در این نوشتار به یکی از بهترین فیلمهای روانشناختی ترسناک تاریخ سینما با بازی آنتونی هاپکینز خواهیم پرداخت. در ادامه با فیگار همراه بمانید.
خلاصه داستان را میشود به این شکل گفت که: یک کارآموز اف بی آی با یک قاتل زنجیره ای متحد میشود تا رشته ای از قتلهای وحشتناک را متوقف کند.
موفقیت فیلم را میتوان به طراحی استادانه (و بازی درخشان) دو شخصیت اصلی یعنی قهرمانی راغب، کلاریس استارلینگ، و سایه (یا آنتاگونیست) او، هانیبال لکتر، نسبت داد. شخصیت پردازی آنها چنان قدرتی دارد که گاهی سفر کلاریس در طول این فیلم را تحت الشعاع قرار میدهد.
سفر کلاریس یا ماجراجویی او یک مراسم گذار است که در هر دو سطح روانشناختی و جسمانی عمل میکند. کلاریس باید برای اینکه قاتل زنجیره ای، «بوفالو بیل»، را از جنبه جسمانی شکست دهد با نیروی روانشناختی ذهن لکتر روبه رو شود.
نقد فیلم سکوت بره ها (The Silence of the Lambs 1991)
تحلیل ساختاری روایت جاناتان دمی
در نوشتار نقد فیلم The Silence of the Lambs با مطالبی که زیر فهرست شده است روبرو خواهید شد:
- تحلیل ساختاری روایت جاناتان دمی
- تحلیل روانشناختی
- دعوت مبهم لکتر
- بوفالو بیل
- معامله
- فریاد بره ها
- حرص زدن برای چیزی که هر روز می بینی
- تجدید حیات
- عوامل فیلم
هانیبال لکتر (آنتونی هاپکینز):
فکر میکنی اگه کاترین بیچاره رو نجات بدی میتونی جلوی اونها رو بگیری، نه؟ فکر میکنی اگه کاترین زنده بمونه، دیگه در تاریکی از صدای فریاد وحشتناک بره ها از خواب نمیپری.
تحلیل روانشناختی
دانشکده اف بی آی در کوانتیکو دنیای عادی کادت کلاریس استارلینگ است. کلاریس، مصمم و باهوش، آرزو دارد بعد از فارغ التحصیلی برای جک کرافورد در واحد علوم رفتاری اف بی آی کار کند، مسئله بیرونی او.
کلاریس شیفته پدرش، کلانتر شهر، بوده است و بعد از به قتل رسیدن او، در ده سالگی، احساس خلاء میکرده است. مسئله درونی کلاریس این است که با انجام یک کار ارزشمند با مرگ پدرش کنار بیاید.
این مسئله در حالی شکل گرفته که دنیای عادی جک کرافورد دچار نا آرامی و اغتشاش است. یک قاتل زنجیره ای که پوست قربانیان خود را میکند و به همین دلیل با نام مستعار «بوفالو بیل» مشهور شده، همچنان از دست اف بی آی میگریزد.
کرافورد، که تحت تأثیر تحصیلات و اشتیاق کلاریس قرار گرفته، «مأموریتی» را به او پیشنهاد میکند: متقاعد کردن هانیبال لکتر، قاتل زنجیره ای زندانی، به پر کردن یک پرسشنامه. کلاریس دعوت او را با کمال میل میپذیرد، اما او قبل از رفتن هشدار مهمی به کلاریس میدهد:
تو نباید بگذاری هانیبال الکتر وارد ذهن تو شود.
کلاریس با دکتر چیلتون، ملاقات میکند که فورا قواعد ارتباط با لکتر «هیولا» را به او می آموزد. او عکس یکی از قربانیان لکتر را به کلاریس نشان میدهد، که هشداری است درباره عواقب رعایت نکردن این قواعد.
کلاریس قبل از رسیدن به دکتر لکتر «آدمخوار» باید مسیر ناراحت کننده ای را از میان هم بندهای او، که زیر لب حرفهای زشت و توهین آمیزی میزنند، طی کند.
گرچه کلاریس را تحت تأثیر قرار میدهد، اما در انجام ماموریت خود با شکست روبه رو میشود؛ لکتر از پر کردن پرسشنامه کرافورد امتناع میکند و کلاریس را از دنیای ویژهای که قرار بود پای در آن بگذارد بیرون میراند.
در حین خروج کلاریس، یکی از زندانیها چیزی را به روی صورت کلاریس میپاشد. لکتر، که عصبانی شده، پوزش میخواهد و با یک آزمون، امکان پیشروی کلاریس را فراهم میکند: دیدن یکی از بیماران قدیمی او، دوشیزه مافت.
دعوت مبهم لکتر
کلاریس دعوت مبهم لکتر را حل میکند، او خانه ای را پیدا میکند که به دوشیزه هستر مافت تعلق دارد. داخل خانه، ماشینی پیدا میشود که در آن یک مانکن مؤنث بی سر و سرِ یک مرد که در ظرف شیشه ای نگهداری میشود قرار دارد.
لکتر اعتراف میکند که سر متعلق به یکی از بیماران سابقش به نام راسپیل است و کلاریس احساس میکند این قضیه با بوفالو بیل بی ارتباط نیست. لکتر قبل از اینکه چیز بیشتری بگوید پیشنهاد میکند در ازای ارائه شرح حالی از وضعیت روانی بوفالو بیل، اتاقی با چشم انداز و دور از دکتر چیلتون به او داده شود، مسئله بیرونی لکتر. لکتر بر اضطراری بودن موضوع تأکید میکند: بوفالو بیل حتما به دنبال قربانی بعدی است.
بوفالو بیل
حق با اوست، بوفالو بیل کاترین مارتین را به داخل وانت خود میکشاند و تیک تاک ساعت را آغاز میکند. تصمیم گیری درباره پیشنهاد لکتر به بعد موکول میشود در حالی که کلاریس دعوت مهمتر کرافورد را با طیب خاطر میپذیرد و به ویرجینیای غربی میرود تا در کالبدشکافی یکی از قربانیان بوفالو بیل شرکت کند.
او اکنون از آستانه روایت عبور کرده و وارد دنیای ویژه شده است؛ کلاریس با جدیت روی پرونده بوفالو بیل کار میکند، کرافورد بسرعت کلاریس را با جزئیات پرونده آشنا میکند. کلاریس شرح حال خود را از بوفالو بیل ارائه میکند که مورد تأیید کرافورد قرار میگیرد.
بیشتر بخوانید:
آزمونهای کلاریس در اتاق تشریح ادامه میابد. کلاریس شفیره یک حشره را که در دهان قربانی گیر کرده پیدا میکند و آن را پیش دو حشره شناس، میبرد و آنها موفق میشوند این سرنخ مهم را به عنوان نوع کمیابی از شب پره شناسایی کنند.
در بازگشت به دانشکده، کلاریس گزارشی خبری را تماشا میکند که ربوده شدن کاترین مارتین توسط بوفالو بیل را اعلام مینماید. مادر کاترین، سناتور آمریکایی روث مارتین، برای آزادی دخترش التماس میکند.
معامله
این دعوت دولت را تا بالاترین سطوح به حرکت در می آورد. خطر افزایش میابد و کرافورد را وادار میکند (با استفاده از کلاریس به عنوان نماینده خود و با یک راهیابی سریع و جسورانه) با لکتر معامله کند: اتاق با چشم انداز در ازای شرح حالی از بوفالو بیل. لکتر به این شرط میپذیرد که کلاریس به سؤالات او پاسخ دهد.
کلاریس باید چیزهایی را درباره خودش بگوید و به لکتر اجازه دهد تا وارد ذهن او شود. کلاریس میپذیرد و به بدترین خاطرات دوران کودکی خود اعتراف میکند: مرگ پدرش
دکتر چیلتون معامله قلابی اف بی آی با لکتر را فاش میکند و رابطه کلاریس را با لکتر به هم میزند، یک آزمون بزرگ.
کلاریس در تلاش برای تجدید حیات بخشیدن به رابطه شان، طراحی های لکتر را به عنوان معذرت خواهی به او پس میدهد، اما در عین حال حقیقت را طلب میکند. لکتر او را به طرف پرونده های مرتبط با این مورد هدایت میکند.
فریاد برهها
او از نکته ساده ای درباره شخصیت بوفالو بیل پرده بر میدارد: ما با «حرص زدن برای چیزی که هر روز میبینیم» آغاز میکنیم. لکتر قبل از اینکه چیز بیشتری بگوید کلاریس را مجبور به اعتراف به آزمون بزرگ دوران کودکی خود میکند، زمانی که نتوانست مانع از قتل عام بره های بهاری شود. کلاریس هنوز هم در تاریکی شب با صدای فریاد برهها از خواب میپرد و اعتراف میکند که اگر بتواند کاترین را نجات دهد، فریاد بره ها متوقف میشود، مسئله درونی او.
کلاریس به لکتر فشار می آورد که اسم بوفالو بیل را فاش کند، اما دکتر چیلنون مانع میشود. کلاریس از دست محافظان فرار میکند و پرونده را از دست لکتر میگیرد. انگشتان لکتر روی انگشتان کلاریس مکث میکند؛ تنها باری که آن دو تماس جسمی برقرار میکنند.
بیشتر بخوانید:
با توجه به شناختی که از روشهای شیطانی لکتر داریم، این لحظه ساده در فیلم حکم یک آزمون بزرگ پر تنش را دارد. کلاریس به معنای واقعی مفهوم مرگ را لمس میکند و دکتر کلاریس را آزاد میکند.
حرص زدن برای چیزی که هر روز می بینی
جان به در بردن از این آزمون بزرگ بصیرت تازه ای به کلاریس میدهد تا سرنخ لکتر را حل کند، (حرص زدن برای چیزی که هر روز می بینی). بوفالو بیل اولین قربانی خود، فردریکا پیمل، را میشناخت. کلاریس پاداش خود را گرفته است.
کلاریس از خانه فردریکا بیمل دیدن میکند و اتاق خیاطی او را میابد. ساسون های الماس شکلی که روی یک لباس ناتمام دیده میشود مشابه با پوست کنده شده یکی از قربانیان اخیر است.
این کشف راه بازگشت کلاریس است. با کرافورد تماس میگیرد تا خبر را به او بدهد، اما کرافورد میگوید که هویت بوفالو بیل، جیمی گامب، را شناسایی کرده اند و الان در راه محل زندگی او هستند.
کلاریس پیشنهاد میکند به شیکاگو برود (تا سفر خود را برای گرفتن بوفالو بیل به نتیجه برساند)، اما کرافورد از او میخواهد همان جایی که هست بماند و رابطه جیمی گامب و بیمل را کشف کند.
تجدید حیات
همزمان با هجوم اف بی آی به خانه ای که تصور میشود محل زندگی جیمی گامب است، کلاریس به شکلی غیرمنتظره خانه واقعی او را پیدا میکند. او یک شب پره بسیار بزرگ را میبیند، شب پره کمیابی که طرحی شبیه به جمجمه انسان بر بدنش نقش بسته، هشداری که آغازگر سکانس تجدید حیات کلاریس است.
کلاریس در داخل خانه به تعقیب گامب میپردازد، کاترین را که در چاهی به اسارت افتاده پیدا میکند و وقتی تصادفا به اتاق پوست کنی گامب میرسد گامب برق را قطع میکند. کلاریس در محاصره تاریکی و مرگ نمیداند که گام عینک محافظ مادون قرمز به چشم زده و او را دنبال میکند.
بیشتر بخوانید:
- بهترین فیلم ها بر اساس انیمیشن های محبوب
- بهترین فیلم های 2022 براساس بازی های ویدیویی
- بهترین سریالها
گامب او را ریشخند میکند و اسلحه اش را بالا می آورد. اما کلاریس صدای چخماق تفنگ را میشنود، بر میگردد و گامب را با شلیک گلوله میکشد، و به این ترتیب تجدید حیات او کامل میشود.
سفر کلاریس چندین اکسیر به همراه دارد. پرونده حل میشود، بوفالو بیل میمیرد و کاترین نجات پیدا میکند. کلاریس فارغ التحصیل میشود. در جشن فارغ التحصیلی، کرافورد به کلاریس اطمینان میدهد که پدرش به او افتخار میکند. لکتر به او اطمینان میدهد که آزادی اش خطری برای کلاریس ندارد. دنیا با وجود کلاریس جالبتر است. لکتر اکسیر زندگی را به کلاریس هدیه میکند. تصویر محو می شود.
عوامل فیلم
- کارگردان: جاناتان دمی
- تهیهکننده: رون بزمن ادوارد ساکسون و کنث اوت
- نویسنده: توماس هریس (داستان) و تد تلی (فیلمنامه)
- بازیگران: جودی فاستر، آنتونی هاپکینز، اسکات گلن، تد لواین، آنتونی هیلد، بروک اسمیت، کیسی لمونز
- موسیقی: هاوارد شور
- فیلمبردار: تاک فوجیموتو
- تدوینگر: کریگ مککی
- توزیعکننده اوریون پیکچرز
- تاریخهای انتشار: ۳۰ ژانویه ۱۹۹۱ (نیویورک) و ۱۴ فوریه ۱۹۹۱ (ایالات متحده)
- مدت زمان: ۱۱۸ دقیقه
- زبان: انگلیسی
- هزینه فیلم: ۱۹ میلیون دلار
- فروش گیشه: ۲۷۲.۷ میلیون دلار
بیشتر بخوانید:
- بهترین فیلمها و سریالهای 2022
- بهترین فیلمها و سریالهای 2021
- بهترین فیلمها و سریالهای IMDB 2022
- بهترین فیلم های نتفلیکس 2022
- بهترین فیلم های ترسناک نتفلیکس 2022
- بهترین سریال های نتفلیکس 2022
- بهترین فیلم های کوتاه نتفلیکس
از همراهی شما تا انتهای نوشتار نقد فیلم سکوت بره ها سپاسگزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار، آگاه کنید. شما میتوانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقالهها، نقد فیلم ، نقد سریال ، اخبار سینما و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسنده مهمان کلیک نمایید. در ضمن شما همراهان عزیز میتوانید به اینستاگرام فیگار جهتِ شناختِ مهمترین فیلم های ژانرهای مختلف و خلاصه نقد و بررسیهای فیلمهای روز دنیا مراجعه کنید.