سطحی نگری دهههاست که در هنر ما رسوخ کرده. نقد سریال نوبت لیلی به پارادایم حاکم بر این سریال که معلولِ نگاه سطحی فیلمسازان ایرانی است خواهد پرداخت و به تک تک مسائل مطرح شده در سریال نگاه خواهد کرد.
با نگاهی اجمالی به روند سریالسازی ایرانی در پلتفورم دیجیتال متوجه خواهید شد تنها تفاوتش با صدا و سیما، موهای یکم از شال بیرون آمده و شلوارک پوشیدن مردها و به زبان آوردن واژههایی مانند “ریدم دهنت و عن و گه” و… البته پرداختِ سطحی به مسائل عمیق همان همیشگی است.
البته انتلکت نشان دادن پدر چهار دختر هم یکی از تیریکهای جذابِ نوبت لیلی به شمار میرود که اگر از آن نام نمیبردم در حق فیلمنامهنویس محترم اجهاف کرده بودم. البته در ادامه نوشتار نقد سریال نوبت لیلی به تک تک نوآوریها و آواگاردیسمِ استفاده شده در این اثر خواهم پرداخت.
نقد سریال نوبت لیلی
رمز و راز در چارچوبِ پوپولیسم
فهرست مطالبی که در ادامه نوشتار نقد سریال نوبت لیلی خواهید خواند به شرح زیر است:
- جهانهای موازی
- راز شهر مدهوشان و هفتپیکر نظامی
- کِلایدِسکوپ
- بررسی یک سکانس
- انتهای قسمت 1 و 2 و حرف آخر
واقعا از جهان فیلم و سریالسازی عذر میخواهم که ناچارم این سریال را با Dark مقایسه کنم. اگر دارک را دیده باشید متوجه شدهاید (مابقی متن حاوی اسپول است) که فصل 3 آن سریال وارد مقوله جهانهای موازی میشود. فیلمهای درخشانی در خصوص جهانهای موازی ساخته شده است. از Mr Nobody تا Donnie Darko و…
View this post on Instagram
ای کاش کسی به فیلم و سریالسازان ایرانی بگوید با دیدن دو عدد فیلم در مورد یک مفهوم عمیق مانند دنیاهای موازی و مطالعه سطحی آن مفهومِ فلسفی و علمی، نمیتوان آش شله قلمکار پخت و هفتپیکر و نظامی و شهر مدهوشان و Kaleidoscope و ماوراءالطبیعه و… را به عنوان ادویه به آن افزود. ابتدا بیایید و نگاهی اجمالی به تک تک مفاهیم مطرح شده در سریال بیاندازیم. مفاهیمی که هنوز با کارکردشان در سریال آشنا نشدهایم اما برای درک بهتر سریال لاجرم باید درکی از آنها داشته باشیم. اگر مایل به خواندن این بخش از نوشتار نیستید پیشنهاد میکنم از فهرست بخش “بررسی یک سکانس” را انتخاب کرده و از آنجا ادامه دهید.
بیشتر بخوانید:
جهانهای موازی
تعریف درست جهانهای موازی در مکانیک کوانتومی به صورت “جهانهایی است که از یکدیگر تنها توسط یک رویداد کوانتومی جدا میشوند”. در واقع به زبان سادهتر میتوان گفت که ایده جهانهای موازی میگوید که هنگامی که ما کاری را در این جهان انجام میدهیم فردی در جهانی دیگر نیز دقیقا همین کار را انجام میدهد و آن فرد؛ فردی کاملا مشابه ماست که در سیاره کاملا مشابه با زمین و در منظومه ای کاملا شبیه به منظومه شمسی و کهکشانی کاملا مشابه با کهکشان راه شیری زندگی میکند اما ممکن است گاهی او کارهایی انجام دهد که ما ان کار هارا انجام نمیدهیم. برای مثال ممکن است هماکنون که شما در حال خواندن این مقاله هستید آن فرد نیز در همین حال باشد اما شما به خواندن این مقاله ادامه میدهید در حالی که او از خواندن ادامه این مقاله سر باز بزند.
تاریخچه
جهان موازی یا واقعیت جایگزین فرضیهای درباره وجود واقعیتهای جداگانه در کنار واقعیت کنونی است که از دهه ۶۰ میلادی به این سو و با کتابهای علمیتخیلی و کمیک استریپ محبوبیت یافت، هر چند بحث پیرامون امکان وجود “چند جهان” از سال ۱۹۵۲ در محافل علمی رواج داشتهاست.
گروه خاصی از جهانهای موازی، مولتیورس نامیده میشود، اگرچه این اصطلاح نیز میتواند برای توصیف جهانهای موازی که واقعیت را تشکیل میدهند مورد استفاده قرار گیرد. با وجود اینکه عبارتهای جهان موازی و واقعیت جایگزین را میتوان بیشتر جاها به جای هم به کار برد، گاهی اوقات واقعیت جایگزین به مفهوم زمینی دیگری نیز اشاره دارد که حاکی از آن است که واقعیت بدیل دیگری از خود ماست. دانشمندانی با این نظریه که جهانهای موازی وجود دارند موافقت کردن ولی عده کمی از دانشمندان با این نظریه مخالف هستند ولی طبق آخرین مطالعات جهانهای موازی وجود دارند.
بیشتر بخوانید:
راز شهر مدهوشان و هفتپیکر نظامی
گویند بهرامشاه دستور ساخت کاخی را داد که آنرا هفت گنبد بودو هفت همسر او از هفت بلاد قدیم در هر یک از گنبدها بودند. هر گنبد بر حسب زاویه تابش آفتاب رنگی داشت که عبارتند از: سیاه، زرد، سبز، سرخ، فیروزه، قهوهای و سپید.
هر روز هفته در هفت پیکر رنگی دارد و سیارهای بر آن سایه افکنده: شنبه سیاه است و سیارهاش کیوان، یکشنیه زرد و سیارهاش خورشید، دوشنبه سبز و سیارهاش ماه، سهشنبه سرخ و سیارهاش مریخ، چهارشنبه فیروزهای و سیارهاش تیر، پنجشنبه قهوهای سیارهاش مشتری، جمعه سپید و سیارهاش ناهید.
روزی از روزها میهمانی از راه رسید که از کلاه روی سر تا کفش و دستارش همگی سیاه بود. در دل دانستن دلیل این سیاهپوشی را خواستار شدم اما ابتدا به شرط میزبانی نُزلی پیش رویش گذاردم و سپس از او پرسیدم: “از چه روی جامهگان تو همگی سیاه هستند؟”
پاسخ داد: ” معذورم بدار که گفتن نتوانم. ” اصرار کردم، لابه و زاری کردم و او چون بیقراری من بدید گفت: “در ولایت چین شهریست چون خُلدِ برین. نام آن شهر، شهر مدهوشان است با مردمانی به صورت ماه، در قبا و جامهی سیاه. هر که در آن شهر وارد شود همچون آنها سیاهپوش میگردد. اگر گردنم را بزنی بیش از این نتوانم گفت.” این را بگفت و از پیش من برفت.
راز شهر مدهوشان
…باغی بود به سرسبزی بهشت پر از گلهای زیبا و درختان پر میوه و جویهای زلالِ پر از ماهی و کوهی از زمرد و چشمههایی از گلاب و هوایی خنک پر از بوی عطر گلها. خدا را شکر گفتم و از آن میوهها خوردن آغاز کردم.
اندکی بگذشت و ابری آمد و باران بر سبزهها درفشانی آغاز کرد و غبار خوابید و از دور صد هزاران حوری پیدا شدند، روحپرور همچو ریحان، همه دستها حنایی و لبها چون یاقوت سرخ درخشان و ساعدی سیمین و گوشوار مروارید بر گوش و شمعها به دست، با هزار عشوه و ناز نزدیک آمدند و فرشی انداختند و بساطی پهن نمودند و تختی گذاردند و راه صبرم زدند…
کِلایدِسکوپ
وسیلهای است شامل دایرهای از آینهها و اشیای رنگی و نامتصل همچون تیله، مهره، خردهشیشه و تکه کاغذ که بازتاب نور به آنها الگوهای رنگارنگی را پدید میآورد. زیبابین وسیلهای است که با بازتاب متعدد پرتوهای نوری در آینههای خود باعث به وجود آوردن تصاویری با تقارن مرکزی و خطوط تقارن محوری متعدد میشود.
سادهترین نوع زیبابین از اتصال سه آینه به صورت مثلث و با سطح بازتابانندهٔ رو به داخل، ساخته میشود و با قرار دادن جسم کوچکی در فضای بین آینهها میتوان بازتاب آن را مشاهده کرد. با قرار دادن آینهها با زاویه ۴۵ درجه، هشت تصویر تکراری از یک جسم پدید می آید، شش تصویر در ۶۰ درجه و چهار در ۹۰ درجه. با چرخاندن لوله زیبابین، روی هم افتادن تصاویر رنگی باعث نمایاندن الگوها و رنگهای متنوعی به چشم بیننده میشود. سر دیوید بروستر، مخترع اسکاتلندی در سال ۱۸۱۷ میلادی این وسیله را نامگذاری کرد.
بررسی یک سکانس
در قسمت 2 نوبت لیلی، مریلا زارعی را در جایی مانند سلول میبینیم که با زنی دیگر صحبت میکند. گفتگویی پر از رمز و راز و تلاش برای ایجاد حس تعلیق. نمیتوانم بدون اشاره به ال ای دی بکار رفته دور چارچوبِ شیشهی سلول، این بخش از نوشتار را ادامه دهم. حقا که این ال ای دی فضای سورئالیستیِ شگرفتی به این سریالِ داهیانه داده است.
در این سکانس استثنایی این دو زن در معیت جلوههای شاهکارِ بصری با هم دست میدهند. جلوههایی که من را به یاد “جنگ ستارگان: خیزش اسکایواکر” انداخت، البته آن کجا و این کجا. شکل به عقب پرت شدن خانم زارعی هم در نوع خود جالب توجه است، اکتی باورپذیر و زیرپوستی.
در ادامه داستان نوبت لیلی، خانم زارعی با مالش دست راستشان ادعا میکنند کتابی در دنیایی هست که تمام پاسخهای پرسشهای “ما توشه”. حال پرسشها چیستند و ما چه کسانی هستیم مشخص نیست. در ادامه در مورد دروازه اصلی و دالانهای بین جهانی هم صحبت به میان میآورند. (ای کاش نویسندگانِ نوبت لیلی دارک را نمیدیدند)
در ادامه در مورد جهانی صحبت میکند که گِلان گیلان (فَکتِ فوقالعادهای برای اثبات وجود دنیای موازی در سریال) است و… ادعا میکند حس فقدان باعث ایجاد ارتباطِ بین جهانی میشود (کمی ماوراءالطبیعه به آش اضافه میشود). در این سکانس مجموعهای از پارادایمهای فرا انسانی و دستورالعملهای ابر انسانی مطرح میشود. دستورالعملهایی که شاید تنه به تنه منطقِ جهانِ مارول بزند.
شیء وارگی در بسترِ لیلی
در ادامه میفرمایند باید یک شیء پیدا کنیم. شیای که از اون دنیای خاص آمده باشد و هر شیء را یک نفر به همراه خودش میآورد (تلاش برای پیچیده کردن خط داستانی و افزودنِ چندین خط داستانی به سبک سریال دارک، واقعا ای کاش نویسندگانِ نوبت لیلی دارک را نمیدیدند). خانم زارعی در قسمت 2 نوبت لیلی حدودا 20 بار از واژهی شیء استفاده میکنند.
در ادامه داستان سریال نوبت لیلی خانم زارعی از گفتههایی که ذکر شد نتیجه میگیرد: “پس کسی هست که در اون دنیا منتظرش باشه و نبودنش باعث بشه این دالانها باز بمونه”. و یکهو از فازِ کوانتومی-ماوراءالطبیعهای وارد فاز فلسفی میشوند (با بازی فوقِ تکنیکالشان) و میفرمایند:” زمان آدمارو از بین میبره ولی حسرتاشون باقی میمونه” و در ادامه باز هم به ایرادِ نظریاتِ کوانتومی-ماوراءالطبیعهای خودش ادامه میدهد که دیگر لزومی به نوشتن آنها نمیبینم.
البته نمیتوانم از نامِ زیبا و نویی مانند “هانیبال قیروانی” عبور کنم و امیدوارم این هانیبال آن هانیبال نباشد. مطمئنم هیچکدام از مخاطبان راضی نیست بازیگرِ زیبای نقش لیلی یک لقمه چپِ هانیبال شود.
چیزی نمونده که ندیده باشم
ورای خلق الساعه (به زبان ادب) بودن این گزارهها بازیهای این دو زن ورای افتضاح است. اکتی ندارند و فقط دیالوگ میگویند. خبری از تکنیک نیست و حسِ تصنعی در لحنشان هم پیداست. طراحی صحنهاش در حد تئاترِ دبیرستان است (حتی راهنمایی) و نورپردازی به دم دستیترین شکل ممکن قابل پیشبینی است (همچون مرگ مریلا زارعی در قسمت اول و احتمال صد در صدی بازگشتِ او).
اما شاید فکر کنید نوآوریهای این سریال اینجا تمام میشود. خیر! دادن نام بازیگران در دقیقه 30، دختران زیبارو و اصغر پیرانِ مرموز و کفبین، استفاده از واژه مارو جوئیدی به جای مارو …، هورت کشیدن چای توسط دخترِ زیباروی سریال، اکتهای اغراق شده و مرد مآب او برای تکمیل شحصیتپردازی ناقصش (کارگردان میخواد به منِ مخاطب بفهمونه دختری که بدون مادر بزرگ شده مرد بار میاد، احتمالا اگر حس کنه نفهمیدم توی قسمتای بعدی بجای هورت کشیدن، دست توی دماغ، خارج کردن باد معده از بالا و پایین و… را هم از خانم احمدیه (بازیگر لیلی) شاهد باشیم)، پرداخت مبسوط و کامل سریال به خرافات و علوم غریبه (ای کاش واقعا علوم غریبه بود، گزارههایی که مریلا زارعی در مورد “شیء” بیان میکند در حد آلیس در سرزمین عجایب هم نیست)، پیر مردی که ادعا میکند:”چیزی نمونده که توی زندگیم ندیده باشم” (البته بنده نقدا میتونم دو سه تا چیز بگم که ندیده قطعا ولی خب درین مقال نمیگنجه اون چیزا)، جالب اینجاست که همان پیرمرد با دیدن دو دختر زیبا درجا چیز میزند، سکته.
انتهای قسمت 1 و 2 و حرف آخر
هر دو قسمت به شکل فانتزی تمام میشوند (نمیگویم سورئال، چون واژهاش حیف میشود)، قسمت اول که با رقص و آواز و کردنِ معنیِ جهان موازی در چشم مخاطب، دومی هم با گفتگوی مادر و دختر در فضایی با تمِ آبی و دیالوگهای تکراری و ملالآورِ مریلا زارعی در قسمت 2.
حقیقتا چون مسئله جدیای (ریتم، تمپو، اکت، طراحی کارگردانی، ساختار و پلات و…) برای نقدِ جدی در سریال ندیدم سعی کردم با زبان طنز نقدی محتوایی و گاها ساختاری به این سریالِ ضعیف بزنم. امیدوارم در قسمتهای بعدی با سریالی مواجه شوم که قابل نقدِ جدی و به دور از کنایه و شوخی باشد.
بیشتر خوانید:
- بهترین فیلم های ترکی نتفلیکس 2022
- بهترین سریال های ترکی نتفلیکس 2022
- بهترین فیلم های دیزنی 2022 و 2021
- بهترین سریال های دیزنی 2022 و 2021
- بهترین فیلم های نتفلیکس 2021
- بهترین فیلم های کره ای نتفلیکس 2021
- بهترین سریال های نتفلیکس 2021
- بهترین مینی سریال های نتفلیکس 2021
- بهترین سریال های جنایی نتفلیکس
- بهترین فیلم های عربی نتفلیکس
- بهترین سریال های عربی نتفلیکس
- بهترین فیلم های عاشقانه 2022
- بهترین سریال های عاشقانه 2022
- بهترین فیلم های عاشقانه 2021
از همراهی شما تا انتهای نوشتار نقد سریال نوبت لیلی قسمت 1 و 2 سپاسگزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار، آگاه کنید. شما میتوانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقالهها، نقد فیلم ، نقد سریال ، اخبار سینما و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسنده مهمان کلیک نمایید. در ضمن شما همراهان عزیز میتوانید به اینستاگرام فیگار جهتِ شناختِ مهمترین فیلم های ژانرهای مختلف و خلاصه نقد و بررسیهای فیلمهای روز دنیا مراجعه کنید.
بدون تعصب نقدتان افتضاح بود. بماند که تبلیغ بین پاراگراف ها روی اعصاب بود
بدون تعصب نظرتون خیلی … بود. بماند که تبلیغات دستِ ما نیست مشکل نرمافزاریه و به زودی حل میشه ; )
واقعا چرا اینجوری نقدش کردی
تعداد اینه های زیاد بخاطر نشون دادن زمان و جهانه موازیه که جالب بود؛اتفاقا قسمت اول بازی مریلا قابل قبول بود،قبول دارم از دارک استفاده کرده اما قورباغه از کل سریالای خارجی درست نشده بود؟حتی سکانس اخرش هم شبیه اونا بود…
واقعا نیاز به تقدیر داشت موزیک متن بامداد افشار،خیلی بد نقدش کردی بنظرم..
بعدا این اولین سریال تو این سبکه جای کار داره این طوری بهش نگاه کن…
بازی پردیس احمدیه از نظر من خوب بود
از الناز شاکردوست توی نیمه شب ماه کامل شد سکانسی ک بهش میگن شهابو کشتن خیلی واقعی تر بازی کرد بنده خدا😂
دفه بعد شما نقدش کن خوب نقدش کن ; )
سلام آقای عباسی.
ممنون بایت وقتی که برای نقد سریال گذاشتید.
نقد رو با حوصله نوشتید ولی برای جواب دادن به نقد دیگران حوصله ندارید!!
عزیز بحث حوصله نیس. من کارم جواب دادن به نظر (نه نقد) بقیه نیست. من نویسندهی سایتم نه جواب دهنده نظرات. گاهی میبینم نظر داهیانهای نوشته کسی قطعا جواب میدم و به احترام وقتی که گذاشته سعی میکنم ازش چیز یاد بگیرم. اما گاهیم میبینم طرف میاد میگه: خیلی بد نقد کردی، خیلی چرت نوشتی، تو اصن فیلمو ندیدی و… اینا دیگه جواب نداره که. میزنم منتشر بشه که آزادی بیانش در حدود احترام (که گاها اونم ملاحظه نمیکنن) رعایت بشه 🍀⚡
چرتو پرت ترین نقدی ک خوندم.من قسمت دوم این نقد رو خوندم فهمیدم چرت نوشتی،حالا ک قسمت ۶ هستم میگم تو بی سواد حتی دارک رو ندیدی.
درود بر شما دوست عزیزم. بجای استفاده از کلماتی مثل “چرت”، “پرت” و یا صفاتی چون بیسواد” خوشحال میشیم با دلیل و دادنِ آگاهی بواسطهی نقد خودتون از این سریال، مارو مستفیض کنید تا هم ما بیشتر یاد بگیریم و از سواد بیشتری کنار هم لذت ببریم… و در مرحلهی بعد باهم دوست باشیم و از مطالعهی یک مقاله لذت ببریم، حتی به غلط!
شما احیاناً با آقای فراستی نسبتی ندارید؟؟؟؟
آره چطور؟
شش قسمت از این فیلم را دیدم نفهمیدم چی به چیه و کی به کیه و سرگیجه گرفتم همش منتظرم فیلم یه نظمی بگیره که انگار قرار نیست
واقعا از همه لحاظ باهاتون موافقم و بشدت سریال ضعف داره
جدای از داستان و نقد در رابطه با موضوع جهان موازی سریال ی سری مطالب واقعا با عقل جور در نمیاد
مثلا توی قسمت اول عروس ک روی صندلی جلو نشسته و جوری نشون داده شده ک شیشه جلوش شکسته(دیگه صد درصد باید سر خودش خورده باشه تو شیشه ک بیهوشم شده.😶)
هیچ اسیبی ندیده بود و لیلی ک روی صندلی عقب نشسته بود سرش شکسته بود… (دیگه دارم ب این فکر میکنم شاید لیلی از عقب پرت شده باش جلو ولی اگرم شده باشه اینکه خواهرش بیهوشه و خودش فقط یخرده گیجه رو اصلا نمیفهمم😩)
و واقعا چرا وقتی پروانه دور سر لیلی داره میچرخه باید صدای بلبل و گنجشک پخش بشه😐
وقتی حتی منم -ک هیچ علم خاصی در زمینه فیلم و سریال ندارم- میتونم اینقدر ایراد از این سریال بگیرم ایا خود کارگردان و دست اندرکاران نمیتونن؟😖
ممنون از شما خسته نباشید
واقع امر اینه که من حافظه بدی دارم (جسمِ ناقصی) : ))) عرضم به خدمتتون که من یادم رفته این سریالو کلا ولی خب اینچیزایی که فرمودید رو توی سینما بهش میگن راکورد یعنی وقتی یک سکانسِ خطی رو میگیره کسی وقتی کات میخوره و زمان خطیه و پلان عوض میشه و میاد شما نمیتونی گل سرت یهو رنگش عوض بشه (اگه فانتزی نیست ژانرش). و خب طبق حرفای شما راکورد رعایت نشده توی این سریال و بعید هم نیست اما اینم در نظر بگیر که کار کمی سورئال و فانتزیه و شااااید عمدی بوده باشه این چیزا که گفتی. شاااااید ; )
با سلام ، نقد بسیار موشکافانه ای نوشتین ،
واقعا که همه ی بازیها خیلی ضعیفه ،
این لیلی چرا همش میخواد پاچه بگیره ، آنقدر سریع و بی ادبانه حرف میزنه ،
چرا دوربین برای نشان دادن یه موضوع انقدر دور خودش میچرخه ، به آدم سرگیجه دست میده ، و این حرکت دورانی را در تمام قسمت ها با یک موضوع جدید تکرار میکنه ،
خلاصه که ، موندم ببینم آخرشو چطوری میخوام تموم کنم ، انگار که آدمو سر کار گذاشتن . سپاس
من خیلی به این چیزا توجه نمیکنم شما نقد رو از دید یک نقاد سینمایی نگاه میکنید در حالیکه من جز کسانی هستم که کلا از سریالهای تخیلی خوشم میاد و همیشه با خودم فکر میکردم که خیلی جای افسوس داره که ما ایرانی ها صاحب اینهمه افسانه و شاهنامه هستیم اما حتی یک فیلم درست و حسابی تخیلی و افسانه ای نداریم. امریکا که هیچ افسانه ای تقریبا به خودش ندیده و هیچ قدمتی تقریبا نداره از این کشور و اون کشور افسانه میدزده و روش کار میکنه و تخیلسازی روش رو انجام میده اونوقت من ایرانی وقتی دلم میخواد فیلم تخیلی یا علمی تخیلی ببینم باید برم از فیلم های هالیوودی ببینم. البته خوبه که دقت بیشتری در این مورد بشته و فیلم های تخیلی جلوه و علم بهتری در خودشون داشته باشن اما به نظرم برای اولین بار واقعا عالی بود. دست مریضاد. راستش من کارم با ریاضیاته و وقتی فیلمها یا کتابهای تاریخی و تخیلی که نگاه میکنم مخم خوب به کار میافته و میتونم کار کنم. فیلمهایی مثل خدایان مصر باستان یا کتابهایی مثل شاهنامه و از این قبیل. از دست اندرکاران این سریال هم تشکر میکنم. پاینده باشید.
کلا نظر نمیدم، خواستم تو نت بگردم ببینم نقدی خوب برای این سریال پیدا میشه یا نه، همه نقد ها تلاش به این بودند که خوبه قابل درک هست چون اولین در موضوع در ایران هست، شما هم با توجه به نقدهایی که کردید سعی کردید تخریب نکنید ، دمتون گرم ، ولی بنظرم نقد شما هم خیلی دست بالا بود ، تناقض هم داشت ، یبار از بازیگران نقد می کنید می گید عالی جای دیگه بد، در کل دوست داشتم نقدتون رو کامل خوندم که برای خودم جای تعجب داشت
دوست عزیز در نقدتون فرمودید: “یکشنیه زرد و سیارهاش خورشید”! خواستم یادآوری کنم خورشید ستاره است!
اون صدای گنجشگ واسه اینکه سریال تخیلیه
خواهر لیلی هم بیهوش نشده بود خوابیده بود دقت میکردی. کمربندشم بسته بود
نقدتون رو خوندم و از قلمتون لذت بردم و خب درست نوشتید،اما من بعنوان کسی که از فیلم های فانتزی و تخیلی لذت میبرم،از این سریال هم حض کافی رو بردم.هرچند که جای کار زیادی داشت و امیدوارم نقدهای وارد شده باعث بشن باز هم ازین دست سریال ها با کیفیت بالاتر و بهتری رو شاهد باشیم.