تبلیغات در فیگار

نقد و بررسی فیلم فرانکشتاین (Frankenstein) ؛ در آینه هیولا خود را می‌بینیم

نقد فیلم فرانکشتاین 2025 نشان می‌دهد گیرمو دل تورو با خلق عمق انسانی در موجود و اجرای تحسین‌شده جیکوب الوردی، اثر فراموش‌نشدنی ساخته است.

فرانکشتاین محصول ۲۰۲۵، یک درام، علمی-تخیلی گوتیک آمریکایی با عناصر ترسناک است که توسط گیرمو دل تورو نوشته، تولید و کارگردانی شده و اقتباسی از رمان کلاسیک مری شلی به نام فرانکشتاین یا پرومته مدرن است.

فیلم داستان زندگی ویکتور فرانکشتاین، دانشمندی خودخواه و جاه‌طلب، را دنبال می‌کند که آزمایش او در خلق زندگی جدید به پیامدهای خطرناکی منجر می‌شود. در این اثر، اسکار آیزاک نقش ویکتور فرانکشتاین را بازی می‌کند، جیکوب الوردی نقش موجود و میا گاث نقش الیزابت را همراه با فلیکس کمرر، دیوید برادلی، لارس میکلسن، کریستین کانوری، چارلز دنس و کریستف والتز در نقش‌های مکمل بر عهده دارند.

نقد فیلم فرانکشتاین

نقد فیلم فرانکشتاین

نقد فیلم Frankenstein از منظر منتقدان با استقبال گسترده‌ای مواجه شده است. وب‌سایت راتن تومیتوز نشان می‌دهد که 85% از 270 نقد مثبت بوده‌اند و متاکریتیک نمره 78 از 100 را به فیلم اختصاص داده است که بیانگر «نقدهای عموماً مثبت» است.

نقدها بر اجرای برجسته جیکوب الوردی و عمق انسانی بخشیدن به یکی از معروف‌ترین موجودات سینمایی تأکید دارند و دل تورو را به عنوان کارگردانی که توانسته تراژدی و عظمت داستان کلاسیک را به سینما منتقل کند، برجسته می‌کنند.

نقد فیلم فرانکشتاین

گزارش جدید گیرمو دل تورو از داستان همواره مورد بررسی قرار گرفته شده فرانکشتاین یک اقتباس کم‌نظیر و باشکوه است که بی‌شک از رمان اصلی اقتباس شده و به‌طور ذاتی، بازسازی فیلم کلاسیک ۱۹۳۱ محسوب نمی‌شود.

دل تورو تصمیم گرفته است داستان را با وزنه‌ای حماسی و در مقیاس عظیم روایت کند. این مدل داستان‌سرایی، رویکردی دارد که خود معامله‌ای با اثر کلاسیک به شمار می‌رود. این کارگردان قربانی هیجان خام و شوکه‌کننده فیلم استودیوی یونیورسال را نادیده گرفته و به جای آن، بر عمق و شکوه داستان تمرکز کرده است.

فیلم ۱۹۳۱ جیمز ویل همچنان بهترین اقتباس رمان مری شلی محسوب می‌شود؛ اثری که ترس را در خالص‌ترین شکل آن به مخاطب ارائه می‌داد. شاید بتوان گفت نسخه فرانکشتاین جوان مل بروکس جایگاه دوم را دارد. با این وجود، اقتباس دل تورو هرچند نتوانسته برتری این اثر نمادین را به چالش بکشد، اما جایگاه خود را به‌عنوان یک همراه ارزشمند و باشکوه برای آن باز کرده است.

در حالی که ویل تمرکز خود را بر ترس گذاشت، دل تورو در قلمرو علمی-تخیلی حرکت می‌کند. برخی حتی مدعی شده‌اند که رمان شلی، خود، پایه‌گذار ژانر علمی-تخیلی بوده است؛ چه این ادعا درست باشد و چه نه، اثر شلی بی‌تردید مسیر قرن‌ها ادبیات و سینما را شکل داده است.

در هر دو نسخه، شخصیت اصلی ویکتور فرانکشتاین (با بازی اسکار آیزاک) است؛ دانشمندی ناپخته اما نابغه‌ای که خلقت او به شکل‌گیری موجودی می‌انجامد که قربانی است و در نهایت به خشونت کشیده می‌شود.

بخش قابل توجهی از فیلم به دوران کودکی ویکتور اختصاص دارد، پیش از آنکه به خلقت موجود دست بزند. پدر سخت‌گیر او، بارون لئوپولد فرانکشتاین (چارلز دنس)، روش‌های تربیتی دردناکی داشت تا ویکتور را دقیق و باهوش بار بیاورد، در حالی که برادرش ویلیام (فلیکس کمرر) فرزند محبوب خانواده بود.

وقتی داستان به بزرگسالی برادران می‌رسد، ویلیام موفق و نامزد با شخصیت و جسورانه‌ای به نام الیزابت (میا گاث) است، در حالی که ویکتور شیفته او می‌شود، اما سرگرمی‌ها و مشغولیات مربوط به جسدها و آزمایشات علمی مانع می‌شود.

حامی ویکتور، هانریش (کریستف والتز)، ساختمان عظیم و بودجه نامحدودی در اختیار او می‌گذارد. با هزینه‌ای سنگین، آزمایشات ویکتور موفق می‌شوند و موجودی متولد می‌شود که الیزابت آن را به چشم کودکی ناتوان می‌بیند و ویکتور، تنها گوشت بی‌روح می‌پندارد.

این تنش، فیلم را به سوی یک اوج یخ‌بندان هدایت می‌کند؛ داستان با کشتی‌ای یخ‌زده آغاز و به همانجا ختم می‌شود؛ جایی که ویکتور موجود ظاهراً شکست‌ناپذیر خود را تا قطب شمال دنبال می‌کند. این صحنه‌ها، قاب خارق‌العاده‌ای برای دل تورو ایجاد می‌کنند: یخ بی‌رحم در کنار غروب‌های درخشان، هنگامی که انسان و هیولا به هم نزدیک می‌شوند.

نقد فیلم فرانکشتاین
نقد فیلم فرانکشتاین

فیلم با ریتمی عمداً کند پیش می‌رود، چرا که دل تورو که خود نیز نویسنده فیلمنامه است، می‌خواهد حس خواندن رمانی جذاب در یک عصر زمستانی سرد را منتقل کند. این ریتم در سینما کار می‌کند، اما با توجه به انتشار گسترده فیلم در نتفلیکس، بسیاری از بینندگان تنها دکمه پخش را فشار می‌دهند و شاید تا انتها شاهد داستان نباشند.

این همان معامله‌ای است که دل تورو پذیرفته است. او می‌توانست فیلمی سریع و سطحی بسازد، اما تصمیم گرفت اثر دلخواه خود را بسازد، فارغ از اینکه چگونه دیده شود. نتیجه کار، زیبا و هولناک است، هرچند تأثیر آن اندکی خنثی می‌شود.

شاید همین مسئله دلیل استقبال گسترده جامعه LGBTQ از فیلم‌های جیمز ویل، «فرانکشتاین» و «عروس فرانکشتاین» باشد. ویل، کارگردانی همجنس‌گرا که در اوایل قرن بیستم زندگی می‌کرد، با دگرگونگی موجود فرانکشتاین همدلی داشت. بنابراین جای تعجب نیست که اجرای جیکوب الوردی، نقش موجود، در اقتباس دل تورو، جذاب‌ترین و زنده‌ترین عنصر فیلم باشد.

نقد فیلم فرانکشتاین

دل تورو در این اثر نیز همانند دیگر فیلم‌های خود همچون The Shape of Water، Nightmare Alley و Hellboy، علاقه ویژه‌ای به شخصیت‌های نادیده گرفته شده و اشتباه درک شده دارد.

فیلم به بخش‌های مختلف تقسیم می‌شود و داستان را از دیدگاه ویکتور و موجود روایت می‌کند و بخش واقعی حیات فیلم، روایت موجود است. الوردی اجرای برجسته‌ای دارد و یکی از مشهورترین هیولاهای ادبیات و سینما را با روحی لطیف و آسیب‌پذیر به تصویر می‌کشد؛ موجودی که در جهان تاریک و بی‌رحم، یا نادیده گرفته می‌شود یا مورد تنفر قرار می‌گیرد.

اجرای او بی‌نظیر است و تجربه‌ای انسانی و تأثیرگذار خلق می‌کند که پیش از این در هیچ اقتباسی از این داستان دیده نشده بود.

در مقابل، بخش ویکتور پر از شکوه گوتیک و طراحی لباس باشکوه است، اما گاه سنگینی روایت و شکوه بصری، انرژی و ریتم آن را کاهش می‌دهد. مشخص است که علاقه دل تورو در کجا متمرکز است؛ هرگاه دوربین بر موجود متمرکز می‌شود، فیلم جان می‌گیرد. این انتخاب آگاهانه است و مخاطب را با قلب داستان و روح اصلی رمان شلی مواجه می‌کند.

نقد فیلم فرانکشتاین

در این نسخه، تمرکز بر «چه کسی واقعاً هیولاست؟» است؛ سوالی که در متن رمان شلی نیز مرکزی است؛ اما دل تورو آن را آن‌قدر صریح بیان می‌کند که شخصیت ویکتور آیزاک فرصت کمی برای ابراز عمق و جنون علمی خود دارد.

در بنیاد داستان، محوریت بر والدین و فرزندان است. ویکتور فرزند بزرگ بارون لئوپولد، پدری سرد و سخت‌گیر است که او را برای موفقیت تحت فشار قرار می‌دهد، در حالی که فرزند کوچک‌تر، ویلیام، مورد توجه است.

موجود، در واقع فرزند ویکتور است؛ فرزندی که او زود از آن دست می‌کشد و شکستش می‌پندارد. پس از تلاش برای نابودی آزمایشگاه و محو اثر خود، موجود به حومه شهر می‌رود، جایی که پیرمرد نابینایی او را آموزش می‌دهد و خانواده‌ای که هرگز نداشته، به او هدیه می‌کند؛ اما وقایع تراژیک، مسیر موجود را به سوی ویکتور و حقیقت تلخ سرنوشتش هدایت می‌کند.

دل تورو بیشتر به داستان موجود علاقه دارد و همانند همیشه، انسان‌های اشتباه درک شده را محور روایت خود قرار می‌دهد. همانطور که از فیلم‌های پیشین او می‌دانیم، دل تورو توانسته است با ظرافت و همدلی، درد و تنهایی موجود را به مخاطب منتقل کند. این موجود آسیب‌پذیر، لطیف و در عین حال قوی است؛ موجودی که در دنیای تاریک و بی‌رحم، نور انسانی خود را حفظ کرده است.

نقد فیلم فرانکشتاین

از منظر بصری، فیلم شاهکار است. طراحی‌ها دقیق و جزئیات خارق‌العاده‌اند و موسیقی الکسندر دسپلات، زیبایی و عمق آن را دوچندان می‌کند. با این وجود تلاش برای بازگشت به ریشه‌های رمان، بسیاری از ظرافت‌های متن اصلی شلی را زیر سایه عظمت بصری خود دفن کرده است.

دل تورو با دقت و وسواس، داستانی خلق کرده که هم شکوهمند و هم انسانی است، اما در عین حال، گاهی حس سنگینی و پرشدگی آن خستگی‌آور می‌شود.

جمع‌بندی و نمره‌دهی

نقد فیلم فرانکشتاین
نقد فیلم فرانکشتاین

در نهایت، زیبایی واقعی فیلم در روایت موجود نهفته است؛ موجودی که در دل تاریکی، بشریت خود را حفظ کرده و مخاطب را به تأمل درباره عدالت، عشق و مسئولیت فرا می‌خواند. این همان عمق و جذابیت است که اقتباس دل تورو از فرانکشتاین ارائه می‌دهد: فیلمی که هم چشم‌ها و هم دل‌ها را می‌رباید.

وب‌سایت فیگار به این فیلم نمره 7 از 10 را می‌دهد.

نظر شما درباره‌ی نقد فیلم فرانکشتاین چیست؟ لطفا نظرات خود را در بخش کامنت با فیگار در میان بگذارید.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *