سریال وحشی با روایت متفاوت و بازیهای درخشان، به یکی از آثار بحثبرانگیز این روزهای تلویزیون تبدیل شده و نگاهها را به خود جلب کرده است.
ملودرام اجتماعی، قالب مناسبی برای روایت قصههای جذاب و تاثیرگذار در سریالسازی به حساب میآید که بخش مهمی از تولیدات پلتفرمها نیز شامل آن میشود. سریال وحشی به کارگردانی هومن سیدی که نخستین قسمت آن شامگاه دوشنبه از طریق پلتفرم فیلمنت در اختیار مخاطبان قرار گرفته، تازهترین این ژانر به حساب میآید.
هومن سیدی که خود فیلمنامه وحشی را نوشته، سکانس نخست را که به معرفی قهرمان اختصاص دارد در قلب تاریکی رقم میزند؛ جایی که داود همراه تعدادی از کارگردان معدن سوار بر بالابر از تاریکی به روشنایی میرسند، اما این تنها ظاهر ماجرا است و در روشنایی روز هم تنشی غریب موج میزند میان کارگرانی که چند ماه حقوق خود را نگرفته و کارفرمایی که قصد مدارا با آنها را ندارد.
سعید به عنوان نماینده کارگرها، دیگر شخصیت کلیدی کار است که معرفیاش به شکل مطلوب و همذاتپندارانهای صورت گرفته و در نهایت نقطه عطف نخست قسمت اول حول محور او کلید میخورد.
اتفاقی که دقیقه دهم قسمت اول سریال رقم خورده و قصه را وارد فاز متفاوتی میکند. در عین حال، به آهستگی تماشاگر را با داود آشناتر کرده و به سمت لایههای درونی او میرود. کارگرِ نه چندان جوانی که برخلاف سعید، اهل مدارا بوده و یک هراس درونی را با خود یدک میکشد که نمونه آن را در سکانس گفتگوی غیردوستانه داود با مشتری زمین پدریاش میبینیم.
دیگر شخصیت مهم «وحشی»، نادر یکی دیگر از کارگران قدیمی معدن است که کنشمندتر از داود بوده و مابین داود و سعید میایستد. از آن دسته مکملهایی که در روند پیشبرد داستان نقش داشته و به حس و حال و فضای کار کمک میکنند.
سکانسهای مربوط به پدر و مادر داود نیز از آن جهت مهم هستند که اطلاعات بیشتری در رابطه با او به عنوان شخصیت مرکزی کار میدهند که نمونه آن را در سکانسهای داخل اتومبیل زهواردررفته داود میبینیم.
تنش و اضطراب کلیدواژههای قسمت نخست سریال فوق به حساب میآیند که از دقیقه یک تا پنجاه امتداد داشته و سر آخر به یک نقطه عطف فوقالعاده ختم میشود.
سریال وحشی در همان قسمت نخست نشان میدهد که به لحاظ فیلمنامه چنته پری دارد و میتواند در هر قسمت تماشاگران خود را غافلگیر کند. همچنین پر از ظرافت و ریزهکاریهایی است که کشف آن برای تماشاگر لذتبخش به نظر میرسد.
برای مثال هم میتوان به خرابی ضبط اتومبیل و به کار افتادن غیرمنتظرهاش جایی که داود انتظارش را ندارد، اشاره کرد؛ عنصری پیش پا افتاده که سیدی از آن بهره دراماتیک هوشمندانهای میگیرد. در عین حال، سریال وحشی در ذات خود یک نقد اجتماعی جدی دارد که ذهن تماشاگران خود را به حوادث رخ داده در معدنها و وضعیت کارگران آن ارجاع میدهد بدون آن که گل درشت به نظر رسیده و سیاهنمایی کند.
هومن سیدی در مقام کارگردان، از مغزهای کوچک زنگزده تا سریال قورباغه و فیلم سینمایی جنگ جهانی سوم، پیشرفت محسوسی کرده و سریال وحشی را میتوان دنباله آن به حساب آورد.
تلخی یکی از ویژگیهای قصههایی است که سیدی برای روایت انتخاب کرده و با تسلط روی این وجه مانور میدهد. او درتازهترین سریال خود، در همان ده دقیقه نخست به اصطلاح چک اول را به تماشاگر خود زده و غافلگیرش میکند.
در عین حال، از دکوپاژی کاملا سینمایی بهره گرفته که آن را میتوان در قاببندیها به عینه مشاهده کرد. برای مثال میتوان به سکانس درگیری کارگرها و کارفرما که تمامی آن هم در نماهای بسته و قابهای فشرده میگذرد، مشاهده کرد.
البته نمیتوان از نقش چشمگیر مرتضی نجفی هم در مقام مدیرفیلمبرداری به سادگی عبور کرد که نورپردازی فوق العادهای هم دارد؛ از سکانس افتتاحیه کار تا رانندگی داود کنار خط آهن و گرمای طاقتفرسایی که از لنز دوربین نجفی عبور کرده و به جان تماشاگران «وحشی» مینشیند.
سابقه بازیگری سیدی، در کارگردانی نیز بسیار به کمکش آمده و آن را به یکی از نقاط قوت آثارش تبدیل کرده است. سریال وحشی نیز از این قاعده مستثنی نبوده که جواد عزتی در راس آن قرار دارد. او در نقش داود، کاملا متفاوت ظاهر شده و به سمت یک بازی درونی با اکت کمتر رفته است به ویژه با تمرکز روی چشمها و زبان بدن که میتواند داود این سریال را به یکی از ماندگارترین نقشهای کارنامه بازیگریاش تبدیل کند.
در عین حال نمیتوان به موسیقی «وحشی» که کار گروهی غیر ایرانی است اشارهای نکرد که میتواند وجوه بینالمللی کار در پخش جهانی را تقویت کند.
نویسنده: محمد جلیلوند