ویدیو : صحبت های داریوش فرهنگ از طلاقش با سوسن تسلیمی

داریوش فرهنگ اظهار کرده است که سوسن به درد ازدواج نمی‌خورد و خود هم به درد ازدواج نمی‌خورد. اما با وجود اینکه هر دو این امر را می‌دانستند، به طور ناگهانی با یکدیگر ازدواج کردند و متأسفانه این ازدواج نتوانست ادامه پیدا کند. آنها احساس نکردند که معنای واقعی عشق و عاشقی را درک کرده‌اند.

بعد از مدتی، من با سوسن دیدار کردم و او به من گفت که هنوز هم به درد ازدواج نمی‌خورد. درباره سال تولد دخترش که با مادرش، سوسن تسلیمی، در سوئد زندگی می‌کند، داریوش فرهنگ اظهاراتی داشت و گفت:

“اطلاع دقیقی درباره این موضوع ندارم.”

او ادامه داده و گفت که به دلیل فاصله طولانی که بین او و دخترش وجود دارد، اطلاعات زیادی در ذهنش از وی باقی نمانده است.

داریوش فرهنگ، کارگردان و هنرمند مشهور ایرانی، در تاریخ ۶ آذر ۱۳۲۶ در شهر آبادان به دنیا آمد. او در یک خانواده متوسط بزرگ شد و پس از درگذشت پدرش در سن ۸ سالگی، به همراه خانواده به شهر کرمان-جوپار، زادگاه مادرش، مهاجرت کرد. مادر وی از طایفه اصیل و سرشناس شهیدی زندی جوپار بود.

دوران دبستان و دبیرستان را در کرمان به پایان رساند و پس از قبولی در دانشگاه، به تهران مهاجرت کرد. در سال ۱۳۵۲، او در رشته کارگردانی تئاتر از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. در زمینه زندگی شخصی، داریوش فرهنگ با خانم سوسن تسلیمی، که خود نیز یک کارگردان مشهور سینماست، ازدواج کرد. اما این ازدواج بعد از مدتی به پایان رسید و آنها در سال ۱۳۶۸ از هم جدا شدند.

در سال ۱۳۶۹، داریوش فرهنگ با خانم رزیتا اربابیان ازدواج کرد و هم اکنون فرزندی به نام مانی دارند. وی فعالیت خود را در تئاتر از سال ۱۳۴۵ آغاز کرد و در سال ۱۳۴۷ گروه تئاتر پیاده را تأسیس کرد. او با بازی در فیلم کوتاه “سلندر” (کارگردان: واروژ کریم مسیحی) در سال ۱۳۵۹ به فعالیت سینمایی خود آغاز کرد.

سپس با نویسندگی و کارگردانی فیلم ۶۵ دقیقه‌ای “رسول، پسر ابوالقاسم” به صورت حرفه‌ای در حوزه سینما فعالیت کرد. همچنین، در زمینه‌های دیگر صنعت سینما مانند طراحی صحنه و لباس، طراحی تیتراژ و تهیه‌کنندگی نیز فعالیت داشت. نخستین ساخته تلویزیونی وی، مجموعه “سلطان و شبان” نام داشت و در اوایل دهه ۶۱ خورشیدی با استقبال بسیار خوبی روبرو شد.

داریوش فرهنگ درباره “سلطان و شبان”، مجموعه تلویزیونی، اظهاراتی داشت و در ابن باره گفت:

“گاهی وقتی می‌گوییم شاید همه چیز از یک جرقه آغاز شد، تصور می‌شود شاید اغراق باشد، اما درباره «سلطان و شبان» واقعاً همه چیز از یک جرقه بود. یادم می‌آید در حوزه تئاتر با مشکلاتی کاری و مالی روبرو بودیم و بازاری آشفته‌ای بوجود آمده بود. بن‌بست‌هایی جلوی راهمان را گرفته بود. به همین دلیل به ذهنمان رسید که در تلویزیون فعالیت کنیم. بهترین راه برایمان این بود که به شعار گروه تئاتر پیاده برگردیم و به آن توجه کنیم که باید کار تازه‌ای انجام دهیم، کاری که هیچ فردی تا به امروز آن را انجام نداده باشد.”