همنواز

پاسخ به پرسش های احتمالی فیلم قهرمان اصغر فرهادی

کلمه قهرمان یک اصطلاح پیچیده است. نه به خاطر معنای آن، بلکه به دلیل درک مردم از آن. با نوشتار پاسخ به پرسش های احتمالی فیلم قهرمان اصغر فرهادی همراه فیگار بمانید.

در اکثر کشورهای آسیایی، ما هنوز این تصور اشتباه را داریم که “قهرمان” نمی‌تواند نقص داشته باشد. او شخصیت کاملی است که گاهی تقریباً مترادف با خداست و خدایان ما حق ندارند اشتباه کنند.

اصغر فرهادی این باور نادرست را از طریق سفر مردی معمولی که یک شبه به خاطر عمل فداکارانه‌اش به شهرت می‌رسد، به طور مضمونی بررسی می‌کند، اما او نه شهرت را می‌خواهد و نه نامی را که به او داده شده است.

حتی اگر مردم او را قهرمان بدانند، رحیم سلطانی هم مثل بقیه افراد ناقص است. او کاستی‌های خود را دارد و به خاطر منافع شخصی‌اش هدایت می‌شود، اما جامعه که قبلاً به او جایگاه بالایی در ذهن خود داده است، نمی‌خواهد بپذیرد که یک قهرمان می‌تواند دروغ بگوید یا مرتکب گناه شود.

پاسخ به پرسش های احتمالی فیلم قهرمان اصغر فرهادی

فهرست مطالبی که در ادامه نوشتار آخر فیلم قهرمان اصغر فرهادی چه شد خواهید خواند به شرح زیر است:

پاسخ به پرسش های احتمالی فیلم قهرمان اصغر فرهادی, آخر فیلم قهرمان اصغر فرهادی چه شد

او وارد یک نبرد می‌شود و سپس توسط پیروانش با عنوان “قهرمان” شناخته می‌شود. در پایان نمایش، گالیله این باور غلط پیروانش را پاک می‌کند که او همه کارها را برای خودش انجام داده و به نفع خود بوده و نه قهرمان است و نه قصد دارد قهرمان شود. این کلمه برای او تبدیل به یک نفرین می‌شود و این همان اتفاقی است که برای رحیم می‌افتد؛ وقتی کیسه ای با 17 سکه طلا را پس می‌دهد.

خلاصه داستان فیلم قهرمان اصغر فرهادی

رحیم سلطانی، مردی میانسال اهل شیراز، برای راه اندازی کسب و کار جدید وام می‌گیرد، اما شریک زندگی اش او را فریب داد و با پول فرار کرد. ضامن رحیم به نام بهرام که از بستگان رحیم نیز هست که قادر به پرداخت بدهی خود نبود، بدهی رحیم را پرداخت کرد. اما رحیم کاری برای جبران این محبت او نتوانست بکند و بهرام از رحیم شکایت کرد و او را روانه زندان می‌کند.

فیلم زمانی شروع می‌شود که رحیم دو روز مرخصی می‌گیرد و از زندان بیرون می‌آید تا پسر خردسالش سیاوش را ببیند که پس از جدایی رحیم از همسرش در خانه ملیح، خواهر رحیم می‌ماند. رحیم در خارج از خانه با فرخنده، شریک فعلی خود که قصد داشت پس از آزادی از زندان با او ازدواج کند، ملاقات می‌کند. فرخنده در ایستگاه اتوبوس کیسه ای با 17 سکه طلا پیدا کرد و از رحیم می‌خواهد آنها را بفروشد تا بخشی از بدهی خود را بپردازد تا او از زندان خارج شود و این زوج با هم ازدواج کنند.

رحیم سعی می‌کند سکه ها را بفروشد، اما ناگهان وجدانش به او ضربه می‌زند و تصمیم می‌گیرد کیسه را به صاحب واقعیش برگرداند. بروشور چاپ می‌کند و شماره موبایل مسئول پذیرش زندان خانم مروستی را یادداشت می‌کند تا صاحب کیف با او تماس بگیرد. کمی بعد زنی با رحیم تماس می‌گیرد و کیف را از خانه خواهرش می‌گیرد. مقامات زندان در مورد اقدام فداکارانه رحیم مطلع می‌شنوند و با او مصاحبه ای ترتیب می‌دهند تا خود را برجسته کنند. این اتفاق زنجیره ای از وقایع را برمی‌انگیزد، و بسیاری از افراد خود را به داستان رحیم می‌چسبانند تا توجه را به خود جلب کنند، اما به زودی با باز شدن حلقه های گمشده داستان رحیم، اقدامات آنها نتیجه معکوس می‌دهد. رحیم با عنوان قهرمانی نفرین شده قرار می‌گیرد.

دروغی که موجی ایجاد کرد

شخصیت با انتخاب هایی که انجام می‌دهد ساخته می‌شود. در مورد رحیم، شیطان سعی کرد او را با کیسه ای پر از طلا فریب دهد. رحیم می‌توانست از طلاها برای پرداخت بخشی از بدهی خود استفاده کند، اما او فردی با وجدان بود. او تصمیم گرفت طلا را به صاحب واقعی آن بازگرداند زیرا معتقد بود زنی که آن را گم کرده ممکن است بیشتر از او به آن نیاز داشته باشد.

اقدام فداکارانه رحیم قهرمانانه نبود، بلکه عادلانه بود. با این حال، در یک جامعه دیستوپیایی (بهترین فیلم های آخرالزمانی 2022)، چنین اقدامات پیش پا افتاده ای قهرمانانه تلقی می‌شود، زیرا جامعه می‌خواهد پیامی بدهد.

وقتی شیطان نتوانست مستقیماً رحیم را فریب دهد، در عوض توهم تصویری را معرفی کرد که می‌توانست زندگی رحیم را شاد کند. مسئولان زندان با او مصاحبه ای ترتیب دادند که رحیم را در انظار عمومی قهرمان کرد. با این حال رحیم در این مرحله سعی کرد شک را برطرف کند و به آقای طاهری گفت که کیف را پیدا نکردم. این اولین ایراد روایت رحیم بود که می‌خواست آن را روشن کند، اما با اصرار آقای طاهری واقعیت را پنهان کرد. در پایان فیلم، رحیم به دلیل تصمیمی که کاملاً از خود او نبود، به عنوان یک دروغگو لقب گرفت. اما بله، او می توانست حقیقت را بگوید و موج را متوقف کند. به ناچار، آن دروغ خاص جرقه سفر دگرگون‌وار رحیم را زد.

یک واقعیت نادیده گرفته شده

پاسخ به پرسش های احتمالی فیلم قهرمان اصغر فرهادی, آخر فیلم قهرمان اصغر فرهادی چه شد
پاسخ به پرسش های احتمالی فیلم قهرمان اصغر فرهادی, آخر فیلم قهرمان اصغر فرهادی چه شد

یک موسسه خیریه مراسمی را برای اهدای گواهی به رحیم و جمع آوری پول برای بازپرداخت وام دهنده اش بهرام ترتیب داد. وقتی مدیریت نتوانست پول کافی از اعضای خود تهیه کند، از بهرام درخواست کردند که به نام قهرمانی که در مقابل او ایستاده بود، بدهی را ببخشد. اما بهرام به علت اینکه بیش از هر یک از آنها با واقعیت وجود و دنیای اخلاقی رحیم آشنا بود از پذیرش رحیم به عنوان یک قهرمان سرباز زد.

به نظر، بهرام تنها شخصیت فیلم بود که مفهوم معیوب قهرمانی را تحقیر کرد. او سعی می‌کرد به مقامات توضیح دهد که هر کاری که رحیم انجام می‌دهد قهرمانانه نیست، بلکه وظیفه اخلاقی او به عنوان یک موجود آگاه است. او را نباید به خاطر اشتباه نکردن تحسین کرد. زیرا اگر همه شروع به پرستش مردم برای چنین کارهای خیر کوچکی کنند، در آن صورت کل بشریت مسیر خود را گم خواهد کرد و همه فقط یک عمل فداکارانه انجام می‌دهند زیرا آرزو دارند قهرمان شوند، که از قضا در عصر دیجیتالی اجتماعی ما در حال رخ دادن است. رسانه ها.

با این حال، جامعه نتوانست معنای سخنان بهرام را درک کند، زیرا دیدگاه آنها تنها به دو جنبه محدود می‌شد و در آن روایت، بهرام طلبکار بدی بود. او جواهرات همسرش و جهیزیه دخترش را فروخت تا بدهی رحیم را بپردازد، اما هیچکس نمی‌خواست طرف دیگر ماجرا را بشنود.

هزارتوی شیطان

پاسخ به پرسش های احتمالی فیلم قهرمان اصغر فرهادی, آخر فیلم قهرمان اصغر فرهادی چه شد
پاسخ به پرسش های احتمالی فیلم قهرمان اصغر فرهادی, آخر فیلم قهرمان اصغر فرهادی چه شد

تراژدی واقعی در زندگی رحیم این بود که او نفهمید طعمه شیطان را گرفته و در هزارتوی ساخته شده توسط او گیر کرده بود. مؤسسه خیریه به او قول کار در شورای محلی را داد که به او اجازه می‌داد وام بگیرد و باقی مانده بدهی خود را به بهرام بپردازد. با این حال، کار با یک شرط پیش رفت و رحیم باید از زنی که آن کیسه طلا گمشده متعلق به او بود، وصیت نامه کتبی می‌گرفت. حتی پس از یک کشمکش گسترده، رحیم نتوانست زن را پیدا کند، که ممکن بود کلاهبردار باشد، اما این مهم نیست.

وقتی رحیم نتوانست زن را پیدا کند، دوست دخترش فرخنده را به دفتر شورای محلی آورد و برای ادعای این شغل، دروغی طراحی کرد. قبلاً تئوری‌های زیادی در رسانه‌های اجتماعی دست به دست می‌شد مبنی بر اینکه رحیم برای قهرمان شدن داستانی جعل کرده است و وقتی هم سلولی‌اش پیامی را با دولت به اشتراک گذاشت، آنها را وادار به بررسی پیشینه کرد. می‌توان گفت در این هنگام رحیم از روی طمع نزدیک شدن به فرخنده و سیاوش دروغ گفت و به نوبه خود قبر خود را کند.

زندانی که رحیم با تلفن همراهش با بهرام تماس می‌گرفت، در روایت سوء تفاهم ایجاد کرد. احتمالاً از روی حسادت به اداره کل گفته بود که رحیم یک هفته قبل از اینکه سکه ها را پیدا کند به بهرام پیام داده و قول 75000 تومان داده است. دولت معتقد بود که اگر پیام یک هفته قبل از پیدا شدن کیسه ارسال شده باشد، رحیم ظاهراً برای فرار از زندان این داستان را جعل کرده است.

رحیم معتقد بود که بهرام که او را به عنوان یک آنتاگونیست برجسته در زندگی خود می‌دانست، این پیام را با مقامات در میان گذاشت تا آنها را دستکاری کنند و بنابراین در مغازه خود به بهرام حمله کرد. ویدئوی خشونت رحیم در دوربین مداربسته مغازه ضبط و توسط نازنین دختر بهرام به اشتراک گذاشته شد تا ظاهر مرد معیوبی که مردم او را قهرمان معرفی کرده بودند، افشا شود. در این ویدئو، شورای محل فرخنده را می‌بینند و متوجه می‌شوند که ادعای مالکیت فرخنده در رابطه با کیف دروغ است. این امر به آنها اطمینان می‌داد که مرد موجود در روایت چیزی جز یک کلاهبردار نبوده است.

اشتباهات یکی پس از دیگری خانه آمال و مرحمت طلبی و یا حتی برتری طلبی رحیم را ویران کرد و وجهه برجسته و قهرمان‌وار او را که در وهله اول بر اساس دروغ ساخته شده بود، خراب کرد. خوشبختانه رحیم متوجه شد که این همه شهرت و توجه توهمی است که شیطان برای به دام انداختن او ایجاد کرده است و به این ترتیب بالاخره تصمیم گرفت که قلمرو را بشکند و پاک بیرون بیاید و حداقل برای خودش قهرمان شود.

پایان فیلم قهرمان چیشد

پاسخ به پرسش های احتمالی فیلم قهرمان اصغر فرهادی, آخر فیلم قهرمان اصغر فرهادی چه شد
پاسخ به پرسش های احتمالی فیلم قهرمان اصغر فرهادی, آخر فیلم قهرمان اصغر فرهادی چه شد

همه متوجه دروغ رحیم شدند و از این رو خانم رادمهر از پرداخت بدهی رحیم از پولی که از اعضایش دریافت کردند، خودداری کرد. در عوض، رادمهر تصمیم گرفت از آن برای نجات شوهر زن از اعدام پس از محکوم شدن به قتل استفاده کند. رحیم برای پس گرفتن پول یا جلوگیری از به اشتراک گذاشتن ویدیو در شبکه های اجتماعی هیچ کاری نمی‌توانست انجام دهد، بنابراین فرخنده از رادمهر درخواست کرد که به رحیم برای اهدای پول خود برای نجات جان یک محکوم اعتبار بدهد. فرخنده معتقد بود این خبر جلوی هجوم غضب‌آلود رحیم را می‌گیرد و فعلاً اوضاع را خنثی می‌کند.

آقای طاهری که می‌توان او را عامل هرج‌ومرج تلقی کرد، سعی کرد رحیم را به شبکه‌ای دیگر از امور بکشاند و او را متقاعد کرد که از این عمل فداکارانه‌ای که رحیم با اهدای پول خود به یک محکوم انجام داد، بهره‌مند شود. اما رحیم که پیش از این با عواقب کتمان حقایق مواجه شده بود، در تردید بود. او می‌ترسید که بیانیه دیگری دوباره او را در حلقه شیطان به دام بیندازد و باعث بدنامی بیشتر او شود. مهمتر از همه این بار آقای طاهری خواستند سیاوش پسر رحیم را جلوی دوربین بیاورد تا رحیم را از رسوایی نجات دهد. با این حال، از اقدامات او مشهود بود که او برای منافع خودش دست به هر کاری می‌زد.

خوشبختانه وجدان رحیم در لحظه‌ی مناسب روشن شد و طاهری را مجبور به حذف ویدیو کرد. رحیم اگرچه خود را از مصیبت دیگری نجات داد، اما روزهای خوشی او به پایان رسید، زیرا با بلند کردن صدای خود علیه طاهری و اعمال ناشایست او، دشمنی با شیطان را برانگیخت.

آنها رحیم را قهرمان کردند زیرا می‌خواستند خود را تبرعه کنند. چندی پیش زندانیی به نام شکوری پس از شش سال حبس خودکشی کرد. این حادثه سوالاتی را در مورد مقامات زندان ایجاد کرد و شغل آنها در خطر بود. از این رو طاهری هرگز قصد نجات رحیم را نداشت، بلکه سعی داشت با الگوبرداری از رحیم از اداره حفاظت کند.

وثیقه رحیم لغو شد و او پول کافی برای پرداخت به بهرام نداشت. رحیم بدون هیچ وسیله دیگری به زندان بازگشت، اما نه قبل از اینکه پسرش سیاوش را به سرپرستی فرخنده که از قبل به همسری پذیرفته بود، بگذارد.

سکانس پایانی نشان داد که رحیم وارد زندان شد و در همان لحظه یک زندانی دیگر از زندان خارج شد. نگاه به ملاقات مجدد زندانی با همسرش، رحیم را امیدوار کرد. او بر این باور بود که روزی او نیز زندان را ترک خواهد کرد و به خانواده اش می پیوندد. رحیم در آن لحظه هم خوشحال بود و هم ناراحت. او خوشحال بود زیرا سرانجام در زندگی خود تصمیم درستی گرفت و خود را از مارپیچ دروغ نجات داد، اما ناراحت بود زیرا عدالت او را از خانواده اش جدا کرد.

در نتیجه

پاسخ به پرسش های احتمالی فیلم قهرمان اصغر فرهادی, آخر فیلم قهرمان اصغر فرهادی چه شد
پاسخ به پرسش های احتمالی فیلم قهرمان اصغر فرهادی, آخر فیلم قهرمان اصغر فرهادی چه شد

یک صحنه در فیلم وجود داشت که خلاصه درگیری رحیم و سفر تحول آفرین او به عنوان یک قهرمان بود. در صحنه ای، نگهبان، آقای صالح پور، به قصد رحیم شک کرد و از او پرسید که چرا در آگهی به جای خواهرش، شماره خانم مروستی را برای پس دادن کیف داده است؟ صالح پور به نوعی رحیم را متهم به ایجاد سناریو برای تبلیغ خود و اقدام ایثارگرانه اش کرد.

رحیم در استدلال خود به سادگی بیان کرد که هرگز به این قضیه فکر نکرده است، زیرا مانند بسیاری از ما هرگز در چنین وضعیت پیچیده ای قرار نداشته است. ما تنها زمانی می‌توانیم عواقب اعمال خود را درک کنیم که به گذشته نگاه کنیم. حتی یک مرد عاقل گاهی اوقات نمی‌تواند نتیجه اعمال خود را به درستی پیش بینی کند. از این رو، فرار از سرنوشت یا اجتناب از اشتباه تقریباً غیرممکن است. اما قهرمان واقعی کسی است که اشتباهات خود را می‌پذیرد و حتی اگر در اصلاح اعمال گذشته خود ناکام باشد، باید آگاهانه سعی کند آنها را تکرار نکند. و این همان کاری بود که رحیم در نهایت انجام داد. او با افتادن در دام دیگری که طاهری گذاشته بود، اشتباه را تکرار نکرد.

بیشتر داستان ها، حداقل داستان های خوب، مرجع ما در جهان هستند. آنها از طریق روایت خود به ما می آموزند تا مانند قهرمانانی که در آنها به تصویر کشیده شده اند رنج نبریم. سفر آنها ما را از بدبختی نجات می‌دهد و به ما کمک می‌کند تا انسان های بهتری شویم. رحیم اهمیت تجربه خود را در زندگی پذیرفت و باید بدانیم که هرکس داستان او را تماشا کند پیام را نیز درک خواهد کرد و از آن برای بهتر شدن استفاده خواهد کرد.

بیشتر بخوانید:

از همراهی شما تا انتهای نوشتار پاسخ به پرسش های احتمالی فیلم قهرمان اصغر فرهادی سپاس‌گزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار آگاه کنید. شما می‌توانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقاله‌ها، نقد‌ها و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسندگی مهمان کلیک نمایید.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *