریافت امتیاز A از سینمااسکور (اتفاقی نادر برای آثار وحشت)، مهر تأییدی بر قدرت خلاقانه کوگلر و تیمش است.
فیلم گناهکاران در میان منتقدان و مخاطبان با استقبالی کمنظیر روبهرو شده است. بر اساس آمار منتشرشده در وبسایت راتن تومیتوز، 97 درصد از 365 نقد منتشرشده درباره این فیلم، مثبت بودهاند.
در خلاصه نظر این سایت آمده است:
ترکیبی پرهیجان از روایت تصویری درخشان و موسیقی جذاب؛ نخستین بلاکباستر مستقل رایان کوگلر وسعت خلاقیت منحصربهفرد او را بهنمایش میگذارد.
در متاکریتیک نیز که امتیازها را با میانگین وزنی محاسبه میکند، Sinners نمره قابلتوجه 84 از 100 را از 55 منتقد دریافت کرده است؛ امتیازی که نشاندهنده تحسین فراگیر از سوی جامعه نقد است.
نقد فیلم Sinners
البته که در همه افسانهها و روایتهای فولکلور، مناقشه بر سر منشأ و ریشهها امری گریزناپذیر است. آیا واقعاً رابرت جانسون، اسطورهی موسیقی بلوز، روحش را در معاملهای فاوستی به شیطان فروخت تا بر هنر خود چیره شود؟ به احتمال زیاد نه؛ اما مگر اهمیت دارد؟
آنچه اهمیت دارد، روایتی است که سینهبهسینه نقل میشود، داستانی که هرچند حقیقت ندارد، اما حقیقتی در دل خود میپروراند. حقیقتی دربارهی رنج، اشتیاق، تبوتاب و پیوندهای ناگسستنی میان انسان و آنچه در پس واقعیت نهفته است.
شاید برخی این افسانه را به تامی جانسون، موسیقیدان دیگری از دلتا نسبت دهند؛ اما در نهایت اهمیتی ندارد که این افسانه به کدام جانسون بازمیگردد؛ آنچه اهمیت دارد، هالهای جادویی و تسخیرکننده است که پیرامون موسیقی بلوز شکل گرفته است.
چگونه میتوان آن استعدادهای غیرقابلتوضیح را که انگار از دل زمینهای سوخته و رنجدیدهی جنوب امریکا جوشیدهاند، با منطق صرف توضیح داد؟ مگر جز با نسبتدادن آنها به نیروهایی ماورایی؟ همان نیرویی که در لرزش صدا، در تکنوازیهای آتشین گیتار، در رقصهای جنونآمیز شبانه در جُوکجوینتهای جنوب موج میزند.

فیلم گناهکاران (Sinners)، ساختهی رایان کوگلر، کارگردان خلاق آثار درخشانی همچون ایستگاه فروتویل، کرید و پلنگ سیاه، درست در تقاطع همین افسانهها، تاریخ و ژانر وحشت جای میگیرد.
کوگلر که ریشههای خانوادگیاش به همان سرزمینهای مرطوب و رازآلود میسیسیپی در دههی 30 بازمیگردد، خاطراتی شخصی از عمویی دارد که تنها هنگام نوشیدن ویسکی و گوشسپردن به بلوز، زبان به روایت خاطراتش میگشود.
همین پیوندهای شخصی با تاریخ، با موسیقی و با جغرافیای رویاگونِ جنوب امریکا، بستر مناسب را برای خلق فیلمی فراهم کردهاند که در ژانر وحشت ریشه دارد؛ اما ریشههایش را به تار و پود فولکلور و تاریخ پیوند میزند.
کوگلر در مصاحبهای گفته بود که ژانر وحشت برایش حالوهوایی کهن دارد؛ گویا نخستین داستانهایی که انسانها در اطراف آتشهای شبانه بازگو میکردند، داستانهایی وحشتناک بودهاند.
در این نگاه، وحشت تنها ابزاری برای ترساندن نیست، بلکه روایتی است دربارهی آنچه در سایههای ناخودآگاه بشر کمین میکند و گناهکاران دقیقاً در همین نقطه میایستد. در بزنگاهی که اسطوره، تاریخ، موسیقی، هویت نژادی و ترسهای ازلی و ابدی بشر درهم میتنند، ما شاهد داستانسرایی این کار هستیم.
نقد روایت فیلم
داستان فیلم در دههی 30 میلادی، در میسیسیپی، جایی که دو برادر دوقلو، اسموک و استک (با بازی درخشان مایکل بی. جردن)، پس از سالها زندگی در شیکاگو و انجام فعالیتهای غیرقانونی، به زادگاه خود بازمیگردند، میگذرد.
آنها ثروتمند، خوشپوش و پرشور بازمیگردند و قصد دارند در همان شب نخست، یک جُوکجوینت (کافه و یا رستورانی که غذاهای ارزانقیمت عرضه میکند) برپا کنند؛ جایی برای موسیقی، رقص، و شور زندگی.
خانهای قدیمی که از مردی سفیدپوست و عضو احتمالی کوکلوسکلان خریدهاند، قرار است به این باشگاه بدل شود. روستاییان، معشوقهی قدیمی اسموک (آنی با بازی وونمی موساکو)، دلتاسلیم (دلبروی لیندو) و خانوادهی چاو همگی به کمک آنها میآیند و در شبی سرشار از موسیقی، جُوکجوینت احیا میشود.
اما در دل این رستاخیز موسیقایی، روحی جوان و مستعد میدرخشد. سمی، پسرعموی جوان آنها (با بازی درخشان مایلز کاتن) که پدر مذهبیاش میخواهد او را در چارچوب کلیسا حفظ کند، آن جوان است.
با این وجود، سمی راه دیگری در پیش میگیرد. هنگامیکه برای نخستینبار روی صحنه میرود، موسیقیاش چنان نیرویی آزاد میکند که انگار خود زمین و ارواح نیاکان، از طریق انگشتان و صدای او سخن میگویند.
در یکی از نفسگیرترین سکانسهای فیلم، حرارت، رقص و موسیقی در اتاق موج میزند و مخاطب حس میکند نیرویی ناشناخته و باستانی همه را به تسخیر درآورده است.
همین نیرو است که روحی دیگر را احضار میکند. رِمیک، خونآشامی قدیمی (با بازی جک اوکانل) که عطش قدرت، او را به سوی جُوکجوینت میکشاند. از اینجاست که عناصر وحشت در فیلم به شکلی عیان و بیامان خود را نشان میدهند. خون، مرگ، تسخیر و مبارزه با شری کهن، آرامآرام جای خود را در داستان باز میکنند.
ساختار و فرم

کوگلر برای این پروژه، تیم خلاق خود در فیلم پلنگ سیاه را بار دیگر گرد آورده است. طراح لباس برنده اسکار، طراح صحنه، آهنگساز و فیلمبردار چیرهدستش، از جمله افرادی هستند که او را در این پروژه نیز همراهی میکنند.
حاصل کار، جهانی است چندلایه، ملموس و در عین حال وهمآلود که در چند سال اخیر کمتر شاهد آن بودیم؛ دنیایی که در دل زمان تاریخی مشخصی جریان دارد، اما بهواسطهی طراحیهای بصریاش، انگار از واقعیت فاصله گرفته و در نوعی خیال یا خوابِ مشترک زندگی میکند.
بازیگریها نیز یکی از ستونهای اصلی این فیلم هستند. مایکل بی. جردن با ایفای دو نقش بسیار متفاوت، عمق و ظرافت خاصی به شخصیتها بخشیده و مایلز کاتن، با وجود تجربهی محدودش، حضوری موثر دارد. وونمی موساکو، با بازیای محکم و درونگرا، زمینبودگی لازم را برای حفظ توازن روایت به ارمغان میآورد.
صحنههای اکشن، خشونت و خون نیز بهاندازهی کافی تأثیرگذارند و هرگز به ورطهی افراط نمیافتند. فیلم هرگز مخاطبان گریزان از وحشت را نمیرماند. بلکه همانند افسانههای کهن، تماشاگر را آرامآرام در تار و پود خود میپیچد، تا جایی که دیگر نمیتوان مرز میان ترس، زیبایی و شور موسیقی را بازشناخت.
عنصر موسیقی در این فیلم، تنها یک مؤلفهی تزئینی نیست؛ بلکه خود جان روایت محسوب میشود. از قطعات پرشور بلوز تا اجرای حیرتآور قطعهای از موسیقی فولکلور ایرلندی به نام «Rocky Road to Dublin»، موسیقی در فیلم گناهکاران همچون شخصیتی زنده و نفسکش میدرخشد.
با این وجود، فیلم کامل نیست. اگر به دنبال انسجامی تمامعیار در روایت یا گرهگشایی دقیق هستید، شاید گناهکاران شما را بهطور کامل راضی نکند. فیلم در برخی بخشها بیش از حد از ایدههای مختلف اشباع شده است؛ اما آنچه اهمیت دارد، قدرت جذب بینظیر آن محسوب میشود.
گناهکاران فیلمی است که در آن بهآرامی افسون میرسید، انکار خودتان نیز در یکی از آن معاملات پنهان در تاریکی، روحی را واگذار کردهاید.
جمعبندی و نمرهدهی
در نهایت، همانطور که در نقد فیلم گناهکاران گفتیم، Sinners اثری شجاع، شاعرانه و جسورانه است که نه تنها ژانر وحشت را بازآفرینی میکند، بلکه آن را به بستری برای کاوش در اسطورههای سیاهپوستی، حافظهی تاریخی و روانزخمهای نسلبهنسل منتقلشده بدل میسازد.
رایان کوگلر در این اثر، وحشت را نه به عنوان ژانری صرفاً برای ترساندن، بلکه به مثابه ابزاری فلسفی برای مواجهه با گذشتهای سرکوبشده و تاریخِ خشونتبار بازمینمایاند؛ گذشتهای که همچون اشباح، در شبهای گرم و مرطوب جنوب، هنوز در لابهلای نتهای بلوز و تپش جُوکجوینتها زنده است.
فیلم با تأکید بر موسیقی به عنوان نیرویی شبهماورایی، بر قدرت تسخیرگر صدا و ریتم انگشت میگذارد و آن را به پل ارتباطی میان انسان، طبیعت، تاریخ و نیروهای غیبی تبدیل میکند.
در جهانی که مرز میان واقعیت و افسانه مدام جابهجا میشود، کوگلر میتواند جهانی خلق کند که در آن وحشت، زیبایی و رستگاری در هم میآمیزند. Sinners به ما نشان میدهد که اسطورهها زندهاند و هر بار که نوایی از دل بلوز برمیخیزد، گویا باری دیگر، معاملهای با شیطان در راه است.
وبسایت فیگار به فیلم Sinners نمره 8 از 10 را میدهد.
نظر شما دربارهی مطلب نقد فیلم گناهکاران چه بود؟ لطفا نظرات خود را در بخش کامنت با فیگار و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.