در نقد فیلم Jurassic World Rebirth به بررسی هفتمین تلاش دایناسورهای سینما میپردازیم؛ فیلمی که میان نوستالژی و کلیشه سرگردان مانده است.
Jurassic World Rebirth محصول سال ۲۰۲۵ به کارگردانی گرت ادواردز و نویسندگی دیوید کپ، ادامهای دیگر بر مجموعه پرطرفدار Jurassic Park است که داستانش سه سال پس از وقایع Jurassic World Dominion جریان دارد.
این فیلم هفتمین قسمت از این فرنچایز و چهارمین فیلم از شاخهی Jurassic World محسوب میشود. بازیگرانی همچون اسکارلت جوهانسون، ماهرشالا علی، جاناتان بیلی و روپرت فرند در آن ایفای نقش میکنند.
در Jurassic World Rebirth، دایناسورها اکنون تنها در مناطق استوایی قادر به زیستن هستند. گروهی پژوهشگر به جزیرهای دورافتاده که سه مورد از بزرگترین موجودات ماقبل تاریخ در آن زیست میکنند، سفر میکنند تا نمونههایی حیاتی برای درمان بیماری قلبی استخراج کنند.
نقد فیلم تولد دوباره دنیای ژوراسیک

در این میان، آنها با یک خانوادهی نجاتیافته از کشتیشکستگی برخورد میکنند و هر دو گروه در تلاش برای زنده ماندن در دل این جزیرهی پرخطر گرفتار میشوند.
هرچند این اثر تلاش دارد با ارجاعاتی به ریشههای سری و صحنههای اکشن پرزرقوبرق، جذابیت گذشته را احیا کند، اما بازخوردها متفاوت بودهاند. 51% نقدها در راتن تومیتوز مثبت بودهاند، منتقدان متاکریتیک امتیاز متوسط 50 دادهاند و تماشاگران نیز در نظرسنجی سینماسکور به آن نمره «B» دادهاند.

در جهانی که بازسازیها و ادامههای بیپایان، جای خلاقیت و آفرینش اصیل را گرفتهاند، فرنچایز Jurassic Park نیز از این قاعده مستثنا نبوده است. با گذشت بیش از سه دهه از نخستین نمایش دایناسورهای سینمایی در پردهای گسترده، اکنون هفتمین فیلم این مجموعه با عنوان Jurassic World: Rebirth و به کارگردانی گرت ادواردز، گام به صحنه میگذارد.
این بار داستانی کهنه با چهرهای نو، بازیگرانی نامآشنا و تصاویری چشمنواز بازگشته اما پرسش بنیادین هنوز باقیست. آیا این بازآفرینی حقیقتاً به معنای تولد دوباره است یا صرفاً تدفینِ شکوهمند خاطرات قدیمی؟
از منظر ساختاری فیلم Jurassic World: Rebirth گسستی اساسی از شش فیلم پیشین دارد. گویی مخاطب با جهانی تازه روبهروست؛ جهانی که پیوندهای گذشتهاش بریده شدهاند، شخصیتها نو هستند، مکانها متفاوت و حتی دایناسورها نیز تا حدی نوترکیب؛ اما در این جدایی، نوعی رهایی از زنجیر روایتهای فرسوده نیز احساس میشود.
گرت ادواردز که پیشتر با Rogue One و The Creator نشان داده بود که بهخوبی از عهدهی ترکیب جلوههای بصری با مفاهیم انسانی برمیآید، این بار نیز کوشیده تا در میانه آشوب ژانری، فرم را به خدمت معنا بگیرد. او با کمک فیلمنامهای از دیوید کپ، نویسندهی دو قسمت نخست Jurassic Park، بهدنبال احیای ریشههای فراموششدهی این فرنچایز است.

ماجرای فیلم در منطقهای در حوالی استوا میگذرد. آخرین زیستگاه قابلتحمل برای دایناسورهایی که بشر، همچون اشباح تمدنی فراموششده به این نقطه تبعیدشان کرده است.
در این سرزمین حارهای، طبیعت دیگر نه یک منظرهی زیبا، بلکه یک دشمن خاموش و مهیب است. ادواردز با الهام از تنهاییهای آخرالزمانی، جهانی را تصویر میکند که در آن انسان و طبیعت نه در حال تعامل، بلکه در کشمکش دائمی هستند. گویا زمین با نیش و پنجهی گذشتهاش، به بازپسگیری آنچه از آن ربوده شده برخاسته است.
اسکارلت جوهانسون در نقشی دور از پرستیژ همیشگیاش، در قامت زورا بنت، مزدوری است که هدایت تیمی را برای یک مأموریت به ظاهر علمی بر عهده دارد. مأموریت؟ استخراج نمونهی DNA از سه گونهی عظیمالجثهی ماقبلتاریخ به امید یافتن درمانی برای بیماری قلبی؛ اما آیا در پس این پوشش نجاتبخش، نوعی از زیادهخواهی سرمایهدارانه نهفته نیست؟ نمایندهی این حرص بیپایان، مارتین کربس (روپرت فرند) است، فرستادهی یک شرکت دارویی عظیم که در رؤیای مالکیت ژنتیکیِ جهان میسوزد.
در کنار زورا، ما با دکتر هنری لومیس (جاناتان بیلی) آشنا میشویم؛ دیرینهشناسی اندیشمند که چون فاوست، دلباختهی علمیست که بهتدریج ارزشهایش را از دست داده است.
او نماد نارضایتی از زمانهایست که دیگر به نمایش فسیلها در موزهها رغبتی ندارد، چرا که هیولاهای واقعی، اکنون در خیابانها میخزند یا در سیاست و اقتصاد رخنه کردهاند؛ اما در دل این مأموریت علمی، تنشهایی رخ مینماید که نشان میدهد علم، اگر با اخلاق پیوند نخورد، همچون همان دایناسورهای مهیب، به هیولایی بیرحم بدل میگردد.
دوست قدیمی زورا، دانکن کینکید (ماهرشالا علی) که با وقاری کمنظیر ظاهر میشود، تنها شخصیتیست که رگههایی از تعهد و رفاقت انسانی را در این بستر تکنولوژیک حفظ کرده است؛ اما حضور او نیز نمیتواند مانع از شکاف فزایندهی میان سود و حقیقت شود.

در میانهی این مأموریت پیچیده، روایت با یک خانوادهی سرگردان گره میخورد. خانوادهای که در میان اقیانوس، به دلیل هجوم دایناسورهای آبی گرفتار شدهاند و حالا بهطور ناخواسته در ماجرایی علمی و پرمخاطره دخیل میشوند.
حضور آنها، بهویژه دختر نوجوان، پسر احمق و خواهر کوچکترش، بیش از آنکه به داستان عمق ببخشد، در خدمت ساختارهای کلیشهایست؛ همان قالبهایی که از زمان اسپیلبرگ در Jurassic Park اول بارز بودند، اما اکنون دیگر تازگی خود را از دست دادهاند.
با اینهمه فیلم از جنبهی بصری غنیست. نماهای گسترده از مناظر استوایی، حرکتهای آرام دوربین در دل جنگلهای مهآلود و تعقیبهای پرتنش در تاریکی شب، همگی نشان از تسلط گرت ادواردز بر زبان تصویر دارند؛ اما این تصاویر، زمانی معنای کامل مییابند که در خدمت یک تم فلسفی یا انسانی قرار گیرند.
متأسفانه Jurassic World: Rebirth در اینجا دچار شکاف است: ایدهی عظیمی دارد، اما جسارت لازم برای دنبالکردن تبعات اخلاقی آن را نه.

در نهایت فیلم بهجای آنکه مسیر تحولیِ یک فرنچایز را رقم بزند، صرفاً به بازتابی زیبا و پرزرقوبرق از ایدههای تکراری تبدیل میشود. چنانکه در جملهای از نقدهای Rotten Tomatoes نیز آمده:
بازگشت به اصول اولیه با صحنههای مهیج و کلیشههای فسیلشده، Jurassic World: Rebirth اگرچه این فرنچایز را متحول نمیکند، اما برخی از DNAهای قابل اعتمادش را بازیابی میکند.
به تعبیر دیگر، این فیلم نه بازآفرینی، بلکه احیای مردهایست که اگرچه عضلاتش میجنبند، اما روحی در آن نیست. آری، ما باز هم به جزیرهای ناشناخته قدم میگذاریم، باز هم در پی نجات میدویم، باز هم از پنجهی دایناسوری مهیب میگریزیم؛ اما شاید آنچه بیش از همه باید نجات یابد، نه انسان، بلکه خود مفهوم «سینما»ست؛ مفهومی که باید از زیر آوار تکرار و سوداگری بیرون کشیده شود.
جمعبندی و نمرهدهی

فیلم Jurassic World: Rebirth با وجود بهرهگیری از عناصر تازه مانند کارگردانی گرت ادواردز، بازگشت دیوید کپ به فیلمنامهنویسی و حضور بازیگرانی همچون اسکارلت جوهانسون و ماهرشالا علی، نتوانسته روح تازهای به این فرنچایز کهنه بدمد.
داستانی که با وعدهی شروعی دوباره و فاصلهگیری از فیلمهای پیشین آغاز میشود، بهزودی در دام کلیشهها، شخصیتپردازیهای سطحی و تکرار منطقهای روایی نامعقول گرفتار میشود.
با وجود چشمانداز بصری چشمگیر و طراحی برخی سکانسهای دیدنی، فیلم از نظر عمق روایی و انسجام دراماتیک دچار ضعف است. Rebirth بیش از آنکه تولدی دوباره باشد، بازتکراری است از فرمولهای فرسودهای که دیگر توان برانگیختن شگفتی در مخاطب امروز را ندارند.
وبسایت فیگار به این فیلم نمره 3 از 10 میدهد.
نظر شما دربارهی فیلم تولد دوباره دنیای ژوراسیک چیست؟ لطفا نظرات خود را در بخش کامنت با فیگار در میان بگذارید.