میخواهید لذت شیرین یک پایان خوش را تجربه کنید؟ بهتر است به تماشای فهرست مقاله بهترین پایان های فیلم ها در تاریخ سینما از نگاه سایت فیگار بنشینید.
تماشای فیلم به خودی خود سرگرم کننده و لذت بخش است. اما گاهی پایان یک فیلم به مذاق ما خوش نمیآید. در این مواقع ممکن است از تماشای آن فیلم احساس ناراحتی بکنیم و با خود بگوییم حیف از وقتی که برای دیدن آن گذاشتیم. اما گاهی برخی فیلمها با پایانهای زیبا و دوست داشتنی خود تا ساعتها و حتی روزها در ذهم ما باقی میمانند. پایانهایی که نه تنها شما را از تماشای آن فیلم پشیمان نمیکند، بلکه شاید به تماشای چندباره آن ترغیب کند. تماشای فیلمهایی با بهترین پایان بندی های تاریخ سینما شاید حال شما را تا مدتها خوب نگه دارد.
بهترین پایان های فیلم ها در تاریخ سینما
یک پایان شیرین و دوست داشتنی!
در این قسمت فهرست عناوین بهترین پایان های فیلم ها در تاریخ سینما از نگاه سایت فیگار را در یک نگاه میتوانید مشاهده کنید:
- The Sixth Sense (1999)
- The Usual Suspects (1995)
- The Godfather (1972)
- Casablanca (1942)
- Inception (2010)
- Avengers: Infinity War (2018)
- 2001: A Space Odyssey (1968)
- Se7en (1995)
- La La Land (2016)
- Whiplash (2014)
فهرستی که قرار است به شرح آن بپردازیم، بهترین پایان بندی های فیلم های سینمایی را شامل میشود که در مقاله بهترین پایان های فیلم ها در تاریخ سینما به توضیح مختصر تک تک عناوین آن مینشینیم.
The Sixth Sense (1999)
̎دکتر مالکوم کرو̎ (ویلیس)، روانشناس کودکان، بیماری را پذیرفته است که مشکل او خارج از حیطهٔ تجربه و تخصص چندسالهاش است. این بیمار شش ساله، ̎کول سیر̎ (آزمنت) نام دارد و ادعا میکند ارواح مردگان را که همه جا او را احاطه کردهاند، میبیند.
ظاهراً ̎کولش از نیروئی روانی برخوردار است و میتواند با ارواح ارتباط برقرار کند، اما کنترل چندانی بر نیروی خود ندارد و از آنچه میبیند دائماً در هراس و وحشت است. ̎کول̎ فقط ̎دکتر کرو̎ را قابل اعتماد مییابد و مشاهداتش را با او در میان میگذارد.
با اینوجود، هر چقدر ̎دکتر کرو̎ به نیروی مرموز ̎کول̎ بیشتر پی میبرد و درگیر آن میشود، اتفاقات غیرمنتظره و حوادث عجیب بیشتری برای هر دوی آنان رخ میدهد.
The Usual Suspects (1995)
داستان فیلم، دربارهی پنج خلافکار یا حداقل خلافکار سابق است که پلیس پس از رخ دادن یک سرقت، به صورت پیشفرض به آنها مشکوک میشود و با دستگیری موقت و آزمایش کردنشان در برابر شاهد جرایم اتفاقافتاده، ادای تلاش برای پیدا کردن مقصر اصلی ماجرا را درمیآورد.
ولی افتادن این آدمها در یک اتاق بسته، در حقیقت باعث شکلگیری رابطهی محکمی مابینشان میشود و کاری میکند که چند هفتهی بعد، آنها در کنار یکدیگر واقعا سراغ پروژهی بزرگ، خطرناک و شدیدا سودآوری بروند.
The Godfather (1972)
این فیلم ماجرای مردی را روایت میکند که به عمق بیرحمی و بیعدالتی دنیا دست پیدا کرده و حالا از مغز استخوان نیاز به بقا را حس میکند. سرنوشت دون کورلئونه و چگونگی استحالهی او از یک شخص منفعل به یک گنگستر همهچیزتمام، در قسمت دوم نمایش داده میشود.
اما بهشخصه فکر میکنم این سِیر تغییرات، در همین قسمت اول و در قالب شخصیت مایکل، بهمراتب نتیجهی بهتری را حاصل میکند. مایکل (با بازی آل پاچینو) جوانیست ساکت اما باهوش که بهعنوان یک قهرمان جنگی شناخته میشود؛
استعارهای از ارزشهای بیرونی که اجتماع برای یک شخص تعیین میکند. طبق فلسفهی فیلم، مایکل در این داستان با تمام انسانهای دیگر هیج فرقی ندارد.
Casablanca (1942)
زمان داستان فیلم در اوایل دسامبر ۱۹۴۱ و کمی پیش از حمله به پرل هاربر است. در پی آسیبهای جنگ به اروپا، شمار زیادی از مردم این قاره به دنبال مهاجرت به آمریکا و رسیدن به سرزمینی امنتر هستند.
راه دریایی که از لیسبون پرتغال به آمریکا میرود پر شده است و بسیاری ناچارند خود را به بندر کازابلانکا (دار البیضا) در مراکش که در دست دولت ویشی فرانسه است برسانند تا از آنجا شانس پرواز بهسوی آمریکا را بیابند.
ریک بلِین (همفری بوگارت)، آمریکایی بدبین و چشم و دلسیری است که در کازابلانکا کافه شبانهای را به نام کافه آمریکایی ریک میگرداند و همواره پذیرای مشتریان سرشناسی همچون کارگزاران فرانسوی و فرماندهان نازی است.
شبی یکی از بزهکاران جزء به نام اوگارت پس از کشتن دو سرباز آلمانی دو برگهٔ عبور بدست میآورد و برای فروش آنها به کافه ریک میآید. با این برگهها میتوان آزادانه به پرتغال و مناطق تحت اشغال آلمان و از آنجا به آمریکا سفر کرد. پیش از آنکه اوگارت بتواند گذرنامهها را به دلال و مشتری رد کند، پلیس فرانسه به فرماندهی لویی رنو او را دستگیر میکند.
در همان هنگام، عشق پیشین ریک، ایلسا لاند (اینگرید برگمن) با شوهرش، ویکتور لازلو رهبر جنبش پایداری چکسلواکی که نازیها همه جا در بدر به دنبالش هستند، از راه میرسد.
Inception (2010)
فیلم سینمایی تلقین روایت یک سارق به نام کاب با بازی لئوناردو دی کاپریو است. او یک تکنولوژی خاص و جالب دارد که به کمک آن به رویا و ضمیر ناخودآگاه افراد نفوذ میکند.
کاب به دلیل همین جرایم و دزدی افکار، یک مجرم بین المللی شناخته شده و در آمریکا تحت تعقیب پلیس است؛ به همین دلیل نمیتواند به خاک آمریکا برگشته و فرزندانش را ببیند. در نتیجه کاب به دنبال راهی برای پاک کردن سابقهاش است.
Avengers: Infinity War (2018)
داستان « انتقام جویان : جنگ ابدیت » درباره تمام اَبَرقهرمانانی است که لیست بلند بالایی را شامل می شود. افرادی که عده ای از آنها تا به امروز در کنار یکدیگر جنگیده اند و برخی از آنان نیز تابحال در گروه ملقب به « انتقام جویان » حضور نداشته اند اما حالا یک دلیل بزرگ برای حضور در کنار یکدیگر یافته اند.
ظهور یک شخصیت شرور به نام تانوس است که قصد دارد تمام شش سنگ ابدیت را بدست آورده و ساز و کار خود را در جهان ما بکار گیرد و به زبان ساده، همه چیز را بکوبد و از نو بسازد! همین اتفاق سبب می شود تا اَبَرقهرمانان علی رغم تمام اختلافاتشان در کنار یکدیگر قرار گیرند و به جنگ با شرارت برخیزند.
2001: A Space Odyssey (1968)
گروهی از آدمهای میمونی در دامنه تپهای صخرهای زندگی میکنند و اغلب در وحشت از حیوانات گوشتخوار به سر میبرند یا با گروهی از آدمهای میمونی رقیب بر سر مالکیت گودالی از آب به جنگ و جدال میپردازند. یک روز صبح جسمی مکعب مستطیل شکل، یکپارچه و سیاه در همان حوالی ظاهر میشود.
پس از فروکش کردن ترس و هیجانهای اولیه، یکی از آدمهای میمونی به خود جرأت میدهد و جسم را لمس میکند. در اینجا، به زودی، همین آدم میمونی (تحت تأثیر جسم) میآموزد که چگونه از یک تکه استخوان به عنوان اسلحه استفاده کند.
چهار میلیون سال بعد، «دکتر فلوید» رهسپار کره ماه میشود تا درباره جسم مشابهی که در عمق چندین متری سطح ماه یافت شده و سیگنالهایی را در جهت سیاره مشتری منتشر میکند به مطالعه بپردازد.
فضاپیمای غول پیکر اکتشاف با دو فضانورد به نامهای «بومن» (دولیا)، «پول» (لاکوود) و سه خدمه دیگر که در خواب مصنوعی هستند) و یک کامپیوتر فوق پیشرفته به نام «هال» که بر همه چیز نظارت دارد، به سفری نه ماهه به مقصد مشتری فرستاده میشود.
به زودی «هال» نقصی جزیی در فضاپیما ایجاد میکند. «پول» به خارج فضاپیما میرود تا نقص را برطرف کند و در این جا «هال»، سه خدمهای را که در خواب مصنوعی هستند، به قتل میرساند و با قطع عامل اتصال، «پول» در فضای لایتناهی رها میشود. سرانجام «بومن» متوجه طغیان «هال» میشود و آن را از کار میاندازد.
Se7en (1995)
داستان فیلم هفت روایت یک پرونده قتل سریالی در شهری بزرگ و نامعلوم است. ویلیام سامرست (با بازی مورگان فریمن) کاراگاه باهوش و دقیق اداره پلیس این شهر است که پس از سی سال خدمت، در آستانه بازنشستگی قرار دارد.
همکار او دیوید میلز فردی جسور و آرمان گرا است که به تازگی به این بخش منتقل شده و قرار است جای سامرست بازنشسته را بگیرد. این دو نفر در ابتدای فیلم جسد مرد چاقی را پیدا میکنند که دست و پای او بسته شده و به دلیل خوردن اجباری و بیش از حد غذا، به قتل رسیده است!
میلز و سامرست تحقیق درباره این قتل مرموز و انگیزههای قاتل از این کار را آغاز میکنند. با پیدا شدن یک جسد دیگر در روز بعد، این دو کاراگاه به این نتیجه میرسند که با یک قاتل سریالی مواجه هستند.
سامرست متوجه میشود که قاتل جنایات خود را از مدتها پیش برنامه ریزی کرده و آنها را بر طبق هفت گناه کبیره در آیین مسیحیت یعنی شکمپرستی، طمع، تنبلی، غرور، شهوت، حسادت و خشم انجام میدهد
قاتل پس از کشتن مقتولانش، آنها را به گونهای از بین میبرد که یادآور گناه این افراد باشد. بنابراین میلز و سامرست به دنبال یافتن ردپای قاتل به جستجو میپردازند.
La La Land (2016)
داستان فیلم درباره دختری به نام میا است که یک بازیگر جوان است که منتظر است تا یک موفقیت بزرگ نصیبش شود و تبدیل به ستاره ای دست نیافتنی در هالیوود شود.
میا در مسیر رسیدن به موفقیتش با یک نوازنده پیانو به نام سباستین آشنا می شود که آرزو دارد تا کلوب هنرمندان شخصی خودش را بازگشایی نماید و بتواند معنای حقیقی هنر را در آن به نمایش بگذارد. آشنایی میا و سباستین منجر به ایجاد عشقی رویایی میان آنها میشود اما در ادامه عشق آنها دچار چالشهایی میشود. لالا لند یکی از زیباترین پایان های فیلم های سینمایی را دارد.
Whiplash (2014)
داستان ما از اندرو میباشد که رویایی در ذهن دارد. رویای او جاه طلبانه ولی قابل دست یافتن است. اندرو میخواهد یک درامر حرفهای شود و این امر جز تلاش بسیار و کوشش مثال زدنی امکان پذیر نمیباشد.
خودش هم این را میداند که به راحتی نمیشود که به هدف والا دست پیدا کند ولی نکته اصلی را فراموش کرده است که در راه رسیدن به این هدف باید یک سد دیگر را رد کند. آن سد بی شاخ و دم همان ترنس فلچر، موزیسین معروف دانشگاه موسیقیای به اسم شیفر است که اندرو در آن، سال اول خود را میگذارند.
فلچر نمونه کاملی از یک مدیر و رهبر مستبد و خودسری است که با وجود تمام دیوانگیها و خشونتهایش، کارش را از بر است و بدون دلیل به جایگاه کنونیاش نرسیده است.
فلچر راز موفقیت دیگران را در تخریب شخصیت و توهین و تنبیه میبیند و این اندرو است که به ناچار باید تماما به انجام دستورات او بپردازد و هر چیزی که فلچر میگوید انجام شود.
اندرو حتی در خانواده خود نیز از سوی دیگران درک نمیشود و هیچکس او را در جایگاهی که قرار دارد نمیبیند و با او همیشه به عنوان یک فرد بازنده رفتار میشود و از نظر دیگران، همیشه، همه از او برتر هستند.
بیشتر بخوانید:
- بهترین فیلم های اکشن تاریخ سینما
- بهترین پایانبندیهای جایگزین در تاریخ سینما
- بهترین فیلم های غم انگیز اما دوست داشتنی
- بهترین فیلم های عاشقانه تاریخ سینما
- بهترین فیلم های اکشن و ماجراجویانه آخرالزمانی
از همراهی شما تا انتهای نوشتار بهترین پایان های فیلم ها در تاریخ سینما سپاسگزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود آگاه کنید. شما میتوانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقالهها، نقد فیلم ، نقد سریال ، اخبار سینما و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسنده مهمان کلیک نمایید. در ضمن شما همراهان عزیز میتوانید به اینستاگرام فیگار جهتِ شناختِ مهمترین فیلم های ژانرهای مختلف و خلاصه نقد و بررسیهای فیلمهای روز دنیا مراجعه کنید.