مکبثِ سیاهپوست در قابهایی پر کُنتراست و طراحی صحنه مینیمال و میزانسنهای خلاقانه در اثری کلاسیک، بخشی از مباحثی است که در نقد فیلم تراژدی مکبث به آن خواهیم پرداخت. با نقد 2021 The Tragedy of Macbeth همراه فیگار باشید.
شکسپیر در بخشی از مکبث نوشته “هیچ هنری برای پیدا کردن ساختار ذهن در چهره وجود ندارد.” این جمله بیانگر پیچیدگی ذهن انسان است. همچنین نشاندهنده تفکر شکسپیر نسبت به سخت بودن دست یافتن به ذهن افراد.
دقیقا اتفاقی که در این فیلم و در نمایشنامه اصلی مکبث میافتد: پادشاه شریفی که به سردار دلیر خود اعتماد میکند و سرداری که با اغوای همسرش و شهوتِ قدرت دست به قتلی شنیع میزند. قتلی که خونش هیچگاه از دستان مکبث و لیدی مکبث پاک نشد.
نقد فیلم تراژدی مکبث
اگر میتوانید به بذرهای زمان نگاه کنید و بگویید کدام دانه رشد خواهد کرد و کدام دانه رشد نخواهد کرد
فهرست مطالبی که در ادامه نوشتار نقد فیلم تراژدی مکبث خواهید خواند به شرح زیر است:
اولین نکتهای که در نقد فیلم تراژدی مکبث چشم را نوازش میدهد انتخاب شجاعانه کارگردان در موردِ فُرم است. او مینیمالیست کار کرده و به واسطه نور و کنتراستِ حاصل از آن، فضای خالی صحنه را به زیبایی هرچه تمامتر پر کرده است. در ادامه بررسی فیلم تراژدی مکبث به بحث فُرم بیشتر خواهم پرداخت.
نکته بعدی که به شکل دیوانهوار ذهن مخاطب را زیبا میکند بازی بیهمتای کاترین هانتر در نقش جادوگر است و البته در ادامه در نقش پیرمرد.
او با بدنِ دراماتیکش (شما بخوانید بدنِ تئاتری) پرفورمنس عجیبی در نقش جادوگر دارد که در ادامه تحلیل فیلم تراژدی مکبث به بازیها (علی الخصوص بازیِ بد دنزل واشنگتن) خواهم پرداخت. با نقد فیلم تراژدی مکبث همراه فیگار باشید.
بررسی ساختاری
جان بریمن (شاعر آمریکایی) درباره مکبث مینویسد: “هیچ تراژدی دیگری از شکسپیر تا این حد متروک نیست و این ویرانی از طریق تخیل خارقالعاده قهرمانش به ما منتقل میشود”.
جهان این نمایشنامه یک زمین خالی از سکنه و خشن به نام اسکاتلند است. جهانی که به واسطه طراحی صحنه و مهندسیِ نورِ بینظیر فیلم به خوبی از آب درآمده است.
فضای مکبث به اندازه هر جای دیگری در ادبیات یا فیلمهای ترسناک تاریک است. در جهان ما و جهان مکبث چند اصل مشترک وجود دارد:”اعتماد دعوت به خیانت است، عشق میتواند یک پیمان جنایتکارانه یا انگیزهای برای انتقام باشد و قدرت با رحمت خنثی میشود.”
بیشتر بخوانید:
خود مکبث اشرافزادهای است که پس از قتل پادشاهی که شجاعانه به او خدمت کرده بود، تاج و تخت اسکاتلند را به دست میگیرد. پس از آن او وارد نوعی از نیهیلیسم میشود که توسط آن نابود میشود.
شرارتی که او انجام میدهد (دستور کشتار بیگناهان و مرگ نزدیکترین رفیقش) حتی با معیار تراژدیهای شکسپیر وحشتناک است.
با افزایش جنایات مکبث رنج او نیز افزایش مییابد و آن تخیل خارقالعاده (بازتاب دیوانگی مکبث در ذهن مخاطب) پیچیدهتر و خلاقانهتر میشود.
مرگ حتمی او نویدبخش مجازات گناهانش و رهایی از عذابش است. مخاطب با وجود اطلاع از مرگ قریب الوقوع او در انتظار کاتارسیس است. پیشتر و در نوشتار نقد فیلم ماشینم را بران به مفهوم کاتارسیس اشاره کرده بودم.
اقتباسی پر از سایه روشن
جوئل کوئن (یکی از برادران کوئن) کارگردان این اثر است. در مورد شاهکارهای برادران کوئن صحبتی نمیکنم کافیست بروید و تولیدات ایشان را مطالعه کنید.
این فیلم اما اقتباسی از نمایشنامهای با نام کامل “تراژدی مکبث” است. فیلم منظرهای از ویرانی، دنیایی از سایههای عمیق و فضای منفی شدید را تداعی میکند.
مردم در راهروهای سنگی خالی پرسه میزنند و از زوایای کج یا از بالا دیده میشوند. این قاببندیهای مناسب و تناسبش با فضای احساسی حاکم بر فیلم از نکات مثبت فیلم است. اینجاست که میگوییم فرم در خدمت محتواست.
چرا که قرار است این قابها بر بیگانگی آدمها با یکدیگر و با خود تاکید کند. موسیقی کارتر بورول گاهی شبیه پرندگان شکاری به گوش میرسد و کلاغهای واقعی قابهای بسته و تیره و تار را با انفجارهای کابوسآمیز مخدوش میکنند.
شکسپیر ؛ شمشیر دو لبه
در نقد فیلم تراژدی مکبث برای فیلمسازان (و حتی تئاتریها) شکسپیر میتواند هم یک چالش و هم یک عصا باشد. اما ساختن فضایی سینمایی و دراماتیک که زبان بتواند در آن نفس بکشد و در آن هم قرابت باستانی و هم بیزمانیِ شعر جان بگیرد، کاری بس دشوار است که فیلمساز از پس آن برآمده است.
بیشتر بخوانید:
این مسئله مقداری جسارت میطلبد که جناب کوئن از آن برخوردار است. ترکیبهای سیاه و سفیدِ او (فیلمبردار اثر برونو دلبونل است) و صحنههای زاویهدار و واضح به اورسن ولز و لارنس اولیویه، دو تن از شکسپیر شناسهای بزرگ سینمای قرن بیستم اشاره میزنند.
مکثِ سیاه در قابِ سفید
این مسئله را بدور از هرگونه گرایشات نژادپرستانه عرض میکنم: بازی یک سیاهپوست به عنوان مکبث یک اشتباهِ بزرگ بود. دنزل واشنگتن یکی از بهترین بازیگرانی است که تابحال با او مواجه شدهام.
بازی او در فیلمهای ” ایکوالایزر، مردی در آتش، چیزهای کوچک، دژاوو و…” قابل تحسین است. اما یک سیاهپوست با رفتارهای آمریکایی مآبانه مرا در جای جای این فیلم از حس و فضا خارج میکرد.
بیشتر بخوانید:
او حتی راه رفتنش هم به همان شیوه سیاههای هالیوودی است و باید اعتراف کرد بزرگترین اشتباه کارگردان خوشمزگی برای سیاهپوستها و دادن این پیام است که: “ما نژادپرست نیستیم و…” این همان تفکری است که جدیدا در هالیوود باب شده.
ما شاهد ابر قهرمانهای همجنسگرا و سیاهپوست و… هستیم. اشتباه نکنید! هیچ مشکلی ندارد کاراکتری سیاه سفید قرمز بنفش همجنسگرا دهجنسگرا هندو زرتشتی غربی شرقی و… باشد.
مسئله اینجاست که صرفا برای اینکه سیاهپوست باشد، سیاهپوست انتخاب میشود. زیرِ این کاسه نیم کاسهای است که سیاستِ هالیوود نام دارد.
تحلیل بازیها
هر صحنه این فیلم (بجز بازی بدِ دنزل واشنگتن) یک کلاس کوچک در هنر بازیگری است. اما تراژدی مکبث در واقع پرترهای از یک زوج قدرتمند دیوانه است.
آنها جنون خود را به اشکال مختلف نشان میدهد. لیدی مکبث گاهی به کاریکاتوری از شرارت زنانه تقلیل مییابد: جاهطلب، متفکر، غالب در دستکاری شوهر مرددش و… تداوم و تداخل این احساسات در بازی فوقالعاده خانم مکدورمند پیداست. ریشه ماکیاولیستی لیدی مکبث، انگیزهی شخصیت و عملگرایی سردِ او را توجیح میکند.
بیشتر بخوانید:
در این بین گناه مکبث بخشی از چیزی است که او را به سمت کشتار بیشتر سوق میدهد (“خون خون خواهد داشت”) و واشنگتن به نوعی تشنگی خونی فزاینده او را با نا امیدی درهم میآمیزد.
بالاتر از بازی آقای واشنگتن انتقاد کردم و حالا و در میانهی نوشتار نقد فیلم تراژدی مکبث نکتهای مثبت از بازی ایشان بگویم و آن صدای واشنگتن است. صدای او مثل همیشه شگفت انگیز است. او میجوشد، هیاهو میکند، زمزمه میکند و غرغر میکند و تکنیک خوبی برای همه اینها دارد.
بررسی محتوایی
مکبث و بانکو که ارتش دانکنِ پادشاه را برای پیروزی بر Thane of Cawdor خائن هدایت کردنده بودند، سه جادوگر را در میدان جنگ میبینند. جادوگران مکبث را به عنوان پادشاه میخوانند و پیش از بیان اینکه بانکو پدر یک سلسله پادشاهان خواهد بود اعلام میکنند که او (بانکو) بعد از مکبث پادشاه خواهد شد.
نوع ظهور، فیلمبرداری و میزانسنهای مربوط به جادوگر(ان)، الهامبخش و قابل تحسین است. بازی کوتاه کاترین هانتر دو سه نمره به فیلم افزوده و جزء نکات مثبت فیلم محسوب میشود.
خونِ اول
پادشاه دانکن به Thane of Ross دستور می دهد تا Cawdor را اعدام کند و عنوان میکند دوباره بر روی مکبث سرمایهگذاری کند. در این اثنا مکبث به لیدی مکبث نامه مینویسد و او را از پیشگوییها آگاه میکند.
در نقد فیلم تراژدی مکبث وقتی دانکن تصمیم میگیرد یک شب را در قلعه مکبث بگذراند لیدی مکبث شوهرش را متقاعد میکند که دست به قتل او بزند.
خون دوم
او به خدمتکاران پادشاه مواد مخدر میدهد و مکبثِ مُرَدد این قتل را انجام میدهد. اوایل صبح روز بعد مکداف جسد را میبیند. این در حالی است که مکبث خدمتکاران را میکشد تا هیچ سر نخی باقی نماند.
مالکوم (پسر شاه) وارث دانکن از ترس جان خود به انگلستان میگریزد و مکبث به عنوان پادشاه جدید تاج و تخت را به دست میگیرد. مکبث که از پیشگویی در مورد بانکو ناراحت است، ترتیبی میدهد که او و پسرش فالنس را به قتل برسانند. جلادانِ مکبث با همراهی راس، بانکو را میکشند. سپس راس به تعقیب فالنس میپردازد و او را پیدا میکند.
پارانویا
مکبثی به طور فزایندهای دچار پارانویا شده و ظلمی که در حق پادشاه مهربان کرده او را دچار مشکلات عصبی کرده است. او در یک ضیافت سلطنتی دچار توهم میشود و شروع به هیاهو میکند.
لیدی مکبث میهمانان را قبل از مصرف مواد مخدر اخراج می کند تا او را آرام کند. مکبث در خلسه خود دوباره جادوگران سهگانه را میبیند. مکبث دستور میدهد که تمام خانواده مکداف به قتل برسند، اما مکداف زنده میماند، زیرا قبلا به انگلستان فرار کرده بود.
لیدی مکبث
لیدی مکبث که احساس گناه میکند شروع به راه رفتن در خواب میکند و به تدریج به جنون فرو میرود. مالکوم ارتشی را تشکیل میدهد. نیروها شاخههای بیرنام وود را قطع میکنند و از آنها به عنوان استتار استفاده میکنند.
آنها به سمت قلعه مکبث حرکت میکنند و یکی از پیشگویی ها را محقق میکنند. لیدی مکبث میمیرد و مکبث در نا امیدی بیشتری فرو میرود.
او که هنوز به شکستناپذیری خود متقاعد است با مکداف دوئل میکند و در نهایت مکبث را بریده و سرش را بریده و پیشگویی نهایی را محقق میکند. مالکوم نیز به عنوان پادشاه جدید اسکاتلند تاجگذاری میکند.
مکبث
مکبث نمایشنامهای تراژیک اثر ویلیام شکسپیر است. این نمایشنامه کوتاهترین تراژدی و یکی از محبوبترین آثار اوست که بنا به اعتقاد بسیاری بین سالهای ۱۵۹۹ و ۱۶۰۶ میلادی نوشته شدهاست.
اساس تراژدی مکبث وقایع تاریخی اسکاتلند است، اما شکسپیر موافق ذوق و طبع هنری و ادبی خویش تغییراتی در آن داده و حوادث جنگها را به هم آمیختهاست.
این نمایشنامه جاویدان، ماجرای آسیب جسمی و آثار منفی روحی-روانی جاه طلبی سیاسی و کسانی که بهدنبال نفس قدرت هستند را به بهترین شکل نمایشپردازی و دراماتیزه کردهاست.
نقد فیلم تراژدی مکبث
اولین اجرا از این نمایشنامه که احتمالاً شکسپیر هم در آن به ایفای نقش پرداختهاست؛ بر میگردد به آوریل سال ۱۶۱۱ میلادی که بنا به شرح مکتوب سیمون فورمن (منجم، طبیب و گیاهشناس انگلیسی دربارِ ملکه الیزابت اول) در تئاتر جهان واقع در لندن اجرا شدهاست.
اولین نمونه از این نمایشنامه در سال ۱۶۲۳ در کتاب مجموعه آثار نمایشنامهای کمدی، تاریخی و تراژدی شکسپیر، در زمان پادشاهی جیمز یکم (انگلستان) به چاپ رسید و انتشار یافت.
شاه جیمز اول را از حامیان آثار و نوشتههای شکسپیر دانستهاند و بعضی از آثار نمایشنامهای شکسپیر در زمان او نوشته شدهاست. اکثر آثار او اما در دوره سلطنت الیزابت اول تدوین و اجرا شدهاست.
نقد فیلم تراژدی مکبث
تمامی نمایشنامههای شکسپیر در مخلوطی از نظم یا شعر و نثر نوشته شدهاست. در نمایشنامه مکبث فقط چند سطر طنز دربان قصر مکبث و چند جمله در گفتگوی لیدی مکداف و فرزندش به زبان نثر البته با آهنگ یا وزن دورنی است و بقیه نمایشنامه چه محاورهها و چه تکگوییها همگی منظوم یعنی به شعر با وزن عروضی دههجایی است هرچند اکثر مصرعها قافیه ندارد.
به اینگونه ترکیب شعری در ادبیات انگلیسی شعر Blank Verse میگویند. البته در نمایشنامه مکبث گفتگوهای جادوگران بایکدیگر در اوزانی متفاوت از این وزن نوشته شده احتمالاً به این منظور که نشان دهد که محیط تخیلی و شخصیت غیربشری آنها با فضا و شخصیتهای نمایشنامه تفاوت دارد.
پس از گذشت قرنها، هنوز شخصیتهای اصلی موجود در این نمایشنامه نظیر مکبث و بانو مکبث، جذاب و در عین حال دستمایه ساخت آثار اقتباسی سینمایی و تلویزیونی، تئاتر و اپرا و اقتباس ادبی به شکل رمان و کمیک بوک بودهاست. در سریال زخم کاری (نقد سریال زخم کاری) که ساخته ایران هست هم از این نمایشنامه استفاده شدهاست.
بازیگران
- دنزل واشنگتن در نقش لرد مکبث
- فرانسیس مک دورمند در نقش لیدی مکبث
- الکس هاسل در نقش راس
- برتی کارول در نقش بانکو
- کوری هاوکینز در نقش مکداف
- هری ملینگ در نقش مالکوم
- برندان گلیسون در نقش پادشاه دانکن
- کاترین هانتر در نقش جادوگران / پیرمرد
- مایلز اندرسون در نقش لنوکس
- مت هلم در نقش دونالبین
- موزس اینگرام در نقش لیدی مکداف
- اتان هاچینسون در نقش پسر مکداف
- اسکات سابیونو و برایان تامپسون در نقش قاتلان
- لوکاس بارکر در نقش فلنس
- استفان روت در نقش پورتر
- رابرت گیلبرت در نقش آنگوس
- جیمز اودوم در نقش سیتون
- ریچارد شورت در نقش سیوارد
- شان پاتریک توماس در نقش مونتیث
- رالف اینسون در نقش کاپیتان
- جفرسون میز در نقش دکتر
- سوزان برگر در نقش بانوی در انتظار
- وین تی کار در نقش قاتل لیدی مکداف
بیشتر بخوانید:
- بهترین فیلم های 2022
- بهترین فیلم ها و سریال های Imdb 2022
- بهترین فیلم های عاشقانه 2022
- بهترین فیلم های جنایی و معمایی 2022
- بهترین فیلم های نتفلیکس 2022
- بهترین فیلم های حماسی 2022
- بهترین فیلم های بیوگرافی 2022
- بهترین فیلم های اکشن 2022
- بهترین فیلم های رزمی 2022
- بهترین فیلم های فانتزی 2022
از همراهی شما تا انتهای نوشتار نقد فیلم تراژدی مکبث سپاسگزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار آگاه کنید. شما میتوانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقالهها، نقدها و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسندگی مهمان کلیک نمایید.
چی می گی برادر من؟ سیاهپوست چیه؟ نژاد پرستی چیه؟ شما اصلن می دونی مکبث کیه؟ در متن خود شکسپیر مکبث یک سیاهپوسته!!! و حتی در تاریخ هم مکبث برده ای بوده که به فرزندخواندگی در آمده و این مهمه،
وقتی نمایشنامه ای فیلم می شود چیزهای دیگری هم وجود دارد ، وقتی روی آن چیزها اشراف ندارید فقط به چیزهای تکراری که برای بقیه فیلم ها می گیرد بپردازید. اگر مکبث و خونده باشید بازی بازیگر کاملن درست بود، حضور لیدب مکبث هم همچنین/ عجبا…. نژادپرستی !!! خوشمزگی کوئن!!!
سلام و با احترام. جناب اون اتلوئه که توی متن اصلی سیاهپوسته نه مکبث. مکبث از برفم سفیدتره : )) من کارم تئاتره و نویسنده نمایشنامه هم هستم. کاری به اینا هم ندارم. اما خب کمی اشراف دارم روی متنای کلاسیک به خصوص شکسپیر. دقت کنید مشکل من سیاه بودن مکبث نبود حتی. نقدو دوباره بخونید بنظرم. و قبل اینکه دهان رو باز کنید از فیلتر ذهن خارجش کنید و یه سرچی هم بکنید تا اینطور وقت منو نگیرید. در ضمن من نقد تکراری ندارم چیزای تکراری هم نمیگم. فیلمو با دقت میبینم فکر میکنم و مهمتر از همه “وقت میذارم” و نقد میکنم. لطفا به زحمت دیگران احترام بذارید و آره ; ) خوشمزگی کوئن!!!
?
رفیق عزیر سلام
چطوری شما میگی بازی بدِ دنزل واشنگتن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خیلی از منتقدهای مطرح جهان جزو10بازی برتر قرن اونو نام بردن.
بازی ایشون توی فیلم کاملا بی نقص
وقتی بازی بازیگری مثل دنزل واشنگتن رو مگی بدِ،حتما استدلال خودت رو بنویس دوست من. نه که داخل پرانتز بگی بدِ
1. بخش “مکثِ سیاه در قابِ سفید” رو دوباره مطالعه بفرمایید. استدلال اونجا بیان شده.
2. رفرنستونو در مورد گزارهی “خیلی از منتقدهای مطرح جهان جزو10بازی برتر قرن اونو نام بردن” اینجا بیارید.
3. از “کسره” و “ه” درست و بجا استفاده کنید!
4. من دوست یا رفیقِ شما نیستم ; )
همین که نامزدِ اسکارِبهترین بازیگرِمرد شده.
فک کنم دیگع دهنت باید بَسته بِشه.
منتظر بودم اسامی نامزدا بیاد تا برات پیام بفرستم.
تمام منتقدان نادان دوستان من هستند.
ممنون بابت تحلیل دقیق شما. از متن شما کاملاً معلومه که با مقوله تئاتر و نمایشنامه نویسی بیگانه نیستید.
در تایید صحبتهای شما اینو بگم که من هم چند نقد منفی در خصوص بازی دنزل واشنگتن خواندم. خصوصاً در این باب که در بعضی صحنه ها راکورد بیانی خودش را رعایت نکرده و با ادبیاتی امروزی سخن گفته.
اما مشکل اصلی من با این اثر این بود که فرصت شناخت و همذات پنداری با شخصیتها و داستان را به من مخاطب نمیداد و اگر با این نمایشنامه آشنایی قبلی نمیداشتم قطعاً این فیلم را اثری الکن در بیان داستانی میدونستم.
احساس میکنم جوئل کوئن بیشتر انرژی و تمرکز خودش را در راه ارائه تصاویری باشکوه و سینمایی گذاشته تا تبین جهان اثر. تصاویری که هر کدام کارت پستالی زیبا و هنرمندانه بود که ارزش تماشای چندین باره داره.
به به : ) نظر شما به مثابه نقدِ جامعی بود. استفاده کردم. ممنون.