در نقد سریال تلماسه: نبوت (Dune: Prophecy) به صورت هفتگی به بررسی و تحلیل این اثر که یک سریال از دنیای تلماسه «دنی ویلنوو» است میپردازیم.
سریال علمیتخیلی تلماسه: پیشگویی یا همان تلماسه: نبوت، به کارگردانی مشترک «دایان آدامو-جان» و «آلیسون شاپکر» برای شبکه HBO، به بررسی یکی از جذابترین و مبهمترین بخشهای جهان خلقشده توسط «فرانک هربرت» میپردازد.
این سریال که در دنیای گسترده رمانهای تلماسه روایت میشود، بر منشأ و تحول انجمن قدرتمند «بِنی جِسریت»، سازمانی با نفوذ عظیم اجتماعی، مذهبی و سیاسی که اعضایش با سالها تمرینات جسمی و ذهنی سخت، به تواناییهایی فرا انسانی دست پیدا میکنند، تمرکز دارد.
ادامه مطلب در ادامه
بیشتر بخوانید:
- نقد فیلم Dune Part 2 (تلماسه بخش دوم)
- بهترین سریال های علمی تخیلی 2024
- بهترین سریال های علمی تخیلی جهان در تمام دوران
- بهترین فیلم های علمی تخیلی 2024
برای اطلاع از آخرین اخبار سینمای جهان، میتوانید به بخش اخبار سینما و تلویزیون و برای دانلود فیلمها و سریالهای روز دنیا به کانال تلگرامی فیگار مراجعه کنید.
نقد سریال تلماسه: نبوت
با استفاده از لیست زیر میتوانید به بخش مورد نظر خود مراجعه کنید:
نقد سریال تلماسه: نبوت به صورت هفتگی در همین صفحه آپدیت خواهد شد.
این سریال به عنوان پیشدرآمدی برای فیلم موفق تلماسه (2021) به کارگردانی «دنی ویلنوو» معرفی شده است. این فیلم اقتباسی از نیمه اول رمان مشهور «فرانک هربرت» بود و توانست استانداردهای جدیدی برای روایت علمیتخیلی در سینما تعیین کند؛ اما سریال جدید، داستانی را روایت میکند که حدود 10 هزار سال پیش از وقایع فیلم جریان دارد و میخواهد عمق بیشتری به جهان تلماسه ببخشد.
داستان این سریال از منابع متعددی از جمله سهگانه رمان مدارس بزرگ تلماسه نوشته «برایان هربرت» و «کوین جی. اندرسون» الهام گرفته است. هرچند این اثر مستقیماً اقتباسی از آن رمانها نیست، اما پس از رخدادهای این سهگانه شکل میگیرد و به توسعه دنیای تلماسه کمک میکند. حال بیایید به نقد سریال Dune: Prophecy تا ببینیم که این اثر توانسته سنت خود را ادامه بدهد یا خیر.
نقد قسمت اول
قسمت ابتدایی سریال تلماسه: نبوت با عنوان دست پنهان، مأموریتی بهظاهر غیرممکن را بر عهده دارد. این قسمت باید گروهی عظیم از شخصیتها، روابط پیچیده میان آنها و تضادهای موجود در دنیای داستان را معرفی کند.
این قسمت همزمان، لازم دارد تا بینندگان را به دورانی از جهان تلماسه ببرد که پیش از این هرگز نمایش داده نشده بودند. این دوره، دورانی محسوب میشود که از بسیاری جهات، تفاوتهای چشمگیری با امپراتوری بینسیارهای به تصویر کشیدهشده در فیلمهای «دنی ویلنوو» دارد.
قسمت اتبدایی این سریال فضاسازی حماسی و خاص فیلمهای «ویلنوو» را با بودجهای بهمراتب محدودتر بازآفرینی کرد. با وجود چالش بودجه، قسمت اول در مدت زمانی حدود یک ساعت، توانست دستاوردهای زیادی داشته باشد، هرچند که این موفقیتها کامل نیستند و نقصهایی در روایت آن به چشم میخورد.
قسمت 1 در افزودن به دنیای اسطورهشناسی تلماسه عملکردی قویتر از روایت داستانی خود دارد. اگرچه استفاده از روایت صوتی همیشه پرمخاطره است، اما ارائه داستان جهاد باتلری و نقش خاندانهای «آترئیدس» و «هارکونن» در این وقایع، دقیقاً همان نوع اطلاعاتی است که طرفداران تلماسه را به هیجان میآورد.
این بخش از قسمت، مخاطبان را ترغیب میکند که بیشتر به کاوش در تاریخ این جهان بپردازند. تصاویر دنیایی که بهتازگی از زنجیر ماشینهای متفکر رهایی یافته و مردم دوباره بهآسانی به این فناوریها اعتماد میکنند، جذاب و تفکربرانگیز است؛ اما زمانی که قسمت اول به جزئیات مشکلات سیاسی امپراتور و درگیریهای او با خاندان ریچِز میپردازد، جذابیت خود را از دست میدهد.
این خط داستانی بیشتر به یادآورنده مذاکرات خشک و تجاری سهگانه پیشدرآمدهای جنگ ستارگان و فدراسیونهای تجاری است تا حماسه علمی-تخیلی گستردهای که انتظار داریم. این بخش از داستان، انرژی و شتاب قسمت را به طور قابلتوجهی کاهش میدهد.
قسمت اول نشان میدهد که سریال تلاش دارد جایگاه ویژهای برای خود در میان طرفداران تلماسه باز کند؛ اما برای رسیدن به موفقیتی در حد فیلمهای «ویلنوو»، باید در طول قسمتهای آینده، داستانی غنیتر و منسجمتر ارائه دهد. دستاوردهای قسمت دست پنهان در گسترش دنیای تلماسه نویدبخش آیندهای روشنتر برای این مجموعه است.
نقد قسمت دوم
این قسمت که به نام «دو گرگ» نامگذاری شده، عمدتاً دو بخش دارد که در نقد سریال تلماسه: نبوت آن را بررسی میکنیم. از یک سو، با «تولا» و کشمکشهایش درباره به انجام رساندن آزمایش عذاب روی «لیلا» همراه میشویم و از سوی دیگر سفر «والیا» به «سالوسا سکوندوس» برای بررسی تهدید «تیران-آرافائل» را میبینیم.
این جدایی، روایت را نسبت به قسمت اول متمرکزتر کرده؛ اما به همان اندازه ناهماهنگ نیز به نظر میرسد، چرا که داستان انجمن خواهران بار دیگر بسیار جذابتر از ماجراهای امپراتوری است.
تمرکز به روی سفرهای جداگانه خواهران «هارکنن» تا حد زیادی به نفع سریال بوده است. آنها شخصیتهای اصلی Dune: Prophecy هستند و «امیلی واتسون» و «اولیویا ویلیامز» نیز بهترین بازیگران مجموعه محسوب میشوند.
تقسیم داستان و اختصاص خطوط روایی مستقل به آنها، تغییر مثبتی در ریتم سریال ایجاد کرده است. در حالی که داستان خانواده امپراتوری همچنان کسلکننده به نظر میرسد و ورود «والیا» به این بخش کمی تنوع به آن میبخشد. تحقیق او درباره «تیران-آرافائل» و کشف این نکته که «دزموند هارت» نسبت به صدای خواهران مقاوم است، لحظات جالبی را رقم میزند.
قوس شخصیتی «تولا» در قسمت دوم نهتنها از بازی احساسی و ظریف «اولیویا ویلیامز» بهره میبرد، بلکه به دلیل روایت جذابترش که با تهدیدهای مرگ و زندگی همراه است، تأثیرات مهمی بر افسانهشناسی انجمن بین جزرت و دنیای وسیعتر تلماسه دارد.
این خط داستانی با پایانی تیره و تار و در عین حال رضایتبخش، برخی از رازهای جذابی را که در قسمت نخست معرفی شده بودند، به جلو پیش میبرد.
خارج از دو محور اصلی قسمت دوم، یک خط داستانی فرعی دیگر نیز وجود دارد که تنها اندکی از زمان نمایش را به خود اختصاص میدهد و آن هم خط داستانی «کیران آترییدس» است درگیر یک شورش نوپا علیه امپراتوری کورینو میشود و به نظر میرسد آنها در حال برنامهریزی برای یک معرفی بزرگ و چشمگیر از خود هستند.
این سریال نقاط ضعف داستانی محدودی دارد و گاهی اوقات خستهکننده هم میشود؛ اما همینکه از داستان اصلی بهره نمیبرد و اقتباس آزاد محسوب میشود، خودش جای شکر دارد.
داستان این سریال از نویسنده اصلی نیست و داستانهای این سهگانه توسط پسر نویسنده اصلی نوشته شدهاند و کتابهای خوبی محسوب نمیشوند. کارگردان و نویسنده سریال نیز این را بهخوبی میدانند و آن را بهخوبی اقتباس کردهاند.
نقد قسمت سوم
قسمت سوم سریال تلماسه: نبوت به شدت بر پیامد تصمیمات تمرکز دارد. این اپیزود بهطور خاص نشان میدهد که چگونه تصمیمات شخصیتها—از انتخاب «تولا» برای قرار دادن «لیلا» در آزمون دردناک «رنج»، تا شایعاتی که «وُریان آتریدیس» درباره «ابولارد هارکونن» پخش میکند و در نهایت، مواجهه مستقیم «گریفین هارکونن» با «وریان»—همگی به نتایجی منجر میشوند که هیچکس نمیتواند از آنها بگریزد.
از نکات مثبت این قسمت، کاهش چشمگیر خطهای داستانی سیاسی است که در قسمتهای پیشین بیش از حد زمان میبردند. این تغییر، فرصت بیشتری برای تمرکز بر گذشته شخصیتها، بهویژه دو شخصیت اصلی که به لطف بازی قدرتمند بازیگرانشان جان میگیرند، فراهم کرده است.
«جسیکا باردن» در نقش «والیا»، توانسته با اجرای قدرتمند خود تعادلی میان خردمندی و خشم قابلدرک این شخصیت ایجاد کند. هرچند رفتارهای خشونتآمیز «والیا» ممکن است گاهی او را به چهرهای منفی تبدیل کند؛ اما این لایههای پیچیده شخصیتی، او را به کاراکتری جذابتر و چندبعدیتر تبدیل کرده است.
نکتهای که ممکن است برخی از مخاطبان را ناامید کند، نحوه کشف صدا توسط والیاست. اینکه این توانایی مهم به سادگی و در شرایط بحرانی کشف شده، کمی سادهانگارانه به نظر میرسد. این در حالی است که میتوانست این مهارت، نتیجه قرنها تحقیق و آزمایش باشد یا حتی بدون توضیح باقی بماند تا جذابیت مرموز آن حفظ شود.
قسمت سوم سریال تلماسه یکی از نقاط برجسته خود را در داستان انتقام شخصیت «تولا» به نمایش میگذارد؛ اما «کنینگ» با بازی فوقالعادهاش، «تولا» را از یک چهره مهربان و بخشنده به یک شخصیت چندوجهی و پیچیده تبدیل میکند. تا پیش از این، «تولا» بهعنوان یک مادر روحانی دلسوز شناخته میشد، اما طرح انتقام او علیه خاندان آتریدیس، بهویژه برای قتل برادرش «گریفین»، بیننده را غافلگیر میکند.
بیشتر بخوانید:
- نقد و بررسی سریال لندمن (Landman 2024)
- نقد و بررسی سریال گردن زنی
- نقد انیمیشن Spellbound 2024 (طلسم شده)
- نقد و بررسی انیمیشن خاطرات یک حلزون (Memoir of a Snail)
- نقد و بررسی فیلم بلیتز (Blitz 2024)
نظر شما دربارهی مطلب نقد سریال تلماسه چه بود؟ لطفا نظرات خود را در بخش کامنت با فیگار و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.