تبلیغات در فیگار

نقد قسمت اول فصل چهارم سریال Love, Death & Robots ؛ نخستین پرده از فانتزی

در نقد قسمت اول فصل چهارم سریال Love, Death & Robots با اجرایی جسورانه و کارگردانی دیوید فینچر، به مرز میان هنر، تبلیغات و معناگریزی نزدیک می‌شویم.

در جهانی که مرز میان هنر و مصرف‌گرایی هر روز محوتر می‌شود، قسمت نخست فصل چهارم سریال Love, Death & Robots با عنوان Can’t StopT همچون تجربه‌ای موسیقایی، دیداری و فلسفی ظاهر می‌شود که بیننده را نه به روایت، بلکه به تماشای آگاهی در بستر تکنولوژی و پوچی می‌برد.

نقد قسمت اول فصل چهارم سریال Love, Death & Robots

نقد قسمت اول فصل چهارم سریال Love, Death & Robots
نقد قسمت اول فصل چهارم سریال Love, Death & Robots

دیوید فینچر، فیلمساز برجسته‌ای که همیشه در لبه‌ی مرزهای ژانر حرکت کرده است، این بار هم با بازگشتی غیرمنتظره به دنیای موزیک‌ویدئوها، مخاطب را وارد جهانی از عروسک‌ها، ریتم و خلأ می‌کند؛ جهانی که بیشتر به یک کنسرت روان‌پریشانه شباهت دارد تا یک داستان روایی متعارف.

در این اپیزود، همه‌چیز به نظر می‌رسد بر موسیقی و جلوه‌های بصری سوار شده است؛ چهار عروسکِ موزیسین در میانه‌ی صحنه‌ای آشفته و سوررئال، قطعه Can’t Stop از گروه Red Hot Chili Peppers را اجرا می‌کنند.

در میان دود، نورهای متغیر و تماشاگرانی که خود به بخشی از ریتم بدل شده‌اند، این قسمت به ما یادآوری می‌کند که معنا لزوماً محصول داستان نیست؛ بلکه ممکن است از تکرار، حرکت، فرم و حتی سکون نیز برخیزد. اینجا، مخاطب نه تنها به دیدن، بلکه به شنیدن دعوت می‌شود، آن‌هم شنیدنی فراتر از موسیقی: پژواک تهی بودن، تردید و شاید جنونی که در دل هر نظم فنی و طراحی دقیق پنهان شده است.

مارسل دوشان روزی گفت:

هنر زمانی متولد می‌شود که مخاطب در برابر اثر، دست از تلاش برای درک بردارد و آن را تجربه کند.

Can’t Stop بیش از هر قسمت دیگری در این سری، مصداق چنین مواجهه‌ای است. این قسمت، نه داستانی تعریف می‌کند و نه به ساختار سه‌پرده‌ای پایبند است. در عوض، ما را در مواجهه با جهانی مکانیکی، عروسکی و تکرارشونده رها می‌سازد، جایی که شخصیت‌ها – اگر بتوان نامی بر آن‌ها گذاشت – همچون عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی در دل یک نمایش بی‌پایان، در حال نوسان‌اند. آن‌ها می‌رقصند، می‌خوانند و در نهایت، بی‌صدا صحنه را ترک می‌کنند.

در اینجا با پرسشی اساسی روبرو هستیم: آیا این اپیزود یک موزیک‌ویدئوی پرخرج برای تبلیغ یک گروه راک است، یا تجربه‌ای از مرزهای شناختی انسان مدرن در مواجهه با تکرار، ریتم و بی‌معنایی؟

شاید پاسخ، هر دو باشد. فینچر با زیرکی تمام، مفهومی آشنا را در قالبی بیگانه و نامأنوس می‌ریزد. نتیجه، ساختاری است که هم می‌تواند تحسین‌برانگیز و هم آزاردهنده باشد.

در نگاه نخست، این قسمت شاید فاقد پی‌رنگ، شخصیت‌پردازی یا گره‌افکنی باشد؛ اما در حقیقت، پیامی فلسفی در خود نهفته دارد: جهانی که در آن موسیقی، هنر و بدن انسان به ابزارهایی مکانیکی و از پیش طراحی‌شده تبدیل شده‌اند.

حرکات موزیسین‌های عروسکی، نه تنها کنشی زیباشناختی، بلکه نشانه‌ای از وضعیت انسان در دنیای معاصر است؛ انسانی که میان فناوری، تکرار و خواستِ اصیل برای رهایی، گرفتار شده است.

مقایسه این اپیزود با موزیک‌ویدئوهای گروه گوریلاز بیراه نیست. هر دو با تلفیق موسیقی و انیمیشن، جهانی میان رویا و واقعیت خلق می‌کنند؛ اما تفاوت اصلی در اینجاست که Can’t Stop یک گام فراتر می‌رود آن هم این است که در غیاب روایت سنتی، بیننده را مجبور می‌کند برای یافتن معنا، خودش را در اثر غرق کند و درست در همین‌جا، ارزش واقعی اثر آشکار می‌شود؛ نه در آنچه نشان می‌دهد، بلکه در آنچه پنهان می‌سازد.

نقد قسمت اول فصل چهارم سریال Love, Death & Robots
نقد قسمت اول فصل چهارم سریال Love, Death & Robots

از منظر فنی، استفاده از تکنیک مارینت یا عروسک‌گردانی، انتخابی جسورانه است. این سبک به‌نوعی سینمای تجربی اروپایی و حتی تئاتر ابزورد را برای مخاطب تداعی می‌کند.

طراحی صحنه، نورپردازی و حرکت دوربین در خدمت خلق فضایی هستند که همزمان نوستالژیک و آینده‌نگرانه به نظر می‌رسد. چنین تضاد بصری، روح اپیزود را شکل می‌دهد؛ روحی که نه دنبال حقیقت است و نه معنا؛ بلکه صرفاً بازتابی از آشوب و تجربه‌ی زنده بودن را به تصویر می‌کشد.

به زبان دیگر، فینچر با این اپیزود نشان می‌دهد که هنر می‌تواند نه وسیله‌ی روایت، بلکه خود روایت باشد. در دنیایی که حتی داستان‌ها نیز باید الگوریتم‌محور و قابل‌پیش‌بینی باشند، چنین اپیزودی نوعی اعتراض هنری است؛ اعتراضی علیه نظام روایت‌محور، علیه انتظار مخاطب برای معنا و حتی علیه خود صنعت سرگرمی.

جمع‌بندی و نمره‌دهی

در نهایت، آیا این اپیزود برای همه ساخته شده است؟ بدون شک نه. اما این دقیقاً همان چیزی است که Love, Death & Robots را متمایز می‌کند: آمادگی برای ریسک، پذیرش شکست یا سردرگمی و جسارت در آزمودن فرم‌هایی که در دیگر سریال‌ها به ندرت دیده می‌شوند.

قسمت نخست فصل چهارم، شاید بیش از آن‌که پاسخ دهد، سؤال طرح می‌کند و چه چیزی اصیل‌تر از پرسش در جهانی که همگان در پی پاسخ‌های آسان‌اند؟ به قول نیچه:

کسی که پاسخی ندارد، هنوز راهی برای یافتن حقیقت دارد.

این قسمت، دعوتی است به همین راه.

وب‌سایت فیگار به قسمت اول فصل چهارم سریال عشق مرگ و روبات‌ها نمره 10 از 10 را می‌دهد.

نظر شما درباره‌ی مطلب نقد قسمت اول فصل چهارم سریال Love, Death & Robots چه بود؟ لطفا نظرات خود را در بخش کامنت با فیگار و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *