همنواز

تحلیل و نقد فیلم جاده خاکی ؛ شعری ابزورد با تِمِ سرکوب

نقد فیلم جاده خاکی به فیلمی جذاب و زیبا می‌پردازد که از جهت مولفه‌های فرمالیستی خودش را از سینمای کلیشه‌ایِ ایران کنده و به اروپا نزدیک کرده است.

از ابتدای امر مخاطب متوجه می‌شود که با اثری متفاوت طرف است. از فیلم‌برداری تا فیلم‌نامه و بازی‌ها ابزورد و فرم محور هستند. بازیِ خوب و البته تکراریِ معجونی هم زغال درونِ آتشِ ابزوردیسمِ فیلم ریخته است. بچه سوال می‌پرسد کجاییم؟ والد جواب می‌دهد مُردیم. فیلم مرموز است و به مخاطب اجازه کشف و شهود می‌دهد و البته که تعلیق در وهله اول فیلم را دراماتیزه می‌کند.

تحلیل و نقد فیلم جاده خاکی

شعری ابزورد با تِمِ اومانیسم

فهرست مطالبی که در نوشتار نقد فیلم جاده خاکی خواهید خواند به شرح زیر است:

نقد فیلم جاده خاکی
نقد فیلم جاده خاکی

فیلم جاده خاکی اولین ساخته‌ی پناه پناهی است که امسال، برای نخستین‌بار در بخش دوهفته کارگردانان جشنواره کن به نمایش درآمد و از شانس‌های جایزه‌ی دوربین طلایی این جشنواره نیز محسوب می‌شد. این فیلم که با استقبال غیرمنتظره منتقدان مواجه شده بود، در ادامه نمایش‌های بین‌المللی خود، در نهایت توانست جایزه‌ی بهترین فیلم فستیوال لندن را از آن خود کند.

فیلم که سفری جاده‌ای و خانوادگی را دست‌مایه قرار داده و با وجود ایجاد فضای کمدی ابزورد در سطح ظاهری، در لایه‌های زیرین خود احساسات غم و اندوه ناشی از موضوع اصلی‌اش را دائما سرکوب می‌کند. از این نظر، با فیلمی کمدی-تراژیک روبه‌رو هستیم که عناصر اصلی‌اش در خدمت چنین هدفی به کار گرفته شده‌اند.

ساختار

نقد فیلم جاده خاکی
نقد فیلم جاده خاکی

شروع موسیقایی روی گچِ پای پدر (حسن معجونی) و دیالوگ‌های روان و باورپذیرِ رایانِ سرلک انسان را به ادامه فیلم امیدوار می‌کرد. سپس مشخص می‌شود که با فیلمی جاده‌ای و داخلِ ماشینی طرف هستیم. سبکی که (داخل ماشینی) جناب کیارستمی از سلاطینش محسوب می‌شود.

پلان‌های سیمتریکِ کارگردان شدیدا در خدمت محتواست. شما را به پلانِ خیره شدن حسن معجونی به روبرو در معیت موسیقی و غمِ بِکرِ درون چشمانش ارجاع می‌دهم. نامعلوم بودنِ داستان در ابتدای کار و جاده و ماشین ذهن من را کمی به پذیرایی ساده ارجاع داد که پر بی‌راه هم نبود. اما در کلیت کار خدای دو فیلم متفاوت است.

در روند فیلم‌نامه خللی وارد نبود بجز سکانس ورودِ آن دوچرخه‌سوار با انبوهی از دیالوگ‌های بی‌سروته. به نظرم نیازی به آن کاراکتر و آن موقعیت نبود. فیلم را از تمپو انداخت و ریتمی تصنعی به فیلم القا کرد. در عین حال لازم به ذکر است دوچرخه‌سوار شدیدا بد بازی ‌می‌کرد.

Hit the Road

نقد فیلم جاده خاکی
نقد فیلم جاده خاکی

برداشت‌های دوربین ثابت همان‌قدر خوب از آب درآمده که اکثرِ لانگ‌شات‌ها بد. شما را ارجاع می‌دهم به دور شدن موتور سوارِ با ماسک از ماشین و یا یا گم شدنِ خانواده بین دوراهیِ روستای حسن علی. سکانس‌پلان‌ها هم شدیدا تکنیکال بودند. سکانسِ گفتگوی حسن معجونی با پسرش لب رودخانه و سیب خوردنش را به خاطر بیآورید.

یک دیالوگ و موقعیت هم بود که برایم عجیب بود. قضیه انتخابِ پوست توسطِ مسافرِ قبلی برای بعدی احمقانه به نظر می‌رسید. تا جایی که پیرمرد گفت این یک رسم است و این مسئله حل شد تا چند ثانیه بعد که معجونی پوستِ سفید را انتخاب می‌کند و پیرمرد می‌گوید سفید خوب نیست چون از دور مشخص می‌کند و نفر موقع خروج از مرز لو می‌رود. خب اگر این‌طور است اصلا چرا پوستِ سفید بین گزینه‌هاست؟

نماد

نقد فیلم جاده خاکی
نقد فیلم جاده خاکی

به نظر می‌رسد جسی (سگ) نمادی باشد از خودِ پسرِ بزرگِ خانواده. او از ابتدا مریض بود (پسر هم از جهتِ روانی مریض است، افسردگی، غمِ جدایی و غربت و…). قصد دارند او را رها کنند (پسر هم قرار است رها شود). هرجا ولش می‌کنند دوباره برمی‌گردد (پسر وابستگی‌اش را به خانواده از دست نداده و بلعکس).

در آخر هم با مرگش از او خداحافظی می‌کنند و رابطه‌شان قطع می‌شود (که البته این فرصتِ خداحافظی در مورد پسر برایشان ایجاد نشد که این هم در نوعِ خود کنایه‌ای به شرایطِ بدِ زندگیِ یک انسان در ایران است). در همین نقطه است که من به فیلم‌هایی مانند مجبوریم که سطحی نقد می‌کنند و تقلیل‌گرایی می‌تازم. (نقد ساختاری فیلم مجبوریمِ درمیشیان) ببینید در این فیلم (جاده خاکی) چقدر شاعرانه و عمیق نقد صورت گرفته. نقطه به نقطه این فیلم نقد اجتماعی دارد اما نه در سطح و این یک موفقیت برای فیلم‌سازِ خوبِ این فیلم محسوب می‌شود.

Hit the Road

نقد فیلم جاده خاکی
نقد فیلم جاده خاکی

دندان‌درد به نظر می‌رسد نمادی از دردِ نحفته‌ی این پدرِ به ظاهر بیخیال باشد و در وسعتِ عمیق‌تر دردِ درون این جامعه‌ی خراب که هر روز بیش‌تر از دیروز ریشه می‌دواند و هر روز ما را از عزیزانمان دورتر و دورتر می‌کند. این درد در جای جای جامعه رخنه کرده، در هر خانواده به نوعی و هر رابطه به نوعی دیگر. دریاچه‌ی نیمه‌خشکِ اورمیه هم در همین راستا کارکرد دارد.

در دیدگاه عرفی آکادمیک مورد اشاره، نمادها چیزهایی هستند که در زندگی روزمره به کار می‌روند و معمولا به معنای نشانه یا کنش‌هایی هستند که قرار است بر اساس مجموعه هنجارها یا قراردادهای مشترکی، معنایی را به فردی دیگر انتقال دهد. پس از آن جا که نماد جایگزین چیز دیگری است حامل و ناقل معناست، هرچند که میان نماد و آن چیز پیوندی ضروری وجود ندارد (بنابراین، نماد در رویکرد حکمی نخست، حقیقتی وجودی و غیر قراردادی و در رویکرد دوم، تابع قراردادهای بشری است، همانگونه که پیرس نیز آن را بدین سان در نشانه‌شناسی خود به کار می‌برد).

بازیگری

نقد فیلم جاده خاکی
نقد فیلم جاده خاکی

در خصوصِ بازی‌های حرفی برای گفتن نمی‌ماند. همان‌طور که پیش‌تر عرض شد آقای معجونی بازیِ همیشگی و تکراری‌اش را به نحو احسن به نمایش می‌گذارد. درست است که بازیِ او تکراری است اما کار می‌کند و همین برای من مهم است. حال می‌خواهد صد اثر دیگر را هم همین‌طور بازی کند.

خانم پناهی‌ها در وهله اول من را مشکوک کرد. حسِ مادری را نمی‌داد. شلخته و بی‌هدف به نظر می‌رسید بازی‌اش اما رفته رفته متوجهِ سرکوبِ حسی در او شدم که به واسطه نگرانی‌اش نسبت به خروجِ قاچاقیِ پسرش از مرز ایران شدم. او این سرکوب را به نحو احسن به نمایش می‌گذاشت و بازی‌اش در سکانسی که آهنگ شهرام شب‌پره را می‌خواند و گریه می‌کرد تحسین برانگیز بود.

Hit the Road

نقد فیلم جاده خاکی
نقد فیلم جاده خاکی

امین سیمیار (برادر بزرگ) به نظر بازیگرِ تئاتر است (البته اطلاعی ندارم). او با دوربین نا آشناست. به وضوح حضور دوربین را حس می‌کند و بازی‌اش به همین واسطه تصنعی و بیش از حد سوار بر تکنیک به نظر می‌رسد. سیمیار خیلی پایین‌تر از سه بازیگر دیگر ایفای نقش می‌کند. به نظر اساتیدی مانند خانم پناهی‌ها و آقای معجونی نتوانسته‌اند در طول فیلم‌برداری و پیش از آن به او کمک کنند.

رایان سرلک (برادر کوچک) شدیدا درکِ موقعیتِ بالایی دارد. او پوزیشن خود را در فیلم تمام و کمال درک کرده و تکنیک و حس را متوازن اجرا می‌کند. نسبت به حضورِ دوربین آگاهی دارد اما آن را بروز نمی‌دهد (کاری که سیمیار می‌کند). او روی ریتمِ حسن معجونی سوار شده و می‌تازد. با سایر بازیگران نیز شدیدا هماهنگ است. به نظرم اسم رایان سرلک را در یکی دو دهه آینده بسیار بشنویم. البته لازم به ذکر است اثرات مثبتِ تمرین بسیار و دورخوانیِ بسیار پیش از فیلم‌برداری کاملا در بازیِ بازیگران مشخص است.

فیلم‌نامه

نقد فیلم جاده خاکی
نقد فیلم جاده خاکی, داستان فیلم جاده خاکی, تحلیل فیلم جاده خاکی

پیرنگ داستانی فیلم جاده خاکی به طور کلی بر شالوده‌ی تعلیق و کنجکاوی بنا شده و بر همین اساس پیش می‌رود. از یک سو، پیرنگ قصه از علت اصلی مهاجرت پسر جوان اطلاعاتی به تماشاگر نمی‌دهد، اما از خلال گفتگوی مادر با پسر می‌توان دریافت که این مهاجرت، برخلاف آنچه در ابتدا به نظر می‌رسد با تصمیم فردی پسر می‌تواند انجام نگیرد.

به عبارت دیگر در داستان فیلم جاده خاکی، فیلم با مبهم نگه داشتن علت مهاجرت و اشاراتی مبنی بر اجتناب‌پذیر بودن آن، فرجام این سفر خانوادگی را نیز در هاله‌ای از ابهام قرار می‌دهد. بالأخره این مهاجرت انجام می‌پذیرد؟ آیا قرار است در طول این سفر، شاهد اتفاقات یا وقایعی باشیم که نظر پسر جوان را تغییر می‌دهد یا خیر؟

آیا مهاجرتش با موفقیت انجام می‌شود؟ از سوی دیگر، شرط بروز ندادن غم و اندوه، گریه نکردن و پنهان کردن راز این سفر از پسر کوچک‌تر به محملی برای تعلیق فیلم تبدیل می‌شود. برملا نشدن راز مهاجرت برادر بزرگ‌تر چه اهمیتی دارد؟ چون حال خوبِ بی‌خیال برادر کوچک را خراب می‌کند و مهم‌تر اینکه، رابطه معصوم و مهرآمیز او با سرزمینش را برهم‌می‌زند.

Hit the Road

نقد فیلم جاده خاکی
نقد فیلم جاده خاکی, داستان فیلم جاده خاکی, تحلیل فیلم جاده خاکی

پسرکی که جز زیبایی در سرزمین مادری چیزی نمی‌بیند و در کنشی تکراری، بر خاک سرزمین و به خاطر زیبایی‌هایش بوسه می‌زند. غیر از این دو خط اصلی تعلیق و کنجکاوی، اکثر بخش‌های دیگر فیلم بر سکانس‌های گاهی طولانی گفتگوی اعضای خانواده با هم، موقعیت‌های کمیک و طنزهای کلامی با محوریت پسربچه‌ی پرانرژی خانواده، و تعامل با قاچاق‌برهای محلی برای هماهنگی رفتن به آن سوی مرز (با ارجاع به فیلم کوتاه حیوان اثر بهمن و بهرام ارک) متکی است. علاوه بر این، هر چه به پایان فیلم نزدیک‌تر می‌شویم، غافلگیری در سبک بصری فیلم بیشتر خودنمایی می‌کند. تا جایی که به طرز غیرمنتظره‌ای حتی دیوار چهارم هم شکسته می‌شود و شخصیت‌ها مستقیما در دوربین خیره می‌شوند.

فرم

نقد فیلم جاده خاکی
نقد فیلم جاده خاکی, داستان فیلم جاده خاکی, تحلیل فیلم جاده خاکی

در تحلیل فیلم جاده خاکی فیلم فرم‌های جدیدی را تست می‌کند. از فواصل و کوه و دریا کار می‌کشد. به ادیسه‌ی کوبریک رفرنس می‌دهد و در یکی از سکانس‌های واپسین، مادر در آسمان به دنبالِ پسرش می‌گردد در صورتی که پدر و پسرِ کوچک به فضا می‌روند. همان‌طور که گفته شد دیوار چهارم را می‌شکند و پسر کوچک با نگاه به دوربین آهنگِ شب‌زده‌ی جنابِ ابی را می‌خواند. در شکل‌گیری این فرمِ تجربی آهنگ‌های خانم‌ها مرضیه و هایده و آقایان ابی و شب‌پره نقشِ جذابی را به عهده داشتند.

بیشتر بخوانید:

از همراهی شما تا انتهای نوشتار نقد فیلم جاده خاکی سپاس‌گزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار، آگاه کنید. شما می‌توانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقاله‌ها، نقد فیلم ، نقد سریال ، اخبار سینما و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسنده مهمان کلیک نمایید. در ضمن شما همراهان عزیز می‌توانید به اینستاگرام فیگار جهتِ شناختِ مهمترین فیلم های ژانرهای مختلف و خلاصه نقد و بررسی‌های فیلم‌های روز دنیا مراجعه کنید.


13 thoughts on “تحلیل و نقد فیلم جاده خاکی ؛ شعری ابزورد با تِمِ سرکوب

  1. فیلم جاده خاکی اثر دختر آقای پناهی
    متاسفانه بیش از یکساعت از عمر خود را صرف دیدن این فیلم سراسر بی هدف که باالفاظ مثلا کمیک سعی بر لطافت تخیلی کرده بود…. اثری بسیار سخیف و پیش پا افتاده…. کلمات و جملات زشتی که در شان خانواده نویسنده و کارگردان هست و نه در شان خانواده ایرانی… کافیست تحقیق کنید از لغت پرمعنای “شاش” و “شاشیدن” چندبار در این فیلمفارسی استفاده شده. گویا در خانواده این کارگردان زن و مرد به راحتی از چنین دیالوگهایی استفاده میکنند…متاسفم که این همه هزینه صرف ساخت چنین فبلمهای سیاهی میشود و چه زمانهایی که برای دیدن آن تلف خواهدشد بدون کوچکترین درس و پند و اندرز و مفهوم واقعی زندگی…از چنین پدری واقعا بعید بود وهست…فیلمی کاملا سطحی و دم دستی که به هیچ وجه ارزش یک پنی هم ندارد. این متن نوشته شد برای کسانیکه برای خود و وقت خود ارزش فایلند که بااین فیلم تباه نکنند این گوهر خویش را. در انتها از بازیگران این اثر هم بسی شگفتی است که تن به بازی در این فیلم داده اند.
    بدرود.

    1. با احترام. یک اثر هنری به واسطه فضاش از هر کلمه و لفظی میتونه استفاده کنه. هنر محدودیت نمیشناسه و اینکه شما کلا از این فیلم شاشیدن رو فهمیدی هم جای بسی تفکر داره.

  2. متاسفانه یه فیلم بدون فضای مناسب بدون هدف و پیام مشخص .. فقط برای نمایش در جشنواره کن…!!!!!
    فیلمی که برای نمایش داخل خوب نباشه بدرد نمایش در فراموشخانه میخوره 😁😁😁

  3. بهترین آثار دنیا چه فیلم و چه سریال، در همه‌شون خشم، تجاوز، رابطه جنسی، کلمات و الفاظ رکیک وجود داره چون ماهیت اون فیلم با این‌ها بیان میشه…شما بهتره بشینین و راز بقا ببین فقط حواستون باشه فصل جفتگیری رو بزنین جلو.
    باعث تاسفه که در کل این فیلم که یک ساعت و نیم، سراسر احساسات بود شما چسبیدین به `شاش`.

  4. متاسفانه حیف هزینه و وقت که صرف ساخت چنین موضوعی شد.
    متاسفانه مشخص نیست کارگردان تو چه فازی بودن که این فیلم رو ساختن. برادر من سوژه واسه ساخت نداری بیا ده تا فیلمنامه سینمایی خوب دارم بدم بهت.
    واقعا جملات و رفتار و کردار در شأن و فرهنگ ما ایرانی ها نیست.
    یک خانواده تمام سیگاری که مادر سیگار دهان پسرش میگذارد و با عرض معذرت فقط حرف از شاشیدن و سگ بازی در اون دیده میشه. واقعا افتضاحه. من موندم رو چه حسابی این فیلم جایزه گرفته.دوستی گفته فیلم سراسر از احساسه. بنده که 30 سال عمرمو فقط فیلم دیدم هیچ حسی در این فیلم ندیدم.

  5. فیلمی بسیار زیبا وزنده.غم سنگین و درد ناک بدون علاج مهاجرت فرزندان را به روشنی نشون میده.غمی که شاید از زمان تولد یه بچه در دل هر مادر پدری سایه بندازه

  6. اتفاقا بر خلاف عقیده بعضی خیلی هم فیلم جالب و تاثیر گذاری بود اگه بیننده اولشو ببینه تمایلی برای دیدن ادامش نداشته باشه فیلم اونو به دنبال خودش میکشونه دقیقا تا آخرین لحظه و همین بزرگترین نقطه قوتشه همین دوستان مخالف میتونستن اوایل وقتی فهمیدن فیلم خوبی نیست دیدنشو رها کنن ولی اینکارو نکردن و تا پایان ادامه دادن و این یعنی فیلم خوب . از بس به کلیشه های صدا و سیمایی که سرتا سر محدودیت و سانسور عادت کردیم دیگه خودسانسور شدیم یکی دیگه از نکات تاثیر گذار فیلم وجود ترانه های ماندگار بزرگان موسیقی بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *