افشاگری: در سریال بیگناه قسمت پنجم چه گذشت؟ +[پیشنهاد شرم آور استاد فرشباف]

در فلش بک‌های سریال بیگناه قسمت پنجم دیدیم که فروغ صندوقچه خاطراتش با بهمن را در چه روزی و چرا زیر درخت چنار چال کرد. با جزئیات سریال درخدمت شما هستیم.

سریال بی‌گناه در ژانر عاشقانه و رازآلود محصول 1401، توسط مهران احمدی ساخته شده است. محسن کیایی وظیفه نویسندگی آن را برعهده دارد. داستان این سریال در رابطه با مردی به نام بهمن مردانی است که برای کشف رازی که 25 سال پیش باعث فرار او به خارج از کشور شده بود به ایران باز گشته است. در قسمت 5 سریال بی گناه چه گذشت؟

بازیگران سریال بی گناه

در سریال بیگناه قسمت پنجم چه گذشت؟

در سریال بیگناه قسمت پنجم چه گذشت؟
سریال بیگناه قسمت پنجم

سزیال با فلش بکی شروع می‌شود. فروغ در حال چال کردن صندوقچه خاطراتش در زیر درخت چنار است. محتویان این صندوقچه را در قسمت یک دیدیم. زمانی که منوچهر به خانه پدری قدیمی فروغ رفت و زیر درخت چنار را گشت تا صندوقچه را بیابد.

اما منوچهر از کجا میدانست که صندوقچه‌ای زیر درخت چنار پنهان شده است که متعلق به فروغ است؟ او با خواندن رمان‌های فروغ شک کرده بود که داستان‌ها واقعی بوده و براساس زندگی فروغ نوشته شده است. که شک او درست هم از آب درآمد.

زمانی که خواهر فروغ از او می‌پرسد که چرا نامه‌های عاشقانه و خاطرات بهمن را چال می‌کند، فروغ جواب می‌دهد:

بهمن دیگر مرده است.

ابریشم مادر فروغ که از حضور مهتاب معذب است، با چک کردن دوربین‌ها احساس می‌کند که او تهدیدی برای زندگی مشترک دخترش است. یلدا نیز انگ بی‌آبرویی را در فضای مجازی به استاد هنر (با بازی آتیلا پسیانی) زده است، غافل از اینکه بی‌آبروی اصلی پدر خودش استاد فرشباف است.

استاد فرشباف در دیدارش با مهتاب (با بازی ویشکا آسایش) پیشنهادی شرم آور به او می‌دهد. البته که ابریشم و یلدا، هر دو از این اتفاقات بی‌خبر هستند. فرشباف (با بازی مسعود رایگان) به مهتاب می‌گوید:

دلم میخواد بمونی و با من رفاقت کنی!

در طرف دیگر، دختری که یلدا را وادار کرد تا آبروی استاد کثرتی را ببرد، در واقع نقشه چیده بود تا به اهداف خودش برسد. بعد از رسیدن به هدفی که می‌خواست، ویس مکالمه یلدا و استاد کثرتی را با تیتری فجیعانه منتشر کرد؛ به این ترتیب یلدا دچار دسترس بدی شد.

در سریال بیگناه قسمت پنجم چه گذشت؟
قسمت 5 سریال بی گناه

جانا در پی کشف حقایق، پیش خاله‌اش پروین رفت تا در رابطه با گذشته و بهمن سوالاتی کند. پروین به او گفت که:

بهمن و بهرام برادر بودند، بعد از کشته شدن بهرام و ازدواج استاد و مامان، بهمن همیشه با ما زندگی کرد. به خاطر جریان سیاسی هم تو مخمصه گیر کرده بود که استاد کمکش کرد. یه جوری جونش رو به استاد مدیونه!

مطالب مرتبط:


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *