Black Mirror سالهاست که در دنیای هنر هفتم با نگاهی روانشناختی در میان پیشرفتهای فناوری بر سر زبانها افتاده است. با نقد فصل 6 سریال Black Mirror همراه ما بمانید.
سریال آینه سیاه مدتهاست که با نگاهی هوشمندانه و گاه ترسناک در وضعیتی همچون جامعهی کنونی ما در میان پیشرفتهای بیپایان فناوری و یا تکنولوژی، نام خود را به عنوان یک سریال مهم علمی تخیلی، درست حسابی و دهان پر کن بر سر زبانها انداخته است. با نقد و بررسی فصل 6 سریال Black Mirror همراه ما بمانید تا درباره هر کدام از اپیزودهای این سریال موشکافانه صحبت کنیم.
چارلی بروکر پدیدآورنده سریال Black Mirror اعتراف میکند که فصل ششم پاسخی است به منتقدین؛ وی میگوید:
در پس ذهنم آگاه بودم که برخی گفته بودند: «فصل قبل کمی غیرجدی نبود؟ کمی بیش از حد شادیبخش.» خوب، گور پدر شما! ولی به گمانم بیاختیار به آن شکل درآمد.»
نقد فصل 6 سریال Black Mirror
نقد فصل 6 Black Mirror
ما با دیدن این سریال در فصل 6 شاهد اتفاقات ماوراء طبیعی هستیم – با نتایج روانشناختی متفاوت. قسمت اول این فصل با هجومی خشونتبار در سرکوب زشتیهای درونمان گامی محکم برمیدارد تا ما را مجاب کند بسیار سریع سراغ اپیزود بعد برویم. اما قسمت دوم چیزی جز یک قصهی سادهی جنایی که بارها بهترش را دیده بودیم نیست! همینجاست که تزلزل در دیدن باقی سریال بر شما حاکم میشود و شما را نامید میکند که شاید این فصل قرار است ما را در دنیای پر از تکرارِ یک ذهنِ کارگردانی شدهی ابتر غرق کند.
نتفلیکس در فصل 6 سریال آینه سیاه از داستانهای علمی تخیلی دیستوپیایی فاصله گرفته و دنبال نتایج متفاوتی نسبت به تاثیرگذاری روی مخاطبینش است.
بیشتر بخوانید: بهترین فیلم های آخرالزمانی
چارلی بروکر، خالق و نویسنده Black Mirror، جاه طلبیهای بزرگی برای فصل ششم این سریال آنتولوژی دارد، اما تلاش برای تغییر از داستان علمی-تخیلی پر تعلیق و دیستوپیایی به درام ترسناک با پسزمینهی ماورایی و تاریک تا حد زیادی ناامید کننده است. تک اپیزود برجسته در میان این پنج قسمت، اپیزودی است که توسط بروکر نوشته نشده است و نشان میدهد که اگر میخواهد Black Mirror را از داستانهای دیستوپیایی که بیشتر به آنها شهرت دارد دور شود، باید به دنبال شریکی برای نوشتن باشد.
بیشتر بخوانید: بهترین سریال های آنتولوژی
بروکر در ادامه میگوید:
اپیزود اول از فصل ششم «آشکارا یکی از طنزترین اپیزودهایی است که ساختهایم.
قسمت 1: “جوان وحشتناک است”
تحلیل فصل 6 سریال Black Mirror
جوآن افتضاح است، جوآن ترسناک است، جوآن زننده است، جوآن آنچیزی است که از خود شما برآمده تا بر خود شما غلبه کند. این اپیزود از یک غرور نسبتاً ساده تغذیه و در ادامه خود را دراماتیک یا شاید تراژیک میکند. اگر زندگی خودِ منِ خود را در تلویزیون ببینید چه میشود؟ برای جوآن (آنی مورفی)، چیزی که به عنوان یک پروژه در شبکهای همانند نتفلیکس شروع میشود، به زودی تمام زندگی او را در برمیگیرد – به این دلیل که تمام زندگی او را نشان میدهد. در این قسمت از فصل 6 سریال آینه سیاه، مفهوم حریم شخصی و خودمختاری رو به زوال است. هیچگونه احترامی برای هیچکس، هیچکس قائل نیست.
این اپیزود در چند سطح متا کار میکند و به قداست سینما در صنعتی مملوء از هوش مصنوعی و الگوریتمها میپردازد. در کل، وقتی این قسمت را میبینید متوجه میشوید که منطق درونی بدی در شما شکل میگیرد، که از خودهراسی وجودتان را به لرزه درمیآورد.
این قسمت یک انتقاد مهیب از صنعت سرگرمی است که از بهره برداری از داستانها و تصاویر افراد سود میبرد و هشداری در مورد استفاده از هوش مصنوعی برای تولید داستانهای شخصیسازی شده میباشد.
این قسمت نگاهی ترسناک به معنای شخصیت اصلی بودن برای همه است. چیزی است که تقریباً هر روز شاهد آن هستیم؛ مثلا توییتر «شخصیت اصلی هفته» را انتخاب میکند و بیقرار آنها را به دام میاندازد. جوآن قربانی دیگری از مزرعه محتوای ثابتی است که همه ما تقریباً هر روز در آن دست و پا میزنیم.
قسمت 2: “Loch Henry”
بررسی فصل 6 سریال Black Mirror
وقتی فیلمسازی با نام دیویس (ساموئل بلنکین) و دوست دخترش پیا (میهالا هرولد) به زادگاه کودکیش در اسکاتلند با قصد ساختن یک مستند میروند، شما را بیش از هر وقتی کنجکاو میکند که شاید در این مستند خود آنها قرار است درگیرِ گیر و دارِ طبیعت و فضاسازیِ مستند شوند. اما در ساختار دراماتیک و تعلیقوار این اپیزود چیزی جز یک داستان سادهی جنایی نمیبینید.
این اپیزود تمام سعی خود را میکند که مخاطب را با یک ماجرای رسانهای و تکنولوژی زده مواجه کند، اما هیچچیز در این قسمت بدیع بنظر نمیرسد، حتی شما را درگیر هم نمیکند و مسخره بنظر میرسد. شاید کارگردان در این اپیزود تمام تلاشش را میخواهد بکند تا ژانر اسلشر را بهمراه دنیای رسانهها و فضای تکنولوژیمحور اما به سبک سنتی به تنش ذهنی مخاطب تبدیل کند. اما هیچ…
قسمت 3: “آن سوی دریا”
Black Mirror نه زمانی که شخصیتهایش را در دنیایی با خطرات تکنولوژیکی بیسابقه رها میکند، بلکه زمانی که از فضاهای علمی تخیلی خود برای روایت داستانهای عمیق انسانی استفاده میشود، بهترین حالت تنشزا را به شما منتقل میکند. «آن سوی دریا» به این نکته بسیار نزدیک میشود، زیرا بر روی کلیف (آرون پل) و دیوید (جاش هارتنت)، دو مرد در یک ماموریت فضایی در سال 1969 در فضایی آیندهنگر محور تمرکز میکند. آنها میتوانند خود را در فضا-زمانی دیگر آپلود کنند، اما زمانی که یک تراژدی غیرمنتظره وارد ساختار روایی داستان این اپیزود میشود، کلیف و همسرش لانا (کیت مارا) موافقت میکنند که اجازه دهند مرد غمگین در بدن کلیف خود را در زمان و فضایی دیگر آپلود یا ظاهر کند.
کلیف، همسرش و دیوید در طول این ساختار روایی پر از احساس، خلاءها و دلشکستگیهای خودشان را از حالت سرکوب درمیآورند، و به عنوان مراقبهای در مورد از دست دادن به تصویر میکشند. این اپیزود در مورد رباتها یا خطری که آنها ایجاد میکنند نیست. مسئلهی اساسی در مورد یک ازدواج نادرست و مردی است که غم و اندوهی تقریباً غیرقابل حل را تجربه میکند. «آنسوی دریا» دربارهی تسلیمی بیپایان میباشد، اما پایانی متزلزل و نامتعین را ارائه میکند.
قسمت 4: Mazey Day
واقعیت این اپیزود در دورهای از فرهنگ سلبریتی اتفاق میافتد که همه ما بعد از ازدواج محمدرضا گلزار هم آن را شاهد بودیم. قسمت 4 آینه سیاه در فصل ششم نشان میدهد که این مسائل در دنیای تکنولوژی و سلبریتیمحور یک نمونهی عالی دربارهی آنچیزی است که به آن از خودبیگانگی انسانها میگوییم، اما متأسفانه پتانسیل مفهومِ از خودبیگانگی در ساختار درامِ این قسمت و کلِ سریال محقق نمیشود.
بیتز نقش زنی را بازی میکند که ماهیت انگلگونهی مسیر شغلیاش مشخص است، اما ظرافتِ شخصیتپردازیِ او با پیچ و تاب واقعاً گیجکنندهای که هم تعلیق و هم حس واقعی ترس را میخواهد به زور به مخاطب خود منتقل کند، زیر پا میگذارد. چیزی که به عنوان استعارهای سخیف درباره شهرت دراماتیک میشود یا به نمایش درمیآید، یکی از مسخرهترین و دم دستترین اپیزودهای مجموعهی آینه سیاه در همین قسمت است که با بیشرمی تمام به یک خبرنگار-عکاس-پادوی پلشت میپردازد. حقیقتا این فصل از آینه سیاه آبروی ما را پیش دوستانمان برد که هی میگفتیم بیاید بلک میرور ببینید!
قسمت 5: “اهریمن 79”
این اپیزود شاید در حوزهی مسائل ماورایی یکی از بهترینها باشد اما به نسبت دنیای تکنولوژی و ماهیت این دنیا هیچ کارکردی ندارد و نخواهد داشت. معامله کردن با فردی که برای شیطان کار میکند در این مجموعه بسیار سخیف جلوه میکند.
گرفتن شماره 666 برای ارتباط با کارفرمایی بنام شیطان مبتذل است. این سریال قرار بود ما را با مصائب تکنولوژی آشنا کند نه عالم غیب و مسائلی انتزاعیمحورِ محض! این قسمت از فصل ۶ سریال آینه سیاه ما را فقط با سیاستهای نژادپرستانه و فاشیستی در بریتانیا در دورهای خاص روبرو میکند، و همشهریان نیدا خوشحال هستند که ارزش او را به عنوان یکی از معدود افراد سبزهیِ اطراف خود زیر پا میگذارند. به همین علت این قسمت حالتی روانشناختی از جنس ماورایی به خود میگیرد و به برون ریزی خشم سرکوب شده نیدا ختم میشود.
گویا کارگردان فصل 6 این سریال فقط قرار است عناصر اسلشرهای دهه 70 را به سخیفترین حالت ممکن به ما نشان دهد. میگویم سخیف چون این سریال ارزشش خیلی بیشتر از فضاسازیهای اسلشرگونهی ساده بدون در نظر گرفتن تاثیر تکنولوژی میباشد. آینه سیاه همهی ما را به یاد تنش، ترس، اضطراب از دنیای تکنولوژی میاندازد نه چاقوکشی و خونریزی محض و بیخود و بی جهت!
سخن آخری هم ندارم. بای.
بیشتر بخوانید:
معرفی و تحلیل بهترین اپیزودهای سریال آینه سیاه (Black Mirror)