رئالیسم در سینمای ایران همواره راه خود را به این سو و آن سو گم کرده و پس از انقلاب رنگ و بوی اعتراضی بیشتری (نسبت به قبل) به خود گرفته است. در نقد فیلم مجبوریم به ابعادِ واقعیت و عناصر هنری فیلم خواهیم پرداخت.
مجبوریم با رنگِ کمرمق و موسیقی همیشه جذاب جناب کلهر شروع میشود. پس از یکی دو سکانس تکلیف ما با فیلم مشخص میشود: قرار است بدبختی بخشی از مردمِ بدبخت را ببینیم و شاهد تراژدیای باشیم که در بِستر درام پیش خواهد رفت. باقی متن حاوی اسپول است.
فیلم داستان دختری 16 ساله را روایت میکند که کارتون خواب است و قوادی به نام مجتبی او را به این و آن میفروشد. البته برای گذر از سد سانسور و ممیزی (که البته بعید میدانم اکران فیلم مجبوریم محقق شود و پروانه نمایش بگیرد) دلیل فروش دختر (گلبهار) بچهدار شدن او عنوان میشود. در دو خط داستانی دیگر زندگی دو زن دیگر نیز پیگیری میشود که به آنها نیز خواهیم پرداخت. این سه خط داستانی از ابتدای امر به هم گره خوردهاند و در موازات هم پیگیری میشوند. خطوطی که همهشان مشمولِ بدبختیِ جایزهآور از جشنوارههای درجه سه خارجی هستند.
تحلیل ساختاری و نقد فیلم مجبوریم رضا درمیشیان
“توی ایران همه بدبختن! میشه جایزه منو بدید برم؟”
فهرست مطالبی که در ادامه نوشتار تحلیل ساختاری و نقد فیلم مجبوریم رضا درمیشیان خواهید خواند به شرح زیر است:
- راهِ کیارستمی از دُرمیشیان نمیگذرد
- تحلیل ساختاری
- شخصیتپردازی
- مسئلهی لولهها
- کارگردانی و فیلمنامه
مجبوریم عنوان پنجمین فیلم رضا دُرمیشیان پس از فیلمهای «بغض»، «عصبانی نیستم!»، «لانتوری» و فیلم به نمایش در نیامده «یواشکی» است که تدوین آن توسط هایده صفییاری آغاز شده است.
«مجبوریم» پربازیگرترین و پرلوکیشنترین فیلم درمیشیان است که فیلمبرداری آن در سه ماه در صد لوکیشن در تهران انجام شده که از این میان بخش عمدهای از آن در جنوب شهر تهران فیلمبرداری شده است. نکته جالب توجه این فیلم پربازیگر حضور نسلهای مختلف بازیگران زن در «مجبوریم» است.
View this post on Instagram
ژاله علو، فاطمه معتمدآریا، نگار جواهریان و پردیس احمدیه نسلهای مختلف بازیگران زن این فیلم را تشکیل میدهند. عبدالله اسکندری (طراح گریم)، نظام الدین کیایی (صدابردار)، آئین ایرانی (فیلم بردار)، گلناز گلشن (طراح لباس)، امیرحسین حداد (طراح صحنه)، فواد بوربور (مدیر تولید) و نوشین جعفری (عکاس) از عواملی هستند که درمیشیان را در تولید فیلم همراهی کردهاند.
نقد فیلم مجبوریم
«مجبوریم» به سرمایه گذاری و تهیهکنندگی رضا درمیشیان تولید شده است. فاطمه معتمدآریا، بهمن فرمان آرا، نگار جواهریان، پارسا پیروزفر، پردیس احمدیه، مجتبی پیرزاده، بابک کریمی، همایون ارشادی، پریوش نظریه، رضا بهبودی، احمد حامد، مریم بوبانی، راموناه شاه، هوشنگ قوانلو، مسیح کاظمی، سپیده علی محمدی، غزل شجاعی، خورشید چراغی پور، مهدی نصرتی، رؤیا بختیاری، محمد رضا مالکی، محسن خوئینیها، حامد رحیمی نصر و ژاله علو بازیگران این فیلم سینمایی هستند.
راهِ کیارستمی از دُرمیشیان نمیگذرد
هیچگاه قصد مقایسه کیارستمی و درمیشیان را ندارم. این فقط یک مثال است. پیش از این دوران، روزگاری بود که امثال کیارستمی جوایز معتبری (از شیر نقرهای، نخل طلایی کن (چندین بار) تا هوگو طلایی شیکاگو و…) را برای شاهکارهای اومانیستی اش (خانه دوست کجاست، ده، کپی برابر اصل، طعم گیلاس و…) دریافت میکردند.
اکنون اما مُد و قراردادِ نانوشته میانِ جشنوارههای درجه سه و فیلمسازانِ ایرانی این است: “کشورت بده؟ فدا سرت. بدتر نشونش بده بیا جایزهتو بگیر سیاستهای امپریالیستیِ ما هم باعث میشه بدتر شه، تو سال بعد بدترتر نشونش میدی بازم خروس طلایی میدیم بهت”
مسئله اما هیچگاه نگاه عمیق به مشکلات نیست. نگاه، نگاهِ مسیح علینژادی است که آزادی و دغدغه زنِ ایرانی را در روسری میبیند. دقیقا یکی از ورژنهای این نوع نگاه، دُرمیشیان است. سینمای درمیشیان شعار است. اداست. شوآف است و سطحینگری به تک تک مسائلی که مطرح میکند.
تحلیل ساختاری
فیلم جدید رضا درمیشیان طبق فرم معمول سینمای او حال و هوای مستند دارد. این تیریک حاوی یک نکته بچگانه است: “ببینید چقدر واقعیه فیلمم”. اما نکته اینجاست که این آقا اگر در پی ساختن مستند است برود و مستند کار کند. اگر در پی فیلم سینمایی است نباید این تیریک را اینهمه و در تمام کارهایش استفاده کند.
نقد فیلم مجبوریم
ایشان تحت تاثیر قرار دادن مخاطب را باید از آقای کیارستمی یاد میگرفتند. در فیلم “ده” آقای کیارستمی فیلمی سینمایی ساخته که اکثر کاراکترها خبر از فیلم شدنشان ندارند و در عین حال از هر بازیگری بهتر بازی میکنند. ریتم دارد تمپو دارد “ده” و ادا و شوآف ندارد. بازیهای مسخره و اگزجره ندارد (اشاره مستقیم دارم به نگاههای هندیِ معتمدآریا و جواهریان که باور کنید خندهام میگیرد که بخواهم آن میزانسنهای تهوعآور را نقد کنم). تحلیل فیلم مجبوریم را با نگاهی به شخصیتپردازی آن ادامه میدهیم.
بیشتر بخوانید:
شخصیتپردازی
ایرادات این فیلمِ زشت را با شخصیتپردازی بدِ تمام کاراکترها (بجز عینکِ خانمِ جواهریان که توسط آن قواد پاک شد) ادامه میدهیم. آخرین فیلم پردیس احمدیه مجبوریم است و او در نقش دختر نوجوان ظاهر شده است. ما با دختری 16 ساله طرف هستیم که در 11 سالگی بچه سقط کرده، در کف خیابانهای تهران بزرگ شده. کارتون خواب است و پدر و مادرش را نمیشناسد و احتمالا حاصلِ رابطهای خارج از شرع بوده. دختری که برای یک تکه نان (طبیعتا) باید شلوار آدم را دربیاورد. او باید هفتخط روزگار باشد و مو را از ماست بکشد.
اما در عمل گلبهار همچون اسمِ رمانتیکش، رمانتیک، احساسی، زودباور و واقعا خنگ است. اینجا هم تیریک فیلمنامه به سراغ ذهنِ پرسشگرِ انسان میآید و به آن (ذهنِ موردِ ذکر) توهین میکند. فیلمنامهنویس محترم برای مرثیهخوانی و مظلومنمایی و برانگیختنِ احساساتِ مخاطب نه تنها از بازیگری پریچهر و معصوم (خانم احمدیه) استفاده کرده، بلکه در شخصیتپردازی او پارامترهای معصومیت را قرار داده است.
نقد فیلم مجبوریم
در بررسی فیلم مجبوریم شخصیت بعدی ما خانم وکیل (سارا) با بازی بدِ نگار جواهریان است. آخرین فیلم نگار جواهریان به نظر انتظارات را از ایشان برآورده نکرده است. شخصیتپردازی ایشان به قدری مزخرف است که هر بازیگری جای ایشان بود بد بازی میکرد. رابطه او با دکتر سعادت (پارسا پیروزفر) درنیآمده. رابطه او با پدرش (آقای فرمانآرا) درنیآمده رابطه او با هیچکس درنیآمده. او حتی با عینکش هم نمیتواند ارتباط برقرار کند. او اکت ندارد. ریاکشنهایش متناسب با موقعیت نیست.
نقد فیلم مجبوریم
او در حین مورد تجاوز قرار گرفتن حتی نمیتواند بازی درستی از خود نشان ندهد. مشکل اساسی اما هیچیک از این مسائل ذکر شده نیست. مشکل اصلی در شخصیتپردازی نگار جواهریان همان مسئلهای است که پلاتِ اصلی فیلم را زیر سوال میبرد. آخرین فیلم پارسا پیروزفر نیز مجبوریم است اما او در این فیلم نقش جوکر را دارد. نویسنده هرکجا که در فیلمنامه گیر کرده پیروزفر را وارد کرده تا او را از گِل در بیاورد.
حقیقتا با شخصیتپردازی دکتر پندارِ فداکار با بازی معتمدآریا (علاقه شخصی دارم به بازیگری ایشان فلذا جرات گفتنِ: با بازی بدِ معتمدآریا را به خود نمیدهم اما شما خودتان میدانید که از نظر من بازی ایشان بد بود)، کار خاصی نخواهم داشت. ایشان هم تحت تاثیر فیلمنامه افتضاح و کارگردانیِ از آن افتضاحترِ آقای درمیشیان بودند.
چطور میشود یک وکیل پایه یک دادگستری با خانوادهای خوب و تربیتِ خانوداگی خوب و شعوری متناسب و… در مواجه با دختری مانند گلبهار، تنها دغدغهاش بسته شدن لولههای دخترک باشد. این وکیل چرا باید در این حد پیگیرِ لولههای دختری باشد که هر روز توسط قوادش به کسی فروخته میشود؟ اینجا تنها مشکل لوله است؟
بیشتر بخوانید:
مسئلهی لولهها
جالب اینجاست که بدانید عملی به نام “توبوپلاستی” وجود دارد که به راحتی لولههای رحمی که منجر به نازایی میشود را باز میکند. به همین سادگی… با این جوابِ کوتاه، کل فیلمنامهای که درمیشیان نوشته روی هواست. اما باز هم عرض میکنم اگر این لولههای مهم (از نظر درمیشیان) باز نمیشدند هم مشکلی خاصی نبود. مشکل عمیق درست کردن ذهنیتِ این دخترِ ابله (شخصیتپردازیاش اینگونه جلوهاش میدهد) است که خود را به دست آدمِ …ای مانند مجتبی سپرده است.
نکتهای که در کل یک ساعت و چهل و هفت دقیقه فیلم هیچ اشارهای به آن نمیشود. یک ساعت و چهل و پنج دقیقهای که در تک تک لحظاتش این سوال را از خود میپرسیدم که: “مجبوریم؟” فیلم را نگاه کنیم… در تحلیل مجبوریم درمیشیان با شعار طرف هستیم.
در طول فیلم بارها و بارها شعار داده میشود. کاش اسم فیلم شعار میبود. در سکانسی نمادین (شما بخوانید شعاری) وکیلی به نگارجواهریان زنگ زده و از او میپرسد “موکلم زیر هجده سالشه و آدم کشته، قصاص میشه” و نگار جواهریان در دیالوگی نمیادین و در راستای حمایت از حقوق کودک و نوجوان میفرمایند که “نه چون عقل توی کلهش نبوده و زیر هیجده ساله حکم قصاص براش منتفیه”
کارگردانی و فیلمنامه
از کارگردانیِ جناب درمیشیان بگویم. زومهای دهه شصتی، کلوزآپهای مدل هِندی (هندیها هم سالهاست بیخیال این دکوپاژ شدهاند)، چیدن یک مشت معتاد با فواصل معین در کوچهای تنگ برای هرچه سیاه کردنِ فضای فیلم و رفع کمبود و نقصِ کارگردانی در ایجادِ درام، ریتم و تمپو، نشان دادن یک دغدغه اجتماعی به صد نوع مختلف و کردن آن در چشمِ مخاطب، خارج شدن از خط داستانی نه یک بار بلکه سه و چهار بار، نشان دادن بچههای کار جلوی رستورانی در بالای شهر در معیتِ موزیکی فرانسوی، قهرمانپردازی به جای شخصیتپردازی (مخصوصا در کاراکتر خانم معتمدآریا)، شعار دادن در حدِ نشان دادن ترازوی عدالت در کنار پرچم ایران و…
تیر خلاص را اما این دیالوگِ فوقِ انسانی و داهیانه زد که فکر میکنم چکیده مزخرفترین فیلم ایرانیای باشد که در ده سال اخیر دیدهام: “توی خیابونای اینجا زندگی وجود نداره که حقی وجود داشته باشه. اینجا فقط بدبختی هست” پیش از این فکر میکردم فصل کرگدن و فیلمِ شرایط شعاریترین سیاهنمایی سینمای ایران باشند اما درمیشیان به من نشان داد دست بالای دست بسیار است.
نقد فیلم مجبوریم
البته لازم به ذکر است بنده هیچ مشکلی با نشان دادن درد ندارم. اساسا رسالت هنر همین است. اما اگر به سراغ درد میرویم باید عمیق شنا کنیم. نباید شعار بدهیم. نباید تیریکگذاری کنیم. نباید برای جشنواره تیز کنیم. نباید مردم را احمق فرض کنیم. نباید با گفتن چند حرفِ شعاری مخاطب را خالی کنیم و اجازه فکر به او ندهیم. اتفاقا سیستمِ سانسورینگ هم دقیقا همین سطحینگری را در سینمای معترض و آوانگارد و تجربی ایران میخواهد که گویی به آن رسیده است.
در انتهای متن من از شما خوانندگان محترم خواهش دارم فیلمهایی مانند: “باشو، غریبه کوچک”، “سازدهنی”، “خانهای روی آی” (که همین آقای فرمانآرای عزیز کارگردانش است)، “ده”، “طعم گیلاس”، “طلای سرخ”، “نیوه مانگ” و… را ببینید تا رنگ و بوی اعتراضِ نیمبند اما درست و بجا را ببینید و ببوئید.
بیشتر بخوانید:
از همراهی شما تا انتهای نوشتار نقد فیلم مجبوریم سپاسگزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار، آگاه کنید. شما میتوانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقالهها، نقد فیلم ، نقد سریال ، اخبار سینما و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسنده مهمان کلیک نمایید. در ضمن شما همراهان عزیز میتوانید به اینستاگرام فیگار جهتِ شناختِ مهمترین فیلم های ژانرهای مختلف و خلاصه نقد و بررسیهای فیلمهای روز دنیا مراجعه کنید.
کاملا مشخص بود که نقدی از روی کینه و بدون قضاوت عادلانه انجام دادین
شما خیلی داهی هستین من لو رفتم. بنده یه صد تومن طلبکارم از درمیشیان برا اون اینجوری نوشتم. فک نمیکردم کسی بفهمه.
از درمیشیان طلب نداری ولی انگار به جمهوری اسلامی خیلی بدهکاری!! این فیلم سیاه نمایی نبود نشون دادن واقعیات جامعه بود ولی مردم دیگه میدونن این چیزا به مذاق چه کسانی خوش نمیاد همونجوری که تو فیلم هم گفتن مامورا که « تو هم برو پول در بیار»
سلام. همین الان فیلم را در سینما آزادی تماشا کردم. ننیتوانستم پس از پایان فیلم از صندلی کنده بشوم. فیلم بسیار قابل تاملی بود. و بر خلاف شما، دخترک کارتنخواب قصه فقط ذهن تماشاچی را مشغول نمیکرد. زنان و مردان زیادی در این فیلم بودند که گفتار و رفتارشان خط میانداخت بر ذهنت. پزشک، وکیل و…
نقد خوبی نبود.
متاسفم که دوستش نداشتید.
به نظرم، کار بسیار فکر شدهای است.
موفق باشید.
بحث دوس داشتن و نداشتن نیست دوستِ عزیز! من تکنیکال نقد کردم فیلمو. از فیلمنامه تا بازیگری و… دوس داشتن و نداشتن مال مخاطبِ رمانتیک و احساسیه که با دیدنِ 4تا کارتون خواب کف خیابون اشکشون درمیاد. کار من عمقسنجی و کیفیت سنجیِ یک اثره. حالا چقدر توی اون امر موفق یا ناموفق بودم بحثش جداس.
اینکه یککارگردان سعی داره مشکلاتی از کشوررونشونبده که کنتر بهش پرداخته میشه باید بهش تبریکگفت.فارغ از نگاه سیاه و سفید شما و اینکه چقدر میزان سن رعایت شده.چفدر لوکیشن فیلم برداری.موزیک و خیلی چیزهای دیگه درسته یا غلط.کثافتی که تو خیابان های ایران وجود داره رونمیشه پاکش کرد.پس من به عنوان یک بینده فارغ از کاستی ها تبریک میگم به کارگردان و فیلنامه نویس.هرچند در نقد شما تنها چیزی که باهاش موافق هستم.انتخاب بد بازیگران بود.ابن رو یادتون باشه.اگر کارگردانی با نشان دادن بدبختی این کشور بهش جایزه میدن.شاید ۴۰ درصد برای فیلم هست ۶۰ درصد بقیش به خاطر شجاعت کارگردان هست برای دست گذاشتن روی موضوعاتی که این نظام جیگر حرف زدن در موردش رو نداره.متاسفانه یاد گرفتیم هرچی به افکار ما نزدیک نیست رو یا به بیگانه ها.مخصوصا امریکا و سهیونیست ربط میدیم.اقای عزیز خیلی از کثافت کاری های این مملکت ربطی به بیگانه نداره.عمرا نقد من تو سایت قرار بگیره.ولی اونی که باید بخوانه این متنو میخوانه.ومیسوزه
با سلام و خسته نباشید. همونطور که مشاهده میکنید نظرِ پر مغزِ شما رو تایید کردیم و الان روی سایته. ما توی فیگار سانسور نداریم. فقط عرض کنم خدمت انورتون که صهیونیسم با صاده نه با سین. جسارت نباشه خواستم جای دیگه این خطا رو مرتکب نشید. بابت نظرتون هم ممنونم سعی میکنم ازش استفاده کنم.
اگر سیاه نمایی باشد که از نظر من هم نیست مگر سیاه نمایی ترس دارد؟البته که ترس دارد برای همه آنهایی که میخواهند بگویند اینجا گل و بلبل است
سیاه نمایی جرم نیست اما در ایران ظاهرا جرم است
آقای امیر عباسی.
خوشحالم که بعد از سه ماه فرصتی دست داد تا به شما سلامی دوباره بگویم.
با کلیت نقد و نظرتان موافقم،منتهی در جزئیات امر با شما همسو و هم نظر نیستم؛چرا که رای و نظرتان در جزئیات از منطق نقد پیروی نمی کند و تابع استاندارد دوگانه است؛همین امر باعث شده است که تجربه نظری و منطق اکتسابی تان را نادیده بگیرید و بی محابا چکش به پیت حلبی زنگ زده بزنید و درخواست نامعقول بکنید که چرا دُرمیشیان و نقش آفرینان و عوامل ریز و درشت فیلمش کبریت بی خطر کشیده اند و کارت سوخته جایزه بگیر رو کرده اند!؟
پ.ن.
نقد و نظرتان کاستیها،ضعفها،حفره هایی دارد که به شدت مایوس کننده است؛بخصوص پاسخهای نسنجیده ای که به مخاطبین خود داده اید.
امیدوارم صراحت کلامم را به حساب جسارتم واریز نکنید.
با درود و بدرود.
اتفاقا آدمایی جسوری مث شما باعث پیشرفت کار ما میشن. اما من از شما میخوام برای انبوهِ گزارههایی که مطرح کردید که حدودا 8 تاشو تونستم بشمارم، “ادله” ارائه کنید تا استفاده کنم. صرف اینکه بگید نقدت ضعیفه حفره داره مایوس کنندهس استاندارد دوگانه داره از منطق نقد پیروی نمیکنه و… کاری به پیش نمیره : ) ممنون
آقای امیر عباسی؛سلام مستحب است و جواب سلام واجب!
امیرخان جواب سلام لطیف و می دادید،آنگاه برای روشنی روز از لطیف درخواست ادله می نمودید؛در هرحال ادله می خواهید،به روی چشم؛ولی ایکاش به نقدتان رجوع می کردید و سرفرصت یکبار دیگر آن را میخواندید!
١-درباره منطق نقد.
در منطق نقد،پیش فرض های ذهنی و سلایق شخصی خطیب محلی از اعراب ندارد و نگاه خطیب بی طرف است و لحن مثبت و منفی اش جانبدارانه و آمرانه نیست و ذهن و قلمش انگ نمی زند و نتیجه گیری و حکم صادر نمی کند و قضاوت نهایی را بعهده مخاطب می گذارد؛درحالی که شما در جزئیات نقدتان صریحا برخلاف قاعده عمل کردید و مکتوب نموده اید:«سینمای درمیشیان شعار است.اداست.شوآف است؛که این آقا اگر در پی ساختن مستند است برود و مستند کار کند.اگر در پی فیلم سینمایی است نباید این تیریک را اینهمه و در تمام کارهایش استفاده کند.»
٢-درباره تابع استاندارد دوگانه.
تابع استاندارد دوگانه.یعنی اینکه به خاطر علاقه شخصی،بازی خانم دکتر را تحت تاثیر فیلمنامه افتضاح و کارگردانیِ از آن افتضاحترِ کارگردان بدانیم،ولی به بازی خانم وکیل که می رسیم،شخصیتپردازی او را صریحا مزخرف بخوانیم و بی هیچ ادله ای حکم کنیم که شیر نقرهای،نخل طلایی کن و هوگو طلایی شیکاگو…برای کیارستمی قابل توجه است و عمل مذمومی نیست؛ولی جوایز جشنوارههای درجه سه،تابع قراردادِ نانوشته ای است که با فیلمسازانِی که سیاه نمایی می کنند،منعقد شده است!
٣-درباره کاستی ها و غیرو ذالک…
یکی از کاستی های نقد و نظرتان بی توجهی به رای و نظر مخاطب است،نقطه ضعف نقد و نظرتان،در نظر نگرفتن اصل بی طرفی است و حفره نقد و نظرتان،عدم تمرکز و پراکندگی ذهنی شماست؛وگرنه از شمایی که به درستی غلط املایی «سیهونیست» را به مخاطب خویش گوشزد می کنید،ثبت چنین جمله غلطی بعید است؛نوشته اید:« البته لازم به ذکر است بنده هیچ مشکلی با نشان دادن درد ندارد* و به شما توصیه می کنم فیلم« خانهای روی آی*» را ببینید.
پ.ن.
برای جلوگیری از هر گونه سوء برداشتی ناگزیرم اعلام کنم که اگر دُرمیشیان و نقش آفرینان و عوامل ریز و درشت فیلم «مجبوریم» ایرانی هستند،من ایرانی نیستم،اگر آنها وطن پرستند،من نیستم،اگر آنها آدم هستند،من نیستم.
*ندارد غلط است و ندارم صحیح.
*روی آی غلط است و روی آب صحیح.
تا رای و نظر شما چه باشد امیرخان.
باسپاس فراوان.
سلام : )
طبق قاعده خاصی نقد نمینویسم من. در ضمن شما هر تحلیلی نسبت به هر پدیدهای ارائه بدی نظر و تجربه و ایده شخصیت دخیله. کارِ نقد قضاوته! کی گفته قضاوت نباید بشه؟ مگه فیلم پایان باز مینویسم که قضاوتو بذارم به عهده مخاطب؟ نقد به بررسی و ارزیابی هر چیزی، همچون یک نشریه، خدمات یک شرکت، فیلم، بازی ویدیویی، موسیقی (بررسی یک آهنگ به لحاظ موسیقایی)، کتاب اطلاق میشه. واژه نقد در مفهوم لغوی آن، “تفکیک صحیح از غیر صحیح و خالص از ناخالصه”. به عبارت دیگه، نقد به معنای محک زدن شیء و قرار دادن آن در دو دسته سالم و ناسالمه. انواع و اقسام نقد داریم که درین مقال نمیگنجه تشریحش… میگذرم ازین مغالطهتون.
بله سینمای درمیشیان هموناییه که گفتم و این نظر منه و روش ادله دارم. معلومه که اینو مینویسم. در مورد استاندارد دوگانه هم مغالطه کردید : ) 4 عدد موضوع رو دو به دو به هم ربط دادید و طبیعتا استدلال غلط ارائه دادید و نتیجه گیری غلط کردید. بازی بدِ دکتر معلولِ کارگردانیِ بده بازی بد وکیل هم معلولِ فیلمنامه بد (فیلمنامه نویس و کارگردان یک نفر هستن). الان اینجا استاندارد دوگانهش کو؟ در مورد موضوع دوم. نخل طلایی کن یه جشنواره معتبر و قابل توجه بوده و هست. اما جشنواره هایی که فیلمای درمیشیان واردش میشن نه. استاندارد دوگانه این کجاشه؟ درمیشیان سعی میکنه با سیاه نمایی وارد کَن بشه ولی فعلا راهش ندادن. امیدوارم راهشم ندن. این نظرِ منه. معلومه که به عنوان منتقد مینویسمش. ادلهم هم لیست جشنواره هاییه که ورودی گرفته ازشون:
برگزیده سی و سومین فستیوال فیلم توکیو۲۰۲۰ ژاپن
دریافت سه جایزه: جایزه بهترین فیلم فستیوال ، جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران و جایزه نتپک از بیست و یکمین جشنواره فیلم های آسیایی رم، ایتالیا
بیست و چهارمین فستیوال فیلم شانگهای۲۰۲۱ ، چین
چهل و پنجمین فستیوال فیلم هنگ کنگ۲۰۲۱
هجدهمین فستیوال فیلم چنای، هند
نوزدهمین فستیوال فیلم پونا، هند
چهل و نهمین فستیوال فیلم بلگراد، صربستان
شانزدهمین فستیوال فیلم تریسور
سیزدهمین فستیوال فیلم بنگلور، هند
اولین فستیوال فیلم لاتور، هند
ادلهم هم برای سیاه نمایی بلیطِ ورودِ جشنواره خارجی بررسی ده پونزده سال اخیرِ فیلمای ایرانیه که وارد جشنواره ها شدن.
فرمودید کاستیِ نقدم بی توجهی به نظر مخاطبه. اولا مگه برنامه زنده دارم تولید میکنم که ارتباط لایو بگیرم توجه کنم به نظر مخاطب. دوما من در هنر به هیچ وجه سلیقه مخاطب رو مد نظر قرار نمیدم. کارمو میکنم. عقیدهم بر این اساسه که آرتیست باید سلیقه بسازه نه اینکه بره دنبال سراغ مخاطب ببینه چی دوست داره. بازم آخراش وارد گزاره های بی ادله شدید مثل:”عدم تمرکز من و…” در مورد اشکالات نگارشی هم حق کاملا با شماست و خب امیدوارم که هرچه زودتر یه ویراستار استخدام بشه برای سایت چون حقیقتا کمی سخته تایپ کردن یه متن از ذهن و دوباره و دوباره ویراستاریش کردن.
ممنون بابت نظرتون و خدافظ لطیفِ عزیز
با سلام و احترام خدمت نویسنده و دوستان مشارکت کننده در ارسال نظر
به نظر بنده حقیر، فیلمنامه اساسا ایراد داره. بازی بازیگران بده. نماها و رنگ فیلم بی معنیه. نماهای به قول نویسنده هندی رو اعصابه. سیاه نمایی مخصوصا تو نشون دادن کارتن خوابا اغراق شده و ملال آوره. به شدت شعار زده است. نگار جواهریان بزرگترین اشتباه فیلمه. چند دقیقه که از فیلم گذشت از خودم می پرسیدم واقعا مجبوریم این فیلم رو تا انتها ببینیم؟!!
اصولا مثل فیلمهای مهدویان بیشتر فیلم مستنده تا سینمایی. و متاسفانه از همه اینها گذشته مثل اکثر فیلمها پایان بندی افتضاح آخرین و بدترین قسمت فیلم بود.
با آرزوی سلامتی برای همه. قاعدتا نگاه افراد متفاوته. نظر دوستان رو نقض نمیکنم. نظر خودم رو گفتم. نه جواب کسی رو دادم و نه منتظر پاسخ کسی هستم. مساله کاملا شخصیه.
آقای امیر عباسی،موی بشکافی به عیب ناکسان، ور بگویم عیب تو کوری به آن.
بعد از سلام باید اعلام کنم در سیاهه ای که نوشته اید،بجز توجیه و عدم پذیرش اشتباه و نعل وارونه زدن و جَزمیت نشان دادن و جَدَل کردن و سینه خیز رفتن… چیزی نیافتم که در خور پاسخ باشد؛عزیزم « من طبق قاعده خاصی نقد نمینویسم » و «توضیح واضحات دادن» و «میگذرم ازین مغالطهتون » و « ممنون بابت نظرتون و خدافظ* لطیفِ عزیز» که نشد حرف!
پ.ن.
من اهل بحث و گفتگو هستم و مثل شما قادر به جَدَل کردن نیستم؛بنابراین ناگفته عیانست که شما برنده شدید هورا هورا هورا،منتهی همواره بیاد داشته باشید که حداکثر قضیه اینکه شما نهایتا بخشی از حقیقت هستید و همه حقیقت نیستید!
*خدافظ غلط است و خداحافظ صحیح.
با درود و بدرود.
به نظرم هر آنچه که درد جامعه را نشان میدهد یا سیاه نمایی است یا دست امپریالیسم درکار است !!!!. تورو خدا بسه دیگه . واقعیت جامعه است کجاش سیاه نمایی هستش .شما از کوچه های تنگ با انبوه معتادها انتقاد کردید و اونو سیاه نمایی نام گذاشتید . جناب ، شما همین الان مسیر همت شرق به غرب را تشریف ببرید لابه لای درختها و شمشادها پر است از دختران و زنان و مردان که تو هم می لولند . من کاری به نقد تکنیکال شما ندارم ولی از عنوان کردن سیاه نمایی و اینکه بخواد با این ترفند جایزه بگیرند معترض هستم . لطفا کمی واقع بینانه تر به اطرافتنون نگاه کنید . قبل از انقلاب تمام معتادین و انتشار مواد مخدر به یک خانم و شخص خاصی نسبت داده میشده الان چی؟؟؟؟؟؟؟ لطفا کلاه خود را قاضی کنید.
اگه نقدو با دقت میخوندین و روی واژه سیاهنمایی تمرکز نمیکردین در جاییش نوشتم: «البته لازم به ذکر است بنده هیچ مشکلی با نشان دادن درد ندارم. اساسا رسالت هنر همین است. اما اگر به سراغ درد میرویم باید عمیق شنا کنیم. نباید شعار بدهیم. نباید تیریکگذاری کنیم…». این جمله موضع بنده رو با این فیلم مشخص میکنه. دیگه کاری به همت غرب به شرق و آذری و امیریه و کلاه و ملاه و قاضی ندارم. موضع واضح و مشخصه: “این یک اثر هنریِ سطحی است.” به دلایلی که در نقد نوشتم. وگرنه عمه بنده هم میدونه که این مملکت پر از معتاد و بدبخت و فقیره. بشینید توی تاکسی از صب تا شب با راننده و مسافرا گفتگو کنید قول میدم بهتون از این فیلم سطحی بهتر و دقیقتر میتونن دردای جامعه رو روایت کنن. مصور و محکم و عمیق.
دقیقا اشتباه شما همون چیزیه که گفتین: «من کاری به نقد تکنیکال شما ندارم.» اتفاقا باید کار داشته باشید. من اینو مینویسم که امثال شما فیلم خوب و بدو تشخیص بدید. مخاطبِ حرفهای باشید. با دیدن سه تا معتاد و یه زنِ مورد تجاوز قرار گرفته و یه بچه یتیم احساسی نشید و نگید: «آخ این درد جامعه رو داره میگه عجب فیلمیه».
اسم این نوشتار بررسی لای شمشادها و درختها و اتوبان همت نیست. اسمش نقد فیلم مجبوریمه. فلذا خانم محترم لطفا به نقد تکنیکال من کار داشته باشید.
بنظرم هر چی که به مذاقتون خوش نمیاد پرت و پلا فرضش می کنید مثل همین عبارات همت غرب به شرق و آزادی و امیریه و غیره …….. اینا فقط کلمه و بزرگراه نیستند اینا همون صحنه های واقعی از فیلمی هستند که کوچه پس کوچه هارو نشون میدادند . بنظر من این شجاعت این فیلمنامه نویس بوده که بقول شما حتی تونسته بطور سطحی مشکلات را بازگو کنه گرچه بنظر من از نظر تکنیکال هم این فیلم سطحی نیست. این یک نظر آزاد هستش و قرار نیست من یا شما نظرمون به دیگران تحمیل کنیم . حتی بازی نگار جواهریان در قالب شخصی وکیل بسیار بیان کننده شخصیت یک وکیل هستش که مجبور خیلی با آرامش به مسائل جامعه برخورد کنه حتی جایی که پارسا پیروزفر بهش میگه نباید تند میرفتی و عصبانی بشی .شخصیت ها خیلی خوب در جای خودشون هستند.
جالبه که دیگه پاسخ منم حذف کردید؟؟؟؟؟!!!!!!!!!
کدوم پاسخ دوست عزیز؟ کمی دارید هیجانزده وارد دیالوگ میشید… آرووم باشید کمی… مخلصیم…
شما حتی تحمل نقد از خودتون را ندارید اونوقت کار دیگران را نقد می کنید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خانم سپیده عزیز در جایی خوندم توهم توطئه تئوریایه که رویدادی کنونی یا تاریخی رو نتیجه نقشه مخفیانه گروهی دسیسهگر میدونه. هر 4 نظرِ پربارِ شما روی سایت موجوده. تا ابد هم میتونید نظر بنویسید و ما منتشرش میکنیم اصن نگران نباشید ولی بنده جوابم همونیه که عرض کردم. با احترام، موفق باشید.
فقط می تونم بگم نویسنده این نقد یک بی سواد در حوزه نقد و سینما هستش ….نسبت به خیلی از فیلم های سینمای ایران که به موضوع های دم دستی و چرت می پردازه موضوع این فیلم بسیار تکان دهنده بود …بعضی جاها بازی بازیگران بد بود و حس مورد نظر رو نمی رسوند اما بازم می گم از نظر من فیلم خوبیه و ارزش یکبار دیدن رو حتما داره …اون هایی هم که می گن سیاه نمایی هستش در واقع توی برج عاجشون زندگی می کنن و از فقر و بدبختی مردم خبر ندارن حقیقت فیلمنامه عین واقعیت جامعه هستش
موضوع فیلم خوب بود
ولی ایرادات زیاد بود
۱-نوع فیلم برداری به شدت آزار دهنده و باعث سردرد میشد و بازیگر ها به شدت ضعیف
۲- چه اصراری بود که گلبهار ۱۶ سال معرفی بشه؟ با داشتن تار مو های سفید
۳- چه دلیلی داشت اسم و فامیلی مادر گلبهار رو بفهمن (در روند فیلم چه تاثیری داشت)
۴- بازیگر نقش مجتبی اکت هایی شبیه به حامد بهداد داشت
۵- دلیل استفاده از اینهمه بازیگران به نام چه بود؟
۶- ژاله علو متنی گفتن که اینجا هم غربته، غربت غربته، مجبوریم ( این چه وضع معرفی نام فیلم هست)
۷- حتی با نداشتن لوله میتونست نقش رحم اجاره ای رو داشته باشه که نیازی به لوله باز و بسته نبود)
۸- صحنه چاقو خوردن نگار جواهریان بعدش چی میشد؟ مرده بود؟ یه چاقو نمیتونه انقدر شما رو بدون ریکشن بزاره که هیچ تکونی نخوری)
۹- پارسا پیروز فر بعنوان دکتر میگه طرح اقیم سازی بوده نگار میگه چرا به من زودتر نگفتی ، دکتر میگه منم الان فهمیدم،مگه میشه؟؟؟
نظرم به نظرتون نزدیکه
سلام. نقد شما رو قبول دارم کاملا.
نگار جواهریان ماسته. برای چی باید وکیل انقدر ماست باشه خب؟ اصلا بنظر نمیومد وکیل کاردرستی باشه از دید بیرونی انگار وکیلیه که کسی بهش کار نمیده مجبوره بره بچسبه به این کارای داوطلبانه.
با هیچ کاراکتری نمیشد ارتباط برقرار کرد. اون صحنه توی دادگاه (صحنه آخر) بیننده سرنوشت هیچ کدوم از کاراکترها براش مهم نیست.
صحنه چاقو خوردن واقعا طنزآمیز بود.
صحنه عینک پاک کردن چی بود واقعا؟
پارسا پیروزفر چی میگفت این وسط؟ مثلا نماد چی بود؟ بازیش و دیالوگاش دقیقا همونایی بود که تو فیلم نقاب و دهه 70-80 بازی میکرد.
خیلی فیلم ضعیفی هست و کلا کارهای درمیشیان سیاه نماییهای غلو شده هست.
اتفاقا من نقدتونو دوست داشتم دقیقا به شصت درصد حرفاتون داشتم فکر میکردم توی فیلم, واژه سیاه نمایی واقعا مناسبه این فیلمه, شخصیتای زن انگار ربات بودن نگار جواهریان تو هرموقعیتی خونسرد مطلق بود! واقعا نقدتون بجا بود و نقاط ضعف و گفتید اما ایرادتون اینه که نیمه پرشو ندیدید کلیت فیلم حقیقتا مفهوم جالبی داشت که کم لطفی کردیدو بهش اشاره نکردید, نقد فقط دیدن نقاط ضعف نیست, تشویق نقاط قوتم هست ,و اینکه ادبیاتتون بامخاطباتون قشنگ نیست ک نشونه ضعف شما در پاسخ دادن ب اونها بطور محترمانه وعدم پخته گی تون رو نشون میده و این مساله تاثیر کلامتون رو کم میکنه, ولی در کل لذت بردم ازنقدتون
1. نقد به مثابه هنره.
2. منتقد یک هنرمنده.
3. بنده در هنر قائل به مرگِ مولف هستم.
4. پس از نوشتن نقد من هم مخاطب اثر هستم.
5. به عنوان مخاطب میتوانم به هر شکل که دلم میخواهد (مانند شما) با هر کسی که دلم میخواد صحبت کنم و از اثر (نقد) دفاع و یا به اثر (نقد) حمله کنم.
پ.ن: من موظف به پاسخ دادن به همه نظرها نیستم.
با این سلسه از گزاره های عِلی که اقامه کردم میتونید جواب خودتون رو بگیرید.
ازنظرمن که اعتراض به جانعه ایراد نداره به شرطی که عمقی و مفهومی باشه… ایشون توی فیلم ایرادات زیادی داشته… کل فیلم دنبال این بوده بفهمه چرا لوله بسته شده.. اصن به هر دلیلی این مهم نیست..درد این دختر مهمه که چرا اینجوری شده.. چرا اون گسره داره از دختره سواستفاده میکنه.. خانم وکیل انگار فقط میخواست خودشو ثابت کنه و خودشو نشون بده..انگار با دکتر جنگ داشته و کاری به جامعه نداشت.
سلام. فیلم را نیم ساعت پیش دیدم و طبق عادت آمدم سراغ نقد ها، سایت ها را خواندم و رسیدم اینجا. موسیقی و صداگذاری و آن حالت تاریک و بیروح فیلم را واقعا دوست داشتم. و اما اگر منطقی نگاه کنم، توقع داشتم ببینم آخرش چه میشود؟ (انسان ها در بدترین شرایط هم که باشند خودشان حق انتخاب برای زندگیشان دارند این مسئله ای شفاف است و حوصله فلسفه بافی برای آن ندارم). قانون عقیم سازی زنان کارتنخواب غیر اخلاقی است. اما طبق چیزی که در جامعه میبینیم پس چکار باید کرد؟… فیلم خوب پیش رفت اما جواب سوال را نداد. فرد عقیم شده است، درست اما آقای فیلم ساز، چرا عقیم شد؟ و چه باید کرد؟ فیلم جوری تمام شد که احساس کردم به عنوان مخاطب یا باید طرف علم پزشکی را بگیرم یا طرف قانون و اخلاق را. خوبه که فیلم ها برخی مغزها را بیدار کنند ولی همین بی نتیجه بودن ها باعث فراموشی آنها میشه. اصل را ول کردیم و به حواشی پرداختیم. مردم هم پسندیدند، مردم فقط پسندیدند! برای چندنفر دغدغه شد؟ در قسمتی از فیلم خانم پریوش نظریه حرفی با این مضمون گفتند که در مرکز خورشید کمک میکنیم اگر اشتباه هم میکنند مدیریت شده باشد و کمتر خسارت به بار آورد. کلید طلایی این فیلم به نظر من مخاطب همین بود، همین را باید پیگیری میکردند و ادامه میدادند…… نمیدانم….
سلام فیلم رو دیروز دیدم و اومدم نقدها رو خوندم و این با اختلاف بهترین نقدی بود که دیدم. با وجود موضوع اخلاقی خوبی داشت خیلی بی سر و ته ساخته شده بود کاملا موافقم بازیها واقعا افتضاح بود من یه جاهایی نمی تونستم بازی نگار جواهریان رو اصلا باور کنم چقدر بی روح چقدر بی انگیزه اصلا با نوع کارش جور در نمیاد بهش میخورد متصدی داروخانه باشه. فیلم هندی هم بهتر از این در میارن. انتهای فیلم چقدر باز . اگر میخواستم خودم نتیجه گیری کنم که می رم کتاب فلسفی می خونم انتظار دارم فیلمساز با نگرشی داره یه پایان بندی مناسب برای فیلمش در نظر بگیره و مخاطب رو تو هوا و زمین نگه نداره. مثه کلیپای عروسی بود آخرش. دوست عزیز خیلی نقد عالی نوشتی ادامه بده کاملا با شما موافقم.
چاکرتم ; )
من به طور کلی قبل از دیدن اثر، همین که میدونستم کاری از درمیشیان خواهم دید برام مسجل بود که با اثری بسیار گل درشت و شعاری مواجه خواهم بود که اینطور هم بود!
ولی آخ از این زوم ها که چقدر رو اعصاب بود و عملا (به لحاظ بصری! روی مخ و چشم من میرفت)
در فرم
انگار که پروژه ی دانشجویی یک دانشجوی سال اولی و با هندی کم باشه…
حیف این سوژه که اینجور هدر شد
حیف این سوژه واقعا
و چه تعبیر باحالی بود “زوم های دهه شصتی” و “نگاه های هندی.”
والا در “شعله” هم این زوم های اغراق آمیز و هر جایی ِ رو اعصاب نبود!
شایدم ایشون بگه قصد من روی اعصاب مخاطب رفتن بوده که خوب موفق شده!
کل این فیلم در یه ضرب المثل خلاصه میشه:
«خانه از پای بست ویران است،خواجه در بند نقش ایوان است»
از اول این فیلم تا آخرش اینقدر به یه معضل اجتماعی، غیر حرفه ای و دم دستی نگاه شد، که من متحیر مونده بودم که اصلا کارگردان چرا همچین فیلمی رو ساخت؟
سکانس اول فیلم با نمایش فقر و بدبختی و گرسنگی شروع میشه ولی در طول فیلم تنها چیزی که اهمیت نداره دقیقا همین موضوعه. دختری که از لذتهای اولیه و اساسی زندگی برخوردار نیست، فقط مهمه که چرا از لذت مادر شدن بی بهره شده و اینش مهم نیست که از کی می خواد بچه دار بشه؟ و در چه شرایطی؟
در سکانسی از فیلم وقتی گلبهار میره «خانه خورشید» به خانم مسئول یه جمله ساده میگه«اگر من بچه دار نشم مجتبی منو می کشه»و این خانم که کارش کمک کردن به اینجور آدمهاست یک کلمه نمی پرسه«مجتبی کدوم… که میخواد تو رو بکشه؟ اصلا تو شرایط بچه دار شدن داری؟میخوای یه موجود دیگه رو هم مثل خودت آواره کنی؟» و بجای اینکه به فکر سروسامون دادن بهش بگرده و به یه تراپیست ارجاعش بده که بفهمه درد این دختر چیه و چرا یه داغون تر از خودش رو به چشم یه ناجی می بینه؟ بهش کمک می کنه از چاله بیافته توی چاه.
از خانم وکیل که هر چی بگم کم گفتم. اصلا معلوم نیست توی کدوم جبهه و برای چی داره میجنگه؟ در تمام طول فیلم من منتظر بودم که با دیدن واقعیتها و فهمیدن حقیقت نظرش عوض بشه ولی ایشون حتی وقتی موکلش هم این قضیه رو بیخیال شد و رفت دنبال یه لقمه نون و سرپناه امن، ول کن معامله نبود. انگار فقط یه کل کل بود که بگه، قانون بر وجدان پیروزه. خانم وکیلی که حتی در دفاع از خودش در مقابل خطر، عقیم بود.
در مورد شخصیت گلبهار با منتقد این متن هم نظرم. اینقدر این دختر رو ساده،بی دست پا، مظلوم، در ظاهر چشم و گوش بسته نشون دادن که من یه لحظه فکر کردم، تازه از غار درآوردنش و پاش رو گذاشته توی اجتماع. در صورتی که این دختر اینقدر مار خورده، که باید افعی شده باشه. حتی اگر از درون هم داغون و شکننده باشه، برای بقای خودش در چنین محیط هایی، یه ماسک قدرت به چهره زده باشه.
تنها نکته مثبت فیلم پایان بازش بود،چون بنظرم اگه یه پایان بندی هم میخواستن براش بذارن یه فاجعه دیگه رخ میداد. برای همین خودم نتیجه گرفتم که سه شخصیت اصلی داستان نماد جهل،قانون و وجدان بودند، که در نهایت، هر سه در پیروزی عقیم موندن.
خیلی ممنون بابتِ نظرِ نقدگونه، تیزبین و آزادتون : )
این نقد کاملاً مغرضانه نوشته شده
به نظرم نقد بسیار عالی ای بود. فیلمبرداری اصلا با فیلمهمخوانی نداشت، موسیقی جناب کلهر هم ربطی به تصاویر و فیلم نداشت! لوله های این دختر بدبخت که از ۱۱ سالگی تا الان ماشین جوجه کشی بود هم همون بهتر بسته شده بود. وکیل هم که کاملا خنگ بود!
متاسفانه با نظر آقای عباسی به چند دلیل موافق نیستم:
۱- گفتم «نظر» آقای عباسی نه «نقد» آقای عباسی! چون مطلب شما خیلی سخیف و سطح پایین بود و معیارهای نقد توش رعایت نشده بود. نادانی نسبت به جامعه شناسی سینما و سطح سواد پایین از مشکلات اساسی مطلب شما بود.
۲- یک فیلمساز در کنار مسائل تکنیکال که ممکنه مورد انتقاد ما باشه رسالت مهم تری هم داره و اون « کنشگری» اجتماعی و پرسشگری از وضعیت موجوده. آقای درمیشیان این جسارت رو داشت اما آقای عباسی نداره. یا فهم اجتماع خودش رو درست انجام نداده یا که دلیله دیگه ای داره!
۳- در تمامی کشورهای دنیا فیلمسازانی وجود دارند که دغدغه دارن. با فرمول آقای عباسی چون شما دغدغه داری پس مزدوری.عزیز من این حرف شما خودش ته شعاری بودنه. وضع بدتر از اون چیزیه که شما فکر میکنی
۴- در همه جای دنیا مسائل اجتماعی از این دست وجود داره اما اینکه این مسایل داره تشدید میشه نشان دهنده مشکلات ساختاری است که حل نشده.
۵- ختم کلام. آقای عباسی اگر سکانس های وجود معتادان فراوان در کف خیابان برای شما اگزجره و انزجارآوره؛ جسارت داشته باش و یک شب رو به محله های شوش؛ پامنار و … برو تا شاید یک تجربه خوب کسب کنی و مطالب بهتر و قوی تری بنویسی!
باشه.
Raha.writer@gmail.com آقای صالحیِ جسور این ایمیلِ منه. شما یه نقد جامعهشناسانهی پامنارمحور با معیارهای نقد و غیرِ سخیف و سطح بالا و… بنویس، ایمیل کن من قول میدم با اسم خودت منتشرش کنم و زیرش هم بنویسم” بنده امیر عباسیم و نقدِ من نظر بود و نقدِ آقای صالحی نقد ; )
منتظرم.
ممنون از نقدتون عالی بود
اصلا فیلم رئال نبود و بیشتر شبیه فیلم ترسناک بود که بعد از فیلم با خودت میگی اگه اینجا ایرانه من کجا زندگی میکنم؟
واقعا بعد از دوروز دیدن این فیلم هنوز حس حالت تهوع دارم از اینکه یه کارگردان برای دیده شدن چقدر میتونه به کارهای احمقانه دست بزنه