در نقد فیلم لامینور به فیلمی میپردازیم که با سر و صدای بسیار به مرحله اکران رسید. اثری که در عمل اما حرفی برای گفتن نداشت بجز حاشیه…
به نظر میرسد برای نقدِ یک اثر سینمای مولفه اولی که باید آن اثر دارا باشد، فیلم بودنِ آن است. لامینور حتی یک فیلم هم نیست. لامینور هیچ چیز نیست. پلانهای تهوعآور فیلم حالِ انسان را به هم میزند و شعارهای احمقانه و پوسیدهاش تهوع را تشدید میکند. به نظر میرسید بهتر است دیگر آقای مهرجویی فیلم نسازند.
به نظر “گاو” قبل از انقلاب و “هامون” بعد از آن فیلمهای خوبی باشند که ایشان ساختند و ای کاش آثار سخیف و مستهجنی مانند “چه خوبه گه برگشتی” و “نارنجیپوش” و “لامینور” را نمیساختند. آقای مهرجویی در تفکر فسیل شدهاند و بهتر است دیگر وقت بیننده سینما را نگیرند. اساسا آقای ایرج ملکی از ایشان بهتر فیلم میسازند.
نقد فیلم لامینورِ داریوش مهرجویی
هیاهوی بسیار برای هیچ
لامینور فیلمی ایرانی محصول ۱۳۹۸ به کارگردانی داریوش مهرجویی و نویسندگی داریوش مهرجویی و وحیده محمدی است. این فیلم ابتدا قرار بود از ۱۸ اسفند ۱۴۰۰ اکران شود اما با صادر نشدن پروانه نمایش جدید برای فیلم از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت سیزدهم، این فیلم به شکل رسمی از ترکیب اکران نوروز ۱۴۰۱ خارج شد.
این فیلم از ۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ در سینما اکران شدهاست. مهرجویی بعد از فیلم اشباح (۱۳۹۲) پس از ۶ سال با لامینور به فیلمسازی روی آورد. مهرجویی در این فیلم پس از ۴۰ سال دوباره با علی نصیریان و عزتالله رمضانیفر همکاری کردهاست. رضا درمیشیان تهیه کنندگی این فیلم را بر عهده دارد. عبدالله اسکندری به عنوان طراح گریم بار دیگر با مهرجویی همکاری کرد و ششمین همکاری او با مهرجویی پس از فیلمهای هامون، بانو، پری، درخت گلابی و دختر دایی گمشده است.
لامینوری که صدای دوماژور میدهد
مهرجویی حالا پس از ۶ سال دوری از سینما با یک فیلم ناامیدکننده، بیهدف و غیرقابل قبول به پرده نقرهای بازگشته است. فیلم لامینور نهتنها حرفی برای گفتن ندارد بلکه ضربهای بزرگ به اعتبار و آبروی داریوش مهرجویی وارد میکند و تماشاگر را دست به دعا وامیدارد تا از پروردگار خویش بخواهد که این کارگردان توانمند که روزگاری با فیلم گاو به یکی از متفاوتترین کارگردانهای تاریخ سینمای ایران تبدیل شده بود بیشتر از این با آبروی خودش بازی نکند.
لامینور
فیلم لامینور میخواهد یک ریبوت [یا بازسازی] از فیلم سنتوری باشد. مهرجویی که روزگاری با ریبوت زنانه فیلم هامون توانسته بود تواناییاش در بازسازی داستان را به تصویر بکشد، تصور میکرد که میتواند فیلم لامینور را هم بازسازی کند. اما جدیدترین فیلم داریوش مهرجویی اساسا در سطح و اندازه فیلم سنتوری ظاهر نمیشود. نه به این دلیل که فیلم سنتوری هم اساسا عنوان درخشانی نبود که ارزش بازسازی داشته باشد بلکه به این دلیل که فیلم لامینور حتی در سطح و اندازه یک تلهفیلم ساختهشده توسط کارگردانهای معمولی سیمای ملی هم ظاهر نمیشود.
لامینور
این فیلم نهتنها ساختاری برای روایت داستان خود ایجاد نکرده بلکه حتی در تدوین هم ضعف دارد. تماشاگر فیلم لامینور از تغییرات مداوم و بیدلیل خط زمانی فیلم گیج میشود و البته که فیلم هم تلاشی برای روایت درست داستانش ندارد. فیلم لامینور اساسا داستانی ندارد. به نظر میرسد که فیلمنامه این فیلم به شکل فیالبداهه پیشروی میکند. چراکه ساختار داستان به حدی گسسته و پارهپاره است که اساسا هیچکدام از تماشاگران حرفهای سینما نمیتوانند بپذیرند که فیلم لامینور یک فیلمنامه از پیش نوشتهشده داشته باشد.
لامینور
از همان ثانیه نخستی که فیلم لامینور آغاز میشود، فیلم هیچ تلاشی برای پردازش و حتی معرفی شخصیتهایش هم نمیکند. در نتیجه تماشاگر تا آخرین ثانیهها نمیتواند درک درستی از شخصیتهای اصلی فیلم داشته باشد و البته که شخصیتها هم ساختار روانی مشخصی ندارند. یکی از بدترین شخصیتپردازیهای تاریخ سینمای ایران اما متعلق به یکی از شخصیتهای اصلی فیلم لامینور است.
لامینور
آقای لواسانی [با نقشآفرینی مثلا متفاوت سیامک انصاری] در فیلم لامینور نقش پدری را برعهده دارد که به لطف روحیه بازاریاش مردی دلال و تاجر است. لواسانی با سازنواختن دخترش [با نقشآفرینی پردیس احمدیه] مخالفت میکند و بارها در برابر او قرار میگیرد. اما فیلم لامینور نهتنها معرفی درستی از شخصیت لواسانی ارائه نمیدهد بلکه دلیل مخالفتهای او را نیز توضیح نمیدهد. تماشاگر تنها متوجه میشود که برادر لواسانی که روزگاری سنتور مینواخته روزی جان خودش را از دست داده است.
فیلمنامه
فیلم لامینور هیچ هدفی را دنبال نمیکند. فیلمنامه فیلم لامینور اصلا نمیداند که به دنبال چه دستاوردی میگردد و حتی نمیداند که چگونه داستانش را روایت کند. اصلا فیلم لامینور هیچ داستانی هم ندارد. فیلم میخواهد روایتگر دشواریهای زندگی دختری باشد که عاشق نواختن و موسیقی است اما محدودیتهایی در برابر خودش میبیند اما نمیداند که چگونه این محدودیتها را به تصویر بکشد و حتی راهحلی هم برای این دخترک ندارد. داستان فیلم لامینور مخدوش است و در تحلیل لامینور با داستانی بیسروته سروکار داریم.
لامینور
فیلم لامینور سرشار از صحنههای اضافهای است که اساسا نیازی به وجود آنها در تدوین نهایی فیلم نبود. در صحنههای مرتبط با جشن پایانی فیلم [که در نهایت به عزایی عجیب تبدیل میشود] تصاویری از غذاهای گرانقیمت و خوشمزه به تصویر کشیده شده که بیشتر برای سکانسهای اضافی فیلم جشن عروسی مناسب هستند و سنخیت چندانی با یک فیلم سینمایی ندارند.
سخن پایانی
در سنتوری بینتجیه ماندن تلاشهای علی برای اجرای کنسرت، او را مجبور میکند به سمت خالتوری و نوازندگی و خوانندگی در مجالس خصوصی و عروسیها برود. فیلم لامینور همین خط داستانی را با شخصیت نادی (با بازی پردیس احمدیه) تکرار کرده است. نادی برخلاف مخالفتهای پدرش (سیامک انصاری) به موسیقی و ساز سنتور علاقه دارد و میخواهد برای دوست و آشنایانش کنسرت اجرا کند.
لامینور
اما مضمون اصلی داستان هر دو فیلم به طرح فیلمنامه تولدت مبارک برمیگردد که مهرجویی آن را سال ۸۳ نوشت ولی مجوز ساختش را نتوانست بگیرد. داستان این فیلمنامه درباره پسر جوانی بود که به موسیقی علاقه داشت و میخواست کنسرت برگزار کند. روزی خانوادهاش به سفر میروند. او دوستانش را در یک مهمانی دور هم جمع میکند و برای آنها سنتور مینوازد. مهمانی لو میرود و پلیس مهمانی را به هم میزند. پس لامینور همان تولدت مبارک و سنتوری است که بعد از چندبار سرکوب و شکست برای روی پرده رفتن حالا در هیئت و شمایلی دیگر در سینماها اکران میشود. فیلمی شعارزده، بیمار، بیهدف و به معنی واقع کلمه مستهجن.
مطالب مرتبط با فیلمِ لامینور:
- معرفی و تحلیل بهترین فیلم های نجات و بقا
- معرفی و تحلیل بهترین سریال های تابستانی ترکی 2022
- جدیدترین و بهترین فیلم های ترکی 2022
- بهترین سریال های ترکی نتفلیکس 2022
- بهترین فیلم های ترکی نتفلیکس 2022
- بهترین سریال ها و فیلم های کمدی ترکی 2022
- بهترین سریال های دکتر گولسرن بودایجی اوغلو
- بهترین سریال های ترکی تمام دوران
- جدیدترین فیلم های ترکیه 2021
- بهترین فیلم های عاشقانه ترکی 2021
به نظر من که فقط یه بیننده معمولی هستم , این مثلا فیلم برگرفته و ماه عسل یک ذهن قدیمی و تفکر پوچ با ساختار دهه 60 الی 70 میباشد . با توجه به اینکه فضای جامعه سالهاست که از این دغدغه ها فاصله گرفته است. و یک مورد مهمتر اینکه انتخاب بازیگر اصلا درست نبود . مخصوصا سیامک انصاری
یکم به هنر احترام بذارید!
همیشه که همهچیز فیلنامهی خاص و مسیر درست نیست. درسته فیلم هرج و مرج فراوانی داشت و انگار که دائما در عجله و دوندگی بود اما درکل زیبا بود.. دیالوگ های قشنگ علی انصاریان، عشق چشمای اون دختر موقع ساز زدن، نقشش تو دانشکده اقتصاد درحالی که دوست داشت بره دانشگاه هنر، ساز زدنش با فرش به عنوان گیتار، رهبری ارکستر با چاقوی آشپزخونه، اشکهای موقع کنسرت مرتضی پاشایی، نگاه های بی ذوق اون دختر موقع دیدن فرشها و درکل جو زیبای فیلم..
به حدی تاثیر و گذار و خاص بود که ساعت یک شب بلافاصله پس از اتمام فیلم لامینور دست به ویولن زنی بردم و نواختم… فیلم زیبایی بود الحق.
واقعا این فیلم مضخرف تحلیل کردن داشت؟ حیف از پول حیف از وقت که پای این فیلم داغون هدر رفت
مثل فیلمهاییه که تو اینستاگرام میسازند. باز اونا شرف دارند به این فیلم
اقای مهرجویی یا نمیدونه پارتی چیه یا نمیدونه مختلط چیه یا تو عمرش یه تولد نرفته
دختره پول نداشت کلاس گیتار بره کلی پول داده میز و صندلی آورده غذاهای آنچنانی آورده کیک بزرگ آورده برای پدر بزرگش تولد بگیره :))))))))))))))))
کارگردان که اصلا موجود نیست. فیلنمامه در حد انشای کودک دبیرستانی. دیالوگها دم دستی دوربین داغون بازیگری افتضاح جز بهناز جعفری
کی به کاوه آفاق گفته بیا فیلم بازی کن؟ فقط دوست دارم بدونم.
دوست عزیزی هم که میفرمایند یکم به هنر احترام بزارید. اسم علی نصیریان رو بلد نیستند و میگویند علی انصاریان
خدا عاقبت همه را بخیر کند