فیلم Hatching یک اثر ترسناک تازه منتشرشده است. در این مقاله سعی داریم نگاهی بر این فیلم ترسناک بیاندازیم. تا انتها با نقد و بررسی فیلم Hatching همراه ما باشید.
Hatching فیلمی محصول فنلاند است. فیلمی که در ژانر آن فقط عبارت ترسناک دیده میشود. این فیلم در سایت IMDB نمره متوسطی را دریافت کرده است که البته تعداد رای دهندگان به آن هنوز خیلی زیاد نیست.
نقد و بررسی فیلم Hatching
آفرینش خود
در نقد فیلم Hatching به فیلمنامه، نو بودن ایده، توانایی در ترساندن و بازیها اشاره خواهیم کرد.
نگاه کلی و خلاصه داستان
اثر ترسناک فنلاندی با نام Hatching با تصاویری از فیلمبرداری یک دوربین گوشی شروع میشود. (بهترین فیلم های ترسناک 2022)
دوربینی که مشغول فیلمبردای از دختری به اسم “تینیا” است. دختری که سوژه اصلی فیلم مورد بحث میباشد و مشغول انجام حرکات ژیمناستیک است. شخصی که مشغول فیلم گرفتن از او است مادرش میباشد.
مشخص میشود که مادر “تینیا” یک بلاگر است. او هر روز تصاویری را از زندگی شخصیشان میگیرد و آن را در صفحات مجازی قرار میدهد.
بنابراین تا این لحظه از فیلم دختر و مادر را میشناسیم. البته که پدر و برادر کوچکتر را نیز میبینیم اما صرفا آنها را میبیبنیم و اطلاعاتی از آنها نداریم.
در همین لحظات ابتدایی فیلم که مادر مشغول فیلمبرداری است، ناگهان کلاغی وارد خانه میشود. این کلاغ باعث شکسته شدن وسایل زیادی در خانه میشود. هنگامی که “تینیا” موفق به گرفتن او میشود و قصد آزاد کردن کلاغ را دارد، ناگهان مادرش کلاغ را میکشد.
درست شب بعد از این اتفاق “تینیا” تخمی را در جنگل پیدا میکند و تصمیم میگیرد تا آن را به خانه برده و تا زمان تولد از او مراقبت کند.
تا این لحظه فیلم قابلقبول است. معرفی سریع اعضای خانواده و مشخص کردن شغل و هدف دو نفر از آنها ویژگی مثبتی است.
علاوه بر این موضوع قصه اصلی هم سریع آغاز میشود و Hatching وقت را تلف نمیکند. بلافاصله بعد از عکس دسته جمعی اعضای خانواده، کلاغ به شیشه برخورد میکند و داستان شروع میشود.
اما میتوان گفت فیلم تنها تا همین پنج شش دقیقه ابتدایی قابلقبول و با برنامه به نظر میرسد. از این لحظه تا پایان، خیلی خبری از لحظات خوب و اتفاقات مثبت نیست. هر چه فیلم جلوتر میرود نقاط ضعفش بیشتر عیان میشود. در انتها پایان فیلم Hatching هم موفقیتآمیز نیست.
فیلمنامه
میتوان گفت فیلم Hatching در کلیت ایده و موضوع بد نیست. بلکه شخصیتهای مورد نیاز برای این ایده را دارد و در کل به ظاهر درگیرکننده به نظر میرسد.
اما این ایده و کلیت نسبتا خوب به جزئیات قابلقبول تبدیل نمیشود. شما ممکن است ایده جذابی در ذهن داشته باشید و مطمئن باشید افراد زیادی از آن لذت خواهند برد. اگر قصد دارید آن را به فیلم تبدیل کنید تنها ایده و کلیات، فیلم شما را به اثری خوب تبدیل نخواهد کرد.
برای اینکه فیلم شما به اثری خوب تبدیل شود باید قادر باشید ایده خود را به یک فیلمنامه منسجم تبدیل کنید. آن را دراماتیزه کنید، به آن شاخ و برگ بدهید و بتوانید آن را به یک قصه و داستان قابل گفتن تبدیل کنید.
در Hatching اما این اتفاق نیفتاده است. با وجود اینکه در لحظاتی از فیلم کاملا حس میشود که کارگردان ایده و فکری پشت این اثر داشته است اما متاسفانه این موضوع در حد همان حسهای کوچک لحظهای باقی میماند.
فیلم در بسیاری از دقایق خود تبدیل به فیلمنامه نشده است. فیلم لحظات خوبی دارد اما این لحظات با یک متن خوب به هم متصل نیستند و از یکدیگر منفک هستند.
فیلم قصه ندارد، در بعضی موارد منطق روایی ندارد و دارای باگ است. بسیاری از سوالات بدون پاسخ در فیلمنامه رها میشوند و ابهامات زیادی را به جا میگذارند.
در بحث شخصیت میتوان گفت شخصیت کودک خوب است. شخصیت مادر اندکی سطح پایینتری دارد اما همچنان با اندکی ارفاق قابلقبول است. اما شخصیت پدر را میتوان فاجعه و خندهدار توصیف کرد.
پدر خانواده یک شخصیت بیهویت است. او حتی تیپیکال هم نیست و پایینتر از تیپ است. شخصیت پدر را به راحتی میتوان از فیلم حذف کرد جوری که آب از آب تکان نخورد. شخصیت منفعل، بدون شناسنامه درست و کاملا بیهویت. نه شغل او مشخص است نه رفتار مشخصی دارد، نه دلیلی برای وجودش در فیلم وجود دارد و نه هیچ چیز دیگری.
بنابراین فیلم میتواند تا حدی رابطه دختر مادری بسازد.
در بحث روایت بعضی موارد عجیب به نظر میرسند. به عنوان مثال وقتی “تینیا” یک پرنده غولپیکر را در اتاقش نگهداری میکند و آن جانور کلی سر و صدا از خود تولید میکند، چگونه یک بار هم خانواده او این صداهای عحیب و بلند را نمیشنوند.
یا از آن عجیبتر، در یک سوم پایانی فیلم آن پرنده در حال تغییر ظاهر است و در مسیر شبیه شدن به “تینیا” میباشد. اما همچنان آنها به سادگی از هم قابل تفکیک هستند. آن موجود عجیب کلی جای زخم روی صورت خود دارد و ناخنهای بلند سیاه هم دیگر ویژگی بارز او است.
چگونه یک مادر که لحظاتی قبل دخترش را دیده و حال آن موجود را با زخمهای بزرگ روی صورت میبیند، متوجه تفاوت آنها نمیشود؟ برایش سوال پیش نمیآید که چگونه دخترش در عرض چند دقیقه دچار چنین زخمهای عمیقی شده است؟ در حالی که این زخمها مخفی هم نیستند و درست روی صورت پرندهی در حال تبدیل به “تینیا” هستند.
این موارد مثالهایی از عدم منطق روایی و باگهای داستانی در فیلم بود.
تفاوت سطح در فیلمنامه و کارگردانی
داستان کارگردانی فیلم Hatching اما متفاوت است. فیلم Hatching از آن فیلمهایی است که تفاوت سطح بین فیلمنامه و کارگردانیاش وجود دارد.
کارگردان فیلم Hatching در لحظات زیادی از فیلم ثابت میکند کاری که میخواهد انجام دهد را بلد است.
با وجود اینکه فیلم از همان ابتدا شخصیت هیولاگونه خود را به ما نشان میدهد و ما شکل و شمایل او را میشناسیم، اما همچنان کارگردان موفق است ترس و نگرانی خلق کند.
وقتی که چهره زشت هیولای خود را در همان ابتدا نشان میدهید، همواره این خطر وجود دارد که آن برای مخاطب عادی شود.
در این جا اما کارگردان ساخت تعلیق و فضای نگرانی و ترس را بلد بود. مکان و حرکات دوربین و استفاده از فضای سوبژکتیو از دلایل این امر بود. (بهترین فیلم های دلهره آور 2022)
علاوه بر این، نوع و زمان کاتها مخصوصا در لحظاتی که نوعی ارتباط ذهنی بین “تینیا” و آن پرنده غولپیکر وجود داشت هم گواه این موضوع است. به این موارد مکثهای خوب را هم اضافه کنید.
بنابراین به نظر میرسد کارگردان کار خود را تا حد خوبی بلد بود. اما فیلمنامه فیلم به قدری ضعیف و ناقص و پایینتر از کارگردانی بود که به فیلم ضربه زد.
با این شیوه کارگردانی شاید اگر فقط کمی بیشتر روی فیلمنامه، قصه، شاخ و برگهای خوب و منطق روایی و شخصیتها کار میشد، میتوانستیم شاهد اثر بهتری باشیم.
سخن پایانی
در انتها باید گفت که فیلم Hatching شاید تنها به دلیل نکات ویژه در اجرا و کارگردانی و بازیهای نسبتا خوب و قابلقبول ارزش یک بار دیدن را داشته باشد.
ار فیلم انتظار قصه و انسجام در متن و یک داستان سر و ته دار نداشته باشید. به آن به عنوان یک سرگرمی کوچک نگاه کنید که اندک لحظات خوبی دارد که به درستی به هم متصل نشدهاند.
اما اگر به دنبال اثری جدیتر و عمیقتر با شخصیتهای چندبعدی و داستان شاخ و برگدار هستید، فیلم Hatching مناسب شما نیست.
فیلمی که با بیتوجهی به فیلمنامه نکات مثبت اجرا را هم بیاثر کرده است.
Hatching از آن دست فیلمهایی است که میتوان برای آن افسوس خورد که پتانسیل بهتر شدن را داشت اما به سادگی از آن گذشتند.
بیشتر بخوانید:
- بهترین فیلم های ترسناک 2022
- بهترین فیلم های ترسناک نتفلیکس 2022
- بهترین فیلم های خون آشامی 2022
- بهترین فیلم ها و سریال های زامبی 2022
- بهترین فیلم های دلهره آور 2022
- بهترین فیلم های ترسناک فلسفی
- بهترین فیلم های ترسناک مذهبی
- بهترین فیلم های ترسناک بر اساس واقعیت
از همراهی شما تا انتهای نوشتار نقد و بررسی فیلم Hatching سپاسگزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار، آگاه کنید. شما میتوانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقالهها، نقد فیلم ، نقد سریال ، اخبار سینما و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسنده مهمان کلیک نمایید. در ضمن شما همراهان عزیز میتوانید به اینستاگرام فیگار جهتِ شناختِ مهمترین فیلم های ژانرهای مختلف و خلاصه نقد و بررسیهای فیلمهای روز دنیا مراجعه کنید.
دوست عزیز به نظر شما به دنبال کلیشه هایی بودید که قبلا در سینما بوده و این فیلم ساختار شکنانه نتوانسته نظر شمارا به خود جلب کند . البته همیشه هنر ساختار شکنانه کنی طول میکشد تا دل سنت گرایان را به دست آورد .
سناریو و ایده فیلم روایت خانواده ای بوده که نمای روشنی از زندگی به نمایش می گذارند اما گویا زندگی خصوصی آشفته ای دارند .
پدر همانقدر که در فیلم نامه نیست در این زندگی هم نیست . در زندگی خصوصی خودشان کم حضور و کم فروغ است گویی درخود فرو رفته است. حتی در بخشی با روابط پنهان مادر هم گویا مشکلی ندارد .
آن تخم تقریبا رنج ها و کمبود های دختر است که هر روز بزرگتر میشود تا اینکه روزی سر باز میکند ، حاصل تخم این عقده ها کلاغیست که میدانیم در سینما نماد چیست . این پرنده شوم ، بخش شوم این دختر است. در عین حال که تشنه محبت است قادر است بی رحم و پرخاشگر باشد و در حال تبدیل شدن تینیا و از رنج های تینیا تغذیه میکند . کاملا واضح است که مسوب این وضع دخترک مادر اوست ، که به عقده های تینیا می افزاید . ( تینیا و آلی هر دو ، دو وجه شخصیتی تینیا هستند که آلی در ابتدا وجود نداشته اما تحت شرایط و فشار های روحی تینیا به وجود آمد. فشار ، اضطرابی که گویی خود دختر متوجه ان نیست )
در آخر فیلم هم مادر بخش مهربان و نرمال تینیا را می کشد ، تا برای همیشه آلی (بخش تاریک تینیا) به جای او به زندگی ادامه دهد .
من هر چقدر دنبال یک نقد از این فیلم بودم هیچ نوشته ی قابل توجهی پیدا نکردم خیلی ممنون که با همین چند خط یک انسجامی به این فیلم در ذهن بنده دادید
.
سپااااس
این توضیحات دقیق و عالی بود
مزخرف حتی همون یک بار دیدن هم نداره همین نقد بخونید کیفیت بیشتری نسبت به فیلم داره
دوست گرامی اگر توانایی نقد ندارید لطفا ننویسید و مردم رو گمراه نکنید … مضمون فیلم همون چیزی بود که آقای رجبی نوشتن
درود بر شما. اگر شما به نقد و بررسی فیلم مسلط هستید، لطف کنید یک نقد برای ما بنویسید و از خوندنش لذت ببریم… ممنونم بابت دقتتون…
ماهان دلبندم
حقیقتا این فیلم راجب توضیح مطلبش یک شاهکار بود
همه اطلاعات رو نمیشه و همچنین نباید با متن’ به مخاطب داد
و این باعث شده کارگردان بسیار خوب تاثیر بزاره چون تو کم کم باید بری خود تینیا شی تا بفهمی نه اینکه سوم شخصی باشی دور از فضای فیلم
و راستش همین هم باعث ایجاد فضایی ترسناک و عالی میشه😂
و اینکه به راستی نقدی ایرادی نمیتونم بگیرم به فیلم چون کامل احساس رو القا میکرد
(البته من تنها و نیمه شب با هندزفری در اتاق تاریک نگاه کردم تا اون همذات پنداری به اوج برسه)
از لحظه اول فیلم مادری رو میبینیم که مریضه
اولین مرض روانی اون وسواسه با توجه به ساختار خونه و همچنین میشه راحت فهمید اگه مطیعش نباشی چی میشه(شکستن گردن پرنده)
[من که اون مادر رو عین عنکبوتی میبینم که کل اعضای خانواده رو طناب پیچ کرده و کنترلشون میکنه]
مطلب بعد اینکه این فرد هیچ چیز دیگه براش مهم تر از براورده شدن خواسته هاش نیست حتی خودش’ (خودزنی در ماشین)
در ظاهر عین همه اون ماسک ادب و اینکه وای چه زندگیمون عالیه و زندگی ایده آل یعنی این رو داره و حتی سایتی رو زده که اهای بیاین از من یاد بگیرین
اما در باطن فردیه که به هیچ چیز پایبند نیست راستش من تعجب کردم وقتی دخترشو کشت و ناراحت شد
اما خب بعدش طبق حدس انجام شده به راحتی تمام ناگهان دخترشو فراموش کرد و از دیدن موجود جدید که اینبار مطمعنه مطیع خواسته هاشه و ایده آل اونه خیالش راحت شد
حقیقتا بنظرم هیولای داستان مادره هستش جدا از اون shapshifter
خب حال اما شخصیت پدر بسیار هم خوب بهش پرداخته شده بود
نیازی نبود من بدونم کارش چیه یا هرچیز دیگه ای
نیاز بود بدونیم شخصیتش شخصیت سلطه پذیره
نیاز بود بدونیم واقعا مرد نیست بلکه اون زن عین مادرش انگار داره از پسرش مراقبت میکنه و پسرش هم تا اوضاعش روبه راهه بی خیال به کارهای دیگش میرسه
اونور قصه این زن میاد عاشق یک مرد میشه متضاد شوهرش
مردی که کنترل اوضاع رو میتونه بدست بگیره و دستور بده مستقله و همچنین قدرت درک بالایی داره
huh
پس نیازی که شوهرش براورده نمیکرد دقیقا این مرد اوکی مینمود
برادر تینیا هم که دقیقا تو همین سن همینطور باید باشه
وقتی دید توجه خانواده به سمت تینیاس رفت زاغشو(ایهام) چوب زد و آتو گرفت ازش که خرابش کنه و توجه رو به سمت خودش بیاره
در کل واقعا شخصیت پردازی منطقی بود
شاید تمام نبود اما به کمال تقریبی رسیده بود و کلیت مطلب رو می رسوند
اما چرا به جزییات توجه نشد؟
“چون میخواست توجه اصلی مخاطب روی رابطه اون دو باشه”
بعدشم تحقیق نکردم ممکنه به بودجه فیلم هم مربوط باشه
در نهایت اینکه تینیا هم ازونجا که میخواست این سلطه مادرش رو بهم بزنه ولی کلا بطور ناخوداگاه فلج بود در انجام این امر
بطور ذاتی خیلی از کار اون پرنده خوشش اومد و همذات پنداری کرد با این عمل بهم ریختن اوضاع
خب بعد از اون میبینیم یک تخم پرنده رو میاره
و این تخم نشانگر همون احساس ازادی هستش که میخواست
میبینیم که هربار احساس تنهایی تحقیر یا اینکه مادرش بهش زور میگه رو مشاهده میکنیم میره سمت تخمه و اونجا گریه میکنه
چون تخم مظهر همون ازادی هستش که میخواد و….
حالا دیگه نیازی به بحث علمی-تخیلی اینکه ژن هاشون بخاطر اون گریه های جذب شده قاطی شد و اون موجود از پرنده به ادم تبدیل شد و اون رابطه درهم تنیدگی حس نمیکنم
حقیقتا من لذت بردم خودش هم واسه حمایت و حفاظت خودش از مادرش یاد گرفته بود دقیقا طوری که مادرش میخواست رفتار کنه جلو روش بهش قول میداد با اینکه پشت سرش متنفر بود از کار هاش و باز هم این مربوط میشه به همون سلطه گری و عنکبوتیت اون زن
درنهایت اینکه خب بلی تشکر واسه خوانش و اینکه تکرار یحتمل زیاد صورت گرفت
بای.
😂😂راستی اینم یادم رفت
برادرش که اون نقاب رو میزد به چهره اش
عین یک محافظ بود براش
عین اینکه حس میکرد هیچ چیز نمیتونه بهش اسیب بزنه
خیلی خنده داره اگه جای اون باشی
چون نقابی برای محافظت از خودت داشتی و مخفی کردن دارک ساید خودت(که البته اونقدرام دارک نبود) توسط خواهرت که هیولاست به فنا میره
واقعا ادم جای این پسره بود سکته رو باید میزد😂
منتها این احمق اینقدر تو فکر تنفر از خواهرش بود که اصلا این چیزا براش مهم نبود و توجه نمیکرد به علاوه اینکه
این فیلم بود’ و واقعیت اگر میبود شاید متفاوت بود واکنش
به نظرم اصلا جالب نبود