تبلیغات در فیگار

نقد و بررسی قسمت سوم فصل هشتم سریال ریک و مورتی

نقد قسمت سوم فصل هشتم سریال ریک و مورتی ، نگاهی متفاوت به مفهوم هویت، انتقام و شکست اتوپیای سیتادل از منظر نسخه‌های فرعی شخصیت‌های اصلی دارد.

پس از نابودی سیتادل در فصل پنجم و پایان دوره‌ای از نظام‌مندی مضمحل اما مقتدر، ریک و مورتی اکنون با گامی جسورانه به خرابه‌های آن بازمی‌گردد؛ نه برای بازسازی، بلکه برای کشف لایه‌های فروپاشی.

نقد قسمت سوم فصل هشتم سریال ریک و مورتی

نقد قسمت سوم فصل هشتم سریال ریک و مورتی
نقد قسمت سوم فصل هشتم سریال ریک و مورتی

قسمت سوم فصل هشتم، با عنوان ریک، مورتی و زشتی، اثری‌ست که ساختار روایی آن، مانند معماری متروک سیتادل، بر ویرانی استوار است. این قسمت، نه‌تنها یک تجربه فرمی تازه در تاریخچه دوازده‌ساله‌ی این سریال محسوب می‌شود، بلکه مواجهه‌ای بی‌پرده با پرسش‌هایی‌ست که پیش‌تر در دل طنز پنهان می‌شدند. اگر همه‌چیز تقلیدی‌ست، اگر هر ریک نسخه‌ای‌ست از ریکی دیگر، آیا اصالت مفهومی موهوم نیست و در چنین جهانی، هویت چگونه شکل می‌گیرد؟

در مرکز روایت، دو چهره از نسخه‌های بدیل ریک و مورتی به نام‌های Homesteader Rick و Arcade Morty قرار گرفته‌اند. نخستین، ریکی منزوی و رانده‌شده است که در بخش فراموش‌شده‌ی سیتادل ـ ناحیه‌ی مورتی‌ها ـ سکونت دارد.

او نه در پی دانش است، نه در پی سلطه؛ بلکه انتقام، انگیزه‌ی بنیادین اوست. انتقامی که نه‌تنها جنبه‌ای فردی، بلکه ابعادی هستی‌شناختی دارد. Homesteader Rick قربانی نظامی‌ست که بر پایه‌ی نسخه‌سازی، تکثیر و تسلط شکل گرفته و او که روزگاری بخشی از این ماشین بوده، اکنون در برابر آن ایستاده است.

در کنار او، Arcade Morty با چهره‌ای کودکانه و چشمانی خسته، بازتابی از قربانیان خاموش این نظام را نشان می‌دهد؛ مورتی‌ای که از آغاز نیز قرار نبود “باشد”، بلکه می‌خواست “مورد استفاده قرار گیرد”.

در این قسمت، خبری از شوخی‌های آشنای بین ریک و مورتی اصلی نیست و به‌جای آن، لحنی سرد و تراژیک حاکم است. ما با جامعه‌ای روبه‌رو هستیم که بقایای یک نظم فروپاشیده را بر دوش می‌کشد؛ ریک‌های خودسر و خشن در فقدان قانون مرکزی، به گروه‌هایی واگرا بدل شده‌اند که هر یک به‌گونه‌ای از انحراف روی آورده‌اند.

در این بستر، روایت انتقام Homesteader Rick واجد مؤلفه‌هایی از سینمای وسترن است. مردی تنها، اسلحه به‌دست، در مقابل دشمنانی که زمانی هم‌قطار بودند؛ اما آنچه این استعاره را درخشان می‌سازد، جایگاه Arcade Morty است. او که در ابتدا همچون ناظر خاموش ظاهر می‌شود، در نقطه اوج داستان شبیه به کنشگر نهایی است؛ انگار صدا یافتن او نشانه‌ای از بازگشت هویت به بدن‌های فراموش‌شده محسوب می‌شود.

نقد قسمت سوم فصل هشتم سریال ریک و مورتی

نکته درخشان این اپیزود، جسارت در کنار زدن دو نسخه اصلی و محبوب شخصیت‌هاست. ریک و مورتی برای اولین بار نه تنها شخصیت‌های اصلی را به حاشیه می‌برد، بلکه حتی تمرکز روایی را به نسخه‌هایی واگذار می‌کند که معمولاً نقش زینتی یا پارودی دارند.

این تصمیم، پس از شکست اپیزود طلوع نامریکون‌ها که با غیبت کامل ریک مواجه شده بود، حرکتی پرخطر محسوب می‌شد؛ اما قسمت «ریک، مورتی و زشتی» نشان داد که در دل ویرانی نیز می‌توان روایت آفرید؛ روایتی که اگرچه در ظاهر صرفاً حاوی طنزهای تصویری و خشونت اغراق‌آمیز است، اما در زیرمتن خود تأملاتی ژرف بر ماهیت قدرت، حافظه و فردیت در جهان‌های بی‌مرکز را حمل می‌کند.

نقد قسمت سوم فصل هشتم سریال ریک و مورتی
نقد قسمت سوم فصل هشتم سریال ریک و مورتی

سیتادلِ پساآخرالزمانی، به‌مثابه استعاره‌ای از تمدنی که خود را بلعیده، دیگر آن آرمان‌شهر فراجهانی نیست. اکنون تنها ویرانه‌ای‌ست از نسخه‌ها و کلون‌هایی که معنای خود را از دست داده‌اند. این سیتادل، بیشتر به قبرستانی برای هویت بدل شده تا پایگاهی برای نبوغ.

در چنین فضایی، Homesteader Rick همچون بازمانده‌ای از رنسانسی ازدست‌رفته می‌نماید. او حامل حافظه است؛ حافظه‌ای از زمانه‌ای که دیگر نیست و همین حافظه او را به انتقام سوق می‌دهد.

در برابر او، ریک‌های بی‌نامی قرار دارند که هر یک به‌نحوی در بی‌هویتی خود غوطه‌ور شده‌اند. Arcade Morty نیز از منظری دیگر، حامل حافظه‌ای سرکوب‌شده است؛ حافظه‌ی زخم، ترس و بهره‌کشی. اما بر خلاف Homesteader Rick که با خشونت واکنش نشان می‌دهد، Arcade Morty راهی برای نجات می‌یابد؛ انگار در پایان، کنش اخلاقی اوست که به بازتعریف معنا کمک می‌کند.

آنچه این قسمت را به شاهکاری درونی بدل می‌سازد، بازآفرینی کهن‌الگوی «قهرمان تنها» در بستری پست‌مدرن است. Homesteader Rick نه قهرمانی کامل، بلکه سوژه‌ای شکسته محسوب می‌شود و این شکستگی، دقیقاً همان چیزی‌ست که او را به انسان نزدیک می‌سازد.

در سوی دیگر Arcade Morty که پیش‌تر از مرکز روایت دور نگه داشته می‌شد، به‌آرامی بدل به حامل معنا می‌شود. این وارونگی ساختاری، نه تنها بر جذابیت فرمی اثر می‌افزاید، بلکه بُعدی فلسفی به آن می‌بخشد: در جهانی پر از نسخه‌ها، شاید اصالت نه در قدرت، بلکه در رنج نهفته باشد.

جمع‌بندی

نقد قسمت سوم فصل هشتم سریال ریک و مورتی

در پایان، قسمت سوم فصل هشتم، فراتر از یک اپیزود سرگرم‌کننده، یک تجربه هستی‌شناختی‌ست. ما با جهانی روبه‌رو می‌شویم که دیگر به هیچ مرکزیتی باور ندارد؛ با شخصیت‌هایی که نسخه‌هایی از خویش‌اند، اما با این وجود، هنوز می‌کوشند تا معنا، هویت و نجات را در ویرانه‌ها بیابند.

ریک و مورتی در این قسمت ثابت می‌کند که هنوز پس از دوازده سال، می‌تواند خود را بازآفرینی کند؛ نه از راه تکرار شوخی‌ها، بلکه از دل مخاطره و شهامت روایی و شاید این همان راز بقا در جهانی بی‌پایان باشد: آنکه می‌پذیرد شکسته است، هنوز می‌تواند دوباره ساخته شود.

نظر شما درباره‌ی مطلب نقد قسمت سوم فصل هشتم سریال ریک و مورتی چه بود؟ لطفا نظرات خود را در بخش کامنت با فیگار و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *