تحلیل فلسفی سریال اهل جهنم ؛ با نگاه به بر فرقه گرایی

اهل جهنم عنوان یک مجموعۀ تلویزیونی کرۀ جنوبی به کارگردانی یون سانگ-هو است. در ادامه با نوشتار تحلیل فلسفی سریال اهل جهنم همراه فیگار بمانید.

این مجموعه در نوامبر 2021 از نتفلیکس منشر شد و توانست به پربازدیدترین مجموعۀ تلویزیونی نتفلیکس در جهان تبدیل شود و از دیگر سریال کره­ای که تا پیش از این عنوان پربازدیدترین مجموعۀ تلویزیونی نتفلیکس را داشت پیشی بگیرد.

در این سریال کارگردان سعی کرده است تا ماهیت فرقه­ای تحت عنوان “حقیقت نوین” را به نمایش بگذارد. هدف ما از بررسی این سریال کره­ای پرداختن به فرم و جنبۀ سینمایی این اثر نیست، بلکه پرداختن به حقیقتی به نام فرقه است که کارگردان توانسته است به خوبی آن را در فیلم خود نشان دهد و مردم را آگاه سازد که حتی در کشور پیشرفت‌ه­ای همچون کرۀ جنوبی فرقه گرایی رواج دارد و این فرقه­‌ها همچنان بدون هیچ منع قانونی در حال انجام فعالیت‌­های خود هستند.

اکثر فرقه­ها ویژگی­های مشابهی دارند که در این نوشته سعی شده است فرقهٔ نشان داده شده در این سریال را از منظر این ویژگی ها مورد بررسی قرار دهم و با بیان نمونه‌­هایی نشان دهم که کارگردان این سریال توانسته است به خوبی این ویژگی­های فرقه­ها را به نمایش بگذارد.

تحلیل فلسفی سریال اهل جهنم

نگاهی بر فرقه گرایی

نقد سریال عازم جهنم, تحلیل فلسفی سریال اهل جهنم
نقد سریال عازم جهنم, تحلیل فلسفی سریال اهل جهنم

 

این سریال در مورد موجودات اهریمنی هست که بنابرعقاید فرقه­ای تحت عنوان “حقیقت نوین” از جانب خداوند بر روی زمین ظاهر می شوند تا وجود گناهکاران را از این جهان پاک سازند.اعضای این فرقه که در ابتدا فرقه­ای نوپا بودند همواره مردم را از این بیم می‌دادند که اگر گناه کنند موجودات اهریمنی از سوی خداوند به زمین می آیند و آن­ها را نابود خواهند ساخت.

به عبارت دیگر، اعضای این فرقه به مانند دیگر فرقه­‌های مذهبی سعی بر آن داشتند تا ترس را همواره در مردم بیدار نگه دارند و از این طریق مردم را به سوی خود جذب نمایند. در قسمت ابتدایی این سریال این وعدۀ فرقۀ “حقیقت نوین” جامۀ عمل به خود می گیرد و نمونه­‌هایی را می بینیم که در آن موجودات اهریمنی به ناگهان ظاهر می‌شوند و فرد گناهکار را با حرارت بسیار تبدیل به اسکلت و خاکستر می‌کنند.

وحشت و هراس مردم با دیدن چنین نمونه­هایی بیشتر می شود و سعی می کنند تا خود را از هر گناهی به دور سازند.اعضای این فرقه نیز از فرصت استفاده کرده و سعی می کنند مردم را به سمت خود جذب کنند.

اعضای این فرقه به حدی پیش می روند که اگر کسی با عقاید آن­ها مخالفت کند آن فرد را به باد کتک می گیرند و مورد ضرب و شتم قرار می دهند،اما عملا هیچ کسی با آن ها کاری ندارد،چون در یک فرقه رهبر آن معمولا ادعا می کند که خدا است یا از طرف خدا انتخاب شده است تا بعضی از اهداف خاص را با تعداد معدودی از افراد انتخاب شده (اعضای یک فرقه) انجام دهد.

در نتیجه اولین ویژگی یک فرقه این است که رهبر آن ادعای خدایی می کند.در این سریال نیز این گونه است که رهبر ادعای خدایی می کند.جالب اینجاست که در ابتدا رهبر اولیه که خود بعدها مورد حملۀ موجودات اهریمنی قرار می گیرد ادعای خدایی نمی کند،اما رهبر دوم این فرقه ادعای خدایی می کند.و چنین چیزی به این دلیل است که در ابتدا فرقه نوپا است و قدرت و ثروت زیادی ندارد و رهبر آن نمی تواند ادعای خدایی کند،اما بعدها که فرقه قدرت و ثروت زیادی به دست می آورد رهبر ادعای خدایی می کند.

 

نقد سریال عازم جهنم, تحلیل فلسفی سریال اهل جهنم
نقد سریال عازم جهنم, تحلیل فلسفی سریال اهل جهنم

برای مثال،می توان به رهبر فرقۀ معبد مردم (The People’s Temple) یعنی جیم جونز اشاره کرد. آقای جیم جونز به‌عنوان یک مرید، نزد یک کشیش مسیحی آموزش دید. اما بعدها این کشیش را ترک گفت و فرقه­ی خود را در کالیفرنیای شمالی به راه انداخت.

او به مانند بسیاری از رهبران با بینشی که برای یک نظام اجتماعی بهتر داشت، پیروانی را به سمت خود جذب کرد. در ابتدا جونز خود را وارث روح مسیح، بودا و خدا می‌دانست؛ اما بعد به این اعتقاد رسید که خدا هست و می‌تواند به مانند خدا موعظه کند.

آقای جونز در ابتدا از مردم فقیر و تنها عضو گرفت؛ اما به زودی دریافت که این گروه از مردم، منابع مالی مورد نیاز برای پیشبرد رویاهای او را ندارند. لذا شروع به عضوگیری از افراد طبقه‌­ی متوسط، افرادتحصیل‌کرده و افراد دارای امنیت مالی کرد،که دردهه­ی بیست یا سی سالگی عمر خود بودند.در سریال کره­ای اهل جهنم نیز اعضای فرقه تمرکز خود را بر روی این افراد قرار دادند.در ابتدا تمرکز آن­ها روی قشر آسیب پذیر جامعه همچون افراد فقیر و تنها بود، اما بعدها با قدرتی که بدست آورند و با تبلیغات وسیع توانستند قشر متوسط، تحصیل کرده و مرفه جامعه را نیز به سمت خود بکشند.

در سال 1978، 900 نفر از اعضای معبد مردم جیم جونز به صورت دسته‌جمعی و با دستور جیم جونز در دفتر مرکزی این فرقه در شهر جونزتون کشور گویان در آمریکای جنوبی با خوردن سم خودکشی کردند و این گونه بود که قدرت بالقوهٔ استثنایی فرقه‌ها به ‌نحو چشمگیری برای مردم جهان آشکار گشت.

آقای جونز طوری مغز اعضای خود را شست و شو داده بود که دنیا بدون او که خدا است هیچ ارزشی ندارد و همین امر باعث خودکشی دست جمعی اعضای او شد. در سریال کره­ای “اهل جهنم” نیز رهبر اولیهٔ فرقه که می‌داند مورد حملهٔ موجودات اهریمنی قرار خواهد گرفت و خواهد مرد، سعی می‌کند تا مرگ خود را برای همگان مخفی کند تا بدین وسیله این ذهنیت را در پیروان خود بوجود آورد که او نیز به مانند مسیح نزد خداوند رفته است و در زمان مناسب باز خواهد گشت.

کارگردان این سریال توانسته از ناپدید شدن رهبر فرقه که عملا مرده استٰ، اما مردم از آن آگاهی ندارند یک قداست خاصی برای رهبر بوجود آورد.در نتیجه هر دو رهبر گروه،هم جیم جونز و هم رهبر حقیقت نوین توانسته اند با مرگ خود به قدرت و اهمیت فرقهٔ خود بیفزایند.

ویژگی مشابه دیگری که در اکثر فرقه ها وجود دارد حس گناه است. کارگردان این سریال، طوری این فرقه را نشان می دهد که رهبر و اعضای آن از حس گناه برای جذب کردن افراد به سمت خود استفاده می کنند. به عبارت، تکنیک های ایجاد کنندۀ ترس و گناه یکی از تکنیک­هایی هستند که فرقه ها برای جذب اعضا استفاده می کنند.

برای مثال، اعضای مذاهب بنیاد گرا از تکنیک­های ایجاد کنندۀ ترس و گناه استفاده می کنند تا پیروی فرد از نظام اعتقادی را حفظ کنند. تمام فرقه‌ها، گروه‌ها و دوره‌ها، قوانین نوشته و نانوشته زیادی دارند. هرچه قوانین بیشتری داشته باشند و هرچه این قانون‌ها بیشتر زندگی شما را تحت‌تأثیر قرار دهند (مانند قوانین مربوط به رژیم غذایی،زمان استراحت،کار یا نگرش‌ها)،امکان پذیرش و پیروی از قوانین دیگر سخت‌تر می‌شود.

زیرپا گذاشتن قوانین (یا حتی فکر کردن در مورد زیرپا گذاشتن آن‌ها) باعث ایجاد احساس گناه می‌شود؛ و هرچه احساس گناه بیشتر باشد، ترس شرکت‌کننده یا عضو بیشتر شده و قدرت و کنترل گروه یا رهبر بیشتر می‌شود. برای نمونه می‌توان به کلیسای کاتولیک روم که یک فرقه است اشاره کرد. کلیسای کاتولیک روم یک مؤسسه‌ای است که اساس آن بر گناه و مفهوم اعتراف و عفو است.

مذاهب بنیادگرای مسیحی نیز به‌طور وسیع از گناه به‌عنوان شیوه‌ای برای کنترل اعضا و آزمایش تعهد آن‌ها استفاده می‌کنند.قوانین بنیادگرایانه آن‌قدر سیاه و سفید هستند که غالباً برای زندگی واقعی مناسب یا واقع‌بینانه نیستند. اعضای کلیسا که به دلیل مناسب نبودن بعضی از قوانین برای موقعیت‌های واقعی، آن قوانین را زیر سؤال می‌برند یا از آن‌ها تخطی می‌کند (برای مثال،برای دختری که مورد تجاوز قرارگرفته است، امکان کورتاژ باید وجود داشته باشد)، احساس گناه می‌کنند و در نتیجه به قدرت کلیسا روی آن‌ها تحکیم بخشیده می‌شود.

نکتهٔ مهم دیگر در مورد این سریال این است که یک تماشاگر عادی با دیدن این سریال این ذهنیت در او شکل می گیرد که آیا در کشوری مثل کرهٔ جنوبی قانونی وجود ندارد که هر کسی که عضو یک فرقه است بتواند به آسانی این اختیار را داشته باشد که حکمی را علیه دیگری اجرا کند، فرد را مورد ضرب و شتم قرار دهد و با تکنیک های روانشناختی مغز او را مورد شست و شوی قرار دهد؟ حقیقت این است که فرقه ها از تکنیک های روانشناختی خاصی استفاده می‌کنند و تاکنون هیچ قانون سفت و سختی در زمینۀ استفاده از این تکنیک ها وجود ندارد.

برای مثال،می‌توان به کلاس‌ها و همایش‌های روان‌شناختی‌ای اشاره کرد که در آن افراد غیرحرفه‌ای و غیرمسئول با تکنیک‌های روان‌شناختی‌ای که می‌دانند، در ذهن ناخودآگاه افراد جست‌وجو کرده  و با به‌دست آوردن اطلاعات از آن افراد سعی در بهره‌برداری از آن‌ها می‌کنند.

اگر عمیق تر به این مسئله نگاه کنیم متوجه می شویم که دولت ها نیز به نوعی از وجود این فرقه ها بهره می برند تا بدین وسیله سر مردم را گرم کنند و از طریق این فرقه ها به اهداف خود برسند.در نتیجه جای تعجبی ندارد که بعضی از دولت ها در مقابل رفتارهای فرقه‌­ها هیچ واکنشی از خود نشان نمی دهند.

تحلیل فلسفی سریال اهل جهنم
تحلیل فلسفی سریال اهل جهنم

برای مثال، در اوایل دههٔ 1960 در آمریکا فرقه‌های زیادی شروع به استفاده از تکنیک‌های جدید روان‌شناختی (تکنیک های کنترل ذهن و شست و شوی مغزی) کردند و نسبتاً به‌سرعت این تکنیک‌های جدید مورد استفادهٔ دیگر کشورها قرارگرفتند. مسئولان می‌دانستند که فرقه‌ها از این تکنیک‌ها استفاده می‌کنند.

یکی از فرقه هایی که دولتی ها با آن همکاری کردند فرقهٔ مونی ها بود آقای سان میانگ مون در اواسط دهه­ی 1940 گروه مونی ها را در کشور کره راه‌اندازی کرد.باوجوداین،تا سال 1951 کلیسای اتحاد (مونی ها) به معنای واقعی کلمه پایه‌گذاری نشده بود.

هدف این فرقه این است که تمام مذاهب دنیا در یک مذهب ادغام شوند و سپس با این مذهب، جهان را اداره کنند.در حقیقت، به‌عقیده­ی یکی ازمونی‌های سابق و براساس بررسی‌های به اثبات رسیده در کشور آمریکا، CIA به طور فعال با مونی‌ها همکاری می‌کرد و آن‌ها را به استفاده از تکنیک‌های روان‌شناسی روی مبارزان دانشجویی و رهبران آن‌ها در دانشگاه‌ها تشویق می‌کرد که به دلیل درگیری آمریکا در جنگ ویتنام، علیه دولت اعتراض می‌کردند.CIA بااین کار می‌خواست این مبارزان دانشجویی و رهبران آن‌ها را کنترل و بی‌اثر سازد.

خلاصهٔ کلام این است که با توجه به نمونه­‌هایی که در مورد فرقه­‌ها و تکنیک­‌های مورد استفادهٔ آن­ها بیان شده است، کارگردان سریال کره­ای اهل جهنم، آقای یون سانگ-هو توانسته است به خوبی حقیقت فرقه ها را به نمایش بگذارد.

در پاین نیز باید بیان داشت که بینندگان این سریال نباید وجود فرقه­ها را یک امر بی اهمیت تلقی کنند، چون این فرقه­ها همانطور که در سریال نشان داده شده است می توانند در جهان مدرن و در کشور پیشرفته­ای همچون کرهٔ جنوبی وجود داشته و در حال فعالیت باشند و زندگی مردم را به نحوی که در سریال نشان داده شده است مختل و نابود کنند.

بیشتر بخوانید:

از همراهی شما تا انتهای نوشتار تحلیل فلسفی سریال اهل جهنم سپاس‌گزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار آگاه کنید. شما می‌توانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقاله‌ها، نقد‌ها و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسندگی مهمان کلیک نمایید.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *