تبلیغات در فیگار

در سایه سرو؛ تحلیل روانشناختی از انیمیشن ایرانی برنده جایزه اسکار

پس از موفقیت درخشان اصغر فرهادی و دریافت دو جایزه از آکادمی فیلم اسکار، این بار نوبت به حسین ملایمی و شیرین سوهانی رسید تا با اثری درخشان، افتخاری دیگر را برای خود و سینمای ایران رقم بزنند. انیمیشن در سایه سرو، با بیانی ساده و بدون حاشیه‌پردازی، به یکی از دردناک‌ترین تجربه‌های بشری، یعنی جنگ، می‌پردازد.

روایتی از زخم‌های پنهان؛ از دانشگاه تهران تا فرش قرمز اسکار

اگر از منظر روان‌شناختی به تماشای فیلم بنشینیم، آنچه پیش روی ما قرار دارد، توصیفی نمادین از اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) است. اختلالی که نخستین بار در جنگ جهانی و سربازان بازگشته از جنگ به آن توجه بیشتری شد. این اختلال، به‌دنبال تجربه‌ی رویدادهای تروماتیک، فرد را به درون اضطراب‌های شدید، افسردگی‌های عمیق و حملات وحشت‌زدگی یا پانیک فرو می‌برد. برای آشنایی بیشتر با این اختلال می‌توانید به پلتفرم روانشناسی روان درمان به‌عنوان تخصصی‌ترین مرجع مشاهده، بررسی و رزرو آنلاین روان‌شناس مراجعه کنید.

از زیر سایه جنگ تا در سایه سرو

با شیشه‌ای شکسته، تنگ ماهی افتاده بر زمین و دار قالی‌ که احتمالاً مدت‌هاست نیمه‌کاره رها شده، تصویری از یک زندگی نامطلوب در قاب تصویر قابل تماشا است. موسیقی سرد و دلهره‌آور، در تلاش است تا مخاطب را در فضای روانی دختر و پدری سالخورده غرق کند. دختری که سرشار از ترس، خشم، اندوه، و البته، عشقی بی‌پایان به پدری است که در گرداب رنج‌های خود غوطه‌ور شده است.

او در برابر زندگی ناتوان است و پدر، از شدت دردی که به جانش ریشه دوانده، جز در آغوش کشیدن دخترش، راهی برای تسکین او ندارد. اما همان‌جا که صدای مرغان دریایی و نوای دریا رنگ زندگی به فیلم می‌بخشند، نخستین لبخند بر لب دختر نقش می‌بندد. پدر با تماشای این فضا، زندگی را مجدداً لمس می‌کند و همراه با دخترش مشغول ساختن راهی برای نجات نهنگ می‌شود.

نهنگ؛ نمادی از زخم‌های کهنه‌ی جنگ

حضور نهنگی که در ساحل به دام افتاده است، تمثیلی از زندگی انسان‌هایی است که از بار سنگین گذشته رهایی ندارند. مثل کوله‌باری سنگین و غیرقابل‌تحمل که پدر از زمان جنگ با خود به همراه دارد. خاطره‌ای تلخ و فراموش‌نشدنی از حمله‌ی دشمن که از دست دادن عزیزترین دارایی‌های مرد را به همراه داشت. این خاطرات، در خواب و بیداری، با صداها، تصاویر و یادآوری‌های ناخواسته، او را در خشم و اندوهی پایان‌ناپذیر فرو می‌برد.

اضطراب و وحشت‌زدگی که مدت‌ها بعد از وقوع حادثه، همچنان می‌تواند مثل روز اول گلوی مرد را فشار دهد. آبی شدن صورت مرد، نشانه‌ای از همین قطع شدن راه نفس از شدت غیرقابل‌تحمل بودن خاطرات تکرارشونده است. جنگی که مدت‌ها قبل تمام شده، اما ترکش‌های آن هر روز بیشتر در جان و روان زندگی بازماندگان فرو می‌رود.

در میان این زخم‌های جانکاه، دخترک به نمادی از امید بدل می‌شود. او هر آنچه در توان دارد، به کار می‌بندد تا پدر و نهنگ را نجات دهد. اصلاً بگذار به این شکل نگاه کنیم که نهنگ همان پدر است و دختری که هر کاری می‌کند تا یک روز بیشتر نفس بکشد و زنده بماند. هرچه از دستش برمی‌آید برای نجات پدر و نهنگ انجام می‌دهد. دختر وقتی می‌بیند که انگار کاری از دستش برنمی‌آید، در سایه‌ی پدر که مانند سرو استوار در پشت سرش ایستاده، همچون قطره اشکی بر شن‌های ساحل جاری می‌شود.

و در نهایت، پس از تمام کوشش‌ها، وقت رفتن نهنگ سر می‌رسد. شاید او برای رهایی باید دوباره به درون آب بازگردد. شاید این تنها راه نجات پدر از بازگشت به گذشته و یادآوری خاطرات اندوهگین باشد.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *