در این فیلم ما با مردمانی مواجه میشویم که برای اولین بار در زندگی باور کردند که کاری از روی عشق انجام دادند. با نقد فیلم Perfume همراه با ما بمانید.
فیلم عطر: قصه یک آدمکش با سکانسی از مردی پر از استعداد شروع میشود که در حال قصاص شدن است. مردی که مثلِ اثر یک عطر در دنیا گم و در نهایت فراموش میشود؛ اما هزار بار متولد! مردی که بعد از تولدش با مرگِ مادر و عطر خوشِ خون دست و پنجه نرم میکند.
این سکانس را در ویدئوی زیر ببینید:
مشخصات فیلم در یک نگاه
- کارگردان تام تیکور
- تهیهکننده برند آیشینگر
- نویسنده اندرو بیرکین و تام تیکور بر پایه عطر اثر پاتریک زوسکیند
- موسیقی راینهولد هایل، تام تیکور و جانی کلیمِک
- فیلمبردار فرانک گریبه
نقد فلسفی فیلم عطر
زن زندگی رهایی
فهرست مطالبی که در ادامه نوشتار تحلیل فیلم پرفیوم خواهید خواند به شرح زیر است:
- داستان فیلم پرفیوم
- تکنیکِ فرم محور
- اروتیکترین فاصلهی بین انسان و رویا
- راز فرشته شدن
- مرثیهای بر یک رویا
- نتیجهگیری
عطر: قصه یک آدمکش (به انگلیسی: Perfume: The Story of a Murderer) نام فیلمی فانتزی مهیج است به کارگردانی تام تیکور که بر اساس رمان پرفیوم به قلم پاتریک زوسکیند، نویسنده آلمانی در سال ۱۹۸۵ ساخته شدهاست.
در این فیلم بازیگرانی همچون بن ویشاو، داستین هافمن، آلن ریکمن و ریچل هارد-وود ایفای نقش کردهاند. عطر: قصه یک آدمکش در ۱۴ سپتامبر ۲۰۰۶ در آلمان به نمایش در آمد و سپس در ۲۷ دسامبر ۲۰۰۶ در ایالات متحده اکران شد.
داستان فیلم Perfume The Story of a Murderer

داستان فیلم در فرانسه و در آغاز دوره مدرن روایت میشود. ژان باپتیست گرونویل که در میان گندابهای پاریس قرن هیجدهم به دنیا آمده، شامهای بسیار تیز و غیرعادی دارد. او دنیا و هرچه در آن است را از طریق شامه خود میشناسد.
او که بلافاصله پس از تولد مادر خود را از دست داده، در کنار کودکان سر راهی بزرگ شده و در نوجوانی به دباغی خشن فروخته میشود. آشنایی ژان باتیست با دختری زیبا و کشتن وی باعث میشود تا وی برای یادگیری فنون حفظ بو خود را به عطرسازی مشهور به نام بالدینی نزدیک کند.
بالدینی او را از دباغ میخرد، چون به شامه وی برای ساخت عطرهای تازه نیاز دارد. اما بعد از مدتی کوتاه که برای بالدینی موفقیت دوباره و پول به همراه دارد، ژان باتیست از یافتن آنچه که به دنبالش بوده ناامید شده و بالدینی را ترک میکند.
بالدینی نیز مانند زنی که او را بزرگ کرده و دباغ خشن، بعد از رفتن ژان باتیست بر اثر سانحهای جان خود را از دست میدهد. ژان باتیست که برای حفظ رایحههای مورد نظرش حاضر به انجام هر کاری، حتی جنایت است، پس از استخدام در کارگاه گلابگیری راهی برای حفظ بوی خوش بدن زنان یافت و شروع به شکار زنها و استخراج رایحه خوش تن آنان میکند.
تکنیکِ فرم محور
زن به مثابه آزادی

فیلمبرداریِ فیلم «عطر» به طرز باورنکردنیی در اختیارِ فرم یا نوعِ نگاهِ کارگردان و عواملِ ساختِ فیلم است، فیلمی که فیلمنامهی سخت و پیچیدهای هم دارد؛ چرا که نویسنده باید دربارهی بو یا عطر درامی را شکل دهد. چیزی که نه تنها ابژکتیو نیست بلکه حتی سوبژکتیو بودنش هم در هالهای از ابهام قرار میگیرد.
سوال اساسی برای هر بینندهی آگاه و فلسفهدوستی این است که معمای وصفناپذیرِ مفهومِ عطر چگونه با کلمات توصیف شده که اینطور به تصویر درآمده؟ فیلم، راه خود را به سوی شکوهِ بودن میبوید تا به مقصد برسد. شما در طول ساختار روایی فیلم باور میکنید که باید سعادت یا جوهرِ یک سنگ را استنشاق کنید و از آن لذت ببرید. شما باور میکنید که باید بردهی عطرِ چیزی باشید که زن را به زندگی و آزادیِ رهامحور شبیه میکند.
در مورد اتمسفر این فیلم یک عمر میشود صحبت کرد. درواقع میتوان به نوعی تلاقی حالت، لحن و زیباییشناسی، که احساس خاصی را در بیننده برمیانگیزد، اشاره کرد. یکی از نکات جالب در مورد عطر (با عنوان فرعی The Story Of A Murderer)، میزان ارتباط آن با فضای واقعی است. این فیلم که بسیار به فضاسازی توجه کرده، در بخش دوم دست به انتخابهایی میزند که شروع بسیار قوی خود را در روایت، با ترفند آشناییزدایی در حلقوم شما فرو میکند.
اروتیکترین فاصلهی بین انسان و رویا

رمان معروف پاتریک ساسکیند درباره یک انسان است که مادر ماهیفروشش به طور تصادفی او را در حالی که کلههای ماهی را میبرد به دنیا میآورد. او خود را بلافاصله به بد بو ترین خانهی عالمِ هستی که 300 سال پیش در پاریس ساخته شده، میبیند. اما گرنویل تبدیل به یک بزرگمردِ کوچک، عبوس و کم حرف (با بازی بن ویشاو) میشود که دارای دو ویژگی خارق العاده است: او در بدنی بیبو، حقیقیترین حسِ بویایی در جهان را دارد.
فیلم “عطر: داستان یک قاتل” تماما به فرشته اشاره دارد. فرشتهای که قرار است عشق را در کنار میل جنسی به اروتیکترین فاصلهی بین انسان و رویا تبدیل کند. گرنویل در طول بزرگ شدنش با ولعِ فهمیدنِ عطرِ بوهایِ جهانِ هستی، طیالعرض میکند و در نهایت با بالدینی (داستین هافمن)، عطرساز چیرهدستی که اکنون از دوران اوج خود گذشته است، آشنا میشود.
تام تایکور، دنیایی قرون وسطایی را در فضایی گروتسکوار، بهمراه بوی تعفنِ جامعهشناختیمحور و اشتهای بدون دلیل، تداعی میکند. در این دنیا، عطر به مثابه حضور یک فرشته است؛ گرنویل ناخودآگاه و به شکل غریزی بو را خلق میکند، اما جاه طلبی او عمیقتر است. او میخواهد جوهرِ مس، سنگ و خودِ زیبایی را تقطیر کند تا آنها را نگهدارد. در لابلای تقطیر این آرمانها او به یک قاتل تبدیل میشود. قاتلی که رویایش کشتن نیست؛ بلکه فاز گرفتن برای ساختِ فضای اروتیک از جنسِ عشق است.
راز فرشته شدن

در ذاتِ موجوداتی مانند گرنویل هیچ مهرطلبیِ خاصی وجود ندارند. در واقع او دیالوگ را منسوخ و سکوتِ نامنظم و درآمیخته با ناپایداری را بدنبال حفظِ بقا میپرستد. زندگی او، همانطور که باید باشد، کاملاً درونی است؛ درامِ شخصیتِ درونیِ گرنویل با حضورِ راوی در ساختار روایی فیلم، رنگ و لعاب خوبی میگیرد. فیلم اساساً بصری است، نه گفتاری، و کار قابل توجهی در شکلگیری شخصیت و دنیای گرنویل انجام میدهد. ما هرگز نمیتوانیم او را درک کنیم، اما حقیقتِ حضور او را در خود مییابیم.
«عطر» در این فیلم مفهومی بجز بوی تعفن ندارد؛ تعفنی که انسانها عادت به سرکوبِ آن دارند. در فیلم، روایتِ ربودنِ عطر و بوی یک چیز، ظالمانه دراماتیک میشود، اما نحوهی ربودنِ آن در این داستان، لذتبخش به نمایش درمیآید. میتوان گفت که گرنویل تحت تأثیر شرایطِ زندگی و ماهیت روحِ خود است. شاید راز فرشته شدن را فهمیده!
مرثیهای بر یک رویا

این فیلم را میتوان در کنار فیلم مرثیهای بر یک رویا یکی از تاریکترین و ناامیدوارترین فیلمهای تاریخ سینما دانست که بر اساس عنصر وسواس ساخته شده است. وسواسی که تمام تجربیات انسانیِ متعارف را از بین میبرد.
برخی انسانها ممکن است از آن لذت نبرند، اما تماشای آن، وحشت و شیفتگی را توامان در وجودشان شعلهور میکند. ویشاو به عنوان شخصیت اصلی موفق میشود به جز یک نیاز وحشیانه، هیچ اشارهای به جنبههای دیگر از یک انسان به ما ندهد؛ در واقع شخصیتپردازی وی، شما را در معمای حضورِ یک خالق رها میکند.
اما داستین هافمن استاد دمدمی مزاجی را خلق میکند که زندگی او با عطر شکل گرفته. هافمن در فیلم عطر: قصهی یک آدمکش دوباره به ما یادآوری میکند، چه بازیگر دقیق و جذابی است که میتواند به جنبههای طنز و انسانیت بشر به شکل تاثیرگذاری طوری پر و بال دهد تا شما چارهای جز تامل نداشته باشید.
نتیجهگیری

گاهی از خود میپرسم که چرا باید همچین روایتی از یک انسان، دراماتیک شود، و من آن را دوست داشته باشم؟! هیچ چیزِ سرگرم کنندهای در داستان وجود ندارد، به جز این که روایتِ آن چنان بیباکانه در یک خفقان نامتعارف، وحشتناک و اغوا کننده غوطهور است که پیدا کردنِ چارهی بودنِ ناخواسته را از یاد ببرید. این فیلم نشاندهندهی پتانسیل بسیار بالای تیم کارگردانی در قوهی تخیل است. فیلمبرداری آن به طرز باورنکردنیی در خدمت فرم میباشد.
شاید دیدن این فیلم بر هر انسانِ سرکوبگری واجب است!
بیشتر بخوانید:
- بهترین فیلم های جنایی واقعی بر اساس رمان ها
- بهترین مستند های جنایی ترسناک نتفلیکس
- بهترین فیلم های جنایی به رهبری زنان
- بهترین فیلم های نوآر
- بهترین فیلم های جنایی معمایی 2022 و تمام دوران
از همراهی شما تا انتهای نوشتار نقد فیلم Perfume سپاسگزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار، آگاه کنید. شما میتوانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقالهها، نقد فیلم ، نقد سریال ، اخبار سینما و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسنده مهمان کلیک نمایید. در ضمن شما همراهان عزیز میتوانید به اینستاگرام فیگار جهتِ شناختِ مهمترین فیلم های ژانرهای مختلف و خلاصه نقد و بررسیهای فیلمهای روز دنیا مراجعه کنید.