در نقد فیلم سه کام حبس میفهمیم که ساختار یک فیلم اجتماعی به ارزش آن اشاره میکند. ممکن است یک فیلم با فیلمنامه بینظیری ساخته شود، اما در کارگردانی به بن بست بخورد.
از سوی دیگر، ممکن است با فیلمنامهای ناامیدکننده مواجه شویم، اما کارگردانی ارزشمند باشد. فیلم “سه کام حبس” به درستی در این میان قرار میگیرد و در طی داستان خود بین این دو قطب متضاد حرکت میکند.
ساختهای متفاوت از سامان سالور، که ممکن است به عنوان یکی از ارزشمندترین فیلمهایی که او ساخته باشد شناخته شود، همچنان کارگردانی قابل قبولی دارد و بازیگران بینظیری را در کنار یکدیگر جمع میکند. با این حال، فیلمنامه آن پر از مشکلات ریز و درشت است که در نهایت جلوی تمرکز کامل بر اصل داستان را میگیرد. این مشکلات میتوانند نهایتاً باعث شود که فیلم نتواند به طور کامل دغدغه اصلی خود را مطرح کند. این فیلم با نام “سه کام حبس”، در واقع میان این دو سو حرکت و تلاش میکند تا تعادلی بین آنها ایجاد کند.
نقد فیلم سه کام حبس
“سه کام حبس” یک فیلم درام تلخ و سیاه است که زندگی روزمره طبقه ضعیف جامعه را به تصویر میکشد. موضوع اصلی این فیلم اعتیاد است و به نمایش میگذارد که چگونه مشکلات اجتماعی مانند فقر و پنهان کاری تأثیر بسیاری بر زندگی افراد دارند. داستان “سه کام حبس” به نوعی مواجهه افراد با این مشکلات و کشمکشهایی که از جامعه نشأت میگیرد، میپردازد.
کارگردان در این فیلم سعی کرده است تا شخصیت زنی سختکوش و پرانگیزه را که در تلاش برای پیشرفت زندگی است، نشان دهد. اما آنچه به بیننده منتقل میشود، این نیست. در حقیقت، زن با مشکلاتی روبرو میشود و علیرغم تلاشهایش، با انتخابهای نادرست و نابخردانه به شکست میانجامد. او در مسیر زندگیش موفقیتی نمییابد و در برخی صحنهها مشاهده میشود که برای نجات زندگی خود و فرزندش، به فروش مواد مخدر مشغول میشود یا به شوهرش در بیمارستان کمک میکند تا مواد مصرف کند.
الگوی دراماتیک
الگوی دراماتیکِ بارها استفادهشده، امّا همیشهجذّابِ «زنی که فکر میکند زندگیِ خوبی دارد، امّا کمکم میفهمد خیلی چیزها سرِ جایش نیست و بههمیندلیل برای جلوگیری از فروپاشیِ خانواده خود را به آبوآتش میزند…»، الگوی درامِ فیلمِ تازۀ «سامان سالور» است. باز هم با یک درامِ اگزیستانسیالیستیِ بهاصطلاح اجتماعی و بهظاهر تلخاندیش دربارۀ زندگیِ مردمانِ طبقۀ فرودستِ جامعۀ شهری روبهروییم که قرار است به برخی مقولههای ملتهب و موردِ بحث در جامعۀ امروز- همچون فقر و اعتیاد- نیمنگاهی داشته باشد.
در پرده نخستِ فیلمنامۀ «سهکام حبس»، ما شاهد ترسیمِ سادۀ زندگیِ «مجتبی» (محسن تنابنده) و «نسیم» (پریناز ایزدیار) هستیم. تنها کاشتِ دراماتیکی که در آن استفاده میشود، ماجرای خواباندنِ موتورِ «مجتبی» در خیابان توسط مأمورانِ راهنمایی و رانندگی است. حتی دیالوگهای شعارگونۀ «مجتبی» دربارۀ وضعیتِ اقتصادی و معیشتیِ مردم، این اعتقاد را در مخاطب تقویت میکند که او قهرمانِ داستان است. امّا پس از تصادفِ مشکوکِ «مجتبی» با پرایدی که تازه خریده، متوجه میشویم که «نسیم» باید موتورِ پیشبرندهی درام را به حرکتِ بیشتر بیندازد.
اگر آگاهیِ «نسیم» از اینکه «مجتبی» در کارِ خرید و فروشِ مواد مخدر بوده، را بهعنوانِ نقطۀ عطفِ اوّلِ قصّه بپذیریم، انتظار داریم که او در پرده میانیِ فیلمنامه با کُنشها و تصمیمهایش موقعیتها و بحرانهایی را در قصّه به وجود آورد و داستان را پیش ببرد؛ اما همان مشکلاتِ همیشگیِ قصّهپردازی در سینمای ایران در فیلمنامۀ «سهکام حبس» نیز حضور دارد؛ بهجای آنکه شخصیتِ اصلی با جستمیخیزد و تصمیمهای مهمی را اتخاذ کند، او در بیشتر بخشهای دوم و سوم فیلمنامه به نوعی پرچمدارِ واکنشگرایی و هوشِ خودکفاییاش تبدیل میشود. این امر میتواند باعث کاستی در توانِ تاثیرگذاریِ قصّه و شخصیتها شود.
بهطورکلی، فیلمنامه به ترتیبِ بخشهای اول و دوم، با نمایشِ مشکلاتِ زندگیِ روزمره و معضلاتِ اجتماعیِ «مجتبی» و «نسیم»، توانسته است تا نگاهی اجتماعی و انسانگرا به مسائلی همچون فقر، بیکاری، معتادی و خرابکاری را بیازماید. امّا با ورود به بخشِ سوم، تمرکز بر روی این مسائل کاهش مییابد و قصّه به شکلی عمومیتر و پوچتر جلوه میکند. شخصیتهای فرعی نیز بهطورکلی به تکرارِ الگوهای قبلی میپردازند و تعاملاتی نوآورانه یا جدیدتری ارائه نمیدهند.
به طور خلاصه، فیلمنامه “سهکام حبس” با مطرح کردن معضلات اجتماعی و روزمره در قالب درام اگزیستانسیالیستی، همچنان که بهطور کلی جذاب و متفاوت است، اما در بخشهای بعدی قصه کاستیهایی در توانِ تاثیرگذاری و نوآوری نشان میدهد.
ناتورالیسم – بررسی سه کام حبس
سعید روستایی، با آثاری مانند “ابد و یک روز” و “برادران لیلا”، نمونههای بارز ناتورالیسم در سینمای ایران را ارائه کرده است. در این فیلمها، انسانها در برابر شرایط خانوادگی، اقتصادی و اجتماعی، به جای تحول و ساخت و آفرینش، درگیر مشکلات بینتیجه و بیهوده میشوند و در نهایت به جای بهبود وضعیت، به طور پیوسته در حال سقوط و فروپاشی هستند. در این سبک فیلمسازی، هیچ روشنایی امید و راهی برای نجات وجود ندارد و انسانها به سرنوشت بدی محکوم شدهاند و تمام بدیهای دنیا بر سر آنها فراخوانده میشود.
مورد قابل تأمل در اینجا این است که کارگردانان ایرانی در راستای تصویرسازی بیچارگی و تنگناهای طبقه فقیر ایرانی، حتی به سادهترین قوانین زندگی و منطق نیز توجه نمیکنند. به عنوان مثال، فیلم “بدون تاریخ، بدون امضا” ساخته وحید جلیلوند نشان میدهد که یک پدر خانواده امکان تهیه مرغ سالم را دارد، اما به دلایلی که به نظر عادی نمیرسد، این امکان را نادیده میگیرد و مرغ فاسد و ناسالم را برای خانوادهاش تهیه میکند. این در حالی است که این شخص میتوانست با استفاده از موتوری که همیشه روی آن سوار است، به راحتی یک یا دو مسافر ببرد و به سادگی هزینه تهیه مرغ سالم را تأمین کند.
به طور کلی، این آثار سینمایی به نمایش گذاشتند که در شرایط سخت و غیرعادی، انسانها ممکن است به دلایلی غیرمنطقی و غیرمعقول، تصمیمهای ناگهانی و ناکارآمد بگیرند که این تصمیمات منجر به بدبختی و زوال بیشتر آنها میشود.
سکانسها
سالور در فیلم “سه کام حبس” داستان یک خانواده سه نفره را روایت میکند که در ظاهر، زندگی پرتلاشی برای رسیدن به آرامش واقعی دارند. آنها زوجی هستند که هر کدام در شغل و حرفه خودشان شبانه روزی تلاش میکنند تا تنها فرزندشان آیندهای روشنتر داشته باشد. آنها یک خانه قدیمی و پوسیده دارند که همه جوانب آن ویران شدهاند، اما رویای تحویلگرفتن خانهی در حال ساختشان آنها را به امید زندگی بهتری میاندازد. با این حال، ما اطلاعات دقیقی از زندگی آنها نداریم و فیلم هم تلاشی برای نشان دادن جزئیات بیشتر ندارد. به جای آن، سریعاً به سمت نمادگرایی حرکت میکند.
در سه کام حبس، حرفهای بسیاری وجود دارد که از ابتدای فیلم آشکار میشوند. تمامی صحنههای فیلم با رنگها و لعابی خاکستری و چرک فیلمبرداری شدهاند. این واقعیت را هم سالور تایید کرده است. کارگردان تلاش کرده است با نشان دادن خانه قدیمی شخصیتهای اصلی، ساختار ویران زندگی آنها را نجات دهد. تلاش ناامیدکننده آنها در مسیر بزرگ کردن فرزندشان نیز بخشی از این نمادگرایی است. زن در ترس از همسرش مخفیانه سیگار میکشد، در حالی که نمیداند مرد چه رازهایی برای پنهان کردن دارد. سالور این نمادگرایی بیرحمانه از مخفیگرایی اعضای جامعه در مواجهه با مشکلاتشان را به زیبایی به تماشاگران نشان میدهد. در صحنههایی که چاه خانه قدیمی به تصویر کشیده میشود، کارگردان تمام تلاش خود را میکند تا همگامی آن با نمایان شدن مشکلات پنهان شده شخصیتها را نشان دهد. این اتفاق، یکی از نمادگراییهای ارزشمند فیلم است که به یادگار میماند.
ضعف اصلی – تحلیل سه کام حبس
ضعف اصلی فیلم “سه کام حبس” در داستانپردازی سینمایی قرار دارد که باعث میشود کارگردان نتواند یک اثر دراماتیک جذاب و موفق را خلق کند. در این فیلم، به مشکلات اجتماعی، آگاهی، مهارت کارگردانی و منطق داستانی کافی توجه نشده است. به نظر میرسد که کارگردان نتوانسته است به معنای درست و مشخصی از ژانر اجتماعی برسد.
علاوه بر این، بازیگری در فیلم نیز به اندازه کافی قوی نیست. اگرچه بازیگران عملکرد قابل قبولی دارند، اما نمیتوانند تحسین برانگیز باشند. محسن تنابنده در نیمه اول فیلم بازی خوبی ارائه میدهد، اما در نیمه دوم به همین اندازه موفق نیست. پریناز ایزدیار نیز بازی خوب و قابل قبولی دارد، اما عملکرد آن نیز تحسینبرانگیز نیست.
بنابراین، “سه کام حبس” به عنوان یک فیلم سینمایی، در کلیت نتوانسته است به توفیق چندانی دست یابد. گرچه ممکن بود انتظار داشته باشیم با توجه به سوژه جالب و کمتر پرداخته شده، فیلم بتواند بیشتر توجه و سروصدای بیشتری به خود جلب کند، اما چنین اتفاقی رخ نمیدهد و فیلم در سطح متوسطی باقی میماند.
فرم
فیلم “سه کام حبس” همانند بسیاری از آثار اجتماعی سینمای ایران، شامل کلیشههای روایی و تصویری بسیاری است. فیلمنامه این اثر خلاف هرگونه کشش و بداعت و نوآوری است و در بیشترین حد به ملودرامی سطحی شبیه است که گرهها و نقاط عطفی روتین و قابل پیشبینی را در خود جای داده است.
همچنین، در کارگردانی نیز شاهد همین اتفاق هستیم و وجه سینماتوگرافیک فیلم بیشتر به یک تلهفیلم تبدیل شده است تا فیلمی سینمایی که بتواند از امکانات بصری و صوتی خاص سینما بهرهبرداری کند و تجربههای ویژهای را برای مخاطب ایجاد کند. این فیلم از ویژگی اصلی یک اثر هنری، یعنی «آشناییزدایی» بینیاز است.
“سه کام حبس” در قالب عادات و کلیشههای رایج حبس گیر کرده است و هیچ جنبه بدیعی برای مخاطب ندارد. فیلم سعی میکند آیینهای برای واقعیت باشد، بیخبر از آنکه هنر باید به کمک خلق «مازاد»، حتی در شکل واقعگرایانه خود، به کمال برسد. اثر هنری قصد ندارد کپیای از بخشی از واقعیت باشد. آنچه اخیراً به عنوان «سیاهنمایی» شناخته میشود، توانایی توضیح این مسئله را ندارد، زیرا بیشتر از آنکه به تحلیل هنر بپردازد، یک برچسب است برای تحقیر فیلمها و پیشبردن برداشتهای سیاسی منفی درباره آنها.
باید به جای سیاهنمایی، به نوعی «رئالیسم خام» اشاره کرد که به معنای گرفتاری اثر هنری در کلیشههای برآمده از واقعیت و عجز در تولید خلاقانه مازاد درون اثر هنری است. اما مسئله اصلی این است که این ناتوانی، بیشتر به جنبههای فرمی اثر هنری تأثیر میگذارد تا به جنبههای محتوایی آن. هنر ماده خام خود را از واقعیت میگیرد، اما با واقعیت همآیند نیست. هنر با «مداخله» در واقعیت جهان، دست به «باببخشید، اما من با متن ناقصی مواجه شدم و نمیتوانم ادامهی آن را پیش ببرم. لطفاً اگر سوال خاصی دارید یا در مورد چیز دیگری نیاز به کمک دارید، بفرمایید تا بتوانم به شما کمک کنم.
ادعا – بررسی فیلم سه کام حبس
فیلم “سه کام حبس” ادعای واقعگرایی را دارد، اما عدم منطق در داستان و بهویژه در شخصیتپردازی باعث میشود که به عنوان یک فیلم تخیلی و دور از باور به نظر برسد. بزرگترین مشکل این فیلم این است که فیلمساز تمرکز خود را بر روی قطار کردن معضلات و چالشهای اجتماعی قرار داده است، بدون اینکه به طراحی داستان و شخصیتها توجه کافی را مبذول کند.
در واقع، فیلمساز هیچ محدودیتی را برای خود قائل نشده است و به جای آن، مشکلات و بحرانهای متعددی را در جهت القای بحرانهای اجتماعی به فیلم اضافه کرده است. این روش با اصول خلق فیلمنامه و روایت در فیلم در تناقض است، زیرا ابتدا باید یک روایت درست و شخصیتپردازی مناسب انجام شود و سپس محتواهای اجتماعی یا اخلاقی را به فیلم اضافه کرد. اما فیلم “سه کام حبس” نمونهای است که فقط به دنبال القای بحران است و داستان و شخصیتهایش به نظر مصنوعی میرسند.
سامان سالور در اینجا قصد دارد تا حجم عظیمی از بحرانهای اجتماعی را مطرح کند، اما به جای نوشتن یک مقاله، از فیلمنامه استفاده کرده و فیلمی ساخته است. این روش باعث میشود که فضای ناتورالیستی تحمیلی و مصنوعی ایجاد شود و انواع مشکلات و بحرانها بر روی خانواده مرکزی فیلم تمرکز کنند. از تصادف و شکستن پای مرد خانواده گرفته تا مسئله مواد مخدر و اعتیاد و حتی چاه آشپزخانه که با وجود تعمیر، همچنان فاضلاب پس میدهد، عناصری که میتوان فکرشان را کرد، به فیلم اضافه شدهاند.
این تمهید سطحی برای القای بحران در فیلم، همچنان که انتخاب تصاویر تیره و چرک برای تصاویر فیلم نشان میدهد، به طور اجباری سیاهروزی و فلاکت را القا میکند. حتی وقایعی مانند حمله پلیس به خانه خانواده و سپس رها کردن آنها در طول فیلم عیبی نامعقول به نظر میرسد. این پلیسها که به این شکل به خانه مراجعه میکنند و با وجود اصرار بر علیه خانواده، هیچوقت دوباره در داستان ظاهر نمیشوند. همچنین، آنچه که غیرقابل باور است، این است که یک زن با تجربه مانند نسیم، بهراحتی کیف پر از مواد مخدر را در اختیار خود قرار داده و بدون هیچ پیشبینی از سرقت کیف توسط افراد بدنام، به نقاط خلوت شهر برود تا آنها را به فروش برساند.
تمام این عوامل و وقایع باعث میشوند که “سه کام حبس” هیچگونه ارتباط قابل باوری با واقعیت و رئالیسم نداشته باشد و در یک بنبست ناتورالیسمِ جبرگرا گیر کند.
شتاب زدگی در روایت
فیلم “سه کام حبس” به شدت شتابزده است و در تمرکز بر روایت داستان اصلی خود، به توسعه آن توجه کافی نمیکند. علاوه بر این، در توصیف کامل شخصیتها نیز ضعفهایی وجود دارد. به عنوان مثال، متین ستوده در نقش “دکتر سماوات” باید یک سرپرستار قانونمدار و جدی را بازی کند، اما فیلمنامه نتوانسته است این جنبهها را به طور کامل در شخصیت سماوات بازگو کند. این موضوع باعث میشود شخصیت سماوات ناقص و نامکمل به نظر برسد.
یکی از شخصیتهایی که در فیلم به درستی پردازش شده است، فریبا است. سمیرا حسنپور، بازیگری که همسر سامان سالور است، نقش یک دکتر را به خوبی بازی میکند و با آرامشی که در اجرایش دارد، توانسته است داستان خود را به تماشاگران منتقل کند. اما با این حال، در توصیف دقیقتر احساسات این شخصیت نیز، فیلم کمی کوتاهی کرده است و جزئیات بیشتری را نادیده گرفته است.
به طور خلاصه، فیلم “سه کام حبس” با وجود شتاب زیاد، نتوانسته است به درستی داستان خود را توسعه دهد و در توصیف شخصیتها نیز دچار ضعف شده است.
بیشتر بخوانید: