آیندهی جهانِ ما توده تاریکی است که متغیرهای زیادی دارد. یکی از آنها هوش مصنوعی است. در نقد فصل 3 سریال عشق مرگ ربات ها به سراغِ جنسِ سوم میرویم.
Love, Death + Robots مجموعه تلویزیونی گلچین انیمیشن بزرگسالان در نتفلیکس است. فصل اول با ۱۸ قسمت در تاریخ ۱۵ مارس ۲۰۱۹ و فصل دوم با ۸ قسمت در تاریخ ۱۴ مه ۲۰۲۱ منتشر شد. این مجموعه توسط جاشوا دون، دیوید فینچر، جنیفر میلر و تیم میلر ساخته شدهاست. هر قسمت توسط تیمهای مختلف از طیف وسیعی از کشورها انیمیشنسازی شدهاست.
نقد فصل سوم عشق مرگ و ربات ها [قسمت 1 تا 4]
نقد فصل 3 سریال عشق مرگ ربات ها
خشونتِ مدل تارانتینویی و تصاویر زیبا و فوق تکنیکالِ قسمت آخر
سرانجام فصل سوم سریال Love Death Robots پخش شد که قسمتهایی جذاب و پیچده را برای بینندگان ارائه کرده است. در تحلیل فصل 3 عشق مرگ و رباتها (Love, Death + Robots) اثری ساخته تیم میلر (Tim Miller) و دیوید فینچر (David Fincher) به شمار میرود که به تازگی سومین فصل آن روی سرویس آنلاین نتفلیکس پخش شده است.
تحلیل Kill Team Kill (قسمت 5)
فرم دو بعدی این قسمت، انسان را به یادِ بازیهای جذاب و دوبعدیِ سگا میاندازد. درجه خشونت این قسمت شدیدا زیاد است اما در عین حال مولف سعی کرده خشونت را به فرم کمدی در بیاورد که موفق هم بوده. کیل تیم کیل مانند اکثر قسمتهای این سریال نگاهِ ناامیدی نسبت به آینده بشری دارد. نگاهی که در انتهای اپیزود با مرگِ همه اعضای تیم به اوج خود میرسد.
داستان گروه کشتار
یک جوخه نیروهای ویژه ایالات متحده به رهبری گروهبان مامور هستند تا هیولایی را نابود کنند. نیلسن برای بررسی مرگهای مرموز فرستاده میشود تا با یک خرس گریزلی که از نظر سایبرنتیکی پیشرفتهتر شده روبهرو شود. پس از از دست دادن برخی از اعضای خود، آنها با موریس روبرو می شوند.
نقد فصل 3 سریال عشق مرگ ربات ها
او توضیح میدهد که خرس به عنوان بخشی از یک آزمایش مخفی سیا برای توسعه سلاح های نظامی ساخته شده است، اما سرکش است. بازماندگان با موریس به پایگاه زیرزمینی بازگشتند تا ساکنان آن را قتل عام شده بیابند. نیلسن و یکی دیگر از اعضایش، میسی، موفق میشوند خرس را پایین بیاورند (تا سرشون درد نگیره)، اما آن خرس مکانیزم خود تخریبی را فعال میکند که کوه و بقیه را منفجر میکند.
تحلیل Swarm (قسمت 6)
این اپیزود بر اساس داستان کوتاه بروس استرلینگ به همین نام است. تهاجم برخلاف قسمت قبلی یک کارِ سه بعدی محسوب میشود. این اپیزود از جهت فلسفی به سراغ تعامل انسان و موجودات فرا زمینی و گونههای دیگر رفته است و جالب اینجاست که باز هم انسان است که کار خرابی میکند و به واسطه توحش و شهوتِ قدرتش معامله را بر هم میزند.
طبقِ روال کلی سریال ما در این قسمت هم به دنبال کاراکتر قدم به قدم راه میرویم و به کشف و شهودِ جهانی میپردازیم که هم برای ما و هم برای کاراکتر ناشناخته است. صداگذاری فوقالعاده و اَمبیانسِ صوتی خلاقانه از ویژگیهای این اپیزودِ خوش تمپو و خوش ساخت است.
داستان تهاجم
سایمون آفریل به عنوان بخشی از یک ماموریت تحقیقاتی دو ساله به یک منظومه ستارهای بیگانه میرسد که نژادی به نام Swarm در آن ساکن است. این دو با پیوستن به محقق دیگری به نام گالینا، به بررسی عملکرد درونی کندو Swarm میپردازند که از نژادها متعدد و دیگر گونههای بیگانه تشکیل شده است.
تحقیقات در مورد ایجاد یک دسته جدید که تابع انسان هستند، واکنش خصمانه کندو را تحریک میکند. سایمون و گالینا مانند بیگانگان متخاصم قبلی در کندو جذب میشوند. با استفاده از مواد ژنتیکی خود، انسانهای جدیدی توسط ملکه خلق خواهند شد تا به عنوان آنتیبادیهایی عمل کنند که به انسانهای آینده که برای مطالعه Swarm میآیند حمله کرده و آنها را بکشند.
تحلیل Mason’s Rats (قسمت 7)
برخلافِ قسمت 5 این قسمت یک کاریکاتور سه بعدی محسوب میشود. موشهای میسن با نمک و دوستداشتنی هستند، مانند خود میسن. نور این اپیزود نقطه قوت آن محسوب میشود. مولف به واسطه درکِ دقیق از نقاشی و انیمیشن نورِ فرمالیستی را بر کل این قسمت تابیده تا مخاطب درک بهتری نسبت به شوخیهای جذابِ ابزوردِ این اپیزود داشته باشد. نکته جالب توجه در مورد این قسمت، همزیستیِ میسن و یک گونه دیگر است که به واسطهی خشونت رباتها به وجود آمد. در ادامه به داستان فصل 3 سریال عشق مرگ ربات ها میپردازیم.
داستان موشهای میسن
در زمانی نزدیک به آینده در اسکاتلند، کشاورزی به نام میسون از کشف موشها در انبارش با استفاده از ابزار مضطرب است، احتمالا از بلعیدن محصول غلات اصلاح شده ژنتیکی او و حمله به او با کمانهایشان اذیت است. میسون با استفاده از خدمات شرکت کنترل آفات با فناوری پیشرفته Traptech، پنج لیزر پالس را در انبار خود نصب میکند.
لیزرها کار خود را به خوبی انجام میدهند اما در نهایت رهبر موشها موقعیت آنها را کشف میکند و سیستم دوربین هر لیزر را غیرفعال میکند و اجازه میدهد تا کار موشها را تمام کنند. در نهایت میسون حالا یک ربات تهاجمی متحرک شبیه عقرب میخرد.
برای چند روز آینده ربات کار خود را به خوبی انجام میدهد و باعث ناراحتی میسون میشود زیرا او مجبور میشود جسد موشهای دوستداشتنی را تماشا کند و حتی حمله ربات را می بیند و موش هایی را که می خواهند فرار کنند را می بیند. هنگامی که یکی از شات های لیزری لیوان او را از بین می برد، میسون به داخل انبار هجوم می آورد، اما موش ها را می بیند که در حال ایستادن قهرمانانه در برابر مکانیزم، از جمله استفاده از یکی از تراکتورهای خود، که اکنون با لیزر پالس گمشده به عنوان یک تانک مجهز شده است.
نبرد برای موشها بد پیش میرود تا اینکه رهبر آنها کنترلهای تانک را در دست میگیرد و آن را به داخل ربات میاندازد و باعث انفجاری بزرگ میشود. میسون با وحشت نگاه می کند که ربات آسیب دیده اما هنوز هم عملکردی خود را از لاشه ها بیرون می کشد و موش سرب را تعقیب می کند که او تلاش می کند رفقای بازمانده و زخمی خود را از پشت انبار تخلیه کند.
موش سربی یک هالبرد ساخته شده از کارد و چنگال را بلند می کند تا سعی کند برای همنوعانش وقت بخرد که صدای انفجار تفنگ ساچمه ای به صدا در می آید و ماشین می افتد. میسون که تحت تاثیر شجاعت موش ها در مواجهه با شانس های طاقت فرسا قرار گرفته، با آنها صلح می کند و گروه یک لیوان ویسکی که از دانه های میسون تقطیر شده است برمی دارند و با هم غروب خورشید را تماشا می کنند.
تحلیل In Vaulted Halls Entombed (قسمت 8)
در تالارهای مدفون انیمیشنی در فرم هایپر رئال است. این قسمت انسان را به یاد بازیهایی مانند کالافدیوتی میاندازد. این اپیزود با توهمِ چندخدایی دست و پنجه نرم میکند. درین قسمت با شیطانی (خدایی) عظیم روبرو شدیم که با پایانی نسبتا باز همراه بود.
داستان در تالارهای مدفون
یک تیم حمله نیروهای ویژه ایالات متحده برای نجات یک گروگان از دست شورشیان اعزام میشود. همانطور که آنها را به داخل تونلهای کوهستانی وارد میشوند، اجساد گروگانها و شورشیها را می یابند که توسط انبوهی از موجودات مرموز عنکبوت مانند خورده شده است.
جوخه سه مرد را در گروه از دست می دهد و سارج و هارپر تنها بازمانده ها هستند. گروهبان کولتارد و هارپر نور درخشانی پیدا میکنند و صدایی مرموز را دنبال میکنند و به اتاقی عمیقتر میآیند که یک خدای الدریچ را که قادر به نابود کردن جهان است زندانی کرده است.
خدا (شیطان) کولتارد را متقاعد می کند که او را رها کند. هارپر با کشتن او را متوقف می کند. سپس خدا تلاش می کند تا هارپر را متقاعد کند که آن را آزاد کند. شات آخر مربوط به این است که هارپر در حالی که زبانی بیگانه را زمزمه می کند، با چشمان بیرون زده به صحرا راه می رود. در ادامه داستان فصل 3 عشق مرگ ربات ها به آخرین قسمت خواهیم پرداخت.
بیشتر بخوانید:
تحلیل Jibaro (قسمت 9)
قسمت آخر فصل سه این سریال جذاب زیباترین و جذابترین و فلسفی ترین قسمت آن به شمار میرود. از ابتدای امر تصاویر سایکودلیکِ این اپیزود شما را جذب میکند. زیباییشناسانه است و فرمی بسیار مناسب برای محتوای هوشمندانه این قسمت.
میزانسنهای فیزیکالِ دخترِ محافظِ رودخانه انسان را متحیر میکند و همین فرم هم به محتوا کمک میکند و در خدمتش است. دختر از آن منطقه محافظت میکند و با صدایش بیگانه را دور میکند. برخی تصاویر این قسمت هم سورئال است ام در حد چند شات کوتاه است.
نقد فصل 3 سریال عشق مرگ ربات ها
بازی های تکنیکال و دکوپاژهای حساب شده و موسیقی و صداگذاری متحیر کننده و ریتم و تمپوی بالا، این قسمت را تبدیل به شاهکارِ فصل کرده کرده است. ما درین قسمت با قیامِ طبیعت علیهِ این انسانِ همیشه متجاوز و وحشی طرف هستیم. من به این قسمت به مثابه یک پرفومنس تئاتر نگاه میکنم و به تمامِ عواملِ این اپیزود حسادت میورزم.
قسمتهای قبلی سریال همگی بر اساس داستانهایی کوتاه بودند که توسط نویسندههای مختلف ارائه شدهاند ولی قسمت نهم فصل سوم، تنها قسمتی است که بر اساس این داستانهای کوتاه موجود نیست و داستانی متفاوت را بازگو میکند. علاوه بر این، این قسمت دیالوگی ندارد و از لحاظ بصری فوقالعاده و پر از هرجومرج است که گاهی اوقات بیش از حد و دیوانهکننده به نظر میرسد. به نظر این قسمت بهترین اپیزود فصل 3 عشق مرگ ربات ها باشد.
بیشتر بخوانید:
داستان جیبارو
یک زن مرموز پوشیده از طلا و جواهرات، گروهی از فاتحان و کشیشان را در یک دریاچه به سمت مرگ می راند. با این حال، شوالیه ناشنوا به نام جیبارو تحت تأثیر صدای آژیر مانند او قرار نمی گیرد و موفق می شود از او فرار کند. زن طلایی که کنجکاو شده، جیبارو را دنبال می کند و حتی در کنار او می خوابد.
ادامه بهترین قسمت فصل 3 عشق مرگ ربات ها هنگامی که جیبارو از خواب بیدار می شود، آن دو شروع به رقصی خشونت آمیز می کنند که در طی آن جیبارو بسیاری از طلا و جواهرات را از بدن زن طلایی جدا می کند. او جسد او را به داخل رودخانه میاندازد و سعی میکند با غارت خود را از بین ببرد، اما شنوایی خود را به دست میآورد و او را در برابر تماس زن طلایی آسیبپذیر میکند. او آن را دنبال می کند و مانند چندین مرد قبل از او در آب های دریاچه او غرق می شود.
بیشتر بخوانید:
- بهترین فیلم های علمی تخیلی 2022
- بهترین فیلم های فانتزی 2022
- بهترین فیلم های فضایی 2022
- بهترین فیلم های آخرالزمانی 2022
- بهترین فیلم های ماوراءالطبیعه 2022
- بهترین فیلم های نتفلیکس 2022
- بهترین فیلم های ترسناک نتفلیکس 2022
- بهترین سریال های نتفلیکس 2022
- بهترین فیلم های کوتاه نتفلیکس
- بهترین فیلم های ترسناک 2022
- بهترین فیلم های ترسناک نتفلیکس 2022
از همراهی شما تا انتهای نوشتار نقد فصل 3 سریال عشق مرگ ربات ها سپاسگزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار، آگاه کنید. شما میتوانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقالهها، نقد فیلم ، نقد سریال ، اخبار سینما و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسنده مهمان کلیک نمایید. در ضمن شما همراهان عزیز میتوانید به اینستاگرام فیگار جهتِ شناختِ مهمترین فیلم های ژانرهای مختلف و خلاصه نقد و بررسیهای فیلمهای روز دنیا مراجعه کنید.
یک منتقد و تحلیل گر در هنگام نقد ابعاد مختلف یک اثر و نقاط قوت و ضعف و مفاهیمش رو بررسی میکنه نه اینکه تنها داستان اثر رو خلاصه کنه و به عنوان نقد در سایت بذاره!
توصیه میکنم حتما چندین کتاب در رابطه با نقد کردن رو مطالعه کنید و تا آن زمان دست به کیبورد نبرید!
با تشکر.
شما در اسرع وقت به یک چشم پزشک و یا روان درمانگر مراجعه کنید. چون یا ندیدید و یا مشکل روانی دارید که نخواستید ببینید.
“این اپیزود بر اساس داستان کوتاه بروس استرلینگ به همین نام است. تهاجم برخلاف قسمت قبلی یک کارِ سه بعدی محسوب میشود. این اپیزود از جهت فلسفی به سراغ تعامل انسان و موجودات فرا زمینی و گونههای دیگر رفته است و جالب اینجاست که باز هم انسان است که کار خرابی میکند و به واسطه توحش و شهوتِ قدرتش معامله را بر هم میزند.” همین یک بخش رو به طور تصادفی از متنم انتخاب کردم. اگه فک میکنید این داستانه و تحلیل نیس…
با تشکر
آرمین متن تو حاکی از خشم هست ای کاش کوبیدن دیگری به تو کمک کنه. به نظرم از اینکه دست به قلم نمیبری و جسارت انتشار تفکراتت را نداری عصبانی هستم این را دارم دوستانه میگم.
اشتباه نوشتم
*عصبانی هستی
این نقد نیست خلاصه داستانه
منکه عاشق این بخش یعنی جیبارو هستم بسیار معنادار است و در رابطه با معنای درونی انسانها صحبت میکند اینکه عدهای به او حملهور میشوند و در نهایت مردی که او را متحیر کرده طلاهایی که زن تصور میکند به واسطه آن ارزشمند شده را غارت میکند اما زن متوجه میشود ارزش ذاتیاش برخلاف تفکرش وابسته به آن زیورها و حتی سلاح دفاعیاش یعنی صدایش نبوده این اپیزود نوعی «حافظ تو خود حجابی از میان برخیز» را به شکلی مدرن عنوان کرده چون زمانی که این حجاب و زیور آلات غارت میشود زن پس از مدتی به ارزش درونی خودش پی میبرد. مثل زنانی که شخصیت اجتماعی، چهره و جنسیت خود را دلیلی برای جذب کردن دیگران میدانند علیرغم اینکه شاید شخص واقعی از اینها فرار کند و همینها مانع از ایجاد رابطه صمیمی و عمیق شود و همینها حجابی باشد تا زن بتواند با واقعیت درونیاش ارتباط برقرار کند. من خیلی خیلی ممنونم که کسی در ا ین رابطه در اینترنت پیام گذاشته و مطمئنم خیلی ها به این صفحه سر میزنند اما شاید حوصله نوشتن و تشکر کردن را نداشته باشند.