بهترین شخصیت های واچمن به عنوان نمادهای تاثیرگذار در ژانر کتابهای کمیک، نقش بسزایی در شکلگیری داستانهای تاریک و دگرگونکننده ایفا کردهاند.
سری کمیک واچمن (Watchmen) به عنوان یکی از برجستهترین آثار در دنیای داستانهای مصور، تأثیر عمیقی بر این ژانر و مفهوم ابرقهرمانها گذاشته است. این کمیک سریالی با به تصویر کشیدن تمهای تیره و دگرگونکننده، توانست چشمانداز جدیدی از دنیای ابرقهرمانها را به تصویر بکشد.
ادامه مطلب در ادامه
بیشتر بخوانید:
- بهترین کمیک های کارآگاهی
- بهترین کمیک های دی سی 2024
- بهترین کمیک های دی سی تاریخ
- بهترین کمیک های جهان
برای اطلاع از آخرین اخبار سینمای جهان، میتوانید به بخش اخبار سینما و تلویزیون و کانال تلگرامی فیگار مراجعه کنید.
بهترین قهرمانان واچمن نه تنها با روایتهای پیچیده و داستانهای تاریک خود مخاطبان را به چالش کشیدند، بلکه با شخصیتهایی که هر یک به شیوهای منحصر به فرد این تمها را مجسم میکردند، توانست تأثیر پایداری بر ذهن خوانندگان بگذارد. هر شخصیت، بخشی از جهان پیچیده و اخلاقیات مبهمی را نمایان میکرد که در بطن داستان قرار داشت.
بهترین شخصیت های واچمن
در ادامه لیست بهترین شخصیت های واچمن را مشاهده خواهید کرد. این لیست به انتخاب CBR نوشته شده است.
- برنارد (Bernard)
- هودد جاستیس (Hooded Justice)
- نخستین جغد شب (The First Nite Owl)
- سیلک اسپکتر اول (Silk Spectre I)
- اوزیماندیاس (Ozymandias)
- دکتر منهتن (Doctor Manhattan)
- جغد شب دوم (Nite Owl II)
- سیلک اسپکتر دوم (Silk Spectre II)
- کمدین (The Comedian)
- رورشاک (Rorschach)
یکی از بهترین شخصیت های واچمن «دکتر منهتن» خواهد بود؛ او تنها ابرانسان واقعی در این داستان به شمار میرود و به شکلی واقعگرایانه به مردی تبدیل شده که به عنوان یک خدا با قدرتهای فوقالعاده شناخته میشود.
این تغییر و تحولات، دیدگاهی جدید و پیچیده در مورد نقش ابرقهرمانها و انسانیت ایجاد کرد. در کنار او، شخصیتهایی همچون «کمدین» و «رورشاک» نیز بخشهایی از حقیقت تاریک و غریزی انسانها را به تصویر کشیدند و به عمق و تاریکی داستان واچمن افزودند.
برنارد (Bernard)
«برنارد» در واچمن جزء شخصیت های ضدقهرمان در واچمن نبود؛ اما همچنان در طول داستان حضور داشت. او صاحب یک دکه روزنامهفروشی است و همیشه با یک پسر جوان که از او خرید میکرد در حال صحبت بود. این دو شخصیت، به نوعی واکنش مردم عادی را به رویدادهای داستان نشان میدادند و «برنارد» اغلب درباره مسائل اجتماعی و سیاسی اظهار نظر میکرد.
«برنارد» در نهایت درباره این صحبت میکند که چگونه جامعه بیاحساس و بدبین شده است و مردم عادی دیگر تمایلی به برقراری ارتباط با یکدیگر ندارند. جالب اینجاست که این دیدگاه او به نوعی بازتابی از روابط تکهتکه شده بین ابرقهرمانهای داستان بود؛ اما این بینش را فردی عادی درک میکند، نه قهرمانان. متأسفانه او قربانی نقشههای «اوزیماندیاس» میشود که این موضوع، قربانیان معمولی را در میان نبردهای بزرگ قهرمانان خودمختار نشان میدهد.
هودد جاستیس (Hooded Justice)
اطلاعات زیادی درباره «هودد جاستیس» یکی از شخصیت های اصلی واچمن ، وجود ندارد. او با کلاه بنفش خود به مقابله با مجرمان در خیابانها میپرداخت و انتقامهای کشندهای از آنها میگرفت.
این رفتار «هودد جاستیس» را به اندازه «رورشاک» تاریک و مرموز نشان میداد، با این تفاوت که او حتی بیشتر از «رورشاک» یک بیگانه اجتماعی به نظر میرسید. بعداً مشخص شد که او رابطهای مستققیم با «کاپیتان متروپولیس» یکی از اعضای دیگر مینوتمنها، داشته است، هرچند این رابطه در خفا باقی مانده بود.
یکی از بهترین لحظات او زمانی اتفاق افتاد «سیلک اسپکتر اول» در معرض خطر حملهی «کمدین» قرار داشت که او با ورود به موقع خود مانع از وقوع این حادثه شد. با توجه به ویژگیهای غیرقابل شناسایی «هودد جاستیس»، این عمل باعث شد که او واقعاً به عنوان روحی مرموز از عدالت به نظر برسد. متأسفانه، «هودد جاستیس» در سریال آنچنان دیده نشد و اطلاعات زیادی از او در دسترس نیست.
نخستین جغد شب (The First Nite Owl)
«هالیس میسون» یکی از محبوب ترین شخصیت های واچمن و نخستین «جغد شب»، پلیسی بود که با پوشش ابرقهرمانی به مقابله با جرم برخاست. او در میان قهرمانان نسل خود بسیار مورد احترام بود و بهعنوان واقعیترین آنها شناخته میشد. او حتی با کمال میل هویت خود را کنار گذاشت و اجازه داد که «دن دریبرگ» سالها بعد این هویت را به عهده بگیرد.
این موضوع ابرقهرمان بودن «هالیس میسون» را نشان میدهد؛ زیرا او خواستار میراث «جغد شب» ارزشمند بود. «میسون» حتی خاطرات خود را از روزهای اوجش به نگارش درآورد و بدون اشتیاق و الهام او، شاید دنیای واچمن شکل نمیگرفت. به همین دلیل، «میسون» یکی از ستونهای اصلی داستان واچمن محسوب میشود.
سیلک اسپکتر اول (Silk Spectre I)
«سیلک اسپکتر اول» به عنوان یکی از معدود زنان مینوتمن، به زیبایی و مبارزه با جرم شهرت داشت؛ اما همین زیبایی، او را مورد هدف و نیتهای هوسبازانه «کمدین»، یکی از شخصیت های منفی واچمن قرار داد.
با اینکه در ابتدا به میل خودش به این رابطه تن داد؛ اما در ادامه پی برد که این انتخاب، زندگیاش را به کام تلخی کشانده است. «سالی جوپیتر» که حالا با مشکلات عمیقی روبرو بود، فاصله زیادی بین خود و خانوادهاش ایجاد کرد.
با وجود این، او بهطور کامل از «کمدین» یا وضعیت زندگیاش دلخور نبود. این تضاد عجیب نمایانگر یکی از موضوعات اصلی واچمن است که شامل پذیرش هر دو جنبه خوب و بد زندگی میشود. به همین دلیل، حتی در تراژدیهایش، او امید و آشتی با گذشته را به نمایش میگذارد.
اوزیماندیاس (Ozymandias)
«اوزیماندیاس» نمونهای کامل از اوج تواناییهای جسمی و ذهنی بشر بود. او با بهرهگیری از هوش سرشار و منابع گستردهاش، نه تنها به شهرت و ثروت دست یافت، بلکه نقشههای پیچیدهای را در داستان واچمن طراحی کرد. او اعمال خود را با این استدلال توجیه میکرد که برای رسیدن به هدفی بزرگتر، گاهی اوقات باید از روشهای دشوار بهره برد.
«اوزیماندیاس» را نمیتوان به طور کامل در قالب یک ضدقهرمان سنتی جای داد. او در واقع، آینهای تاریک از «دکتر منهتن» است؛ موجودی قدرتمند که با عبور از مرزهای اخلاق، به دنبال ایجاد نظمی جدید میگردد. تواناییهای فوقالعاده «اوزیماندیاس»، از جمله قدرت بدنی بالا، او را به موجودی فراتر از انسان تبدیل کرده است.
دکتر منهتن (Doctor Manhattan)
«دکتر منهتن» زمانی یک دانشمند معمولی بود که در پی یک آزمایش نافرجام، به قوی ترین شخصیت های واچمن با توانایی کنترل ماده در سطح زیراتمی تبدیل شد.
این قدرت بیحدوحصر او را از انسانیت و احساساتش دور کرد و به موجودی فرازمینی تغییر یافت که دیگر درک مشترکی با انسانها نداشت. ترس و وحشتی که «دکتر منهتن» در دل انسانها ایجاد کرد، او را به نمادی از نابودی شبیه به یک بمب اتمی متحرک به تصویر کشید. در نتیجه این دانشمند انسانها را موجوداتی بیاهمیت و ابزاری برای آزمایشهای خود میدید.
داستان «دکتر منهتن» زنگ خطری برای ابرقهرمانانی مانند «سوپرمن» است. این داستان نشان میدهد که قدرت بیحدوحصر چگونه میتواند منجر به انزوای فرد و بیتفاوت شدن او نسبت به رنجهای انسانها شود.
جدایی «دکتر منهتن» از جامعه بشری و بیاهمیت شمردن احساسات انسانی، او را به موجودی مرموز و غیرقابل درک تبدیل کرد. در واقع، او تبدیل به نمادی از قدرت مطلق شد که میتواند انسانیت را تهدید کند.
جغد شب دوم (Nite Owl II)
«دنیل دریبرگ» یکی از شخصیت های اصلی واچمن و «دومین نایت آول»، نمادی از یک قهرمان معمولی بود. او با وجود هوش و مهارتهای مبارزهای بالا، در زندگی روزمره مردی عادی و کمی چاق به نظر میرسید.
تنها زمانی که لباس «نایت آول» را میپوشید، به یک ابرقهرمان تبدیل میشد. این تضاد بین هویت واقعی و قهرمانیاش، بهویژه در روابط عاشقانهاش با «سیلک اسپکتر دوم»، مشهود بود.
رابطه این دو، جنبههای پیچیدهای از روانشناسی قهرمانان و تمایلات پنهان آنها را آشکار میسازد. استفاده از هویت ابرقهرمانی بهعنوان نوعی تخلیه روانی و ارضای نیازهای پنهان، در این رابطه به وضوح دیده میشود. این موضوع، به ویژه در مقایسه با رابطه سرد و محاسبهگر «دکتر منهتن» با «سیلک اسپکتر»، کنایهآمیز است.
«دریبرگ»، برخلاف تصور برخی که او را کپیای از «بتمن» میدانند، با پذیرش ضعفها و پیچیدگیهای شخصیتش، به مرور زمان به قهرمانی تبدیل میشود که مخاطب به راحتی با او همذاتپنداری میکند. او نشان میدهد که حتی قهرمانان نیز انسان هستند و با چالشهای روانی و عاطفی دست و پنجه نرم میکنند.
سیلک اسپکتر دوم (Silk Spectre II)
«لوری یوسپچک» دختر «سیلک اسپکتر»، در نبود مادر و پدری که هویتش را مخفی کرده بود (کمدین)، راه مادرش را در پیش گرفت. «لوری» که در رابطه با «دکتر منهتن» احساس تنهایی و بیکسی میکرد، تنها در کنار «نایت آول دوم» توانست به آرامش و امنیت برسد.
روبهرو شدن «لوری» با گذشته پیچیده و دردناک خود، تحولی عمیق در او ایجاد کرد. همین زیبایی شکننده و پیچیدگی انسانی «لوری» بود که «دکتر منهتن» را متعجب و تحت تأثیر قرار داد و به او نشان داد که انسانها موجوداتی بسیار پیچیده و غیرقابل پیشبینی هستند. کمیک واچمن با تمرکز بر زندگی و احساسات شخصیتهایی مانند «لوری»، به ما یادآوری میکند که در نهایت انسانها سرنوشت جهان را رقم میزنند.
کمدین (The Comedian)
«ادوارد بلیک» یا همان «کمدین» یکی از شخصیت های ضدقهرمان در واچمن است که به معنای واقعی جامعهستیز و بیرحم بود. تغییر تدریجی لباسهای او به یونیفرم نظامی، نمایانگر ویژگیهای تاریک شخصیتش است. ظاهر خشن و بیرحمش با بینش تلخ و پوچگرایانهاش درباره زندگی هماهنگی دارد. او معتقد است که زندگی بیمعنی بوده و انسانها ذاتاً بد هستند.
«کمدین» به عنوان یکی از پیچیدهترین شخصیتهای واچمن شناخته میشود. او از یک سو، به طور بیرحمانه زنی بیگناه را به قتل رساند و از سوی دیگر، تلاشهایی برای برقراری ارتباط با دخترش، «سیلک اسپکتر دوم» داشت.
این تناقضها نشان میدهد که حتی تاریکترین شخصیتها نیز لایههای پیچیدهای دارند. با وجود تمام اعمال زشتش، «کمدین» به دیدگاهی واقعبینانه و بیطرفانه نسبت به جهان دست یافته بود. او باور داشت که انسانها نمیتوانند مشکلات بزرگ جهان را حل کنند و هرگونه تلاش برای ایجاد تغییر، محکوم به شکست است.
رورشاک (Rorschach)
«رورشاک» یکی از بهترین شخصیت های واچمن با نماد تاریک و مبهمش، به مراتب تاریکتر و پیچیدهتر از «کمدین» است. این کاراکتر که به نحوی کاریکاتوری از اندیشههای محافظهکارانه و فردگرایانه به شمار میرود، نسبت به جامعه و کسانی که فاسد یا پست به نظرش میرسند، نفرت دارد. با این حال، به طرز متناقضی از حمایتهای اجتماعی اطرافیانش مثل «نایت آول» بهرهمند میشود.
با وجود تمام این تناقضها و ویژگیهای منفی، «رورشاک» یکی از محبوبترین شخصیتهای واچمن است. محبوبیت او ریشه در نگرش بدبینانه و ضد قهرمانانهاش دارد که در دهههای 80 و 90 میلادی بسیار مورد توجه قرار گرفت. «رورشاک» به نوعی نماد تمام آن ضدقهرمانانی است که با دنیای اطرافشان به مخالفت برخاستهاند و به دنبال حقیقتی مطلق میگردند.
سوالات متداول
دکتر منهاتن چگونه به موجودی قدرتمند تبدیل شد؟
در اثر آزمایشی ناموفق، به اتمهای جداگانه تبدیل شد و تواناییهای فراانسانی پیدا کرد.
چرا نایت اُول گذشته خود را پنهان میکند؟
به دلیل پشیمانی از اشتباهات گذشته و ترس از قضاوت دیگران.
چرا سیلک اسپکتور از ماسک استفاده میکند؟
برای حفاظت از هویت واقعی خود و خانوادهاش.
پیام اصلی داستان واچمن چیست؟
انتقاد از ایدئالیسم ابرقهرمانی و بررسی عواقب سوء استفاده از قدرت.
بیشتر بخوانید:
- مهمترین شخصیت های تبدیل شوندگان که در کمیک های مارول ناکام ماندهاند
- آشنایی با بهترین کمیک های دی سی بلک لیبل
- بهترین کمیک های دکتر دووم
- بهترین کمیک های آلن مور
- بهترین خدایان در دنیای دی سی
نظر شما دربارهی مطلب بهترین شخصیت های واچمن چه بود؟ لطفا نظرات خود را در بخش کامنت با فیگار و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.