بهترین فیلم ها درباره سیاه چاله ها آثاری را بررسی میکند که به یکی از اسرارآمیزترین مسائل هستی میپردازد (سیاهچاله) و آن فیلمها را از جهت علمی نقد و بررسی میکند. همراه فیگار بمانید.
بررسی علمی و معرفی بهترین فیلم ها درباره سیاه چاله ها
از نگاه سایت فیگار
فهرست مطالبی که در بهترین فیلم ها درباره سیاه چاله ها خواهید خواند به شرح زیر است:
- The Black Hole
- A Brief History of Time
- Event Horizon
- Star Trek
- Interstellar
- The Theory of Everything
تا اینکه برای اولین بار یک سیاهچاله را دیدیم. به گزارش بی بی سی ستارهشناسان برای اولین بار از یک سیاهچاله عکس گرفته و آن را منتشر کردهاند. این سیاهچاله در کهکشانی دوردست قرار دارد. قطر این سیاهچاله ۴۰ میلیارد کیلومتر است، یعنی سه میلیون برابر زمین، و دانشمندان آن را یک غول توصیف کردهاند. فاصله سیاهچاله با زمین ۵۰۰ میلیون تریلیون کیلومتر است. پروفسور هاینو فالکه، از دانشگاه رادبود هلند و کسی که ایده این پژوهش را مطرح کرد، به بیبیسی گفت: “آنچه میبینیم از کل منظومه شمسی ما بزرگتر است.”
سیاهچاله
سیاهچاله فیلمی محصول سال ۱۹۷۹ و به کارگردانی گری نلسون است. در این فیلم بازیگرانی همچون ماکسیمیلیان شل، آنتونی پرکینز، رابرت فورستر، جوزف باتمز، ایوت میمییو، ارنست بورگناین، رادی مکداول، اسلیم پیکنز، تام مکلوکلین ایفای نقش کردهاند.
بررسی علمی
چند سال پس از جنگ ستارگان، بدیهی است که فیلم سیاهچاله تلاش دیزنی برای پول درآوردن در بازار است. جنگ ستارگان منتشر شد و تماشاگران اعم از پیر و جوان را به وجد آورد، فیلمی برای همه، بزرگسالان و کودکان. سیاهچاله اما نتیجه عکس داد. کارگردان گری نلسون و نویسندگان گری دی و جب روزنبروک سعی میکنند موضوعات تیره و تاریکِ علمی را بررسی کنند.
این برهانهای فلسفی در مورد علم و اخلاق، مرزی در هوش مصنوعی را لمس میکند. در مورد علوم پیچیده مانند افق رویداد، ایدههای اینشتین و ماهیت سیاهچالهها صحبت میکند. فیلم خشن و تلخ است. فیلم رو به فانتزی میرود و تا جایی پیش میرود که یک ربات شیطانی آنتونی پرکینز را تا سر حد مرگ اره میکند و آنتاگونیست اصلی مردم را به زامبیهای فضایی وحشتناک تبدیل میکند.
در حالی که داستان در مورد خدمه پالومینو (یک کشتی تحقیقاتی در اعماق فضا که یک کشتی علمی گمشده را پیدا میکند که توسط یک دانشمند دیوانه فرماندهی میشود و در لبه یک سیاهچاله شناور است) است. خدمهای که رفتارِ ملودرام در میانِ تلههای علمیتخیلی دارند.
تاریخچه زمان
تاریخچه زمان فیلمی در ژانر مستند به کارگردانی ارول موریس است که در سال ۱۹۹۱ منتشر شد.
بررسی علمی
حتی عنوانی که کتاب و فیلم به اشتراک گذاشتهاند، جای تفکر دارد. آیا منطقی است که بگوییم زمان تاریخ دارد؟ اگر پاسخ مثبت است، آیا می توان داستان را به اختصار بیان کرد؟ آیا موضوع آنقدر نامفهوم است که فقط یک متن شلوغ میتواند آن را توضیح دهد؟ یا میتواند به طیف وسیعی از خوانندگان و تماشاگران سینما دسترسی داشته باشد، که با عباراتی واضح و بدون معادله ارائه شود که مخاطبان عمومی بتوانند درک کنند، قدردانی کنند و از آن لذت ببرند؟
البته پاسخ به همه موارد بالا مثبت است. کتاب هاوکینگ، دویست صفحهای از نثر بسیار خواندنی، در سال 1988 منتشر شد و تا سال 2007 بیش از ده میلیون نسخه به دهها زبان فروخت و به مدت بیسابقه 237 هفته در فهرست پرفروشترینهای ساندی تایمز لندن قرار گرفت. شور و شوق همچنین به استقبال فیلم موریس در سال 1991 آمد که مفاهیم ناملموس فیزیک پیشرفته را به صورت تخیلی به تصاویر سینمایی تبدیل می کند.
تاریخچه زمان
این فیلم که متناوباً تحسینبرانگیز، هیجانانگیز و نشاطآور است، علم کتاب هاوکینگ و شرایط منحصربهفرد زندگی هاوکینگ را در یک سفر بصری فریبنده که هم در انسانیت و هم در مقیاس کیهانی است، میپیوندد. این فیلم بسیار شایسته جایزه بزرگ هیئت داوران و جایزه فیلمسازانی بود که در ساندنس به دست آورد، و دستاوردهای آن زمانی که در نظر بگیرید که ستاره تصویر مردی فلج است که هرگز حرکت نمیکند و از طریق یک سینت سایزر صوتی مبتنی بر رایانه صحبت میکند، چشمگیرتر میشود. همانطور که موریس گفته است، او اولین رئیس ناگفته در تاریخ رسانه است.
هاوکینگ دوست دارد به این نکته اشاره کند که دقیقا سیصد سال پس از مرگ گالیله، ستاره شناس، فیزیکدان، ریاضیدان و فیلسوفی که در عصری که علم مدرن متولد شد به دنبال علایق مشابه هاوکینگ بود، به دنیا آمد. هاوکینگ نیز مانند سلف برجستهاش، از خانوادهای تحصیلکرده بود – در فیلم، یکی از دوستانش به یاد میآورد که همه پشت میز شام کتاب میخواندند – و نشانههای اولیه هوش قوی از خود نشان داد. او در دبیرستان ملقب به انیشتین هاوکینگ بود و در هفده سالگی به آکسفورد رفت و در طول تحصیلش به سرعت مشغول شد و در طول راه مقادیر قابل توجهی الکل مصرف کرد.
تاریخچه زمان
در دهههای بعدی، هاوکینگ به طیفی از مشکلات مرتبط با نامهایی مانند تورم کیهانی، ابرگرانش، و بحران بزرگ پرداخته است، که اگر جهان در نهایت از انبساط متوقف شود و به جای آن شروع به انقباض کند، چه اتفاقی میافتد. چیزهای پیچیده؟ بدون شک. اما کار او به عنوان یک نویسنده عامه پسند، روشنفکر عمومی و شخصیت رسانه ای – با حضورهای تلویزیونی از مستند گرفته تا پیشتازان فضا: نسل بعدی و سیمپسون ها – چیزها را به طرز شگفت انگیزی برای ما که اهل تئوری نیستیم روشن کرده است.
تاریخچه زمان
تاریخچه فیلم موریس به اندازه مردی که در مرکز آن قرار دارد غیرعادی است. شرکت سازنده استیون اسپیلبرگ، امبلین اینترتینمنت، حقوق کتاب هاوکینگ را در اختیار داشت و اسپیلبرگ زمانی که درباره پروژه دیگری در تماس بودند، آن را به موریس اشاره کرد. موریس و مطالب با هم تطابق خوبی به نظر می رسید، زیرا فیلمساز به طور خلاصه (اگر ناموفق) تاریخ و فلسفه علم را به عنوان دانشجوی کارشناسی ارشد در پرینستون مطالعه کرده بود، جایی که یکی از معلمان او جان ویلر بود، نظریه پردازی که سیاهچاله را به یک استاندارد تبدیل کرد.
اصطلاح علمی موریس و اسپیلبرگ چیزی شبیه به یک مسابقه عجیب و غریب بودند و موریس گفته است که بیش از یک بار تلاش برای اخراج او پس از شروع فیلم صورت گرفته است. اما او از اینها جان سالم به در برد و مسیر را ادامه داد و شیفته شخصیت هاوکینگ شد، شخصیتی که علیرغم – یا به دلیل – ناتوانی های این دانشمند، قدرتمند و الهام بخش بود.
افق رویداد
افق رویداد فیلمی در ژانر ترسناک، علمی–تخیلی و ماجرایی به کارگردانی پل دبلیو. اس. اندرسون است که در سال ۱۹۹۷ منتشر شد.
بررسی علمی
در اخترفیزیک، افق رویداد مرزی است که فراتر از آن، رویدادها قادر به اثرگذاری برروی ناظر نیستند. این اصطلاح را ولفگانگ ریدلر ابداع نمود. مهمترین ویژگی که یک سیاهچاله را تعریف میکند پیدایش افق رویداد است. افق رویداد به شکل کروی یا تقریباً کروی با شعاع شوارتزشیلد حول نقطه مرکزی سیاهچالهاست.
این کره ناحیهای از فضا زمان است که عبور نور و ماده از آن تنها در یک جهت و به طرف درون آن ممکن است. درون این کره سرعت گریز از سرعت نور بیشتر خواهد بود، و از آنجاییکه هیچ جسمی توانایی حرکت با سرعت بیشتر از سرعت نور را ندارد، هیچ جسمی توانایی گریز از این منطقه را ندارد.
افق رویداد
هر جرم یا انرژی که به یک سیاه چاله نزدیک شود، در داخل فاصله معینی که افق رویداد آن خوانده میشود، بهطور مقاومت ناپذیری به درون سیاه چاله کشیده میشود. نوری که از اطراف یک سیاه چاله عبور میکند، اگر به افق رویداد نرسد، روی مسیری منحنی شکل از کنار آن میگذردو اگر به افق رویداد برسد، در سیاه چاله سقوط میکند. افق رویداد را از این رو به این نام میخوانند که از درون آن اطلاعات راجع به آن رخداد به مشاهدهکننده نمیرسد و مشاهدهکننده نمیتواند یقین حاصل کند که این اتفاق رخ دادهاست.
آنگونه که در نسبیت عام پیشبینی میشود، حضور یک جسم باعث خمش فضا-زمان میشود به گونهای که مسیرهایی که ذرات طی میکنند به سمت جرم خمیده میشوند. در افق رویداد یک سیاهچاله این تغییر شکل به اندازهای قوی میشود که هیچ مسیری که از سیاهچاله دور شود وجود نخواهد داشت. از دید یک ناظر دور زمان در نزدیکی سیاهچاله کندتر از نقاط دورتر خواهد گذشت.
افق رویداد
این پدیده به نام اتساع زمان نامیده میشود. شیئی که به افق رویداد نزدیک شود به نظر خواهد رسید که هرچه نزدیکتر میگردد از سرعت آن کاسته میشود و زمانی بینهایت طول خواهد کشید تا به آن برسد و چون تمام فرایندهای این ذره کندتر میشود، نوری که منتشر میکند تاریکتر و قرمزتر خواهد شد که این اثر به نام انتقال به سرخ گرانشی نامیده میشود. سرانجام در نقطهای که به افق رویداد میرسد این جسم کاملاً تاریک و غیرقابل مشاهده میشود.
افق رویداد
سم نیل به تنهایی وحشت را زنده می کند. دکتر ویر مردی است که وقف ماموریت و در پی یافتن Event Horizon است، اما به سرعت به یک مهره زهرآگین تبدیل میشود که ممکن است هدفش رفاه خدمه نباشد. ویر نیز چندان دوستداشتنی نیست، اما نیل راهی برای پنهان کردن این طبیعت لغزنده دارد تا زمانی که افق رویداد (1997) به نقطه عطف خود میرسد که نقشه ویر در حال انجام است. سام نیل پیش از این بازیهای پیچیده تری را اجرا کرده بود اما فیلمنامه فیلیپ آیزنر حتی نیمی از پیچیدگی و ناراحتی ژولوسکی را تضمین نمیکند.
در عین حال، فیلم را نمی توان بدون تأکید بر علم احمقانه ای که آن را تأیید می کند، توصیف کرد. مانند بسیاری از مضامین غیبی آیینهای از بین رفته و اشتباه و در انتها شر ناخوانده وارد میشود. برای مشروعیت بخشیدن به داستان، فیلیپ آیزنر، نویسنده، ماشینی را به تصویر می کشد که دارای ابعاد خمیده و سفر به سیاهچاله است که مسیر اشتباه مرگباری را طی می کند.
پیشتازان فضا
این فیلم که یازدهمین فیلم از سری فیلمهای ساخته شده بر اساس مجموعه قدیمی پیشتازان فضا است، توسط جی جی آبرامز کارگردانی شده و نویسنده فیلمنامه آن روبرتو اورکی و الکس کورتزمان هستند. شخصیتهای اصلی مجموعه قدیمی، در این فیلم با بازی هنرپیشگان جدید حضور دارند.
داستان این فیلم، بازگشت به گذشته و بررسی شخصیت مسافران سفینه فضایی انترپرایز در مجموعه اصلی است. جیمز کرک (با بازی کریس پاین) و اسپاک (با بازی زاکاری کوئینتو)، پیش از آنکه در سفینه انترپرایز به هم بپیوندند با یک رومولان به نام نرو (با بازی اریک بانا) که از آینده آمدهاست و تهدیدی برای «فدراسیون متحد سیارات» بهشمار میرود، به نبرد میپردازند.
پیشتازان فضا
فیلم که عنوان کامل آن «پیشتازان فضا: سالهای جوانی» میباشد، روایتی است از زمان پیش از نخستین سفر فضایی سفینه انترپرایز و نخستین ملاقات بین کاپیتان کرک و اسپاک. شخصیتهای آشنای دیگر از جمله اوهارا، بونز یا مک کوی، اسکاتی، سولو و چخوف نیز با چهرههای جوان خود در فیلم ظاهر میشوند. جیمز کرک، جوانیست پر انرژی و بشدت مستعد که سعی در پر کردن جای پدر مقتول و قهرمان خود را دارد.
پیشتازان فضا
سرنوشت، او را در ماجراهایی با اسپاک، جوانی دو رگه (نصف انسان، نصف از نژاد ولکان) در یک مسیر قرار میدهد. از طرف دیگر، نرو از نژاد رومولانها، با سلاحی مهلک و فناوری از آینده، قصد انتقام از دنیاهای عضو فدراسیون را دارد. او بخصوص بدنبال گرفتن انتقام از اسپاک است که در آینده بهطور تصادفی دنیای رمولانها را نابود میکند.
نرو دنیای ولکانها (و ۶ میلیارد باشندگان آن) را نابود میکند و سپس سراغ زمین میرود. اسپاک و «جیمی» به مبارزه با او برمیخیزند و … در طول داستان، چگونگی پیوند خوردن شخصیتهای خدمه، و تولد تیم سفینهٔ انترپرایز به تصویر کشیده میشود.
بررسی علمی
Gene Roddenberry، تهیهکننده اصلی و نویسندگان بعدی سریال با علمی که ما میدانیم شروع کردند و آن را طوری طراحی کردند که چارچوبی از اختراعات شگفتانگیز را که از داستانهای اکشن و سرگرمکننده پشتیبانی میکنند، بسازند. رودنبری نجوم اولیه را می دانست. او میدانست کشتیهای فضایی که قادر به حرکت سریعتر از نور نیستند، دههها طول میکشد تا به ستارهها برسند و این برای نمایش یک ساعته در هفته بسیار کسلکننده خواهد بود.
بنابراین او درایوهای چرخشی را در سریال قرار داد – کشتیها را با تحریف پیوستار فضا-زمانی که انیشتین تصور میکرد به حرکت درآورد. با حرکت چرخشی، کشتیها میتوانستند در چند ساعت یا چند روز به ستارههای دور برسند، و داستانها با ماجراجوییهای حماسی انسانها مطابقت دارند، نه اینکه مادامالعمر طول بکشند.
پیشتازان فضا
رودنبری سعی کرد ستاره ها را به طور واقع بینانه دور نگه دارد، با این حال انسان هایی را با قدرت رسیدن به آنها تصور کنید. رودنبری و سایر نویسندگان جادوهایی مانند حملونقل و معجزات پزشکی و هولدک را اضافه کردند، اما آنها اینها را به عنوان تجهیزات، به عنوان ابزار قدرتمندی که توسط مهندسان بشر در آینده پیشرفت بشر ساخته شده است، قرار دادند. آنها دیدگاه ما را نسبت به آنچه ممکن است ارتقاء بخشیدند، و این یکی از دلایل محبوبیت این نمایش هاست.
نویسندگان نمایش دانشمند نیستند، بنابراین گاهی اوقات جزئیات علمی را اشتباه می گیرند. به عنوان مثال، قسمتی از Star Trek: The Next Generation وجود داشت که در آن دکتر کراشر و آقای لافورج مجبور شدند اجازه دهند تمام هوا از قسمتی از کشتی که در آن بودند خارج شود تا آتش خاموش شود.
پیشتازان فضا
دکتر توصیه کرد برای حفظ هوشیاری تا زمانی که ممکن است در خلاء، تا زمانی که هوا بازیابی شود، نفس خود را حبس کنید. اما همانطور که غواصان زیر آب میدانند، ریهها پاره میشوند و به احتمال زیاد هر کسی که نفسش را حبس میکند در طول چنین فشار زدایی بزرگی میکشد. ریهها نمیتوانند فشار زیادی را تحمل کنند، بنابراین افراد تنها در شرایط خلاء میتوانند زنده بمانند که نفس خود را حبس نکنند.
من می توانم اشتباهات مشابه دیگری را نام ببرم. علم دقیق به ندرت آنقدر هیجان انگیز و دیدنی است که بتوان یک برنامه تلویزیونی ماجراجویانه هفتگی را بر اساس آن بنا کرد. به طور کلی Star Trek بسیار هوشمندانه نوشته شده است و بیش از هر سریال علمی تخیلی دیگری که در تلویزیون نمایش داده شده است به علم وفادارتر است.
پیشتازان فضا
پیشتازان فضا همچنین نسلهایی از بینندگان را در مورد علم و مهندسی پیشرفته جذب و هیجانزده میکند، و تقریباً تنها نمایشی است که دانشمندان و مهندسان را بهعنوان الگو به تصویر میکشد. پس بیایید این نمایش را به خاطر یک تصور اشتباه گاه و بیگاه در خدمت یک ماجراجویی حماسی ببخشیم.
بنابراین، چه ویژگیهایی در Star Trek وجود دارد که یک فرد علاقهمند به علم میتواند بدون احساس گناه از آن بهرهمند شود، و چه ویژگیهایی به درستی این منتقدان را از بین میبرد؟ خب، بسیاری از سیستمهای ستارهای که در نمایش ذکر شد، مانند Wolf 359، واقعاً وجود دارند. با این حال، معمولاً نویسندگان فقط آنها را می سازند.
میانستارهای
میانستارهای فیلمی علمی تخیلی حماسی به کارگردانی کریستوفر نولان است که در ۲۰۱۴ اکران شد. فیلمنامهٔ این فیلم را نولان به همراه برادرش جاناتان نوشتهاست. فیزیکدان نظری، کیپ تورن یکی از تهیهکنندگان اجرایی و مشاور علمی فیلم است. بازیگران فیلم متیو مککانهی، ان هتوی، جسیکا چستین، بیل اروین، الن برستین، مت دیمون، و مایکل کین هستند.
ماجرای این فیلم در یک فضای ویرانشهر جریان دارد که بشریت در تلاش است تا زنده بماند. داستان آن دربارهٔ فضانوردانی است که از طریق کرمچالهای در نزدیکی زحل به کهکشان دیگری سفر میکنند تا سیارهٔ قابل سکونتی بیابند. وارنر برادرز که پیشتر تهیهکنندگی و توزیع برخی فیلمهای نولان را بر عهده داشت، با پارامونت – استودیوی رقیب خود – مذاکره کرد تا آنها هم روی این فیلم سرمایهگذاری کنند. این اثر از بهترین فیلم های فضایی است.
میانستارهای
لجندری پیکچرز نیز از سرمایهگذاران بود. سینکاپی و لیندا اوبست پروداکشنز نیز از تهیهکنندگان این فیلم بودند. نولان هویته ون هویتما را به عنوان مدیر فیلمبرداری استخدام کرد زیرا والی فیستر مشغول کارگردانی اولین فیلم خود برتری بود. برای فیلمبرداری، نولان از فرمت آنامورفیک ۳۵ میلیمتری و آیمکس ۷۰ میلیمتری استفاده کرد. فیلمبرداری در سه ماه پایانی سال ۲۰۱۳ در آلبرتای کانادا، جنوب ایسلند و لس آنجلس انجام شد. شرکت دابل نگتیو مسئول طراحی و اجرای جلوههای ویژهٔ این فیلم بود.
بررسی علمی
به گزارش بیگ بنگ، فیزیکدان نجومی و مروج علم، نیل دگراس تایسون که مجری و کارشناس مستند تلویزیونی «کاسموس» هم بود در مورد فیلم “در میان ستارگان” توضیحاتی می دهد. تایسون در این گفتگو که زیر نویس فارسی دارد فرق بین سیاهچاله و کرمچاله را بیان می کند و قسمتی از بخش علمی فیلم را نقد میکند.
در تصویر زیر هنرمند Dogan Can Gundogdu یک داده نمایی ایجاد کرده که خط زمانیِ فیلمِ علمی – تخیلیِ کریستوفر نولان را توضیح می دهد و سفرِ گروهی از محققان را ترسیم می کند؛ این محققان برای غلبه بر محدودیت های سفر انسان در فضا و طی کردنِ فواصلِ طولانی در فیلم از کرمچاله ی جدیدی که در اطراف سیاره زحل کشف شده استفاده می کنند، کرمچاله نوعی خمیدگی در فضا است که انسان میتواند از طریق آن در زمان سفر کند.
از اشکالاتی که دانشمندان به فیلم وارد کرده اند، قابل سکونت بودن سیارههایی که در مدار یک سیاهچاله قرار دارند، روند سالخوردگی شخصیتهای فیلم، سفر درون سیاهچاله ، سوخت فضاپیمای فیلم و … است.
کریستوفر نولان در پاسخ انتقادات گفت: فیلمهای من همواره به شکلی عجیب و غریب با استانداردهای به شدت بالایی سنجیده میشوند، درحالی که فیلمهای دیگران اینگونه سنجیده نمی شوند، اما من با این موضوع مشکلی ندارم. مردم همواره فیلمهای من را متهم به داشتن نقص فیلمنامه میکنند و من خیلی خوب به نقصهای فیلمنامههایم و زمانی که مردم آنها را شناسایی میکنند واقفم، اما معمولا کسی نمیتواند آنها را بیابد. البته کریستوفر نولان برای ساخت فیلمش همکاری بسیار نزدیکی با کیپ تورن که یک فیزیکدان نظری است داشتهاست. نولان اعتراف کرده در بخشهایی از فیلم برای جذب تماشاگر به حقایق علمی وفادار نمانده است.
کیپ تورن، فیزیکدان نظری، مشاور علمی فیلم بود تا تصاویر کرمچاله و نسبیت تا بیشترین حد ممکن دقیق باشد. او گفت: «دربارهٔ تصاویر کرمچاله و سیاهچاله بحث کردیم و سپس من روی معادلاتی کار کردم که به ما اجازه میداد مسیر پرتوهای نور در نزدیکی کرمچاله یا سیاهچاله را پیشبینی کنیم. پس آنچه میبینید بر پایه معادلات نسبیت عام اینشتین است.»
برای ساختن سیاهچاله کر کلانجرم (که بر خلاف سیاهچاله غیرچرخان، کارکره دارد)، تورن با پل فرانکلین، سرپرست تیم جلوههای ویژه و ۳۰ متخصص جلوههای کامپیوتری همکاری کرد. تورن چندین صفحه از معادلات نظری را در اختیار متخصصان قرار داد، که آنها بر پایهٔ آن، برنامهٔ کامپیوتری جدیدی برای خلق تصاویر نوشتند تا شبیهسازی همگرایی گرانشی رخ داده بر اثر این پدیدهها با دقت بیشتری صورت گیرد.
رندر برخی از تصاویر تا ۱۰۰ ساعت هم طول کشید و حجم کل دادهها به ۸۰۰ ترابایت رسید. این شبیهسازی به وسیله جلوههای ویژه، به تورن کمک کرد تا دید بهتری دربارهٔ همگرایی گرانشی و قرص برافزایشی حول سیاهچالهها پیدا کند و دو مقاله علمی از آنها درآمد، یکی برای انجمن اخترفیزیک و دیگری برای انجمن گرافیک کامپیوتر. نولان ابتدا نگران بود که تصاویر دقیق درست شدهٔ سیاهچاله برای مخاطبان از لحاظ بصری قابل درک نباشد و تیم جلوههای ویژه مجبور بشوند تغییراتی روی آن اعمال کنند.
اما با پایان کار و دیدن اثر نهایی، او تصاویر را بدون حرکت زیاد دوربین قابل درک دید. در این مورد گفت: «چیزی که فهمیدیم این بود که اگر نقطهٔ دید و موقعیت دوربین را خیلی تغییر ندهیم، میتوانیم به چیز قابل درکی برسیم.» تصویر ارائه شده از کرمچاله، از نظر علمی صحیح است. به جای نشان دادن تصویری دوبعدی از کره که سهبعدی است استفاده شده و بر روی آن تصویری ناهمگون از کهکشان مقصد دیده میشود.
در ابتدای شروع تولید فیلم، تورن دو قانون گذاشت: «نخست، هیچکدام از قوانین فیزیکی نباید نقض شوند. دوم، تمامی حدسیات باید از علم سرچشمه بگیرند، نه ذهن فیلمنامهنویس.» نولان اینها را به شرط آن که سدی بر سر تولید فیلم نباشند، پذیرفت. در برههای تورن دو هفته وقت صرف صحبت با نولان کرد تا از ایدهٔ سفر یکی از شخصیتها با سرعت نور منصرف شود.
به گفتهٔ تورن، تنها جایی که آزادی هنری بالاتر از واقعیتهای علمی بوده، وجود ابرهای یخی در یکی از سیارههایی است که شخصیتهای فیلم روی آن فرود میآیند. چون احتمالاً ابرهای یخی توسط گرانش به پایین کشیده میشوند و روی آسمان نمیمانند. دیوید گرینسپون، اخترزیستشناس، اشاره کرد که حتی اگر آتشکها بسیار گرسنه و زیاد باشند، میلیونها سال طول میکشد تا اکسیژن جو زمین را از بین ببرند.
او همچنین اشاره کرد که ابرهای یخی در سیاره به وسیله گرانش به پایین میافتند و سیارهای که دور سیاهچاله میگردد، نباید نور داشته باشد. نیل دگراس تایسون پایان بین ستارهای را از لحاظ علمی توضیح داد. او گفت که به صورت نظری ما میتوانیم با گذشته ارتباط برقرار کنیم و این که «ما دقیقاً نمیدانیم داخل سیاهچاله چیست.»
دکتر میچیو کاکو فیلم را به خاطر دقت علمی بالایش ستایش کرد و گفت که بین ستارهای استانداردی طلایی برای فیلمهای علمی تخیلی آینده تعیین کردهاست. تیموتی ریس، مهندس نرمافزار سابق ناسا، بیان کرد که «تورن و نولان، سیاهچالهها و کرمچالهها را فوقالعاده به تصویر کشیدهاند.» لاورنس کراوس علم بین ستارهای را «بسیار بد» توصیف کرد و از آتشک به عنوان مثال استفاده کرد.
نظریهٔ همهچیز
نظریهٔ همهچیز فیلمی در ژانر درام، عاشقانه و زندگینامهای به کارگردانی جیمز مارش که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد. آنتونی مککارتن فیلمنامهٔ این فیلم را برپایهٔ سفر به بینهایت: زندگی من با استیون نوشتهٔ جین وایلد هاوکینگ، نگاشتهاست. در این کتاب او به رابطهاش با همسر سابقش، استیون هاوکینگ، ابتلای استیون به بیماری عصبی حرکتی و موفقیتش در فیزیک میپردازد.
اِدی رِدمِین در نقش استیون هاوکینگ، فلیسیتی جونز، چارلی کوکس، امیلی واتسون، سایمن مکبرنی، کریستیان مککی و دیوید تیولیس در این فیلم به ایفای نقش پرداختهاند. نظریهٔ همهچیز در ۷ سپتامبر ۲۰۱۴ اکران جهانی شد. این فیلم عموماً با نظرات مثبت مخاطبان مواجه شد و در جشنوارهها و با گرفتن جوایز مختلف، موفقیتهای زیادی کسب کرد.
در مراسم جایزهٔ گلدن گلوب، نامزد دریافت چهار جایزه بود و از بین آنها جایزهٔ بهترین بازیگر نقش اول مرد فیلم درام برای ردمِین و بهترین موسیقی متن را ازآن خود کرد. در مراسم بفتا هم نامزد دریافت ۱۰ جایزه بود که سه تا از آنها، جایزهٔ بهترین بازیگر نقش اول مرد برای ردمِین، بهترین فیلم بریتانیایی و بهترین فیلمنامهٔ اقتباسی برای مککارتن را کسب کرد. در جوایز اسکار هم نامزد دریافت پنج جایزه شد، ازجمله: بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش اول مرد برای ردمِین و بهترین بازیگر نقش اول زن برای جونز.
بررسی علمی
تئوری همه چیز از آن دسته فیلم هایی است که پس از دیدنش تا روزها در ذهن شما باقی می ماند. دوگانگی های زیادی در کل فیلم وجود دارد: مراقب در مقابل بیمار، امید در مقابل واقعیت، بی نهایت در مقابل محدودیت ها، و برجسته ترین آنها – باور در مقابل علم. کل فلسفه استیون هاوکینگ در مورد علم و فرمول هایی است که همه چیز را در این جهان و فراتر از آن توضیح می دهد.
این به شدت با ایمان مذهبی تزلزل ناپذیر جین هاوکینگ و اعتقاد او به استیون حتی زمانی که همه شانس ها علیه او باشد، در تضاد است. این اختلاف نظر نیروی محرکه فیلم است، همانطور که استفن می گوید: «آنچه که فرد معتقد است در فیزیک بی ربط است».
تئوری همهچیز
نمایش واقع گرایانه استیون و جین هاوکینگ در بالاترین و پایین ترین لحظاتشان شاهکار ساده ای نبود، اما ادی ردمین و فلیسیتی جونز «نظریه همه چیز» را به شاهکاری که هست تبدیل کردند. توانایی ردمین در نشان دادن دقیق استیون هاوکینگ در هر مرحله از بیماری خود، هم از نظر جسمی و هم از نظر احساسی، یک دستاورد باورنکردنی است، در حالی که فلیسیتی جونز در تسلط بر مبارزات درونی و طرز فکر جین هاوکینگ، وظیفه ای به همان اندازه دشوار داشت. درست در زمان فصل اسکار، می توانید مطمئن باشید که ردمین و جونز در ذهن همه خواهند بود.
هاوکینگ تز دکتریاش را زمانی نوشت که بحث بین دو نظریه کیهانی رقیب شدت گرفته بود: بیگبنگ و وضعیت پایدار. هر دو نظریه میپذیرند که جهان در حال انبساط است؛ اما تنها در بیگبنگ است که جهان از وضعیتی فراچگال و فرامتراکم در زمانی متناهی در گذشته شروع به انبساط میکند.
تئوری همهچیز
این در حالی است که براساس نظریه دوم، جهان برای همیشه در حال انبساط است و ماده جدید بهصورت پیوسته برای حفظ چگالی ثابت ایجاد میشود. هاوکینگ در نظریهاش نشان داد که نظریه وضعیت پایدار ازنظر ریاضی خود را نقض میکند. او معتقد بود جهان در نقطهای کوچک و بسیار چگال به نام «تکینگی» بهوجود آمده است.
امروزه، توضیحات هاوکینگ تقریبا در میان کل جامعه دانشمندان پذیرفته است. سیاه چاله ها واقعی هستند نام هاوکینگ بیش از هر چیزی با سیاهچالهها گره خورده است که نوع دیگری از تکینگی هستند. سیاهچالهها زمانی تشکیل میشوند که ستارههای کلانجرم در پایان عمرشان دچار فروپاشی شوند.
تئوری همهچیز
این شگفتیهای ریاضی از نظریه نسبیت عام اینشتین گرفته شدند و دهها سال به موضوع بحث داغی تبدیل شدند تا اینکه توجه هاوکینگ را در اوایل دهه ۱۹۷۰ به خود جلب کردند. براساس مقاله Nature، هاوکینگ با نبوغ درخورتوجهی معادلات اینشتین را با معادلات مکانیک کوانتومی ترکیب کرد و آنچه قبلا تنها در حد فرضیهای انتزاعی بود، به واقعیتی در جهان تبدیل کرد. نظریه هاوکینگ درباره سیاهچالهها در سال ۲۰۱۹ اثبات شد؛ درست زمانی که تلسکوپ ایونت هرایزن مستقیما از سیاهچالهای کلانجرم در مرکز کهکشان غولآسای Messier 87 عکسبرداری کرد.
جاذبه سیاهچالهها بهقدری قوی است که حتی فوتونها یا ذرات نور هم نمیتوانند از آنها فرار کنند؛ اما هاوکینگ در یکی از پژوهشهای اولیهاش میگوید حقیقت سیاهچاله زیرکانهتر از این تصویر تکبعدی است.
هاوکینگ با استفاده از نظریه کوانتومی، بهویژه ایده زوج فوتونهایی که بهصورت آنی از هیچ ایجاد میشوند، متوجه شد برخی از این فوتونها از سیاهچاله منتشر میشوند. نظریه تابش هاوکینگ اخیرا در آزمایشی ثابت شد. پژوهشگران بهجای سیاهچاله واقعی از آنالوگ آکوستیک (سیاهچاله صوتی) استفاده کردند که موج نمیتواند از آن بگریزد.
تئوری همهچیز
آنان متوجه شدند تابش هاوکینگ دقیقا منطبق با نتیجه آزمایش در فیزیک کلاسیک، آنتروپی یا بینظمی سامانه میتواند برای همیشه با زمان افزایش پیدا کند و هرگز کاهش نیابد. هاوکینگ بههمراه جیکوب بکنستین این فرضیه را مطرح کردند: آنتروپی سیاهچاله براساس مساحت سطح افق رویداد اطراف آن بهدست میآید.
کشف امواج گرانشی که براثر ادغام زوج سیاهچالهها منتشر میشوند، نشان داد حق با هاوکینگ بوده است. هاوکینگ درباره این نظریه میگوید: «ویژگیهای سامانه منطبق با پیشبینیهای من درباره سیاهچاله در دهه ۱۹۷۰ است. مساحت نهایی سیاهچاله بیشتر از مجموع مساحتهای سیاهچالههای اولیه است.»
مشاهدههای اخیر هم اثباتی برای نظریه مساحت هاوکینگ هستند؛ درنتیجه، جهان به شکل شگفتانگیزی در جهت پیشبینیهای هاوکینگ حرکت میکند؛ اما هنوز راه زیادی تا اثبات نظریههای دیگر این دانشمند باقی مانده است؛ نظریههایی مثل تناقض اطلاعاتی و چندجهانی و سیاهچالههای آغازین.
بیشتر بخوانید:
- بهترین فیلمها و سریالهای 2022
- بهترین فیلمها و سریالهای 2021
- بهترین فیلمها و سریالهای IMDB 2022
- بهترین فیلم ها بر اساس انیمیشن های محبوب
- بهترین فیلم های 2022 براساس بازی های ویدیویی
- بهترین سریالها
- بهترین فیلم های 2022
- بهترین سریال های 2022
- بهترین فیلم های 2021
- معرفی و تحلیل بهترین سه گانه های تاریخ سینما
- معرفی و تحلیل روانیترین شخصیتهای تاریخ سینما
- بهترین فیلم هایی که قهرمان داستان دیالوگی ندارد
از همراهی شما تا انتهای نوشتار بهترین فیلم ها درباره سیاه چاله ها سپاسگزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار، آگاه کنید. شما میتوانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقالهها، نقد فیلم ، نقد سریال ، اخبار سینما و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسنده مهمان کلیک نمایید. در ضمن شما همراهان عزیز میتوانید به اینستاگرام فیگار جهتِ شناختِ مهمترین فیلم های ژانرهای مختلف و خلاصه نقد و بررسیهای فیلمهای روز دنیا مراجعه کنید.