رمزآلود و گنگ، تعلیقی که سراسر فیلم را احاطه کرده است و آدمهای بازی که گاهی باهم اشتباه میگیریمشان. در نقد فیلم تفریق مانی حقیقی ، اثری با ایده و فُرمی جذاب را بررسی و موشکافی خواهیم کرد.
در ابتدای فیلم مانی حقیقی ما انسانهایی را میبینیم که درون ماشین در ترافیک تردد میکنند. دوربین حرکت میکند و آدمها بیشتر و بیشتر میشوند تا به ماشینِ مورد نظر برسیم. انگار که از ابتدای کار کارگردان متدولوژی خود را افشا میکند: “ببینید هر آدم منحصر به فرده و هرکی قصه و غصهی خودشو داره و من میخوام در مورد یه تعداد محدودی ازینهمه آدم با شما حرف بزنم و زندگیشونو نشونتون بدم”.
مانی حقیقی نقد فیلم تفریق را به ظاهر برای ما سخت کرده. به واسطه فرمالیسمِ حاکم بر فیلمش و ایدهی جذابِ آن که در ادامه نقد فیلم جدید مانی حقیقی به آن خواهم پرداخت.
نقد فیلم تفریق مانی حقیقی
دو به دو گروهی یا ضربدری؟
“میگن قطب شمال آب شده اومده اینوری، بارونش بارونِ ما نیست” یا “ابر توی آسمون نیست صاعقه میزنه”. بیایید در ابتدا تکلیفمان را با بارانِ فیلم آخر مانی حقیقی روشن کنیم. ببینید امروزه یافتههای زیباییشناسی مدرن بیشتر به ابعاد زیباییشناسی سینما به عنوان یک هنر و نه دلالتها و معانی موجود در آن توجه نشان میدهند.
بارانِ همیشگیِ فیلم
با اینهمه به نظر بنده باران درینجا از چند جهت قابل توجه است. یک اینکه وارونه شدن همه چیز را القا میکند. ازین جا به بعد نقد نوشتار نقد فیلم تفریق مانی حقیقی حاوی اسپویل است. وارونگی به معنای واقع کَلَمَ. وارونگی در تعدد کاراکتر. یک کارکتر را تصور کنید که خود شماست و در جهانی موازی در زیر زمین، درست زیر پایتان در حال تردد است. هم شماست هم نیست.
سکانس ابتدایی فیلم
این وارونگی در خلق و خوی بازیگران (با بازیهای خوب خانم علیدوستی و آقای محمدزاده) هم پیداست. در کنار این وارونگی باران را میشود نمادی از شستن و کنار رفتن دروغ از روی حقیقت هم در نظر گرفت. اتفاقی که در نهایت و آخر فیلم میافتد.
بقیهاش اما دیگر وارد همان زیباییشناسی پستمدرن و فرمالیستی بودن فیلم جدید تفریق میشود. البته اگر شما مخاطبان عزیز فیگار یافتهای از نماد یا استعارهای دیگر از بارانِ دائمیِ فیلم دارید میتوانید در کامنتها بنویسید تا من هم به دانستههای خود اضافه کنم.
دوگانگی توهم و واقعیت: آیا این یک فیلم است؟
در مقدمه نقد فیلم تفریق مانی حقیقی نوشتم: فیلمی با ایدهی جذاب. حال بررسی خواهیم کرد که این ایده چقد به پلات نزدیک شده و پلات چقدر به فیلمنامه و فیلمنامه به فیلم. ایده جذاب است. یک زوج که زوجی مابازاء دارند.
در ابتدای امر کارگردان ما را دچارِ نوعی از دوگانگی میکند. فرزانه (ترانه علیدوستی)، توهم زده است یا واقعیتِ عجیبِ فیلم چنین است؟ که البته در انتها متوجه میشویم این مشکلاتِ روانیِ فرزانه تیریکِ فیلمنامهنویسان است برای توجیه انتخابِ فرزانه برای زندگی با محسن (نوید محمدزادهی خشمگین). فلذا به ضرس قاطع میتوان گفت این فیلم حاصل توهم هیچکدام از کاراکترها نیست. کمااینکه ما صحنههای بیشماری میبینیم که فرزانه نیست ولی بیتا (ترانه علیدوستیِ زیباتر) و جلال هستند، پلانِ سلام کردن همسایهها به فرزانه، پدرِ جلال و…
آقای صدا
در مرحله تبدیل ایده فیلم به طرح یا همان پلات به نظر میرسد نویسندگان فیلمنامه (آقایان مانی حقیقی و امیررضا کوهستانی) خوب عمل کردهاند. پس طرح نیز جذاب است. این زوج که زوجی مابازای خود دارند آرام آرام با هم آشنا میشوند. جلال خوشاخلاق و بهروز وثوق مسلک است (حتی سکانسِ موتورسواریاش زیر باران با سر و صورت خونی من را به یاد آن سکانس معروف فیلم رضا موتوری انداخت).
رضا موتوری
سعی میکند مشکلی که در سکانس اول فیلم محسن درست کرده را رفع کند. بچهاش را خوشحال کند که موجب حسادت محسن میشود و در نهایت فیلم به سمت جنایی شدن میرود. در این قسمت نقد فیلم تفریق مانی حقیقی باید اشاره به کمانچهی خوبِ مهدی باقری بکنم. او و گروه موسیقی یک نمره به فیلم اضافه کرده بودند و از همان ابتدا تا به انتها حس رمزآلود و تعلیق و ترس را در مخاطب فضاسازی میکردند.
باید دید این طرحِ خوب و این فرم چقدر روی هم خوابیدهاند و چقد فیلمنامه شدهاند. بگذارید یک تیریک یا همان کلکِ دیگر در فیلمنامه را بگیریم. جایی که فرزانه (ترانه علیدوستیِ کم زیباتر) برای اولین بار جلال را میبیند که وارد خانهای دیگر میشود و جلال جلال نیست، بلکه محسن است. سوال:
چرا همان ابتدای کار در خانه را نمیکوبد. وارد آپارتمان نمیشود. چرا هیچ ریاکتی ندارد؟ آیا این برای پیشبردِ توهم و تعلیق و درامای فیلمنامه است یا در راستای قوسِ شخصیتیِ فرزانه؟ به نظر بنده که اولیست.
برهمکنشِ فرم و محتوا
کارگردان در فرم خواسته فیلم را روانشناختی و رمزآلود و جنایی نشان دهد. راهروهای تنگ و تاریک، تاریکی و قطعی و وصلی نور، فضاسازی موزیکال که اشاره شد، نبودِ آسانسور و… در محتوا نیز متریالِ این ژانرها که عرض کردم را داشته اما به نظر شما این فیلمی است با رگههای روانشناختی و رمزآلود و جنایی؟
کدام زن بارداری که به تازگی فرزند و همسرش را از دست داده میپذیرد که در کنار خانوادهای دیگر زیست کند؟ اگر قرار بود این مسئله را به پای ژانر مرموز و جنایی تفریق بگذاریم، پس فرزانه یا نباید متوجه میشد که همسرش مرده و زندگی خود را ندانسته در کنار مردی که عینا شبیه همسرش هست سپری میکرد و یا داستان طوری رقم میخورد که انتخاب او را به چشم نمیدیدیم!
پوچ
در اینجاست که آن تیریکی که عرض کردم (رفتن پیش روانشناس و نشان دادن فرزانه به عنوان زنی با اختلالاتِ روانی) هم کار نمیکند و دست فیلمساز رو میشود. “پوچ”. همهی این پیچ و خمها برای رمزآلود نشان دادن فیلم پوشالی است و فیلمنامه اساسا دچار باگ.
عرض من ساده است. یک چیز را همان طور که هست روایت کردن بهتر است تا اینکه بیاییم و لیبیلی رویش بزنیم و ادعایی در فیلم بگنجانیم که خودمان هم در نهایت از پس آن ادعا برنیاییم. این فیلم نه جناییست (جلال به احمقانهترین شکل ممکن میمیرد، من را یاد کارتونهای بچگیام انداخت). نه رمزآلود (نهایتا کارگردان با یک تعلیقِ کم ریتم و تمپو رمزآلودگیِ فِیکی به فیلم میبخشد). و نه روانشناختی که کلا از حیز انتفاع ساقط است.
تفریق نوید محمدزاده
همانطور که در خود فیلم همهچیز نشتی دارد، خود فیلم نیز همانطور که پیشتر عرض کردم نشتی دارد. اما نمیتوان از بازیهای تکنیکال فیلم عبور کرد. البته به نظر بنده بهترین بازیگر این فیلم یک نقش مکملِ ظریف، بیتکلف و جذاب است. جناب اسماعیل پوررضا در نقش پدرِ جلال، دلربایی کردند و کار را به نحو احسن انجام دادند.
اسماعیل پوررضا
در کنار ایشان البته که بازیِ محمدزاده و علیدوستی حرفی برای گفتن نمیگذاشت. مخصوصا نوید محمدزاده که در هر پروژه نسبت به پروژه بعدی پیشرفت ایشان در بازیگری را میبینیم. البته ایشان از بس نقش و به طبع آن لحن عوض کرده است که لحنها یکجاهایی تکراری میشود که به نظر نمیشود به او خرده گرفت. او دو شخصیت متفاوت را به نمایش میگذارد. ابتدا جلال، که به نظر میآید مرد خوب داستان معرفی شده است و سپس محسن که در باتلاق عصبانیت دست و پا میزند.
ترانهی سینمای ایران
ترانه علیدوستی نیز لباس دو زن کاملا متفاوت را تن میکند و به طور همزمان از پس هر دو به خوبی برمیآید. علیدوستی با نمایان کردن فشار عصبی در دو جلوه متفاوت توانست دو زن را در زندگی غیر ایدهآلشان با دو رویکرد متفاوت تجسم کند.
اساسا این چهار کاراکتر را میتوان به جهانهای موازی هم ربط داد. جهانی که جلال شاید محسن باشد یا محسن، امیر و یا جلال، میرسلیم (البته کار کوانتوم در آن جهان دشوار خواهد شد)
ترانه علیدوستی به عنوان فرزانه، زنی که تنها و ناراحت تصور میشود و تا حدی هم از اختلال روانی رنج میبرد و اکنون فرزندی را باردار است، به درستی ایفای نقش میکند و همچنین از پس نقش بیتا، زنی از طبقه بالاتر اجتماع (از جهت مالی)، که از مردسالاری، تندخویی، عصبانیت و بی رحم بودن همسر خود افسرده و آزرده است به خوبی برمیآید.
سکانس آخر
حواشی
پس از لو رفتن فیلم های «برادران لیلا»، «جنگ جهانی سوم» و «خط فرضی» حالا نوبت به فیلم تفریق ، جدیدترین ساخته ی مانی حقیقی با بازی نوید محمدزاده و ترانه علیدوستی رسیده که نسخه قاچاق آن سر از کانال های تلگرامی درآورد.
نسخه باکیفیت فیلم سینمایی تفریق در حالی از شب گذشته قاچاق شده و در کانال های تلگرامی و شبکه های ماهواره ای در حال انتشار است که این فیلم هنوز در ایران اکران عمومی نشده و نسخه قانونی آن عرضه نشده است.
تفریق که یکی از مهم ترین فیلم های اجتماعی آماده نمایش بود، هم پروانه ی ساخت داشت و هم با مجوز سازمان سینمایی در فستیوال های خارجی حضور پیدا کرده بود، اما توقیف آن و جلوگیری از اکرانش، سرنوشتی همچون «برادران لیلا» را برایش رقم زد.
فیلم مانی حقیقی سال قبل در همین روزها در جشنواره ۲۰۲۲ تورنتو رونمایی شد و سازندگانش چند نوبت برای اکران در سینماهای ایران برنامه ریزی کردند.
تفریق در مهر ماه ۱۴۰۱ پروانه نمایش در سینماهای کشور را دریافت کرد و قرار بود در ماه های گذشته به اکران عمومی درآید، اما پس از حوادث سال گذشته ی کشور و در پی مواضع سیاسی مانی حقیقی و ترانه علیدوستی، سازمان سینمایی جلوی اکران این فیلم را گرفت. این در حالی بود که وزیر ارشاد، محمد مهدی اسماعیلی بارها مدعی شده جلوی نمایش هیچ فیلمی به خاطر مشکل بازیگر یا کارگردانش گرفته نمی شود.
محمد شایسته، مدیرعامل دفتر پخش «شایسته فیلم» که پخش فیلم تفریق را بر عهده دارد، خرداد ماه امسال به دنبال انتشار خبر توقیف این فیلم، در گفتگویی با برنامه رادیویی «سینما معیار» با تأیید این خبر گفت:
برای صدور پروانه نمایش مواردی چون استعلام بازیگر، کارگردان و تهیه کننده اضافه شده و اتفاقات کاملا لحظهای است یعنی شما پروانه نمایش گرفتهای و تبلیغات را شروع کردی اما یک هفته مانده به آغاز نمایش فیلم، بازیگر شما کاری می کند که جلوی نمایش فیلم را میگیرند و به ما می گویند جلوی اینها را بگیرید اما ما که نمی توانیم از آنها تعهد مادام العمر بگیریم!
دوستان وزارت ارشاد باید هر هفته ، هر روز و هر ساعت برای تصمیمی که می خواهند بگیرند استعلام ساعتی بگیرند که مثلا فلان بازیگر در مراسم آقای آتیلا پسیانی چه لباسی پوشیده و چکار کرده یا نکرده و … پس فلان فیلم نمی تواند این هفته اکران شود و نتیجه اش می شود مشکلی که برای فیلم «عامه پسند» پیش آمد.
من نمی توانم اختیاردار زندگی و رفتار یک بازیگر باشم، او تا زمانی که سرکار است بازیگر من است و بعد از آن من دیگر نمی توانم به او بگویم این پست را نگذار و توقع بیجایی هم هست. فکر می کنم بهتر است وزارت ارشاد همان طوری که در زمان صدور پروانه ساخت فقط با تهیه کننده طرف است در زمان صدور پروانه نمایش هم باید با تهیه کننده طرف باشد یعنی آیا تهیه کننده با سیاست های آنها همراه بوده یا نه؟
نه اینکه پرونده تمام عوامل یک پروژه را بررسی کنند و در نهایت دودش به چشم تهیه کننده برود! آقای مجید مطلبی تهیه کننده «تفریق» تمام مراحل ساخت و نمایش فیلم در جشنواره های خارجی را مطابق سیاست های وزارت ارشاد پیش برد و مانی حقیقی کارگردان فیلم به هر علتی مسیر دیگری را رفت حالا گناه مجید مطلبی چیست که فیلمش دچار مشکل شده است؟
فیلمی که از مهرماه سال پیش پروانه نمایش هم گرفته بود و هیچ مشکلی برای نمایش نداشت. ما با همین استدلال و مساعدت دوستان وزارت ارشاد توانستیم مشکل «جنگ جهانی سوم» را حل کنیم اما تا امروز مشکل «تفریق» حل نشده.
ساخت فیلم
ساخت فیلم سینمایی تفریق از اواخر سال ۹۹ آغاز شد و در سال ۱۴۰۰ پایان یافت. با فرا رسیدن جشنواره فیلم فجر ۱۴۰۰، مجید مطلبی، تهیه کننده ی تفریق اعلام کرد مراحل تولید این فیلم هنوز به پایان نرسیده و به همین دلیل ساخته ی جدید مانی حقیقی در جشنواره حضور نخواهد داشت. با این حال، این فیلم در جشنواره فیلم فجر ۱۴۰۱ نیز حضور نیافت.
فیلم تفریق در حال حاضر با مجوز سازمان سینمایی در خارج از کشور در حال اکران است و با توجه به اینکه قرار بود نسخه ی آنلاین فیلم حدود ۲ ماه دیگر در خارج از کشور منتشر شود، هنوز منبع قاچاق این فیلم مشخص نیست.
بنظر می رسد قرار است سرنوشت پخش تمامی فیلم هایی که در جشنواره های خارجی شرکت میکنند، شبیه به فیلم های سعید روستایی، هومن سیدی و مانی حقیقی باشد و هیچ ارگان یا سازمانی قرار نیست جلوی این اتفاق را بگیرد.
حال باید دید با توجه به این اتفاق، سازمان سینمایی رضایت به اکران این فیلم در سینماهای ایران خواهد داد یا باید همچون «برادران لیلا» و سایر آثاری از این دست، علاقمندان از دیدن آن بر روی پرده سینما محروم شوند.
بیشتر بخوانید:
- بهترین فیلم های ایرانی 1400
- بهترین سریال های ایرانی 1400
- بهترین انیمه های کمدی 2021
- بهترین انیمه های ترسناک 2021
- بهترین فیلم های هندی 2021
- بهترین سریال های ایرانی 1400
- بهترین سریال های تلویزیونی 1400
از همراهی شما تا انتهای نوشتار نقد فیلم تفریق مانی حقیقی سپاسگزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار آگاه کنید. شما میتوانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقالهها، نقدها و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسندگی مهمان کلیک نمایید.
با سلام
شما اشاره به ماشین آموزشگاه نداشتید که دارای دو ترمز و کلاج است. این فیلم به دنبال نمایش تجمیع وجوه سیاه و سفید و خوب و بد توامان بود. آفتاب و باران توامان. تاریک و روشن ها و رعدوبرقی که روشن می کرد
نشان از حضور هم زمان در وجود انسان ها است که گاهی وجوه نیک ما ترمز انحرافات و تصادفات منجر از آن را است و گاه وجوه نیک ما در زیر هیاهوهای جامعه به راحتی کشته می شود.
باران اندوه غم باری است که جامعه را فراگرفته و همه مردم از آن سهم دارند و هر کس به نوعی، که در سکانس اول و نمایش آدم های در خودرو و گیر کرده در ترافیک نمایش داد و همچنین باران و آفتاب هم زمان همان تضادهای نیک و بد موجود در انسان ها است
و در نهایت کودک که به منزله وجدان پاک جامعه و پیرمرد که نماینده خرد جامعه است که کارگردان نشان داد که در نهایت حقیقت از چشم آن ها دور نیست. وجه دیگر این موضوع اشاره دارد به سکوتی است که وجدان و خرد علی رغم اطلاع از کژی ها دارند.
افرین، نقد شما خیلی دیقیق تر و عمیق تر از این اقای به اصطلاح منتقد بود من هم استنباط شمارو داشتم
سلام
ببخشید ما در سینما بین معنی و ذهن مخاطب یه واسطه داریم
که اثر مولفه
وقتی این اثر مردسالاری و روحیه زن هاشو و شخصیت های دیگر و روابطشون رو بلد نیست در بیاره
پس اون معانی هم در عمق ما نمی ره
لین نظر بندست
به نظرم جز موسیقی و بازی ترانه
اثر چیز دیگه این نداره
و با اجازتون این فیلم تقریبا کپی
فیلم فیلم enemy
از دنیس ویلنو بابازی جک جلینهاله
در اصل فیلم را از آخر میشه فهمید..زنی که شوهر عصبی داره و با یک پسر که حالا حامله ست..او بخاطر قطع داروهای اعصابش آرزوهای خود را در زمان حامله گی بصورت رویا میبیند..شوهرش را میبیند که پسرش را میبرد استادیوم..پا روی غرورش میگذارد و میرود از فردی که کتک زده معذرت خواهی میکند..با او مدام خوش و بش میکند و میخندد و حتی به خنده های او اهمیت میدهد..این زن که تنهاست در همین رویاهادختری را میبیند که مثل خواهر وقتی مشکل دارد پیشش میرود و وقتی به آمبولانس احتیاج دارد او برایش میگیرد و خودش را بهش میرساند.این زن آرزو دارد پدر شوهری داشته باشد که وقتی مشکلی دارد با او در میان بگذارد و او کمکش کند..دلیل مصرف انواع داروهای اعصاب هم میتواند بخاطر این تنهایی و عدم درک شدن توسط شوهرش باشد.او در رویاهایش ترجیح میدهد همسرش به جای ماشین شاسی بلند یک پیکان قراضه داشته باشد و دو تایی با آن کار کنند اما با او خوش باشد..در آخر بد شدن حال زن و افتادن بچه همه رویاهای زن را به هم میریزد..شوهر رویاهایش همان آدم عصبی و در حد قاتل در ذهنش بزرگ میشود و وقتی هنوز در بیهوشی و به هوش آمدن است بخاطر داروهای آرامبخش و مورفین دار اینبار میبیند شوهر واقعی اش آمده و او را به عنوان همسر و مادر فرزندش میخواهد ببرد.شاید شوهر بخاطر مشکلات زن در این مدت موقتا تغییر هم کرده باشد..اما در آخر همه چی عادی میشود با این تفاوت که بچه زن افتاده آن هم بخاطر اینکه زن در مقطعی دیگر نمیتوانسته شرایط را تحمل کند و میبینیم شروع به خوردن قرص میکند(بعد دیدن روانشناس و شنیدن اینکه او خواهری ندارد و همه اینها توهم ست)..در انتها زن همچنان میبیند پدر شوهر رویایش به در خانه آمده و پسرش به او میگوید این مادر من نیست که میتواند نشاندهنده درگیری کماکان زن با بیماری روان باشد و فشاری که هنوز تحمل میکند از سقط جنین و شرایط مشخص است..اراکو
حرف این فیلم این بود که اگه زن و شوهر ها که دوست خانوادگی دارن و رفت و آمد نزدیک دارن رابطه جنسی گروهی و ضربدری نداشته باشن، ناخواسته و در انتها رابطه ی حذفی و تفریقی در پیش میگیرن. یعنی روشنفکری قضیه برای آقای کارگردان این مفهومه که رابطه جنسی زوج های جوان و عوض کردن همسر امر معمولی و خوبیه وگرنه تعصب در موردش موجب قتل و بدبختی میشه!
به نظر من صرف نظر از نماد های مختلف داخل فیلم مثل هوای همیشه بارونی، تابلو زحل روی ماشین، فریاد های با غیرت با غیرت داخل استادیوم قبل قتل ناموسی و …
خلاصه مفهوم فیلم اینه که البته از زبان نویسنده و کارگردان فیلم نه نظر بنده به صورت زیر می باشد:
خانواده ایرانی هنوز با روابط همسر با جنس مخالف خودش در حد دوستی و صمیمی و عشقی بدون روابط جنسی کنار نیومده و شخصیت های پرخاشگر و روان پریش و دارای مشکلات روانی مثل جلال و فرزانه نیاز به درمان دارند تا با این قضیه به صورت طبیعی برخورد کنند
این به نظر من خلاصه دیدگاه فیلمساز هستش و جامعه ایرانی رو نقد کرده و نشان داده البته به نظر خودش که جامعه ایرانی عقب مانده است و نیاز به پوست اندازی دارد
حالا از لحاظ اخلاقی چی درست هست و چی غلط هست با ببینده های فیلم هستش و این نقد من ارزش داوری اخلاقی نبود و تنها برداشت من از فیلم بود
سکانس های اخروقتی بچه به پدرجلال میگه این مادر من نیست بعد صحنه ی تصادف رو نشون میده یعنی پدر جلال انتقام پسرشو گرفته ولی سکانس اخر نشون میده که دست تو دست اسم جلال برده میشه
خیلی گیج کننده بود یعنی جلال بیتا و محسن رو کشته بود و خودش رو بجای محسن زده بود؟؟؟؟
انسان های بد و عصبی که زندگی رو به بقیه حروم میکنن، آدم های خوب و مهربون و کار رابنداز رو حذف میکنن
به نظر من صرف نظر از نماد های مختلف داخل فیلم مثل هوای همیشه بارونی، تابلو زحل روی ماشین، فریاد های با غیرت با غیرت داخل استادیوم قبل قتل ناموسی و …
خلاصه مفهوم فیلم اینه که البته از زبان نویسنده و کارگردان فیلم نه نظر بنده به صورت زیر می باشد:
خانواده ایرانی هنوز با روابط همسر با جنس مخالف خودش در حد دوستی و صمیمی و عشقی بدون روابط جنسی کنار نیومده و شخصیت های پرخاشگر و روان پریش و دارای مشکلات روانی مثل جلال و فرزانه نیاز به درمان دارند تا با این قضیه به صورت طبیعی برخورد کنند
این به نظر من خلاصه دیدگاه فیلمساز هستش و جامعه ایرانی رو نقد کرده و نشان داده البته به نظر خودش که جامعه ایرانی عقب مانده است و نیاز به پوست اندازی دارد
حالا از لحاظ اخلاقی چی درست هست و چی غلط هست با ببینده های فیلم هستش و این نقد من ارزش داوری اخلاقی نبود و تنها برداشت من از فیلم بود
برعکس متوجه شدید. محسن جلال و زنِ خودش (زن محسن) رو کشت. پسربچه هم به پدر جلال میگه این مامان من نیست. که نیست دیگه. زنِ جلاله. اسمش یادم رفته.