بهترین فیلم های سفر در زمان کمدی به فیلمهای شاخص در ژانر علمیتخیلی میپردازد که با چاشنی کمدی رنگ و بوی تازهای به این ژانر داده و در قالبی متفاوت عرضه شدهاند.
آلبرت انیشتین از طریق نظریه نسبیت خود توانست به تئوری سفر در زمان کمک بسیار زیادی بکند. از مسئله سرعت و نور گرفته تا تاثیر گرانش بر سفر به گذشته و آینده. جالب اینجاست که انیشتین شخص شوخطبع و جذابی بود.
بهترین فیلم های سفر در زمان کمدی
از نگاه سایت فیگار
فهرست مطالبی که در بهترین فیلم های سفر در زمان کمدی خواهید خواند به شرح زیر است:
- Back to the Future
- Groundhog Day
- Bill & Ted’s Excellent Adventure
- Jumanji
- Jumanji: Welcome to the Jungle
- Idiocracy
- 13Going on 30
انیشتین رفتارهای عجیب و گفتارهای خاصی داشت. برای نمونه او در نامهای به همسرش السا نوشت: “وقتی جوان بودم فهمیدم انگشت بزرگ پا همیشه جوراب را سوراخ میکند. پس دیگر جوراب نپوشیدم.” حال در ادامه به موضوعی میپردازیم که این دانشمند بزرگ در راستای آن تلاشهای تئوریِ بسیاری کرده یعنی سفر در زمان، اما در چهارچوبِ کمدی.
Back to the Future
بازگشت به آینده یک فیلم علمی تخیلی آمریکایی به کارگردانی رابرت زمکیس است. تهیهکننده این فیلم استیون اسپیلبرگ است و فیلمنامه آن را باب گیل نوشتهاست. مایکل جی فاکس، کریستوفر لوید، لی تامپسون، کریسپین گلاور و توماس ویلسون در این فیلم ایفای نقش کردهاند. این فیلم پرفروشترین فیلم سال شد و به یک موفقیت تجاری عظیم تبدیل شد و با نقدهای ستایش آمیزی مواجه شد به طوری که در ۱۰ فیلم برتر در ۱۰ ژانر جز ۱۰ فیلم برتر در رده فیلمهای علمی تخیلی بود و هماکنون در سایت imdb جز ۵۰ فیلم برتر است.
تحلیل بازگشت به آینده
سهگانهی ماجراجویانه، علمیتخیلی و کمدی بازگشت به آینده به نویسندگی و کارگردانی رابرت زمکیس را میتوان یکی از محبوبترین سری فیلمهای دههی هشتاد میلادی در هالیوود دانست. یکی از آن مجموعههایی که چه در گیشهها، چه در نزد منتقدان و چه در مراسمهای سینمایی گوناگون، موفقیتهای زیادی را به دست آوردند.
Back to the Future
هنوز هم برای دوستداران سینما، نگاه انداختن به تکتک ثانیههایشان به طرز انکارناپذیری ضرورت دارد. روایت کمدی Back to the Future به عنوان یکی از شاخصههای اصلی آن، کاری میکند مخاطب همواره با انرژی و هیجان قصهاش را دنبال کند و در عین حال، فرصت دستوپنجه نرم کردن با همهی مفاهیم زیرمتنی و بحثهای جذاب و هیجانانگیزش دربارهی تاثیرات بازی کردن با زمان و رخدادهای تاریخی را به دست بیاورد. قصه از آنجا آغاز میشود که پسر جوانی با نام مارتی مکفلای نزد دوست صمیمی و پیرش یعنی دانشمندی با نام دکتر بِرَون میرود و مطابق درخواست او، تصمیم به آزمایش کردن ماشینِ زمانی که وی موفق به ساختن آن شده میگیرد.
Back to the Future
این وسط، بِرَون توسط شلیک اسلحهی چند قاتل کشته میشود و مارتی که در حال آزمایش کردن اختراع تازهی او به سر میبرد، چندین و چند سال به عقب بازمیگردد؛ به دههی پنجاه میلادی و جایی که در آن برای جلوگیری از نابودیاش، باید مطمئن شود که پدر و مادرش عاشق یکدیگر میشوند و مشکلی بر سر راه شکلگیری رابطهشان قرار نمیگیرد! هرچند که در ادامه هدف مارتی به سفر دوباره در زمان برای نجات دادن جان داک بِرَون تبدیل میشود و داستان، حتی پیچیدهتر از حالت قبلی، به پیشروی خود ادامه میدهد.
Back to the Future
همهی این خطوط داستانی، در کنار شخصیتپردازی کاملا راضیکنندهی کاراکترهای اصلی، بازیهای جذبکنندهی نقشآفرینهای اصلی، خلق طنزهای بهجا و سرگرمکننده و پیادهسازی ایدههای داستانی به بهترین شکل ممکن، قسمت اول «بازگشت به آینده» را در سال ۱۹۸۵، تبدیل به یک اتفاق سینمایی بزرگ کردند و آنقدر از این اثر ساختهی سینمایی تاثیرگذاری آفریدند که هنوز میشود رد پای تاثیراتش را در ایدههای قصههای علمیتخیلی در انواع و اقسام مدیومهای داستانی، مشاهده کرد. این وسط، شاید قسمتهای بعدی سهگانهی Back to the Future به اندازهی قسمت اول حس تازگی نداشته باشند و از بسیاری مناظر، در نقطهای عقبتر از آن اثر قرار بگیرند، ولی بیان این حقیقت ابدا به معنی بیکیفیتی آنها یا لذتبخش نبودنشان نیست. این یک فیلم سفر در فضا است.
Groundhog Day
روز موش خرما یا روز گراندهاگ فیلمی کمدی به کارگردانی هارولد رامیس و بازی بیل مری و اندی مکداول محصول سال ۱۹۹۳ است. داستان این فیلم بر اساس داستانی توسط دنی روبین، توسط رامیس و روبین نوشته شده بود. این فیلم برنده جایزه بفتای بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی شدهاست.
تحلیل روز موش خرما
آنتاگونیستی در فیلم وجود ندارد و چالش فیلم فهم کانرز از زندگی درست و جنگیدن با افکار اشتباه و پوچش است. او به مرور از تکرار روزانه و پس از تجربه هرگونه لذت و هیجان زودگذر متوجه میشود که باید از آن به عنوان نقطه قوت استفاده کند تا به شادی درونی برسد. فیل شروع به یادگیری موسیقی میکند، مشکلات مردم شهر را زیر نظر میگیرد، همچون پنچر شدن ماشینی در جای خاص، افتادن بچهای از درخت و فهمیدن زمان مرگ پیرمرد گدایی که هر بار سعی میکند که نجاتش دهد اما موفق نمیشود.
Groundhog Day
فهم این نکته که شادی در انجام وظیفه و کار درست است، فارغ از هر نتیجهای بدون چشم داشت فیل را به زندگی برمیگرداند. در پایان فیلم همین فهم شخصیت است که او را شهره خاص و عام میکند تا ریتا او را در جشن پایانی برای خود بخرد! این نتیجه اعمال درست فیل و فهم درست از زندگی برایش به رد شدن از دوم فوریه میانجامد تا به آن دیالوگ جذاب: «که امروز فردا است» برسیم.
بازی بیل مورای که چهرهاش از یک فرد خشک تا یک انسان احساسی که توانسته طیف مختلفی از حسها را پیاده کند درخشان است. مورای به خوبی توانسته انسانی را که از کوک زندگی خارج شده تا زمانی که میتواند خودش را پیدا کند و از نق زدنها رهایی یابد به تصویر بکشد.
Groundhog Day
این تغییر برخلاف نمونهی مشابهای همچون انیمیشن پر سروصدای «روح» که اثری شکستخورده برای فهماندن هدف و لذت زندگی است و نتوانسته سیر شخصیت را درست طی کند، در شخصیت کانرز درآمده و آن را باور میکنیم. به مانند نمونهی موفقی که در اثر فرانک کاپرا یعنی چه زندگی شگفت انگیزی دیدهایم و شاید در لحظههایی حتی موفقتر از آن با یک اثر خوش ساختار که از پس منطق جهان خودش برامده طرف هستیم و تغییر شخصیت را نه به شکلی اتفاقی یا لحظهای بلکه در طول زمان روایت و چالشهایش میفهمیم.
Groundhog Day
اما در کنار شخصیت فیل شخصیت بیخیال لری بار کمیک فیلم را یدک کشیده و ریتا نیز که محرکی برای فیل است به خوبی بار رمانتیک قصه را شکل داده. موتیف آسمان که در ابتدا شاهدش هستیم و اشاره به تغییر شرایط فیل است تا شوخی با ساعت و رادیوی شش صبح درحالی که قیافه بامزه مورای را که هر بار ضدحال میخورد نشان میدهد از نکات جذاب دیگر است.
Groundhog Day
همچنین سیر اتفاقات مختلف و شخصیتهای کمیکی چون ند رایرسون (استیون توبولوسکی) یا شوخی با چاله آبی که فیل پایش را هر دفعه در آن میگذارد و … در کنار دوربین آرامی که حرکت اضافی ندارد و همین نقطهی قوتی است که حس را در لحظه نشکند تا با شخصیت فیل همراهی کنیم، ریتم را به درستی حفظ کرده تا شاهد اثری سرگرمکننده و جذاب باشیم.
Bill and Ted’s Excellent Adventure
ماجراجویی بسیار عالی بیل و تد یک فیلم زوج هنری، کمدی و علمی-تخیلی آمریکایی است که داستان دو نوجوان تنبل است که در زمان سفر میکنند. کیانو ریوز در نقش تد و الکس وینتر در نقش بیل بازی میکنند.
تحلیل ماجراجویی بسیار عالی بیل و تد
ماجراجویی fsdhv عالی بیل و تد احتمالا یکی از جذابترین فیلمهایی است که میتوان در ژانرِ کمدی-علمی-تخیلی آن را تجربه کرد. ایدهای دارد که فقط یک کارگردان خوب میتواند به آن فکر کند. داستان عالی بود و واقعا یکی از بهترین تصاویر احمقهای دبیرستانی در تاریخ هالیوود بود.
البته آنها فقط به خاطر لزومِ داستان احمق هستند. آنها زمانی که به آن نیاز داشتند احمق جلوه میکردند. این فیلم همچنین یکی از بهترین موسیقی متنهای تاریخ هالیوود را داشت، حتی اگر مربوط به دهه 1980 باشد.
Jumanji
جومانجی نام فیلمی فانتزی ماجراجویی است محصول سال ۱۹۹۵ به کارگردانی جو جانستون که رابین ویلیامز، بانی هانت، کیرستن دانست و برادلی پیرز در آن ایفای نقش کردهاند. این فیلم اقتباسی از کتابی کودکانه به همین نام در سال ۱۹۸۱ و به قلم کریس فن آلسورگ است. دنبالهای مستقل با عنوان جومانجی: به جنگل خوش آمدید در ۲۰ دسامبر ۲۰۱۷ منتشر شدهاست. در سال ۲۰۱۹، جومانجی: مرحله بعدی نیز اکران شد.
تحلیل جومانجی
آلن پریش، پسر یکی از بزرگترین کارخانهدارهای شهر است. وقتی او برای فرار از دوستانش که میخواستند اورا کتک بزنند به کارخانه پدرش فرار میکند، در محیط کارخانه که در حال تعمیر است یک جعبه پیدا میکند و آن را با خودش به خانه میآورد. پدر او اصرار دارد که آلن باید به یک مدرسه خاص که تمام خانواده پریش در آنجا تحصیل کردهاند برود، اما آلن از این تصمیم ناراحت میشود، وقتی پدر و مادر او از خانه میرود او جعبه بازی را باز میکند اما باید برای ادامهی بازی یک همراه داشته باشد.
Jumanji
در همین حین، یکی از دوستان او به نام سارا به خانه شان میآید و آنها بازی را شروع میکنند، به محض شروع بازی اما آلن با ریختن تاس وارد بازی میشود و خفاشها دنبال سارا میکنند. پس از 26 سال، خانوادهی دیگری به این خانه میآیند. پیتر و جودی که فرزند این خانواده هستند به همراه خانوادهشان به این خانه میآیند و بازی را پیدا میکنند، پس از آغاز بازی آلن که در این مدت در جنگل به سر میبرده به خانهاش بازمیگردد.
Jumanji
آنها سارا را پیدا میکنند و با هم سعی میکنند تا این بازی را تمام کنند، ترتیب این بازی به این صورت است که هر کدام از بازیکنها باید در نوبت خود تاس بریزند، مهرههای آنها جلو میرود و در هر مرحله اتفاقاتی میافتد که باید با آنها مقابله کنند. حیوانات جنگل، میمون ها، فیلها و دیگر حیوانات اهلی و وحشی، وارد شهر میشوند و شهر را دچار هرج و مرج میکنند.
Jumanji
وقتی همه شهر درگیر حیواناتی هستند که وارد شهر شدند، یک شکارچی از داخل بازی به شهر وارد میشود که قصد دارد آلن را از بین ببرد. در همین حین سارا به همراه بچه ها بازی را به اتمام میرسانند، همه چیز به حالت عادی بازمیگردد، تمام حیوانات به داخل بازی برمیگردند، زمان به عقب میرود و آلن و سارا به دوارن کودکی خود میرسند.
Jumanji: Welcome to the Jungle
جومانجی: به جنگل خوش آمدید یک فیلم آمریکایی در ژانر اکشن کمدی و ماجراجویی به کارگردانی جیک کاسدان و نویسندگی کریس مککنا، جف پینکنر، اسکات روزنبرگ و اریک سامرز محصول سال ۲۰۱۷ است. این فیلم به عنوان دنباله مستقل فیلم جومانجی محصول سال ۱۹۹۵ با بازی رابین ویلیامز فقید به شمار میرود.
Jumanji: Welcome to the Jungle
دواین جانسون، کوین هارت، جک بلک، کارن گیلان، نیک جوناس، مدیسون آیسمن مورگان ترنر و بابی کاناوله از جمله بازیگران فیلم هستند. جومانجی: به جنگل خوش آمدید توسط سونی پیکچرز در تاریخ ۲۰ دسامبر ۲۰۱۷ در ایالات متحده به نمایش درآمد. دنباله این فیلم، تحت عنوان جومانجی: مرحله بعدی در سال ۲۰۱۹ منتشر شد.
تحلیل جومانجی: به جنگل خوش آمدید
ویدیوگیم بودنِ Jumanji: Welcome to the Jungle، تنها محدود به وارد شدن کاراکترها به دنیای جومانجی به وسیلهی در دست گرفتن چهار کنترل متصلشده به یک کنسول بازی نیست و در نقطه به نقطهی فیلم، به عنوان اصلیترین عنصرِ آفرینندهی روایت داستان، مشاهده میشود. چون کاراکترهای حاضر در این قصه، هر کدام تبدیل به شخصیتهای مختلف داستانی میشوند که درون یک بازی ویدیویی جریان پیدا کرده و آنها باید با همکاری یکدیگر و استفاده از تواناییها و ضعفهایشان، آن را به پایان برسانند.
Jumanji: Welcome to the Jungle
کل درونمایهی فیلمنامه، صرفا دربارهی این است که چهار دانشآموز مدرسهای، که از قضا هیچ شباهتی هم از نظر ظاهری و شخصیتی به یکدیگر ندارند، در کنار هم وارد یک دنیای مجازی میشوند و مجبورند با استفاده از قابلیتهای به خصوصی که کاراکتر انتخابشدهشان در این بازی در اختیار دارد، مکانی افسانهای را نجات بدهند و یک آنتاگونیست خبیث را از بین ببرند.
Jumanji: Welcome to the Jungle
اما نکتهی مهمی که باعث میشود داستانی تا این اندازه خطی و ضعیف، فیلمی به شدت مفرح حداقل برای خیلیها را تحویلمان بدهد، چیزی نیست جز روایتی که در عین عدم توجه به برخی چیزها، حواسش را به شکلی فوقالعاده، معطوف به چیزهایی تاثیرگذار و ارزشمند کرده است. Jumanji: Welcome to the Jungle مثلا با این که اثر به عنوان یکی از نقاط ضعف خود، مشخصا توسط سازندگانی خلق شده که ابتداییترین درکهای ممکن از بازیهای ویدیویی را دارند، ولی به سبب خلاء جدی سینما در به تصویر کشیدن فیلمهایی اینچنین، ثانیههای «جومانجی: به جنگل خوش آمدید»، برای یک گیمر حکم طلا را پیدا میکنند.
Jumanji: Welcome to the Jungle
از جانهای محدود داشتن کاراکترها که با هر بار مردنشان کمتر میشوند و در صورت به پایان رسیدن، نابودی آنها و گیماُور شدنشان برای همیشه را فراهم میکنند گرفته تا صفحهنمایشی پیکسلی، که ضعفها و قوتهای هر شخص را نشان او میدهد. از محیطهای بزرگ و حرکت افراد اصلی قصه در نقشهای بزرگ، که حس راه رفتن و ماشینسواری و پرواز کردنمان در بازیهای جهانباز را به یادمان میآورد گرفته تا ضدقهرمان، دشمنهای مختلف و مراحل و رمز و رازهایی که بازیکن برای به اتمام رساندن بازی، به گذر از آنها احتیاج دارد.
Jumanji: Welcome to the Jungle
اینها همه و همه، چیزهایی هستند که به شکلی قابل درک برای مخاطبان عام و به شکلی جذاب و دلنشین برای گیمرها، وارد فیلم میشوند و کاری میکنند که تازهترین قسمت از مجموعهی «جومانجی»، به شکل خاصی جایش را به عنوان اثری سرگرمکننده در قلبمان باز کند. اینقدر که بدون هیچ اغراقی پس از تماشای فیلم، دوست داشتم زودتر قسمت بعدیاش به دستم برسد تا یک بار دیگر همراه این کاراکترهای دوستداشتنی، حرکت وسط مراحلی سختتر و چالشبرانگیزتر از قبل را تجربه کنم.
Idiocracy
ایدیوکراسی فیلمی محصول سال ۲۰۰۶ و به کارگردانی مایک جاج است. در این فیلم بازیگرانی همچون لوک ویلسون، مایا رودولف، دکس شپارد، تری کروس، دیوید هرمان، جاستین لانگ، اندرو ویلسون، توماس هیدن چرچ، سارا رو ایفای نقش کردهاند.
تحلیل ایدیوکراسی
جو یک نظامی ساده با کارایی و ضریب هوشی کاملا متوسط برای یک آزمایش انتخاب میشود. مقامات تصمیم گرفتهاند که او را روانه یک سفر در زمان کنند و او را به ۵ قرن بعد بفرستند. شاید در سال ۲۰۰۶، ما امیدوارتر از حالا بودیم، شاید فکر میکردیم که فناوری اطلاعات ابزاری برای نجات همه بشریت خواهد شد.
اما حالا وب و اپلیکیشنهایش به جز استثناهایی، بیشتر نمایانگر چکیده نابخردیها و برآیند حماقتهای ما هستند. فیلم ایدیوکراسی با چند جمله درخشان شروع میشود: “فرایند انتخاب طبیعی، باعث ایجاد موجوداتی بهتر، زیباتر و تکاملیافتهتر نمیشود، فقط سختجانها و آنهایی که بیشتر به فکر موالید و تن هستند را زنده نگاه میدارد و DNA آنها را در عرصه گیتی پراکنده میکند. این شاید بهترین فیلم سفر در زمان کمدی است.
Idiocracy
کسانی که بیشتر میفهمند، اندیشناکتر هستند و با تردیدها و یأسهای خاص فلسفی خود روبرو هستند و از تن و ادامه نسل، غافل! چشم باز میکنیم و میبینیم که دنیا مملو از افراد دسته یک شده و نسل آدمهای آرمانخواه، متفکر و دگراندیش، منقطع شده است.
Idiocracy
در این میان نباید همه چیز را گردن، جانسخت بودن آسانگیرهای دنیا بیندازیم، چون حتی اگر قائل به تئوریهای توطئه هم نباشیم، باید بگوییم که بسیاری از قدرتمندان دنیا، بدشان نمیآید که ما را سرگرم به مجلههای زرد سلبریتیها، اسیر به فکاهیهای نازل تلگرام، گریزان از مطالعه و بیمناک از خلاقیت و ظریفاندیشی کنند. در این میان شاید چشم امید ما به جهشهای ژنتیکی و ظهور دایورجنتها باشد. ایدیوکراسی ما را به تفکر در این موارد میپردازد.
13Going on 30
رفتن از ۱۳ به ۳۰ سالگی فیلمی محصول سال ۲۰۰۴ به کارگردانی گری وینیک است. در این فیلم، جنیفر گارنر، جودی گرر، مارک روفالو، اندی سرکیس، کتی بیکر، کریستا بی آلن، شان مارکواته، جیم گافیگان، آلکس بلک، لین کولینز، اشلی بنسون، بری لارسون و رنه اولستاد بازی کردند.
13Going on 30
جنا رینک (جنیفر گارنر) دختر ۱۳ سالهای است که آرزو دارد بزرگ شود و حاضر است هرکاری برای رسیدن به این آرزو کند ناگهان یک روز صبح از خواب بلند میشود و میبیند بزرگ شده و به ۳۰ سالگی رفتهاست و حالا باید با دنیای متفاوتی که آرزویش را داشته روبه رو شود و…
تحلیل رفتن از ۱۳ به ۳۰ سالگی
این یک فیلم بسیار سرگرمکننده برای مخاطبان نوجوانی است که میتوانند از کمدیهای سبک رمانتیک آمیخته با فانتزی و موقعیتهایی که با تخیل یک دختر جوان سروکار دارد لذت ببرند. با این وجود ما یک کمدی سبک و حتی یک علمی تخیلی در این فیلم میبینیم.
13Going on 30
بنابراین من میتوانم این فیلم را برای کسانی که از کمدیهای رمانتیک همراه با حس فانتزی لذت میبرند، توصیه کنم. جنیفر گارنر یک اجرای خندهدار و فوقالعاده جذاب ارائه میکند. او نشان میدهد که بازیگر بسیار با استعدادی است که با کمدی ارتباط برقرار میکند. مارک روفالو یک بازیگر دست کم گرفتهشده است و بازی خوبی ارائه میدهد.
بیشتر بخوانید:
- بهترین فیلم های نتفلیکس 2022
- بهترین فیلم های ترسناک نتفلیکس 2022
- بهترین سریال های نتفلیکس 2022
- بهترین فیلم های کوتاه نتفلیکس
- بهترین انیمه های دبیرستانی نتفلیکس
- بهترین فیلم های ترکی نتفلیکس 2022
- بهترین سریال های ترکی نتفلیکس 2022
- بهترین فیلم های دیزنی 2022 و 2021
- بهترین سریال های دیزنی 2022 و 2021
- بهترین فیلم های نتفلیکس 2021
- بهترین فیلم های کره ای نتفلیکس 2021
- بهترین سریال های نتفلیکس 2021
از همراهی شما تا انتهای نوشتار بهترین فیلم های سفر در زمان کمدی سپاسگزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار، آگاه کنید. شما میتوانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقالهها، نقد فیلم ، نقد سریال ، اخبار سینما و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسنده مهمان کلیک نمایید. در ضمن شما همراهان عزیز میتوانید به اینستاگرام فیگار جهتِ شناختِ مهمترین فیلم های ژانرهای مختلف و خلاصه نقد و بررسیهای فیلمهای روز دنیا مراجعه کنید.