تبلیغات در فیگار

نقد و بررسی فیلم فردا عجله کن (Hurry Up Tomorrow) ؛ شهرت نمی‌تواند داستانی خوب بسازد

در نقد فیلم فردا عجله کن با اثری مواجه‌ایم که جاه‌طلبی خواننده‌ای محبوب را به تصویری ضعیف از بحران روانی و شکلی بصری تبدیل می‌کند.

فیلم فردا عجله کن محصول ۲۰۲۵، یک اثر روان‌شناختی آمریکایی به کارگردانی تری ادوارد شولتس است که با مشارکت ابل تسفای (شناخته‌شده با نام هنری The Weeknd) و رضا فهیم نوشته شده است.

 نقد فیلم فردا عجله کن

 نقد فیلم فردا عجله کن
نقد فیلم فردا عجله کن

این فیلم که در کنار آلبومی به همین نام منتشر شد، تلاشی‌ست برای پیوند میان موسیقی و سینما؛ اما بیشتر شبیه رویاپردازی شخصی یک ستاره است که به واقعیت بدل نمی‌شود.

در این فیلم، تسفای نقش نسخه‌ای خیالی از خودش را بازی می‌کند؛ هنرمندی افسرده و بی‌خواب که در پی آشنایی با طرفداری مرموز (با بازی جنا اورتگا) وارد سفری ذهنی و پیچیده می‌شود. سفری که بیش از آنکه روشنگر باشد، مخاطب را سردرگم و بی‌انگیزه رها می‌کند. بری کیوگان نیز در نقش مکملی حضور دارد.

با وجود بودجه ۱۵ میلیون دلاری و همراهی استودیوی لاینزگیت، فیلم از همان ابتدا برای جذب پخش‌کننده‌ها با مشکل مواجه بود. تصویربرداری از سال ۲۰۲۳ آغاز و در تابستان همان سال به پایان رسید، اما پس از اکران در ۱۶ مه ۲۰۲۵، با واکنشی منفی از سوی منتقدان روبرو شد.

اغلب نقدها، فیلم را پروژه‌ای خودشیفته‌گرانه و بی‌جهت از تسفای دانستند و آن را تلاشی برای ارائه تصویری ژرف از بحران روانی که در پرداخت ضعیف، دیالوگ‌های شعاری و فضاسازی سطحی، به اثری خنثی بدل شده است، خواندند.

با فروش جهانی تنها ۶ میلیون دلار، فردا عجله کن نه‌تنها در گیشه شکست خورد، بلکه انتظارات سینمایی و موسیقایی طرفدارانش را نیز برآورده نکرد.

 نقد فیلم فردا عجله کن

این فیلم پس از اکران، با واکنش‌های تند و بی‌رحمانه‌ای از سوی منتقدان روبه‌رو شد و نقد فیلم Hurry Up Tomorrow اصلا باب میل سازندگان نبود.

بسیاری از آن‌ها این اثر را تلاشی خودشیفته‌وار از ابل تسفای دانستند که بیشتر به خودنگری افراطی شباهت دارد تا یک روایت سینمایی منسجم. به عقیده بسیاری، فیلم چیزی فراتر از یک موزیک‌ویدئوی بلند برای تبلیغ آلبوم همراهش نیست و از نظر محتوایی نیز عمق چندانی ندارد.

در وب‌سایت Rotten Tomatoes، تنها ۱۵ درصد از ۸۰ نقد ثبت‌شده دیدگاه مثبتی به فیلم داشته‌اند. جمع‌بندی نظرات منتقدان در این وب‌سایت چنین است:

در حقیقت، بیایید مستقیم برویم سر کار.

جمله‌ای طعنه‌آمیز که گویای کسالت‌بار بودن تجربه تماشای این فیلم است.

در سایت Metacritic نیز که بر مبنای میانگین وزنی امتیازات عمل می‌کند، فیلم امتیاز ۲۹ از ۱۰۰ را از ۲۵ منتقد دریافت کرده که نشان‌دهنده بازخورد عموماً منفی است.

از سوی دیگر، تماشاگران نیز واکنش مثبتی به فیلم نداشتند. در نظرسنجی CinemaScore، مخاطبان به فیلم نمره C- (از طیف A+ تا F) دادند؛ و طبق گزارش PostTrak، امتیاز تماشاگران به فیلم تنها ۰.۵ از ۵ ستاره بود.

تنها ۳۴ درصد از آن‌ها اعلام کردند که ممکن است این فیلم را به دیگران توصیه کنند – آماری که شکست عمیق فیلم در برقراری ارتباط با مخاطب عام را به‌وضوح نشان می‌دهد.

 نقد فیلم فردا عجله کن
نقد فیلم فردا عجله کن

فیلم فردا عجله کن به کارگردانی تری ادوارد شولتس، هم‌نشینی سینمایی آلبومی به همین نام از خواننده کانادایی، د ویکند (Abel Tesfaye) است؛ اما اثری گیج، گسسته و سرشار از خود‌ارجاعی‌های بیمارگونه محسوب می‌شود که به‌جای درگیر کردن مخاطب، او را از تجربه‌ی موسیقایی و ذهنیِ هنرمند دور می‌سازد.

در این فیلم، نه با سفری درونی مواجهیم و نه با پژواکی از رنج هنرمند؛ بلکه با خودستایی افسارگسیخته‌ای طرف هستیم که در نقاب روان‌کاوی، به ستایش خود می‌پردازد.

فیلم‌نامه که به قلم شولتس، تسفی و رضا فهیم نگاشته شده، در صدد آن است تا مخاطب را به درون ذهن خواننده‌ای مضطرب، ویران‌شده از جدایی عاطفی و اسیر وسواس‌های روانی بکشاند؛ اما به‌جای ژرف‌کاوی، آنچه می‌بینیم، مجموعه‌ای پراکنده از مونولوگ‌های خودمحور، تصاویر پرزرق‌وبرق نئون‌زده و سرگردانی‌های بصری‌ست که در نهایت به هیچ شناخت تازه‌ای از شخصیت اصلی نمی‌انجامند.

 نقد فیلم فردا عجله کن

داستان با پیام صوتی زن ناشناسی (با صدای رایلی کیو) آغاز می‌شود؛ پیامی لبریز از خشم و زخم که به وضوح از رابطه‌ای سمی و یک‌طرفه حکایت دارد؛ اما فیلم به‌جای کندوکاو در لایه‌های روانی این جدایی، صرفاً به بازپخش مکرر این پیام می‌پردازد تا قهرمان خود را قربانی بنمایاند. درون‌مایه‌ای که به مرور در فیلم تکرار می‌شود، چیزی نیست جز این جمله ناگفته:

من رنج می‌کشم، پس مرا درک کن.

ابلی (نسخهٔ درون‌فیلمی د ویکند) نه در پی فهم دردهای گذشته و نه در تلاش برای جبران است؛ بلکه با چهره‌ای اشک‌بار و صدایی خاموش، صرفاً در به‌دنبال ترحم مخاطب می‌گردد. او همچون یک کودک دل‌شکسته، در دنیای پُر از تحسین و مواد و دوربین غرق شده بی‌آنکه مسئولیت هیچ‌چیز را بپذیرد.

در سوی دیگر روایت، انیما (جنا اورتگا) را داریم که دختری ناشناس است که خانه‌ای را به آتش می‌کشد و به جاده می‌زند تا در کنسرتی در کالیفرنیا، ابلی را ملاقات کند.

آتش‌افروزیِ او نه توجیه دارد و نه پیامد. پیام صوتی مادرش هم صرفاً بر ابهام می‌افزاید. او همچون شبحی بی‌ریشه، تنها بهانه‌ای برای ورود وحشت به زندگی ابلی محسوب می‌شود.

انیما که مشخصاً به ابلی وسواس دارد، به او نزدیک می‌شود؛ اما شخصیتش همچنان در هاله‌ای از ایهام باقی می‌ماند. این ناآگاهی، به جای خلق رمز و راز، مخاطب را از هرگونه همدلی بازمی‌دارد. همچون بیشتر زنان فیلم، او نیز کارکردی جز آسیب زدن به ابلی ندارد و انگار زن‌ها در این فیلم، تنها تجسم رنج‌آفرینی او محسوب می‌شوند.

از سوی دیگر، لی (بری کیوگن)، مدیر برنامه‌ها و تأمین‌کننده مواد ابلی است. او شخصیتی گنگ دارد و رابطه‌اش با ابلی در مرز میان محبت و وابستگی بیمارگونه در نوسان است. او مردی محسوب می‌شود که همه‌چیز را در ایرلند رها کرده تا کنار ابلی باشد؛ اما چیزی جز منفعت‌طلبی در گفتار و رفتارش دیده نمی‌شود.

 نقد فیلم فردا عجله کن
نقد فیلم فردا عجله کن

فیلم به شکلی تناقض‌آمیز، میان ستایش خویش و نمایش خودویرانگری سرگردان است. ابلی پیش از اجرا وزنه می‌زند، با ردایی همچون مشت‌زن‌ها وارد صحنه می‌شود و در خلوت کوکائین مصرف می‌کند. تضادی مضحک میان نمایش قدرت و واقعیت ضعف روانی که در فیلم دیدیم.

حتی زمانی که صدایش را از دست می‌دهد – اقتباسی مستقیم از اتفاقی واقعی در کنسرت لس‌آنجلس در سال ۲۰۲۲ – پزشک به او هشدار می‌دهد که علت، استرس است؛ اما لی همان‌دم دوباره او را به مصرف کوکائین تشویق می‌کند.

ساختار بصری فیلم، با زوایای چرخان دوربین، صورت‌های در هم شکسته و نورپردازی نئون‌زده، تقلایی هستند برای تزریق حس هنری و تلاشی که در سطح می‌ماند و در غیاب عمق روایت، به کاریکاتوری از زیبایی‌شناسی بدل می‌شود.

موسیقی فیلم که توسط تسفی و دنیل لوپاتین ساخته شده‌اند، تنها نقطه‌ی قوت این اثر هستند و با قطعاتی همچون Wake Me Up، Red Terror، Blinding Lights و البته Hurry Up Tomorrow، ما شاهد موزیک ویدیویی هستیم که پیش از آن موسیقی‌هایش را شنیده بودیم.

آنچه در نهایت باقی می‌ماند، نه تجربه‌ای روان‌کاوانه یا درگیرکننده، بلکه نمایش فروپاشی یک ذهن مغرور است؛ ذهنی که دیگر نه توان دوست داشتن دارد و نه قدرت دیده شدن بدون ستایش.

تسفی که قرار بود نقش خود را بازی کند، بدترین بازی را ارائه داده است. او گاه بیش از حد اغراق‌آمیز و گاه همچون مجسمه‌ای بی‌روح است. در خاص‌ترین لحظه‌ها، او حتی از بازی در نقش خودش نیز ناتوان است.

در برش‌های نهایی فیلم، فردا عجله کن به قلمرویی نزدیک به وحشت می‌لغزد؛ اما حتی این تلاش برای ایجاد شوک هم نجات‌بخش نیست. چونان قطاری که از ریل خارج شده، فیلم به سوی پایانی بی‌سرانجام می‌شتابد، بی‌آنکه توانسته باشد مفهومی روشن، پرسشی عمیق، یا تجربه‌ای فراموش‌نشدنی خلق کند.

جمع‌بندی و نمره‌دهی

 نقد فیلم فردا عجله کن

بی‌شک Hurry Up Tomorrow تنها از دو گونه‌ی بصری بهره می‌گیرد:

  • نماهای بسته‌ی افراطی از چشم‌ها یا دهان‌ها
  • شات‌های چشمک‌زن و مه‌آلود از صحنه‌های مهمانی که در فضایی اغواگر می‌لولند

فیلم نه به درک تازه‌ای از سوبژکتیویته می‌انجامد و نه برهانی است برای هنر به‌مثابه رنج. بلکه همچون آیینه‌ای ترک‌خورده، تنها بازتابی‌ست از ژستی فلسفی که در فقدان محتوای حقیقی، به کارناوالی از وانمایی بدل می‌شود.

وب‌سایت فیگار به این فیلم نمره 3 از 10 را می‌دهد.

نظر شما درباره‌ی نقد فیلم فردا عجله کن چیست؟ لطفا نظرات خود را در بخش کامنت با فیگار در میان بگذارید.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *