نقد فیلم بی همه چیز ؛ بررسی محتوایی، ساختاری، تکنیکی و روایی

در نوشتار نقد فیلم بی همه چیز به سراغ یکی از بهترین فیلم‌های جشنواره فیلم فجر می‌رویم. در ادامه با نقد، تحلیل و بررسی فیلم بی همه چیز همراه فیگار باشید.

بی همه چیز کینه‌ای قدیمی است که ریشه دوانده و درختی مستحکم شده و حالا برای قطعش باید خون به پایش ریخته شود. خونی که در تحلیل فیلم بی همه چیز از گاو شروع شده و به انسان ختم می شود. ادامه متن حاوی اسپویلر است. با نقد فیلم بی همه چیز همراه فیگار باشید.

نقد فیلم بی همه چیز

آی لیلی جان لیلی می جانِ جانان لیلی

فهرست مطالبی که در ادامه نوشتار نقد فیلم بی همه چیز خواهید خواند به شرح زیر است:

جشنواره فیلم فجر, بررسی فیلم بی همه چیز
جشنواره فیلم فجر, بررسی فیلم بی همه چیز

تازه‌ترین فیلم محسن قرایی بی همه چیز از فیلم‌های پر امید سی و نهمین جشنواره فیلم فجر می‌باشد. محسن قرایی پس از فیلم‌های نسبتا موفقی مانند قصر شیرین، سد معبر و حق الکسوت، جستاری پیرامون احساساتِ پیچیده و عمیقِ انسانی زده است. با نقد فیلم بی همه چیز همراه فیگار باشید.

بی همه چیز: بزرگ یک روستا

تحلیل فیلم بی همه چیز, قصر شیرین
تحلیل فیلم بی همه چیز, قصر شیرین

داستان فیلم بی همه چیز در روستایی بی نام و نشان و در دوران محمدرضا شاه پهلوی جریان دارد. استفاده از حیله لازمان و لامکان بودن، دست فیلم‌ساز را در خیلی جاها باز گذاشته است و البته که این مسئله این تیزهوشی فیلم‌ساز را نشان می‌دهد.

مردی خان‌زاده به نام امیر (با بازی پرویز پرستویی) به دلیل اصالتش و دفعات زیادی که به همه اهالی کمک کرده به شدت مورد احترام و اعتماد همگان است و خیلی از کارهای جدی و مهم روستا به او سپرده می‌شود.

مقام او در حدی است که دهدار و رئیس نظمیه و باقی مقامات دِه هم به دهان او نگاه می‌کنند تا قدم از قدم بردارند. با نقد فیلم بی همه چیز همراه فیگار باشید.

انتقام غذایی که سرد سرو می شود!

محسن قرایی, سد معبر, حق الکسوت
محسن قرایی, سد معبر, حق الکسوت

حال این نظم با ورود لیلی (با بازی هدیه تهرانی) دستخوش تغییراتی غیرقابل بازگشت می‌شود. لیلی همچون زلزله‌ای بر سر این روستا خراب می‌شود و تمام داشته‌های امیر و اهالی را زیر سوال می‌برد.

لیلی در سال‌های دور از اهالی بالا مرتبه و خان‌زاده این دِه بوده و در آن زمان اهالی با دیدن شکم بالا آمده‌اش او را از ده طرد کرده‌اند. او نیز به شهر گریخته و در کاباره‌ها مشغول کار شده است.

حال قصه ازین قرار است: اکنون لیلی همچون اشرافِ دربار لباس می‌پوشد و رفتار می‌کند. او تصمیم دارد کمک‌های مالی بسیاری به محلِ زادگاهش و مردمش بکند. از ساختن مدرسه و درمانگاه تا دادن سه هزار تومان به ازای هر خانوار. با نقد فیلم بی همه چیز همراه فیگار باشید.

می کُشیمت بی همه چیز!

داستان فیلم بی همه چیز, نقد فیلم پرویز پرستویی بی همه چیز
داستان فیلم بی همه چیز, نقد فیلم پرویز پرستویی بی همه چیز

تمام این الطاف و صله‌ها و انعام اما یک شرط دارد آن هم این است که خون کسی که در آن سال‌ها او را حامله کرده ریخته شود. کاشف به عمل می‌آید که از قضا آن فرد مورد نظر همان امیرخان است که اهالی پشتش نماز می‌خوانند.

در نقد فیلم پرویز پرستویی بی همه چیز حالا اهالی ده جنگی درونی و بیرونی میان تعهد به امیرخان و پول‌دار شدن میان خود و وجدان‌هایشان می‌دهند. جنگی که سرانجامش اتفاقی است که مخاطب هیچگاه پیش‌بینی نمی‌کند. با نقد فیلم بی همه چیز همراه فیگار باشید.

سایه اقتباسی ناقص روی فیلم

نقد فیلم پرویز پرستویی بی همه چیز, نقد فیلم هدیه تهرانی بی همه چیز
نقد فیلم پرویز پرستویی بی همه چیز, نقد فیلم هدیه تهرانی بی همه چیز

بی همه چیز را می‌توان اقتباسی ناقص از نمایشنامه ملاقات بانوی سالخورده نوشته دورنمات دانست. خط اصلی داستان و اتفاقاتی که پیش می‌آیند همین است با این تفاوت که محسن قرایی همه چیز را ایرانیزه کرده است. جالب این‌جاست بدانید کارگردان یکی از نسخه‌های نمایشِ مذکور هادی حجازی‌فر است.

قرایی اما به عنوان نویسنده‌ی اثر تغییرات چندانی در نمایشنامه ایجاد نکرده است. اما نکته مهم این است که کلیت کمدی سیاه و موقعیت‌های کمدی تراژیک نمایشنامه اصلی در فیلمِ بی همه چیز، بی همه چیز شده است و تمامی آن موقعیت ها بر دوش هادی حجازی گذاشته شده تا با تیپ دهدار خنده‌های تک و توکی را روی لب مخاطبی بنشاند که در جستجوی پیدا کردن خط اصلی داستان است. با نقد فیلم بی همه چیز همراه فیگار باشید.

گاومو نکش بی همه چیز!

جشنواره فیلم فجر, بررسی فیلم بی همه چیز, تحلیل فیلم بی همه چیز
جشنواره فیلم فجر, بررسی فیلم بی همه چیز, تحلیل فیلم بی همه چیز

در سکانس ابتدایی فیلم با کاراکتر نوری (با بازی و گریم متفاوت باران کوثری) مواجه می‌شویم که علاقه شدیدی به گاو و گوساله‌اش دارد (این گاو و گوساله‌ تنها گاو و گوساله‌ی دِه هستند و به نوعی منبع برکت روستا به حساب می‌آیند).

او با اعتماد به امیرخان گاو را به اهالی می‌سپارد تا به صورت تصنعی آن را مقابل پای لیلی خانم قربانی کنند. تصنع واقعیت می‌شود و گاو را می‌کشند و نوری همه چیز را از چشم امیرخان میبیند.

امیرخانی که حالا گویی مقصر ریختن دو خون است. یک بچه که تا میانه فیلم نمی‌دانیم سقط شده یا که هست و دیگری گاو نوری (او گاوش را مثل بچه‌اش دوست دارد و پیگیرش است). با نقد فیلم بی همه چیز همراه فیگار باشید.

خون به پا خواهد شد بی همه چیز!

قصر شیرین, محسن قرایی, سد معبر, حق الکسوت, داستان فیلم بی همه چیز
قصر شیرین, محسن قرایی, سد معبر, حق الکسوت, داستان فیلم بی همه چیز

یکی از پلان‌های راهنما و نشانه فیلم وقتی است که هدیه تهرانی در نقش لیلی پا روی خون ریخته شده از گاوی که قربانی شده می‌گذارد و رد می‌شود و قدم به قدم به ارضا شدن کینه‌اش نسبت به امیرخان نزدیک می‌شود.

این به هیچ‌وجه اسپویل فیلم‌ساز به حساب نمی‌آید بل‌که یکی از شگردهای کلاسیک فیلمسازان برای به محک کشیدن هوش مخاطب است. کینه‌ای که در ابتدا شبیه به کینه‌ای انفرادی است و در انتهای کار متوجه می‌شویم این کینه از تمامی مردم روستا است.

مردمی که به واسطه وعده و وعیدها و کارهای اجراییِ لیلا نظریان که اینک لیلی شده سنت‌ها و اخلاقیات و هنجارهای خودشان را زیر پا گذاشتند و برای پول حاضر به کشتن معتمد و خان‌زاده دهشان می‌شوند. با نقد فیلم بی همه چیز همراه فیگار باشید.

نترسید نترسید ما همه با هم هستیم!

جشنواره فیلم فجر, بررسی فیلم بی همه چیز, تحلیل فیلم بی همه چیز
جشنواره فیلم فجر, بررسی فیلم بی همه چیز, تحلیل فیلم بی همه چیز

سکانس انتهای فیلم به غایت نمادین است و امضای نهایی فیلم‌ساز به شمار می‌رود. امضایی به زیرِ تمام استعاره‌هایی که در فیلم اتفاق افتاد.

تیپیکال‌ترین انسان‌هایی که در یک جامعه‌ی هسته وجود دارند و هر یک برای رسیدن به نداشته‌ها و عقده‌های خود حاضرند پا روی گردن دیگری بگذارند.

جامعه‌ای آشنا که هر روز با آن و مردمانشان سر کار داریم و تلخ‌تر از همه اینکه خودمان نیز بخشی ازین مردمِ تیپیکال هستیم که حاضریم پا روی گردن دیگری بگذاریم.

فیلم‌ساز در مرزِ باریک میان شعار زدگی و گفتمان نمادین با مخاطب، خوب قدم زده و با دور زدن سانسور به واسطه بردن فیلم به قبل از انقلاب توانسته مردمی را که صبح برای مصدق زنده باد می‌خوانند و شب برایش مرده باد سَر می‌دهند، به روی آب بکِشاند.

مردمی که با فشار تمام انگشت به استانپ می‌زنند و سپس روی برگه اعدام امیرخان انگشت فشار می‌دهند و بلافاصله و حتی ده دقیقه بعد از امضای نامه اعدام امیرخان و در همان زمان و همان مکان برایش گریه می‌کنند. با نقد فیلم بی همه چیز همراه فیگار باشید.

شغال در محاصره گرگ‌ها

نقد فیلم پرویز پرستویی بی همه چیز, نقد فیلم هدیه تهرانی بی همه چیز
نقد فیلم پرویز پرستویی بی همه چیز, نقد فیلم هدیه تهرانی بی همه چیز

شخصیت‌پردازی فیلم‌ساز در یک جاهایی تکان‌دهنده و راهگشا بوده است. امیرخان مردی است که با شانس و سلسله اتفاقاتی که افتاده و البته کمی هم جنم خودش، به این جایگاه رسیده اما نه تنها سفید نیست بل‌که خاکستری مایل به سیاه است.

او تفاوتی با همان مردم ندارد. او حتی تا جایی پیش می‌رود که به صورت ضمنی دخترش را در ازای زنده ماندش می‌فروشد. قصد فرار می‌کند و در انتها بی‌آبرو می‌شود. با نقد فیلم بی همه چیز همراه فیگار باشید.

بیشتر بخوانید:

اما در میان چه کسانی؟ کسانی که خودشان هم آبرویی ندارند. لیلی نظریان شر است. او پُتکی محکم است بر سر مردمانی که خود را نیک می‌دانستند و می‌دانند و همین لیلی را به اتهام فاحشه بودن طرد کرده بودند و حالا این شَر همه این نظم ساختگی را بر هم می‌زند. روابط تصنعی را رو می‌کند و گند همه‌شان را بالا می‌آورد.

همیشه یک نفر باید به پا خیزد

شاه استعاره‌ی فیلم‌ساز در نقطه است که فقط و فقط یک کودک دست بلند می‌کند و با اعدام امیر مخالفت می‌کند. حرکتی که من را به یاد شعر معروف “خسرو گلسرخی” انداخت:

از میان جمع شاگردان یکی برخاست

همیشه یک نفر باید به پا خیزد

به آرامی سخن سر داد

تساوی اشتباهی فاحش و محض است…

خسرو گلسرخی / نقد فیلم بی همه چیز
تصویری از خسرو گلسرخی 

خون به پا شد

با اجرای نمایش مد نظر لیلی نظریان و بی‌آبرو کردن تمام مردم روستا و گرفتن انتقام، نمایشش نیز تمام می‌شود و دستور می‌دهد که امیر را از پای چوبه دار پایین بیاورند.

اما این بار دهدار و مردم مخالفت می کنند که: “چطور توی چشمای امیر نگاه کنیم؟” که در جواب، یکی از بهترین دیالوگ‌های فیلم را از زبان هدیه تهرانی می شنویم: “همون‌طور که توی چشای من نگاه کردید.” اما امیرخان دیگر تاب نگاه کردن در چشم زن و دخترش و اهالی این روستا را ندارد و خود را قربانی این سیاه‌بازی می‌کند. با نقد فیلم بی همه چیز همراه فیگار باشید.

پیشرفت قرایی در روایت و داستان‌گویی

در نقد فیلم هدیه تهرانی بی همه چیز روایت خطی و تقریبا بی نقص فیلم‌ساز و همچنین سکانس پلانی‌هایی که گرفتنشان کار هرکسی نیست نشان‌دهنده شروع شکل‌گیری سینمایی است که شاید بعدها بتوان به آن سینمای قرایی گفت.

به خصوص سکانس پلانی که یکی از ماندگارهای سینمای ایران خواهد شد: سکانسی که همه روستا در انتظار ورود قطار به ده هستند و هادی حجازی فر با بازی‌اش که رگه‌های کمدی دارد از این طرف به آن طرف می‌رود و…

نقاط تاریک فیلم بی همه چیز

بجز عدم تطابق چشم‌گیر فیلم و خدشه وارد کردن به کمدی سیاهِ نمایشنامه که ضعف بزرگی برای فیلم‌ساز محسوب می‌شود، خطوطی از داستان و شخصیت‌پردازی برای مخاطب گنگ باقی می‌ماند.

همانند داستان پسر لیلی نظریان که از امیرخان است اما ما در طول فیلم هیچ حس پدرانه‌ای از سمت امیر به پسرش نمی‌بینیم. منطقی هم برای رفتار پسر پس ازینکه ماه گرفتگیش را نشان لیلی و امیر داد پیدا نمی‌کنیم. با نقد فیلم بی همه چیز همراه فیگار باشید.

چطور ممکن است خانمی که برایش خدمت می‌کنید (لیلی به پسر نگفته که مادرش است) شما را در معدنی صدا بزند و به شما بگوید لخت شو و پشتت را به امیرِ روستا نشان بده و بعد بگوید “هیچی خواستم بدونه ماه گرفتگی چیه” و پس از آن هیچ سوالی در ذهن شما شکل نگیرد؟

این سکانس‌های ضعیف را اکثر کارگردان‌ها برای گره‌گشایی و زیبا نشان دادن یک پلان و… در سینما انجام می‌دهند اما من نامش را کلاه‌برداری از مخاطب می‌گذارم.

به یاد سکانسی در متری شیش و نیم افتادم که نوید محمدزاده شلنگ را از دستشویی بازداشت‌گاه در می‌آورد و روی همه آب می‌پاشد. سکانس جذاب و با زیباشناسی بصیری همراه است اما خب در هیچ بازداشتگاهی شلنگ وجود ندارد. با نقد فیلم بی همه چیز همراه فیگار باشید.

بازیگران و عوامل

جشنواره فیلم فجر, بررسی فیلم بی همه چیز, تحلیل فیلم بی همه چیز
جشنواره فیلم فجر, بررسی فیلم بی همه چیز, تحلیل فیلم بی همه چیز
  • کارگردان: محسن قرایی
  • فیلمنامه: محسن قرایی و محمد داوودی
  • تهیه‌کننده: جواد نوروزبیگی
  • مدیر فیلم‌برداری: مرتضی هدایی
  • تدوین: عماد خدابخش
  • موسیقی: حامد ثابت
  • بازیگران: پرویز پرستویی، هدیه تهرانی، هادی حجازی فر، باران کوثری، مهتاب نصیرپور، پدرام شریفی، بابک کریمی، فرید سجادی حسینی، لاله مرزبان، زهیر یاری، عیسی یوسفی پور، خسرو پسیانی، مهدی صباغی و…

سوالات مهم

تاریخ اکران فیلم بی همه چیز مشخص شده است؟

بی همه چیز از 24 آذر 1400 در سینماها به اکران درآمده و زمان پخش آن در شبکه خانگی مشخص نیست. این اتفاق معمولا 3 تا 6 ماه پس از اکران عمومی در سینماها می‌افتد.

آیا بی همه چیز بر اساس داستانی واقعی است؟

خیر، همان‌طور که در نوشتار نقد فیلم بی همه چیز گفته شد این فیلم بر اساس نمایشنامه ملاقات بانوی سالخورده ساخته شده است.


10 thoughts on “نقد فیلم بی همه چیز ؛ بررسی محتوایی، ساختاری، تکنیکی و روایی

  1. آقای امیر عباسی.
    من فیلم بی همه چیز را هنوز ندیدم،بنابراین فقط پاراگراف اول نقدتان را خواندم و کاملش موکول شد به بعد.
    جسارت نباشه،می خواهم از شما خواهش کنم‌ که فیلم«عباس عباس بچه ها قیچی شدن-مانی نوری» را ببینید و نظرتان را به اشتراک بگذارید.
    بادرود فراوان.

    1. سلام با احترام : ) ممنون که همون یه پاراگرافو خوندین و مشتاقم فیلمو که دیدین نظرتونو بدونم در مورد فیلم و نقدِ من.
      در مورد فیلم آقای نوری هم باید عرض کنم خدمتتون من طبق سیاست‌های سایت فیگار نقد می‌نویسم و اگر سایت موافقت کنه قطعا فیلم آقای نوری رو هم نقد خواهم کرد : )
      ممنون از نظرتون

  2. آقای امیر عباسی،دستمریزاد!
    پاسختان کاملا جامع و صریح بود،بی شک هر زمان که فیلم را ببنیم،
    با کمال میل نقد و نظرم را با شما درمیان خواهم گذاشت.
    برقرار باشید و سرخوش.

  3. با سلام و احترام

    ممنون از نقد جامع و تیزبینانه شما
    من دیشب فیلم را دیدم
    از نظر من این فیلم میتونه در دسته فیلم های خوب سینما ایران جا بگیره ولی ایراداتی دیگری نیز به این فیلم وارد هست …
    دیالوگ بنظر تاثیرگذار دختر با مادرش در شرایطی که پدر خودش را در بدترین اوضاع ممکن میبینه ولی خیلی راحت ازش میگذره و میره پی سرنوشت خودش
    مادری که در حال از دست دادن همسرش هست و با تلاشی غیر واقعی رفتن دخترش را میبینند ،،،
    انتخاب بازیگر نیز بنظرم جای صحبت داره
    اگر امیرخان، خان زاده بوده، چرا یک خانه محقر در طبقه بالای بقالی دارد؟
    و بنظرم برای مخاطب خیلی سخت هست که چهره معصومانه، موجه و باوقار امیرخان را در دوران جوانی با کاراکتر دیگر تصویر کنه
    اون هم چنین موضوعی که همان زمان در پایتخت هم شدنی نبود و ….

  4. سلام
    علیرغم بازیگرانی که هر یک‌ به تنهایی مهره‌ای هستند، به علت اقتباس تقریبا واو به واو نمایشنامه کار چندان در جغرافیای ایران باور پذیر نیست‌. روستاییان فیلم گاو که تقریبا همزمان با داستان این فیلم رخ می دهد، بسیار باورپذیرترند.

  5. با سلام .اکر فیلم فلش بک به گذشته میزد و صحنه هایی از جوانی پرویز پرستویی با بازی پسرش را به نمایش میگذاشت زیباتر بود (مثل هم گناه) .

  6. به نظرم این فیلم سیاسی بود
    فرح دیبا = لیلی
    امیر خان و دهدار و… = مسوولان مملکت
    مردم حزب باد، پول پرست و نمکنشناس = مردم الان ایران
    دختر امیرخان = مهاجرین از ایران

  7. فیلم قابل توجهی بود.
    ۱.خطا و ظلم مثل آتش زیرخاکستر می‌مونه و یک‌جایی دامن اون شخص مقصر رو می‌گیره‌.
    ۲. لیلی دختر بی پناه سال‌های دور، حالا به جایی رسیده که می‌تونه مردم ده رو بخره. گهی زین به پشت و گهی پشت به زین
    ۳.نه به هوای مردم می‌شه دل بست، نه به اشکشون. مردم فقط فکر منافع خودشون هستن. به راحتی امیر رو به سه هزار تومان فروختن و حکم اعدامش رو امضا کردن.
    ۴. امیر اگر حاضر به اعتراف و عذرخواهی می‌شد، اینهمه بلا سرش نمی اومد. غرورش نذاشت از مردم عذرخواهی کنه اما هی بیشتر آبروش رفت. حتی حاضر شد دخترش رو بفروشه. یاد سجده نکردن شیطان افتادم.
    ۵. پلی جون که بیاد وسط، آدما یه ورژن دیگه می‌شن. امیر برای فرار از رویتا حاضر شد دخترش رو معتمله کنه. دم شهدای وطن مون گرم که از جونشون برای وطن گذشتن .
    ۶. زن ها رو دست کم نگیرید. زنی که یه روزی مجبور بود توی کاباره ها کار کنه تمام مردای ده جلوش موش بودن.
    ۷. مهر مادری اونقدر بالاست که پای بچه توی شکمش موتد و همه خفت ها رو به جون خرید، اما دریغ از لطف پدرانه ای از طرف امیر به فرخ.
    ۸. هرگز نمی‌شه از روی ظاهر آدما قضاوت کرد. وسطای فیلم جا خوردم از اینکه امیر یه همچین خبطی کرده بود.
    ۹. وقتی مردم قاضی می شن فقط به خودشون فکر می کنن و در نهایت بی انصافی حکم می دن. سالها پیش لیلی رو بیرون کردن و سالها بعد بخاطر پول حکم امیر رو امضا کردن.
    ۱۰.دنیا دار مکافات. وقتی امیر خودش چارپایه رو لگد زد، تازه به مکافات عمل دوران جوانیش رسید.

پاسخ دادن به امیر لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *