اگرچه مخاطب دوست ندارد کشته شدن بچهها را ببیند اما هیچ شخصیتی درفیلمها ایمن نیست. با بهترین فیلم های ترسناکی که جرات کشتن بچهها را داشتند همراه ما باشید.
شاید بشود به صراحت بیان کرد که چیزی تکان دهنده تر از بچه های کشته شده در فیلم های ترسناک وجود ندارد. این یک تابو در ادبیات داستانی است که به ندرت از آن استفاده می شود، اما زمانی که چنین اتفاقی میافتد میتواند یک چرخش تکان دهنده در داستان ایجاد کند و مخاطبش را جذب کند.
بهترین فیلم های ترسناکی که جرات کشتن بچهها را داشتند
دردناک و بی رحمانه!
در این قسمت فهرست عناوین بهترین فیلم های ترسناکی که جرات کشتن بچهها را داشتند را در یک نگاه میتوانید مشاهده کنید:
برخی از فیلمها این ادعا را اثبات میکنند که جان هیچ کس در ژانر وحشت از نیروهای شر در امان نیست. ما در اینجا به تشریح تعدادی از بهترین فیلم های ترسناکی که جرات کشتن بچهها را داشتند میپردازیم.
The Good Son
اثری در ژانر درام است که در سال 1993 تولید گردیده است. از بازیگران آن می توان به مک کالی کالکین (بازیگر فیلم تنها در خانه) و الیجا وود اشاره نمود. این فیلم حالتی کلاسیک دارد و کاملا تخصصی اختلال رفتاری و پرخاشگری شدید یک کودک 12 ساله را تصویر می کشد.
کارگردانی آن توسط جوسف روبن می باشد و 87% از کاربران گوگل و منتقدین نیز آن را به عنوان یک فیلم خوش ساخت تایید نموده اند. در ادامه توضیحات بیشتری رادر ارتباط با داستان و دانلود فیلم the good son ارائه می دهیم.
داستان فیلم the good son حول پسری به اسم مارک می گردد که مادرش بر اثر بیماری جان خود را از دست می دهد. برای بهبود حال مارک، پدرش او را به پیش پسر عمویش هنری می فرستد که بچه ای فوق العاده پرخاشگر و مبتلا به سادیسم می باشد.
در ابتدا ارتباط بین این دو خیلی صمیمی به نظر می رسد و خوب پیش می رود، با گذر زمان، مارک نشانه هایی از رفتارهای عجیب و غریبی را در هنری مشاهده می کند که کمی موجب ترس و وحشت او می شود. رفتارهایی مثل مردم آزاری و تشویق به کشتن حیوانات.
این فیلم، در ژانری ترسناک و هیجان اگیز قرار گرفته است. فیلمنامه آن، انتخاب شخصیت ها و مکان هایی که سکانس های مختلف فیلم در آن فیلمبرداری شده است، زیبایی این اثر را دو چندان نموده است.
پسر بچه این فیلم (مارک) با بازی در این اثر و فیلم به یاد ماندنی تنها در خانه، توانست محبوبیت بسیار بالایی را کسب کند. پرخاشگری، حسادت، خیالپردازی و مشکلات سادیسمی که در بین کودکان مختلفی در دنیا رایج است، در این فیلم در شخصیت “هنری” به خوبی به تصویر کشیده شده است.
این فیلم از جهت آشنایی با این نوع مشکلات می تواند برای علاقه مندان و افرادی که در زمینه روانشناسی کودک فعالیت می کنند مفید باشد.
IT
« آن چیز » یکی از داستان های مشهور استفن کینگ است که در دهه هشتاد میلادی منتشر شد و خیلی زود توانست محبوب دل خوانندگان کتاب شود و طرفداران خود را پیدا کند.
محبوبیت این داستان سبب شد تا شبکه ABC در سال 1990 یک سریال کوتاه دو اپیزودی از این داستان تهیه کند که به شدت مورد توجه قرار گرفت و شخصیت ” پنی وایز ” از آن پس تبدیل به یکی از محبوب ترین شخصیت های ترسناک در ایالات متحده شد.
در سال 1988 در شهری کوچک در ایالات متحده، جورج در بیرون از خانه و زمانی که باران شدیدی می بارد سعی دارد با قایق کوچکی که برادرش بیل برای او ساخته، بازی کند که بر اثر اتفاقی قایق او به داخل مجرای فاضلاب می رود و در حین تلاش برای بدست آوردن قایقش، موجود ترسناکی به نام پنی وایز را ملاقات می کند.
هشت ماه بعد و زمانی که گروهی از بچه های مدرسه که وجه اشتراکشان مشکلاتی است که در منزل و مدرسه تجربه کرده اند، گردهم می آیند متوجه می شوند که مورد تهدید دلقک شیطانی قرار گرفته اند که با استفاده از ترس آنها سعی در غلبه بر خودشان دارد.
” پنی وایز ” برخلاف بسیاری از فیلمهای ترسناک مدرن، تاکید بر دو طرف ماجرا دارد یعنی مهاجم و قربانی. در وضعیت سینمای وحشت امروز سینما، اغلب الگوربرداری ها از سبک و سیاق فیلمسازی جیمز وان تبعیت می کند که اتفاقاً بسیار موفق است و طرفداران بی شماری در سراسر جهان دارد.
« آن چیز » نیز از این الگو که در آن شوک ناگهانی به همراه افکت های کَر کننده سهم بسزایی دارد بی بهره نیست، اما ویژگی مهم اثر اینجاست که شخصیت منفی داستان به خوبی توسط مخاطب لمس می شود و اوهام نیست.
Body Snatchers
فیلیپ کافمن در سال ۱۹۷۸ میلادی، فیلم تحسینشدهای با نام Invasion of the Body Snatchers را ساخت که هنوز پس از سالها، افراد زیادی آن را تحسین میکنند.
در سالهای ۱۹۹۳ و ۲۰۰۷ میلادی هم به ترتیب Body Snatchers و The Invasion با نقشآفرینیهای نیکول کیدمن و دنیل کریگ را روی پردههای نقرهای داشتیم که هر دویشان همان داستان را به سبکی متفاوت بازسازی کردند و البته هرگز به اعتبار و قدرت منبع اقتباسشان نرسیدند.
اما حقیقی که توسط بسیاری از تماشاگران فراموش شده است، چیزی نیست جز آن که هر سه فیلمِ نامبرده، در حقیقت منبع اقتباس سیاهوسفیدی از سال ۱۹۵۶ را میشناسند که از مدتزمانی هشتاد دقیقهای بهره میبرد و با میانگینِ امتیازات ۹۸ در راتن تومیتوز، همچنان یکی از بهترین فیلمهایی است که زیرِ پوستِ قصهگویی عالیشان، نظرات متفاوت سیاسی افراد و توهمات و حقایق مرتبط با این مسائل در ذهنشان را به بازی میگیرد.
دان سیگل و والتر ونگر هر دو بهعنوان کارگردان و تهیهکنندهی Invasion of the Body Snatchers، با تیزبینی در سال ۱۹۵۶، این فیلم را با اقتباس از رمانی به همین نام که یک سال قبل منتشر شده بود، خلق کردند.
Frankenstein
عنوان فرعی رمان مری شلی پرومتئوس جدید بود. ویکتور فرانکشتاین در این داستان در جستجوی آتش الهی است. ولی همان طور که برای پرمتئوس و شخصیت قرون وسطائی فاوست، اتفاق میافتد، دانشمند داستان علمی تخیلی نیز به خاطر غرور و جاه طلبیاش تنبیه میشود. جستجوی غرورآمیز دانش و قدرت، به انزوای اجتماعی ویکتور فرانکشتاین منتهی میشود.
داستان فیلم Frankenstein ساخته ۱۹۳۱ اثر James Whale نیز دربارهی زیاده خواهی و چهرهی فاوست گونهی هنری فرانکشتاین است که روحش را در مقابل دانش معامله میکند؛ این دانش درابزار و تکنولوژی تجسم مییابد که به طور بالقوه هم به سود بشریت است و هم در جهت وحشت او کار کرد دارد.
فرانکشتاین و دنبالههای متعددی که در دهههای بعدی ساخته شد، به چهره هائی میپردازند که در مرز میان جهان معمول و جهان ناشناخته ایستاده اند در حالیکه دانش و تکنولوژی لازم برای گذشتن از این مرز را در اختیار دارند.
مخلوقات هیولاگونی که اغلب بر اثر این زیاده رویها به وجود میآیند و نیز تغییر شکل دهشتناک و مرگ همراه با درد و رنجی که اغلب دانشمندان و مخترعان این نوع فیلمها به آن دچار میشوند، به مثابهی هشدار برای کسانی است که قصد زیر پا گذاشتن مرزهای دانش را دارند.
مرزهائی که به جای آنکه به پیشرفت و کشف ناشناختهها در جهت مثبت و پیشرفت کاربرد داشته و تلقی شوند، همچون دستاوردهای نوین جهان معاصر در جهت ویرانی و کشتار نوع بشر به کار میروند و به نوعی خلاء و پوچی در هستی منجر میشوند.
اچ بروس فرانکین، ظهور شیوهی ادبی داستانهای علمی- تخیلی در قرن ۱۹ را نتیجهی مستقیم تغییری بنیادین در فرهنگ غرب میداند و آن را بخشی از جامعهی صنعتی و شیوهی خیال پردازانه برای پرداختن به اتکای فزایندهی فرهنگ مدرن و علم و تکنولوژی میداند.
Pan’s Labyrinth
از همان لحظهای که مخاطب با داستانگویی Pan’s Labyrinth «هزارتوی پن» مواجه میشود، شباهت فیلم به بهترین فیلمهای این ژانر به عنوان عنصری انکارناپذیر و تاثیرگذار در آفرینش دقایق آن، واضح و نمایان است.
فیلم، به معنی واقعی کلمه به جای شکستن کهنالگوها و رسیدن به چیزی دیدهنشده، به وسیلهی نمایش دادن ترکیب صحیحی که اجزایش از میان عناصر آشنای اینجنس قصهگوییها انتخاب شده و ویژگی به خصوص و جذاب آن چینش زیبایی است که فیلمساز برای آن تدارک دیده، پتانسیل رسیدن به عمقی را پیدا میکند که کمتر فیلم ساختارشکنی به آن دست یافته است.
اثر دلتورو، نه برای خلق الگویی ماندگار یا فیلمی که کارگردانان به وسیلهی آن چگونگی نوآوری را بیاموزند خلق شده و نه اصرار بر افزودن ویژگیهایی ناشناس و تازه، به یک ژانر بزرگ و پراهمیت و صد البته شناختهشده را دارد و به جای اینها، کلاس درسی است که با تماشای آن هر مخاطب عام و خاصی چگونگی بردن بهترین بهرهی ممکن را از آنچه که تا به امروز در یک جنس از سینما حضور پیدا کرده، درک میکند.
دلتورو در فیلم معرکهاش با روایت یک درام و فانتزی بینقص در کنار یکدیگر که به سبب سعی لایق احترام او هرگز برخورد مستقیمی با یکدیگر پیدا نمیکنند، به اتمسفری دست یافته که مخصوص خودش است و احتمالا در فیلم دیگری یافت نمیشود.
اتمسفری که با استفاده از کمترین هزینهی ممکن و بهرهبرداری درست از بودجهای نوزده میلیون دلاری به دست آمده و به قدری عالی است که دیگر سینماهای ملل را نیز به ساخت فانتزیهایی با این کیفیت، ترغیب میکند.
Hereditary
سال 2017 برای آثار ترسناک سال بسیار موفقی بود. در این سال فیلم « Get Out » توانست فروش فوق العاده ای را در سینما تجربه نماید و در فصل جوایز نیز یکی از آثار موفق باشد.
البته موضوع دسته بندی این اثر در ژانر ترسناک ، تریلر یا درام یکی از بحث های کارشناسان سینما بود که هیچ نتیجه مشخصی هم نداشت و در نهایت گفته شد این فیلم می تواند در هر سه ژانر دسته بندی شود!
حالا فیلم ترسناک « موروثی » به اکران درآمده که به نظر می رسد باز هم بتواند بحث قرار گرفتن در دسته بندی متفاوت ژانر را درباره یک اثر سینمایی مطرح نماید و مخصوصاً در فصل جوایز گلدن گلوب دردسرساز شود!
« موروثی » را اری استر کارگردانی کرده که این اثر نخستین تجربه بلند سینمایی او محسوب می شود. اثری که پیش از این در جشنواره فیلم ساندنس به نمایش درآمده بود تحسین فراوانی را نیز به دنبال داشت.
داستان فیلم درباره خانواده ای است که به تازگی مادربزرگ خودشان را از دست داده اند. آنی ( تونی کولت ) که یک مینیاتور ساز است و مادر دو فرزند، مراسم درگذشت مادرش را به همراه خانواده اش برگزار می نماید و به نظر می رسد که آنها باید برای زندگی جدیدشان آماده شوند.
اما به نظر می رسد که آنی رازی را در ارتباط با مادرش از خانواده خود مخفی کرده که اهمیت فراوانی دارد در عین حال که ظاهراً فرزند کوچک خانواده توانایی دیدن ارواح را دارد که لبخند به لب دارند. این فیلم یکی از برترین فیلم های بچه کش ترسناک است.
The Witch
در وصف «جادوگر» همین بس که این فیلم در ذهنِ ژانر وحشت حک خواهد شد. هر سال فیلمهای ترسناک متعددی ساخته میشوند، اما در بدترین حالت فقط یک فیلم است که نه تنها طرفداران سرسخت گوشهی تاریک و نمورِ سینما را راضی میکند، بلکه آنقدر میخکوبکننده و ساختارشکن از آب در میآید که به بحث روز سینمادوستان وارد میشود و نهایتا در تاریخ این ژانر جاودانه میشود.
اگر «بابادوک» بهترین فیلم ترسناک سال ۲۰۱۴ شد و در سال ۲۰۱۵ «او تعقیب میکند» عطش طرفداران این ژانر را سیراب کرد، تا این لحظه جایزهی بهترین اثر ترسناک ۲۰۱۶ به «جادوگر» میرسد.
اولین چیزی که باید در رابطه با «جادوگر» بدانید، این است که انتظارهایتان را کنترل کنید. اگر از کسانی هستید که فکر میکنید «بابادوک» خوابآور بود، «او تعقیب میکند» ترسناک نیست و مثلا «درخشش» استنلی کوبریک سر و ته ندارد، پس مطمئنا «جادوگر» فیلم شما نیست.
چون خوشبختانه این فیلم کاملا خلاف جهتِ جریان اصلی هالیوود شنا میکند و حتی برای یک بار هم که شده سعی نمیکند تماشاگرش را با تکنیکهای نخنماشده و حرکتهای کلیشهای فیلمهای درپیتی این ژانر که تازگیها مُد شده بترساند. این یعنی «جادوگر» به جامپ اسکرهای پرتعداد تکیه نمیکند و خبری از تصاویر تهوعآور زیرژانر شکنجه نیز در آن نیست.
«جادوگر» مثل فیلمهایی که بالاتر اشاره کردم یک وحشت روانشناختی مطلق است که با کندو کاو در روان و روابط کاراکترها و کوباندن باورهایشان به دیوار ترسناک میشود. ابزار و تمرکز اصلی فیلم برای دلهرهآوری هیولاهای زشت و اکشنهای تند و سریع نیست.
فیلم با اتمسفرسازی خفهکننده و قرار دادن باطمانینهی تماشاگرانش در شرایط کاراکترهاست که استرس را در زیر پوستتان به جنبش میاندازد. «جادوگر» ما را با وحشت واقعگرایانهای روبهرو میکند که قابللمس و باورکردنی است.
چون هر لحظه امکان سقوط در چنین کابوسی برای همهی ما وجود دارد. این رئالبودن به خاطر این است که فیلم اهمیت فوقالعادهای به شخصیتها، احساسات و شیاطین درونشان میدهد که در این ژانر اتفاق کمیابی است.
«جادوگر» از این میگوید که چه میشود خانوادهای که اینقدر به خدا و پیغمبر ایمان دارد، زیر فشارها و اتفاقات دردآورِ غیرقابلتوضیح زندگی میشکند و کاملا از اینرو به آنرو میشود.
اگرچه زیرعنوان فیلم «یک قصهی محلی نیوانگلند» است، اما فیلم اقتباسی از یک قصهی محلی وحشتناک با موجودات ماوراطبیعه نیست، بلکه نگاهی به درونِ این موضوع است که آدمها چگونه میتوانند با قرار گرفتن در شرایط سخت انسانیتشان را از دست بدهند، به فساد کشیده شوند و به تاریکترین افکارشان اجازه ابراز وجود بدهند.
یا یک سوال تکاندهندهتر: ما چرا به جای نگاه کردن به رفتار و اخلاق و باورهای خودمان سعی میکنیم دیگری را متهم جلوه دهیم؟ عنصر جذاب «جادوگر» که فقط در یک فیلم ترسناک مستقل و هنرمندانه میتوانید ببینید، این است که اینجا یکجورهایی حق با شیاطین است!
گاهی کشتن بچه ها در فیلم های ترسناک به عنصری برای ایجاد وحشت و غم تبدیل میشود و ترکیب این دو احساس با هم هر کسی را متاثر خواهد کرد.
بیشتر بخوانید:
- بهترین فیلم های ترسناک بازسازی شده توسط آمریکا
- بهترین فیلم ها درباره انقلاب ها
- بهترین سریال ها درباره فرقه ها
- بهترین فیلم های ترسناک که در آپارتمان رخ می دهند
- بهترین فیلم های ترسناکی که هیچکس در آن نمیمیرد
از همراهی شما تا انتهای نوشتار بهترین فیلم های ترسناکی که جرات کشتن بچهها را داشتند سپاسگزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود آگاه کنید. شما میتوانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقالهها، نقد فیلم ، نقد سریال ، اخبار سینما و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسنده مهمان کلیک نمایید. در ضمن شما همراهان عزیز میتوانید به اینستاگرام فیگار جهتِ شناختِ مهمترین فیلم های ژانرهای مختلف و خلاصه نقد و بررسیهای فیلمهای روز دنیا مراجعه کنید.