تبلیغات در فیگار

کاوشی فلسفی در جهان حلقوی سریال Dark ؛ چرخه بی‌پایان سرنوشت

سریال Dark با داستانی پیچیده و فلسفی، چرخه بی‌پایان زمان و جبرگرایی را بررسی می‌کند و مفهوم اراده آزاد را به چالش می‌کشد.

آنچه Dark را فراتر از یک معمای جنایی یا داستان سفر در زمان قرار می‌دهد، پرسشی است که در بطن تمام روایت جریان دارد: آیا انسان واقعاً صاحب اراده آزاد خواهد بود یا تنها در چرخه‌ای محتوم گرفتار شده است؟

در سرتاسر سریال، مفهوم “اراده آزاد” به چالش کشیده می‌شود. شخصیت‌ها بارها تلاش می‌کنند گذشته یا آینده را تغییر دهند؛ اما هر بار درمی‌یابند که همین تلاش‌ها آن‌ها را به سمت تحقق همان سرنوشتی سوق می‌دهد که قصد فرار از آن را داشتند.

توجه: این متن حاوی اسپویل از سریال دارک است.

کاوش فلسفی سریال Dark

سریال Dark
سریال Dark

یوناس، شخصیت محوری داستان، بارها برای جلوگیری از وقوع آخرالزمان تلاش می‌کند، اما نهایتاً خود به آدام تبدیل می‌شود؛ همان نیرویی که تحقق آخرالزمان را قطعی می‌سازد.

این پارادوکس ظریف نشان می‌دهد که در جهان سریال، شاید همه چیز از پیش نوشته شده باشد و آنچه ما “انتخاب” می‌کنیم، صرفاً توهمی بیش نیست. این خط فکری سریال را به مباحث فلسفی‌ای مثل جبرگرایی (Determinism) و مفهوم زمان حلقوی (Looped Time) پیوند می‌زند.

جبرگرایی (Determinism)

سریال Dark

جبرگرایی (Determinism) مفهومی فلسفی است که بر اساس آن هر رویداد، انتخاب یا اتفاق در جهان ناشی از علت‌ها و شرایط قبلی است و به‌طور نظری، اگر تمام شرایط و قوانین طبیعت شناخته شوند، می‌توان تمام اتفاقات آینده را پیش‌بینی کرد. به بیان ساده، هیچ چیزی به‌صورت کاملاً تصادفی رخ نمی‌دهد و همه چیز «از پیش تعیین شده» است.

زمان حلقوی (Looped Time)

سریال Dark
سریال Dark

زمان حلقوی (Looped Time) مفهومی است که بر اساس آن زمان خطی و یک‌طرفه نیست، بلکه به‌صورت چرخه‌ای عمل می‌کند و رویدادها می‌توانند دوباره تکرار شوند یا بر یکدیگر تأثیر بگذارند. در این دیدگاه، گذشته، حال و آینده به هم مرتبط‌اند و تغییر یک بخش می‌تواند کل چرخه را تحت تأثیر قرار دهد.

وقتی هر انتخاب به سرنوشت ختم می‌شود

سریال Dark

دارک به‌طور استادانه با ایده زمان حلقوی بازی می‌کند. در این جهان، گذشته و آینده به یکدیگر وابسته‌اند و همچنین دائماً یکدیگر را تولید و بازتولید می‌کنند. برای مثال ناپدید شدن میکل باعث می‌شود او در دهه 80 میلادی بزرگ شود، به‌عنوان پدر یوناس ادامه دهد و در نهایت تولد یوناس امکان‌پذیر باشد.

از این منظر، جلوگیری از ناپدید شدن او غیرممکن خواهد بود؛ زیرا نتیجه‌ای که اکنون در حال تماشای آن هستیم، همزمان علت همان حادثه نیز بوده است. این چرخه بی‌پایان ماهیت جبرگرایانه روایت را برجسته می‌کند. در واقع در جهان سریال دارک زمان همچون خدایی بی‌رحم عمل می‌کند و شخصیت‌ها اسیر مطلق آن هستند.

یوناس در هر مرحله از زندگی‌اش با نسخه‌ای مسن‌تر از خود مواجه می‌شود. او سوگند می‌خورد که تصمیمات اشتباه نسخه آینده‌اش را تکرار نکند، اما هنگامی که به همان نقطه می‌رسد، خود دقیقاً همان انتخاب را انجام می‌دهد. این چرخه خودتحقق‌بخش همان جایی است که توهم اراده آزاد فرو می‌ریزد و جبر به‌صورت عریان نمایان می‌شود.

دارک از نگاه فلسفه

سریال Dark

از منظر اگزیستانسیالیسم، شخصیت‌ها همواره با این اضطراب بنیادی مواجه هستند که زندگی‌شان نه‌تنها در چرخه‌ای بی‌پایان از تکرارها اسیر است، بلکه هر انتخاب‌شان نیز سایه‌ای از بی‌معنایی را بر دوش می‌کشد. یوناس در تمام مسیر خود بار سنگین «مسئولیت وجودی»، مسئولیتی که از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است را بر دوش می‌کشد.

اما دارک با زبان استعاری زمان، به جدال جبر و اختیار می‌پردازد. جهان داستان، در ظاهر از پیش نوشته شده است؛ هر اتفاق تکرار می‌شود و هر شخصیت محکوم به ایفای نقشی از پیش تعیین‌شده است.

درهر صورت، میل انسان به شکستن این دایره بسته، همان جایی خواهد بود که مفهوم اختیار رخ می‌دهد. تلاش شخصیت‌ها برای شکستن چرخه درواقع شورشی اگزیستانسیالیستی علیه جبر کیهانی است.

سریال مرزهای سنتی خیر و شر را محو می‌کند. هیچ شخصیتی به‌تمامی معصوم یا شریر نیست. هر کنش اخلاقی، زنجیره‌ای از نتایج ناخواسته به بار می‌آورد؛ درست همانند پدیده‌ای که هایدگر آن را «پرتاب‌شدگی» می‌نامد. در این نظریه انسان به جهانی پرتاب می‌شود که اخلاق در آن همواره نسبی، سیال و مشروط به بستر زمان است.

جمع‌بندی

سریال Dark
سریال Dark

سریال Dark فراتر از یک معمای جنایی یا داستان سفر در زمان است و به بررسی عمیق مفاهیم فلسفی می‌پردازد. در این جهان، زمان حلقوی و جبرگرایی بر زندگی شخصیت‌ها حکمفرماست و تلاش آن‌ها برای تغییر سرنوشت، اغلب به تحقق همان سرنوشت منجر می‌شود.

یوناس و دیگر شخصیت‌ها در تقابل با چرخه‌ای بی‌پایان از تکرارها و مسئولیت‌های وجودی قرار دارند. سریال همچنین مرزهای اخلاق را نسبی می‌کند و نشان می‌دهد که اختیار انسانی تنها زمانی معنا پیدا می‌کند که علیه جبر کیهانی شورش شود.

نظر شما درباره‌ی سریال Dark چیست؟ آیا این اثر را تماشا کرده‌اید؟ شما چه برداشتی از این اثر دارید؟ لطفا نظرات خود را در بخش کامنت با فیگار در میان بگذارید.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *