آیا قدرت ذهن انسان، بزرگتر از قدرت اقیانوس است؟ در نوشتار نقد و بررسی سریال 1899 با ما همراه باشید تا به نقد یکی از زیباترین سریالهای سال 2022 بپردازیم.
نقد و بررسی سریال 1899
۱۸۹۹، نام یک سریال آلمانی در ژانر درام ، تاریخی ، ترسناک و علمی تخیلی میباشد که توسط سازندهی سریال محبوب دارک، یعنی باران بو اودار ساخته شده است. این سریال داستان گروهی از مهاجران اروپایی را روایت میکند که با یک کشتی، لندن را ترک کرده و به دنبال زندگیای تازه به سمت نیویورک میروند و وقتی در میان راه با یک کشتی مهاجر دیگر روبهرو میشوند، سفر آنها تبدیل به یک کابوس شده و اتفاقات وحشتناکی رخ میدهد.
از بازیگران مطرح این سریال، میتوان به امیلی بیچام بازیگر فیلم The Pursuit of Love 2010، آنورین برنارد، آندریاس پیچمن، میگل برناردو، ماچئی موسیا و آنتون لسر اشاره کرد. پیش تولید این سریال در تاریخ ۲۴ نوامبر سال ۲۰۲۰ میلادی آغاز شد و مقداری از سکانسها در لندن، و دیگر سکانسهای مهم فیلم، در استودیویی در برلین فیلمبرداری شد.
بیشتر بخوانید:
حقایق پنهان سریال 1899 ؛ پاسخ به پرسش های احتمالی
نقد و بررسی سریال 1899
- دگردیسی نمادها در پیدایش کشف حقیقت
فهرست مطالبی که در رابطه با نقد و بررسی سریال 1899 خواهید خواند، در ذیل لیست شده است:
- تحلیل روایی
- تمثیل غار افلاطون و ارتباطش با سریال
- ساختار سینمایی سریال
- موسیقی تصادفی
- حرفهای خالقان و بازیگر اصلی سریال ۱۸۹۹
- دانلود فصل 1 سریال 1899
باران بو اودار و فریز، دو کارگردان سریال دارک، دو سال پس از پایان یافتن این سریال، با بودجه بیشتری، پروژه بلندپروازانهتر و سنگینی را آغاز کردند که از یک رمان پُرطرفدار بریتانیایی ساخته شده است. خوشبختانه سریال 1899، دقیقاً همان چیزی را که وعده داده بود را با ارائهی یک پازل ذهنی انجام میدهد که مخاطب را تا آخرین لحظه، به فکر یافتن حقیقت وا دارد. در ادامهی نوشتار نقد و بررسی سریال 1899 با تحلیل روایی همراه ما باشید.
تحلیل روایی
نقطهی مشترک اولین بحث در رابطه با این سریال و سریال دارک، در نقد و بررسی سریال 1899 ، در روایت کلی ماجرا است که هر دو سریال، کوششی هستند تا مخاطب را به کنشهای ذهنی زیادی روبرو کنند و اکثر شخصیت ها را به تعلیقی از جنس سکوت، به دنبال حقیقت بگردانند. این سریال، ثابت میکند که فریز و بو اودار، استعداد زیادی برای کاوش در تراژدی انسانی دارند؛ حتی اگر گاهی اوقات رمز و راز خود را بالاتر از رشد شخصیت قرار دهند.
1899، داستان مسافران و خدمهی کربروس، کشتی بزرگی است که اروپا را برای عبور از اقیانوس و رسیدن به نیویورک ترک کرد. سوار شدن بر کشتیها، رویاهای هزاران نفری است که انتظار دارند زندگی بهتری در آمریکا بیابند و این اتفاق دقیقاً زمانی رخ میدهد که ایالات متحده، چراغ امیدی برای بقیه جهان بود.
پیش از اینکه سریال ما را با عنصر تخیلی خودش روبرو کند، نکتهی قابل توجهی که در رابطه با انسانها شکل میگیرد، ما را به فکر فرو میبرد. اینکه مسافرین آن کشتی از هر نژادی هستند و در مواجهه با مشکلات، بدون حتی فهمیدن زبان فرد، او را درک میکنند و با او ارتباط برقرار میکنند، از زیباترین عناصری بود که در داستان به شدت انسان را تحت تأثیر قرار میداد.
با بررسی دقیقتر بر موانع زبانی، 1899 به این نکته پایان میدهد که چگونه، مردم علیرغم تفاوتهایشان، میتوانند زمانی که خطر همهی آنها را تهدید میکند با همدیگر متحد شوند و راههایی برای برقراری ارتباط بیابند که به کلمات وابسته نیست.
دومین عنصر تأثیرگذاری که در بطن روابط انسانیِ سریال رخ میدهد، اختلاف طبقاتی بود که کارگردان به چگونگی حضور افراد پولدار، و کسانی که پول ندارند اشارهی مستقیمی در بحث سفر با کشتی نیز کرد. در کشتی مسافرانی که پولدار بودند و پول بیشتری را صرف حضور در کشتی پرداخت کرده بودند، توانستند در بالای کشتی و اتاقهای شیک و باکلاس باشند و در مقابل، افراد بی پول و قشر ضعیف جامعه، در انبار کثیف کشتی، مستقر بودند که نشان داده شد که در هنگام وقوع مشکل، هر دو قشر، به یک اندازه آسیب میبینند.
در نقد سریال 1899 همانطور که سریال دارک به شدت بر تفاوتهای فرهنگی دهههای مختلف در آلمان تکیه داشت، پیشینهی تاریخی سریال ۱۸۹۹ به فریز و بو اودار اجازه میدهد تا با حضور گروهی بینالمللی از شخصیتهای هر گوشه از قاره کهن، طبیعت چندفرهنگی اروپا را کشف کنند.
از همان ابتدا، 1899 یک مزیت بزرگ در مقایسه با سریال Dark دارد و ما را وادار میکند عمیقاً مراقب شخصیتهای اصلی و فرعی باشیم. چیز عجیبی در Kerberos وجود دارد و رمز و راز آنچه در آنجا اتفاق میافتد همان چیزی است که طرح را به جلو میبرد. با این وجود، هر شخصیت به تنهایی یک پازل است.
با ارائهی نگاهی اجمالی به گذشتهی شخصیتهای 1899، کشتی انگیزههای آنها را آشکار میکند. هر قسمت از سریال بر روی هر شخصیت تمرکز دارد و نشان میدهد که این افراد چگونه به همدیگر ارتباط دارند و چرا آنها در کشتی هستند. این استراتژی برای درگیر نگه داشتن بینندگان بسیار کارآمد است. متأسفانه با نزدیک شدن به دو قسمت پایانی سریال، 1899 رشد شخصیتها را کنار میگذارد و به افشاگریهای هیجانانگیز که خطرات احساسی سریال را تضعیف میکند، میپردازد.
تمثیل غار افلاطون و ارتباطش با سریال
تمثیل غار، یا همان غار افلاطون، که Plato’s Cave نیز نامیده میشود، تمثیلی است که توسط افلاطون در کتاب جمهور طرح شده. او از این تمثیل برای توضیح نظریهی عالم مُثُل خود بهره برده است. این تمثیل، به احتمال خیالی بودن، و یا نادرست بودن تصورات و عقاید انسانها اشاره دارد.
افلاطون ابتدا یک غار را در نظر گرفته، که شباهت به آن کشتی و خیالات باطل هر مسافر دارد. در آن غار، تعدادی انسان به دیوار غل و زنجیر شدهاند، بهطوری که رویشان همیشه به سمت دیوار مقابلشان است و هیچگاه پشت سر خود را نگاه نکردهاند و تنها چیزی که همیشه مشاهده میکنند سایه خودشان است.
در پشت این افراد، آتشی روشن است، و در جلوی آتش، مجسمههایی قرار دارند، که هنگامی که حرکت میکنند، سایهشان بر دیوار روبهرو میافتد. در واقع، این مجسمهها، همان اعتقادات و عقاید این گروه از افراد هستند که سایهی آنها بر دیوار منعکس میشود. در این میان ناگهان زنجیر از پای یکی از این زندانیان که به سوی دیوار غار نشسته است، باز میشود و آن شخص به عقب برمیگردد و پشت سر خود را میبیند. او حالا متوجه میشود که حقیقت چیزی جز آن است که در داخل غار وجود داشت.
این سریال نیز، اِتِّکای زیادی بر این داشت که انسانهای درون کشتی، چیزی جز تصورات و خیالات باطل خود ندارند و صرفاً سعی میکنند به هدفی که برای آنها برنامهریزی شده برسند، بی آنکه بدانند در بیرون از هر چیزی که تصور میکنند، چه میگذرد.
در قسمت آخر نیز متوجه میشویم که ماورا، با تأثیر بر نظریهای که از تمثیل غار افلاطون در اتاق پدرش خوانده بود، سعی کرد این لوپ بینهایت را برای خودش ایجاد کند تا جلوی یک سری از اتفاقات را بگیرد و بتواند آنها را درست کند.
ساختار سینمایی سریال
بو اودار و فریز، در سریال دارک نیز با همدیگر کار کردند و این نشان میدهد که تقریباً میدانند که چه میخواهند و تیم سریال را چه از بازیگر، چه از قیلمبردار و تدوینکننده، همه به عهدهی خودشان بود و توانستند به خوبی هم از پس همهی وضایفشان بر بیایند.
تمامی عناصر مختلفی که در بررسی سریال جدید باران بو اودار دست به دست همدیگر میدهند تا یک سریال، از لحاظ سینماتاگرافی جذاب بهنظر برسد را سریال 1899 درون خود جای داد و سعی کرد در تمامی موارد، استانداردهای بزرگ را به ثبت برساند.
در بحث فیلمبرداری، هر موقع که تنش ایجاد میشد، کارگردان نهایت تلاش خودش را میکرد تا از دوربین ثابت، به دوربینی با حرکات متعدد این حرکت را انجام دهد و شاتهای دیدنی از کشتی، عوامل کشتی و اهمیت آن سکانس، یک به یک بهره ببرد. دیالوگها، بدون شک اولین چیزی هستند که میتوانیم حقیقت را درک کنیم و یکی از موشکافانهترین عناصری هستند که برای درک بهتر حقیقت، خودشان را آشکار میکنند
جلوههای ویژه نیز عنصر مهمی بود که این سریال تقریباً آن را به طرز قابل قبولی نشان داد و ثابت کرد که بودجهی هنگفتی را صرف جلوههای ویژهاش، نسبت به سریال Dark، خرج کرده. یکی دیگر از عواملی که به ایجاد تنش سریال کمک کرد، حضور موسیقی تصادفی و موزیسینی برجسته از این جنبش هنری بود که در ادامهی تحلیل سریال 1899 به آن خواهیم پرداخت.
موسیقی تصادفی
یکی از مهمترین عناصر در نقد و بررسی سریال 1899 و همچنین سریال Dark، موسیقی متنِ موزیسین اتریشی استرالیایی، بن فراست بود که به زیبایی هر چه تمامتر، توانست موسیقی تصادفی که از مکتب موسیقی کلاسیک مدرن آوانگارد است را در این سریال، بگنجاند.
این سبک، در اواخر دههی 40 و اوایل 50 میلادی شکل گرفت و در این سبک از موسیقی، آهنگساز با روشهای تصادفی، به گزینش تُنهای اصواتِ زیر و بم، ریتمها و رنگهای صوتی میپردازد. در این گونه آثار، ممکن است از اجراکنندگان خواسته شود تا ترتیب و آرایش مواد موسیقایی یا حتی بخش عمده مواد موسیقایی را خودشان انتخاب کنند.
آهنگساز این اثر نیز، برای ایجاد وجود تنش و تعلیق بی حد و حصر، از این نوع موسیقی استفاده کرد تا بتواند صدای محیط اطراف را با موسیقی خودش بپوشاند و با اصواتی که از ویولنها به گوش ما برساند، دلهره را افزایش بدهد. آهنگساز، از همین عنصر استفاده کرد و کارگردان در بیشتر دقایق فیلم از موسیقی استفاده کرد تا این سریال، ترسناکتر چیزی انتظارش میرفت بشود.
باران بو اودار، جدا از ساختههای زیبای بن فراست، که تقریباً سعی داشت در بیشتر سریال قرار دهد، مانند سریال دارک، 10 دقیقهی پایانی را با یک موسیقی از گروههای معروف مانند Deep Purple، استفاده میکرد تا اتفاقات آن قسمت را مرور کند و برای سکانس پایانی آماده شود.
حرفهای خالقان و بازیگر اصلی سریال ۱۸۹۹
باران بو اودار: این سریال یک پازل سرگرمکننده است
- هر کسی که میداند ما خالقان سریال «تاریک» هستیم، میتواند از این موضوع مطمئن باشد که «۱۸۹۹» هم سریالی عجیبوغریب، دیوانهوار و افسارگسیخته است. ما خودمان را تکرار نمیکنیم. واقعا از این کار متنفریم؛ اما برای تماشاگران یک پازل سرگرمکننده خواهد بود. ما دوباره به ریشههای رازگونه و اسرارآمیزمان برمیگردیم.
- ما فیلمسازان خیلی سنتیای هستیم. برای همین قرار بود فیلمبرداری در لوکیشنهای واقعی متعدد صورت بگیرد اما فراگیری جهانی کووید-نوزده بهشدت همه چیز را تحت تاثیر قرار داد و ما در این باره صحبت کردیم که چطور میشود چنین پروژهای به وسعت اروپا را در چنین روزگاری کار کرد؛ و البته که بهسرعت متوجه شدیم که بدترین ایده است و به این زودیها امکانش مهیا نخواهد شد. برای همین به چنین شیوه جدیدی از فیلمسازی (با کمک واقعیت مجازی) روی آوردیم. ما برای شناخت بهتر این فناوری با گروه ساخت «مندلورین» از جمله بری باز ایدوئین (مدیر فیلمبرداری) گفتوگو کردیم. بدیهی است که برای همه ما سازندگان سریال، چالشبرانگیز بود اما ما عاشق چالشها هستیم و میخواستیم برای این سریال آنها را امتحان کنیم.
یانتیه فریزه: سایر زبانها را هم دوست داشته باشید
- شیوه فیلمسازی با واقعیت مجازی واقعا به فیلمسازان کمک میکند تا بهگونهای متفاوت به داستانها فکر کنند. وقتی کار با این فناوری را شروع میکنید باعث میشود صحنهها را هم به گونه متفاوتی بنویسید. این فناوری شما را قادر میکند در قلمروهایی کاوش کنید که در صحنهها و لوکیشنهای طبیعی نمیتوانید انجامشان بدهید.
- تجربه واقعا شگفتانگیزی بود که هر کسی به زبان خودش صحبت میکرد و از اسپانیایی تا فرانسوی و لهستانی سر صحنه شنیده میشدند و بازیگرانی از ملیتهای مختلف یک جا جمع شده بودند. امیدوارم این سریال باعث شود انگلیسیزبانان سایر زبانهای دیگری را هم یاد بگیرند و دوستشان داشته باشند.
امیلی بیچام: مثل تجربه حضور در یک زمین بازی غولآسا بود!
- به زندگیام قسم میخورم که سناریوی این سریال برای من شبیه هیچ سناریوی دیگری نبود که تا امروز خواندهام! برای همین باید به گونهای متفاوت هم خودم را آماده میکردم.
- افسوس که خیلی در یادگیری زبان بیاستعدادم. دارم تلاش میکنم آلمانی یاد بگیرم اما همه انگلیسی را خوب صحبت میکنند! من که با خودم وانمود میکنم بهتر از آن که میتوانم به زبان آلمانی صحبت میکنم اما واقعا میخواهم وقت بگذارم و این زبان را بالاخره درست یاد بگیرم.
- این درست که ما با فناوری جدیدی و واقعیت مجازی کار کردیم اما واقعا روی یک کشتی بودیم که تکان میخورد و حالمان را بد میکرد. البته به اندازه نمونه واقعیاش بد نبود… از یک سو واقعا مثل حضور در یک دنیای واقعیت مجازی بود و از سوی دیگر، مثل تجربه حضور در یک زمین بازی غولآسا. بهعلاوه، کل صحنه قابلیت چرخش را داشت و زمانی که قرار بود زاویه دوربین عوض شود دیگر زمانی طولانی صرف نمیشد و چون پردههای الایدی غولآسای پسزمینه حرکت نمیکردند فقط خود صحنه با امکان جابهجایی ساخته شده بود که بهسرعت اتفاق میافتاد.
بیشتر بخوانید:
از همراهی شما تا انتهای نوشتار نقد و بررسی سریال 1899 سپاسگزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار، آگاه کنید. شما میتوانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقالهها، نقد فیلم ، نقد سریال ، اخبار سینما و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسنده مهمان کلیک نمایید. در ضمن شما همراهان عزیز میتوانید به اینستاگرام فیگار جهتِ شناختِ مهمترین فیلم های ژانرهای مختلف و خلاصه نقد و بررسیهای فیلمهای روز دنیا مراجعه کنید.
ممنون از متن شما. فقط امیلی بیچام بازیگر فیلم Pursuit of love 2021 هستش نه اون فیلم Pursuit of happiness در جست و جوی خوشبختی ویل اسمیت. اصلاح کنید
سلام ، درکل نقد و بررسی مزخرفی بود چراکه بیشتر ازینکه به نقد داستان سریال و بررسی شخصیت ها و روند سریال بپردازه به مواد سمعی ، بصری سریال پرداخته بود که با یه سرچ گوگل و تجربه دیدن چند فیلم میشد به این حقایق بدیهی پی برد ، بنظرم قصد نویسنده از این مقاله فقط این بوده مقاله ای درباره سریال 1899 در این سایت موجود باشه و نه مخاطب مدنظره نه بحث تحلیلی و روند داستانی سریال
نظر شما محترم… اما کاملا مخالفم با شما… موفق باشید.