نقد فصل آخر سریال لوسیفر در سایت فیگار یک بحث پر از اسپویل از 10 قسمت آخر این مجموعه چالش برانگیز است که در این مجموعه اتفاق افتاده است؛ با فیگار باشید.
پس از تماشای فصل 5 لوسیفر و خواندن مقاله 5 دلیل برای دیدن سریال لوسیفر ، کاربران سایت فیگار و طرفداران سریال Lucifer از آنچه قرار است اتفاق بیافتد هیجان زده بودند. با وجودی که میدانستیم این مجموعه چیزهای زیادی برای قرار دادن در 10 قسمت پایانی دارد؛ خیلی چیزها تغییر کرده بود، اما انتظار همه را کلافه کرده بود. حالا ما آمدهایم تا این انتظار را بعد دیدن فصل ۶ با مقاله نقد فصل آخر سریال لوسیفر ، دو چندان به انتها برسانیم.
خوشبختانه اتاق نویسندگان لوسیفر پر از افراد حرفه ای است و آنها میدانند طرفداران چه میخواهند – و ما به چه چیزی نیاز داریم. فصل 6 لوسیفر تعادل کاملی از نگاه به جایی بود که از آن آمده بودیم و همزمان به جایی که میرفتیم نگاه میکردیم. درست است! کمی فلسفی حرف میزنیم، چرا که سرال جوابی به ما نمیخواهد بدهد. مدام در حال ایجاد پرسش و فضای پرسشگری است. با نوشتار نقد فصل آخر سریال لوسیفر همراه فیگار بمانید.
نقد فصل آخر سریال لوسیفر
سرنوشت برابر اختیار
بیایید به برخی از لحظات مهم فصل 6 لوسیفر بپردازیم و اینکه چرا باید این سریال را با فضای پرسشگری آن بپسندیم. قبلتر مدر مقالهای با عنوان نقد سریال لوسیفر موضوعاتی مهم را برای شما بازگو کرده بودیم. اما در این نوشتار به شکل دیگری به نقد فصل آخر سریال لوسیفر خواهیم پرداخت. فهرست مطالبی که در ادامه نوشتار نقد فصل ۶ سریال لوسیفر (Lucifer) خواهید خواند به شرح زیر است:
- تحلیل ساختاری روایت – همدردی برای شیطان
- تحلیل فلسفی و روانشناختی – کار را انجام دهید
- سرنوشت برابر اختیار
- مشخصات سریال Lucifer
ساختار روایی – همدردی برای شیطان
یکی از بهترین نکتههایی که فصل 6 lucifer به ما میگوید، پیاده روی در خط حافظه بود. میتوان بسیار سپاسگزار باشیم که بازیگران و عوامل فیلم میدانستند این فصل پایانی خواهد بود زیرا اجازه داد این سریال به ریشه های خود بازگردد.
اولین قسمت از فصل ۶ لوسیفر به عنوان ادای احترام به افتتاح اولین قسمت از سریال بود! دیدن دوباره پلیس، مشاهده مکالمه آنها و دانستن اینکه لوسیفر در شش فصل تا کجا پیش رفته است باورنکردنی بود.
اما به همین جا ختم نشد. در طول این 10 قسمت، فراخوان های زیادی برای فصل های قبل وجود داشت. این کار هم حس تعجب نداشت – مثل این بود که تعدادی از دوستان دور یک اتاق نشسته اند و شوخی ها و داستانهای گذشته خود را در میان میگذارند.
قسمت هفتم، همسر سابق حوا، آدام را معرفی کرد که یک روز قبل از عروسی خود در تلاش برای جلب نظر او ظاهر شد. حقیقتا شاید با ما هم نظر باشید که چگونگی مقاومت حوا در تمام قسمتها بسیار هیجانانگیز بوده. در واقع وی ایستاد و حتی یکبار هم از اعتقاداتش عقب نشینی نکرد. انجام این کار در حضور یک همسر سابق سمی که از مهربانی شما در گذشته استفاده میکند، میتواند دشوار باشد.
ما به لطف لیندا در واقع میبینیم که آدام روی مسائل مربوط به مردانگی خود کار میکند. این یک سفر طولانی و سخت برای او خواهد بود، اما این واقعیت که او حتی میتواند از کاستی های خود آگاه باشد پیشرفت است. این ساختار حتی رضایت بخش تر از آن بود که او را به عنوان مردی که حوا را از دست داده بخاطر رفتار درست با او نادیده گرفته شود.
در پایان فصل 6 لوسیفر، میبینیم که کلوئی در کمتر از یک سال ستوان شده و هریس را به سمت کارآگاه ارتقا داده است. این بخش هنوز ثابت نیست – چه برسد به موضوع خشونت پلیس در سراسر کشور – اما کلوئه به قول خود وفادار ماند. این یک شروع است.
زمان آن رسیده است که فصل 6 لوسیفر به نقطه اصلی طرح این فصل بپردازد – این واقعیت که لوسیفر در شرف خدا شدن است. در دو قسمت اول، او زمان باقی مانده خود را با کلویی میگذراند و سعی میکند بفهمد چگونه بهترین خدای ممکن باشد.
البته اگر شیطان امر اجتناب ناپذیر را برای چند روز به تعویق نمیانداخت، لوسیفر نبود. واضح است که او نمیخواهد به بهشت برود، اما این دقیقاً مشکل آنها را حل نمیکند که حالا که پدرش – معروف به خدا – این قلمرو را برای زندگی با همسرش ترک کرده است، باید چکار کنند.
متأسفانه، مشکلات مرتباً جمع میشوند و در قسمت 3، ما با شخصیت جدیدی آشنا میشویم. روری دان را به زمین میبرد تا بفهمد چگونه دقیقاً از لوسیفر انتقام بگیرد. چرا، ممکن است بپرسید؟ خوب، معلوم میشود که روری دختر لوسیفر از آینده است و او ناراحت است که او قبل از تولد او را رها کرده است.
لوسیفر بقیه فصل را صرف میکند تا ثابت کند هرگز چنین کاری را انجام نمیدهد و تمام تلاش خود را میکند تا (بار دیگر) هر چیز اجتناب ناپذیر را به تاخیر بیاندازد. چیزی که ما در این ساختار روایی میتوانیم دوست داشته باشیم (به غیر از خود روری) این واقعیت بود که ما بار دیگر شاهد همدردی شخصی با شیطان بودیم.
بله، لوسیفر اشتباه میکند، حتی وقتی سعی میکند کار درست را انجام دهد. او گاهی اوقات میتواند ناسزاگویی، فراموشکاری، خود محوری و بیش از حد بی ادب باشد. اما همیشه در تلاش است و آگاهی او از کاستی های خود هر روز بیشتر میشود.
روری از لوسیفر بیشتر از هر کس دیگری در جهان متنفر بود، اما حتی او شاهد بود که او چقدر میتواند خارق العاده باشد. و بیش از هر چیز، لطف نجات دهنده لوسیفر عشق او به مادر روری، کلوئه بود. اگرچه این سریال در طول سالها موضوعات زیادی درباره مرگ و میر و اخلاق را مورد بررسی قرار داده است، اما عشق لوسیفر به کلوئه است که پایه و اساس همه کارهای او شده است. با نوشتار نقد فصل آخر سریال لوسیفر همراه فیگار بمانید.
خداحافظ لوسیفر
این قسمت از بررسی فصل 6 لوسیفر مشکل خواهد بود. همانطور که گفته شد در طول این فصل در عین خندیدن میتوانستید گریه کنید و برعکس. اما هیچ چیز ما را برای دو قسمت آخر آماده نکرد. ما واقعاً باید این سریال را در حالت اولیه خود ببینیم، و حتی اگر اشک را در آورد، نمیتوانستیم خوشحال تر باشیم.
اول، خداحافظی وجود داشت. لوسیفر حرف زدن با افراد مهم زندگی را مورد توجه قرار داد، در صورتی که روری در مورد رفتن او و برگشتن او درست گفته بود. آشکارا برای او سخت بود که با این واقعیت کنار بیاید که دخترش را رها کرده است، اما ما دوست داشتیم که او تصمیم گرفت که فعال باشد.
و به نوعی، این به ما اجازه داد تا با تمام این شخصیت هایی که شش سال است میشناسیم خداحافظی کنیم. اگر زمان نمیگذاشت که به تک تک آنها لحظه ای برای درخشش اختصاص داده شود، نه تنها در طول فصل بلکه در فصل قبل از آن، وقت گذاشتن سخت تر میشد.
آمنادیل، که خدا شده بود، دعوت واقعی خود را پیدا کرد و تصمیم گرفت این قدرت را متفاوت از پدرش به کار گیرد. او در کنار برادران و خواهرانش میایستاد و با آنها کار میکرد تا جهان را به مکان بهتری تبدیل کند – در حالی که هنوز برای گذراندن وقت با پسرش وقت میگذاشت.
لیندا، که پیش از این با اعتماد به نفس خود دست و پنجه نرم میکرد، شنید که لوسیفر میگوید چقدر برای او اهمیت دارد، نه تنها به عنوان یک درمانگر، بلکه به عنوان یک دوست. زندگی او در طول این سالها دیوانه وار بوده است، اما این شانس را دارد که از یک مادر زیبا به عنوان یک پسر زیبا – که به هر حال بال هم دارد، شروع کند.
خداحافظی لوسیفر با Mazikeen برای ما میتواند احساسی ترین بخش سریال باشد؛ زیرا هر دو از فصل اول تا کنون به حد خاصی رسیده اند. هر دوی آنها عادات بد خود را تشخیص داده اند و به طور فعال علیه آنها در جریان قرار میگیرند. در این لحظه، لوسیفر از ماز برای بهترین دوستش تشکر میکند و آرزو میکند که با او بهتر رفتار کند، در حالی که ماز به او میگوید زندگی جدید او، مملو از دوستان و خانواده، همه به خاطر اوست.
او نیازی نداشت که به او بگوید که در حال خداحافظی است زیرا این دو یکدیگر را در سطحی دیگر درک میکنند که شاید هیچکس هرگز نخواهد فهمید. رفتن بی کلام و احساسی او هربار که به آن فکر میکنیم اشک در چشمانمان حلقه میزند.
الا و لوسیفر همیشه رابطه زیبایی داشتند. او از ابتدا به دلایل مختلف یکی از شخصیت های مورد علاقه طرفداران میتواند باشد. شخصیت روشن او یک انتخاب فعال است که هر روز با وجود تاریکی که در درونش زندگی میکند، انجام میدهد. به نحوه زیر سوال بردن اعتقاد او و عزم او برای بازپس گیری آن باید احترام گذاشت.
باید اعتراف کرد که، کنجکاو بودیم که فصل 6 لوسیفر چگونه میتواند ما را راضی کند، زیرا میدانستیم که لوسیفر باید چند دهه از زندگی اش را ترک کند و دوران کودکی دخترش را از دست بدهد. اما لعنتی، آنها آن را کنار گذاشتند.
در نهایت، ایمان چیزی است مسئله اساسی سریال را شکل میدهد – ایمان به یکدیگر. برای کلویی مراقبت از روری بدون لوسیفر دشوار بود، اما او این کار را به بهترین شکل انجام داد و دختری زیبا را در این راه پرورش داد.
تصور کنید چند هزار سال باید لوسیفر دور از هر چیزی در جهنم بگذراند. اما او هدف از دعوت را پیدا کرده بود و به عنوان یک درمانگر باید طوری عمل کند که در زندگی خود احساس گناه نکند. در ادامه با نوشتار نقد فصل آخر سریال لوسیفر همراه فیگار باشید.
تحلیل فلسفی و روانشناختی – کار را انجام دهید
بیشتر از هر چیزی، این فصل گذشتهای از یک آرامش بود. میتوانستید بخندید در حالی که گریه میکنید. لحظات شادی، لحظات احمقانه و لحظات احساسی کل فصل ۶ را فراگرفته بود. این مظهر چیزی بود که لوسیفر برای ما به تصویر میکشید – نمایشی پر از شخصیت هایی که هر روز انتخاب میکنند تا نسخه بهتری از خود باشند.
لوسیفر در طول این سالها همهی طرفداران خودش را مجنون کرده است – همانطور که او قصد داشت این کار را انجام دهد – اما در پایان، میدانید که او واقعاً تلاش میکند تا شایسته افرادی باشد که با او درآمیخته شده است. علی رغم خودشیفتگی در عین ناتوانی تقریباً او یک مشاور و درمانگر عجیب و غریبی است، او راهی برای رشد طبیعی خود به عنوان یک فرد بدون تغییر در بخشهای اصلی خود پیدا کرده که همیشه او را بزرگ کرده است.
ممکن است احمقانه باشد، زیرا این سریال گاهی اوقات میتواند (هدفمند) مضحک باشد، اما مطمئن نیستیم که تا به حال با سریالی برخورد کرده باشیم که باعث شده باشد به اندازه لوسیفر در مورد خودمان و اطرافیانمان عمیقا فکر کنیم. علیرغم شرایطی که ماهیت آسمانی دارد، درسهایی که لوسیفر میآموزد درسهایی است که همه باید در نظر داشته باشیم. با نوشتار نقد فصل آخر سریال لوسیفر همراه فیگار بمانید.
این سریال همیشه در مورد برخورد با شیاطین، یادگیری ارتباط با احساسات شما و مسئولیت پذیری در قبال اعمال شما بوده است. هیچ کدام از این موارد در فصل آخر تغییر نکرده است، و مدام این حس در ما جریان پیدا میکند که این سریال به مسائل واقعی زندگی که میتوانیم به آنها مربوط باشیم، پرداخته است.
لوسیفر که در مورد پرسشگری در رابطه با مسائل واقعی صحبت میکند، از موضوعات روزمره ای که جامعه ما این روزها با آن روبرو بوده است، دریغ نمیکند. ما میخواستیم این مسئله را در نقد فصل 6 لوسیفر وارد کنیم؛ زیرا شیوه ای است که نه تنها موضوع را در فشار پرسشگری قرار میدهد بلکه به ما نشان داد که گاهی اوقات این راه حل ها زمان، تمایل و کار زیادی میطلبد.
این سریال به ما پاسخ های سیاه و سفید به سوالات نمیدهد، بلکه به ما نشان میدهد که اگر با هم در تلاش باشیم تا افراد را یا شاید خود را مسئول بدانیم، خوب میتواند همه چیز از یک وضعیت بد بیرون بیاید. اما هنوز زمان و تلاش لازم است.
یکی از نکات مهمی که میشود به آن اشاره کرد این است که لوسیفر، نه تنها کلویی را در زندگی خود داشت، بلکه دخترش را نیز داشت. قلب و عشق او به این شخص دیگر که او، مسلماً به سختی میشناخت، هر کاری برایش انجام میداد، گسترش یافت. این تعریف عشق بی قید و شرط در کنار مرگ است و این آخرین اقدام در پی بردن لوسیفر به دعوت واقعی خود بود.
سرنوشت برابر اختیار
در ادامه نوشتار نقد فصل آخر سریال لوسیفر قرار است برای شما در رابطه با سرنوشت و اختیار از زبان لوسیفر بگوییم. سرنوشت نتیجه انتخاب هایی است که ما میکنیم. آیا امکان تغییر آن وجود دارد؟ شیطان فکر میکرد که مسئول تنبیه بقیه است. حتی بعد از رفتنش، در چرخه خشونت، خودخواهی و عیاشی دید. همه چیز به نسبت چیزی که در نظر داریم و به آن عادت کردیم، برایش بد بود. اما نکته اساسی این است که با راهنمایی درست و کمک درست توانست تغییر و پیشرفت کند. معنای واقعی زندگی را پیدا کرد.
کاش میتوانستیم همه چیز را پس بگیریم. لوسیفر در رابطه با این عبارت نکته ای خاص را به ما میگوید:
منم این حسو داشتم. کاش میتونستم همه چیزو متفاوت انجام بدم. اما بعد… شیطانی که الان هستم، دیگه نبودم. دیگه برای شما به تصویر کشیده نمیشدم. مگه نه؟
اما شاید هدف گمشده ای داریم! بازهم لوسیفر برای پرسش شما پرسش دیگری دارد. وی میگوید:
حس گم شدن هدف، منطقی نیست. مطمعنا در زمان او اتفاق نمی افتد. چون اگر اتفاق بیافتد، شیطان را بازخرید کردید. و اگر شیطان را بخرید، همه را میتوانید بخرید و همه چیز از ارزش بی ارزشی برخوردار میشدند.
مشخصات سریال Lucifer
- کارگردان: نیتن هوپ، شروین شیلاتی
- نویسندگان: مایک درینگنبرگ، تام کاپینوس، سم کیت، کریس رافرتی
- بازیگران: تام الیس، لورن جرمن، لسلی برندت، کوین آلهاندرو
- تدوین: لیزی کلهون، برایان دی آگوستین ؛ نقد فصل آخر سریال لوسیفر
- فیلمبرداری: تام کاماردا، کن گلسینگ
- آهنگساز: بن دکتر، جف روسو ؛ نقد فصل آخر سریال لوسیفر
دانلود فصل 6 سریال لوسیفر (Lucifer) با زیرنویس فارسی چسبیده
دانلود زیرنویس فارسی فصل 6 سریال لوسیفر (Lucifer) ؛ زیرنویس تمام قسمت ها
نظر شما در مورد نقد فصل 6 Lucifer ما چیست؟ از همراهی شما تا انتهای نوشتار نقد فصل آخر سریال لوسیفر سپاسگزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار آگاه کنید. شما میتوانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقالهها، نقدها و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسندگی مهمان کلیک نمایید.