نقد فیلم Broker به اثری میپردازد که از دلِ فرهنگِ عامه مردمِ کره جنوبی درآمده است و اثری تراژیک محسوب میشود. با نقد فیلم دلال همراه ما باشید.
شروعِ دراماتراژیک و پلانهای جذاب اثر در یک شبِ بارانی و رها کردن یک نوزاد توسط مادرش در خیابان و کاراکترهایی که او را میپایند، نویدبخشِ فیلمی خوب و هنری است.
تحلیل و نقد فیلم Broker
ممنون که به دنیا اومدی!
فهرست مطالبی که در نقد فیلم broker خواهید خواند به شرح زیر است:
دلال فیلمی تراژیک محصول کره جنوبی به کارگردانی هیروکازو کورئیدا و با بازی سونگ کانگ-هو، به دونا، گانگ دونگ-وون و آییو است. این فیلم در ۸ ژوئن ۲۰۲۲ منتشر خواهد شد. این فیلم در ۲۶ مه ۲۰۲۲، در جشنواره فیلم کن ۲۰۲۲ به نمایش درآمد.
ساختار
در دو سوم ابتدایی فیلم شاهد ریتم پایینی بودیم. سکتههای پی در پی در ریتم احتمالا مخاطب را کمی مستاصل کند. موسیقی خوبِ جونگ جه-ایل به این اثرِ بد ریتم، کمی ریتم داده بود و از ملالش میکاست. همچنین باید اذعان کرد طرح داستانِ دراماتیک فیلم نیز مخاطب را همراه میکرد و مخاطب علیرغم مشکلاتی که عرض کردم و خواهم کرد با فیلم همراه میشد.
تمپوی درونی فیلم اما (که به واسطه درامِ خوبش: رها شدن یک بچه توسط مادرش و اتفاقاتِ پیرامونی) از عواملِ مثبت فیلم به شمار میرود. زیبایی شناسی کارگردان در پلانبندیها (مدیومشاتهای خاص) و طراحی صحنه و لباسِ جذاب نیز توجه من را به خود جلب کرد.
جعبه نوزاد
کره جنوبی کشوری با سنتی است که در آن در به فرزند خواندگی گرفتن موجبِ بدنامی علیه خانوادهها به شمار میرود. به این در گذشته اکثر نوزادان ناخواسته در خارج از کشور به فرزندی قبول میشدند. اما اخیرا قانون تغییر کرده است و فرزندخواندگی بینالمللی را محدود کرده است. این منجر به یک عارضه جانبی ناخواسته شده است: صدها نوزاد رها شده و به یتیم خانهها میروند.
لازم به ذکر است هر ساله صدها نوزاد در سئول کره جنوبی رها میشوند. باکسِ کشیش لی مکانی امن را برای کودکان فراهم میکند تا در صورتی که والدین احساس کردند قادر به مراقبت از فرزند خود نیستند و مایلند به آنها فرصتی برای فرزندخواندگی بدهند، نوزاد را در باکس قرار داده و تشریف ببرند.
فلذا در چنین شرایطی درام و داستان فیلم قابل باور است. در ابتدای امر برای خودِ بنده چنین شرایطی کمی غریب به نظر رسید اما با سرچی اندک متوجه این قانون و فرهنگِ نسبتا عجیب در کره جنوبی شدم که البته از جهات جامعهشناختی باید آن را بررسی کرد.
فرم
همانطور که سکوت در موسیقی خودش یک نُت است سکون در سینما نیز نوعی حرکت است. (یه لحظه حسِ جوادخیابانی بودن بهم دست داد : )) در فرم اثر پلانهای ثابت و ساکن یکی از عوامل اصلی و مورد توجه بود. ما در این فیلم کمتر تیلت، پن، تراول، آرک و… میدیدیم و اکثرا دوربین ثابت بود و این در سینمای کلاسیک بیانگرِ سکون و ثبات و آرامش است. البته این مسئله شدیدا متغیر است و در گذر زمان و ورود مفاهیم پستمدرن به سینما دچار تغییر شده است.
این پستمدرنیسم را ما در روابطِ انسانی و تغییر مفاهیم در روابط درون فیلم میبینیم. پلیسی که رفته رفته درونا تبدیل به دلال میشود، دلالی که از پدر هم مهربانتر است. مادری که بچه خود را درون باکس نمیگذارد (خودِ درون باکس گذاشتن هم به نوعی پستمدرن است)، رفتارِ دخترِ دلال با دلال در رستوران و… از مصادیق امر پستمدرن در فیلم است. البته باید عرض کنم اوج بروزِ امر پستمدرنِ فیلم در بازتعریفِ مفهومِ خانواده است. خانوادهای پنج نفره شامل دو دوست و برادر، یک روسپی و فرزندِ نامشروعش و پسربچهای گوگولی.
البته ما باید تفکیک قائل شویم میانِ فرهنگِ نامتعارفِ (برای ما ایرانیان) کرهای با امر پستمدرن در رفتارِ انسانها. برای نمونه احترام گذاشتن به مرده توسطِ پلیس، نوعِ عزاداری و درخواستِ همسرِ آن مردِ به قتل رسیده (درخواستش مبتنی بر به فرزندخواندگی گرفتنِ فرزندِ نامشروعِ همسرِ عیاشش)، ارتباط بین موجر و مستاجر و… به نظر مشمولِ فرهنگِ کرهای باشد.
نقد فیلم Broker
بازیگری در این فیلم خوب از آب درآمده بود. اکت و ریاکتهای باورپذیری میدیدیم علی الخصوص بازیِ بازیگرِ نقشِ بچهی عشقِ فوتبال توجه من را جلب کرد. بازی گرفتن از بچهها در این سنین شدیدا سخت است و باید تبریک گفت به کارگردان اثر بابت این پرفورمنسِ جذاب.
در روندِ تلهگذاری پلیس برای خلافکارها فیلمِ دهبار سکته کرده کمی جان میگیرد. ریتم به فیلم برمیگردد و هیجان و تمپو افزایش پیدا میکند تا پس از سکانسهای ملالآوری مثل گفتگوی دو مرد کنار رودخانه و… مخاطب کمی بدخواب شود. در خصوص سکانسها هم باید عرض شود شاه سکانس فیلم با اختلاف سکانس بالای چرخ و فلک و دیالوگ بین دختر و پسر و میزانسنِ فوقالعادهی گرفتنِ دستهای پسر جلوی صورت دخترِ گریان است.
محتوا
در خصوص محتوا در خلالِ بحثهای پیشین کم و بیش صحبت کردم. در ادامه باید بگویم که به نظر میرسد برخی کاراکترها (به واسطه شخصیتپردازی خوبِ کارگردان با عرضه خوبِ کاراکتر به مخاطب)، به نوعی به پالایش میرسند. پلیس بچه را بزرگ میکند. دخترِ روسپی شخصیتش را بازتعریف کرده و جایگاهِ اجتماعیاش را عوض میکند. در انتهای کار نیز به نظر میرسد دختر به این نتیجه میرسد که نسبت به نامههای پلیسِ زن منفعل نباشد و با شتابی که نویدبخشِ مراجعه او برای دیدنِ پسرش است فیلم تمام میشود.
در انتها باید عرض کنم در کل فیلمِ خوبی به نظرم آمد اما همانطور که عرض شد این طرح داستانی خوب که همه چیز داشت: قتل، تنفروشی، نوزاد، ترکِ نوزاد، پلیسبازی، کارِ غیرقانونی و پسرکِ گوگولی و… با ریتمِ معکوسِ کارگردان خراب شده بود و ای کاش کارگردان اثر کمی از ملال و دیالوگهای طولانی و خطوط داستانی و… میکاست تا این طرحِ خوبِ دراماتیک بهتر از آب در میآمد.
جشنواره
به نظر میرسد سینمای کره هم راهِ جشنواره را خوب بلد شده است شاید هم از روی دستِ ایرانیها کپی زدهاند: “نشان دادن فقر و محیطهای کر و کثیف و کاراکترهای بدبخت که در پلانهای زیبا و فرمی جذاب پیش روی داوران محترم عرضه میشود.”
میسوفونیا
در انتهای امر باید انزجار خودم را نسبتا به ملچ و ملوچِ دو بازیگرِ زنِ نقش پلیس ابراز کنم. از هورت کشیدنهای بازیگران و توجه ویژهی صدابردارِ محترم که گویی بوم را روی گلوی بازیگر گذاشته هم میگذرم. ای کاش مولف اثر نسبت به پدیدهای به اسم میسوفونیا اطلاع داشت. این مسئله اختلالی عصبی است که فرد مبتلا به آن با شنیدن بعضی صداهای خاص دچار احساسات منفی شدیدی مانند عصبانیت، گریختن، تنفر و انزجار میشود. اوج این فوبیا هم در ملچ و مولوچ است. شاید هم خبر داشته و سادیسم دارد. مخلص کلام که واقعا نحوه غذا خوردن دو کارکتر پلیس رو مخ بود. اصلا نیازی به آن میزانسن نبود. نه در شخصیتپردازی تاثیر داشت نه چیزی. فقط و فقط دو نفر مثل گاو نشخوار میکردند همین. در انتهای تحلیل فیلم Broker و بررسی فیلم Broker به داستان این فیلم میپردازیم.
داستان فیلم Broker
داستانِ این فیلم کره ای جدید به این شرح است: سانگ هیون (سونگ کانگ هو) صاحب یک خشکشویی است و در کلیسایی که دوستش دونگ سو (گانگ دونگ وون) در آنجا کار میکند، داوطلب میشود. این دو با هم یک تجارت غیرقانونی دارند: سانگ هیون گهگاه با دانگ سو، نوزادان را از جعبه کودک کلیسا می دزدد و فیلم دوربین مخفی را حذف میکند. آنها نوزادان را در بازار سیاه فرزندخواندگی میفروشند. اما وقتی یک مادر جوان سو یونگ (لی جی یون) پس از رها کردن نوزادش برمیگردد، آنها را پیدا میکند و تصمیم میگیرد با آنها به یک سفر جادهای برود تا با والدین احتمالی کودک ملاقات کند. در همین حال دو کارآگاه، سو جین (بائه دونا) و لی (لی جو یونگ) در تعقیب آنها هستند…
بیشتر بخوانید:
- بهترین فیلم ها و سریال های ترسناک کره ای 2022 و 2021
- بهترین سریال های کره ای نتفلیکس 2022
- بهترین سریال های کره ای 2022
- بهترین سریال های کره ای مدرسهای 2022
- بهترین مینی سریال های کره ای 2022
- بهترین سریال های چینی 2022
- بهترین فیلمهای کرهای 2021
- بهترین فیلم های کره ای نتفلیکس 2021
- بهترین فیلمهای کرهای 2021
- بهترین فیلم های ترسناک کره ای
- بهترین فیلمهای عاشقانه کرهای
- بهترین فیلمهای کرهای زامبی محور
- بهترین سریال های کره ای 2021
از همراهی شما تا انتهای نوشتار نقد فیلم Broker سپاسگزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار، آگاه کنید. شما میتوانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقالهها، نقد فیلم ، نقد سریال ، اخبار سینما و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسنده مهمان کلیک نمایید. در ضمن شما همراهان عزیز میتوانید به اینستاگرام فیگار جهتِ شناختِ مهمترین فیلم های ژانرهای مختلف و خلاصه نقد و بررسیهای فیلمهای روز دنیا مراجعه کنید.
این الان نقده؟
میسوفونیا؟
کپی از ایران؟
فیلمساز کره ای؟
نیازی به میزانسن نبود؟
نوشته و تدوین کارگردان واسه کورییدای ژاپنیه و خودش تصمیم گرفته تو کره بسازه.
اما اوجت همون میزانسنه.
هنوز نمیدونی میزانسن شامل صدابرداری نمیشه بعد با اعتماد به نفس تمام از بالا هم به اثر نگاه میکنی.
خلاصه که این راه نقد نوشتن نیست خوددانی.
میتونی ادامه بدی ولی کارت یا کسی رو جذب نمیکنه اگرم جذب کنه مگس رو جذب میکنه نه پروانه رو.
موفق باشی.
درود بر شما. میزانسن هر آنچیزیست که شنیده و دیده میشود.
و نکته ی بعد اینکه گویا به شدت در نوشتن نقد ید طولایی دارید… خیلی زیاد دوست داریم نقدتون رو مطالعه و در سایت منتشر کنیم و در انتها پیشنهاد سردبیر هم بگذاریم…
موفق باشید. ممنونم از توجهتون…
میزانسن شنیده میشه؟:)))
نقدای ما جایی منتشر نمیشه که به ادم بگن گاو و سردبیر گرامی هم تاییدش کنه تازه.
ببینید دوست عزیزم… میزانسن در دنیای تکنولوژی و مدرن بواسطهی هر آنچیزی معنا پیدا میکنه که در ذهن شما تصویری همگام با حستون در اون لحظه به جریان بندازه… در هرصورت موفق باشید…
اینی که شما توصیف کردی میزانسن نیست؛ فرمه.
صدابرداری زیر مجموعه دکوپاژه .
و ربطی به کلاسیک و مدرن و پست مدرنم نداره کلا.
در هر حال کلمه گاو زیاده روی بود و اون تاکید رو غذا هم بخاطر پرداخت بعد انسانی کارآگاه ها بود که بعدها قوس شخصیتشون ناگهانی نباشه.
(تو همین سریال apple tv پاچینکو میتونید ببینید که غذا تو طراحی صحنه تو شرق چقدر مهمه.)
هورت کشیدنم خیلی چیز شاخص و بولدیه تو کشورای شرقی میتونید علتش رو سرچ کنید از جعبه کودک بسیار کارآمدتر هست.
گفتنی ها گفته شد به نظرم و مکالمه تموم شده.
فرم نوع نگاهِ فیلمساز به یک موضوعه. اون چیزی که شما میگید تکنیکه…
تاکید میکنم اگر نقد بلدید بنویسید بفرستید نقدتونو داخل فیگار منتشر بشه. و من الله التوفیق…
شما نقدتونو به ایمیلم ارسال کنید میگم با نام خودتون در سایت منتشر کنن… چرا که نه… گویا شما سواد نقدیتون به شدت بالاست و قطع به یقین مسئولین سایت فیگار خوشحال هم میشن نوشتههای شمارو منتشر کنن…
با سلام به مگسِ عزیز (با توجه به اینکه نقدو تا ته خوندی پس جذب شدی). میسوفونیا یه مشکله که خیلی دارن و ممکنه اذیت بشن ازش. مسئله کپی از ایران یه کنایه بود ولی خب شما مگسها سیستم عصبیتون پیچیده نیس که این چیزا رو درک کنه. اینکه تصمیم گرفته توو کره بسازه هم استفراغ اطلاعاتی بود ربطی به نقدم نداشت. غذا خوردن و نحوه غذا خوردن یک میزانسنه : ) وقتی صدای یه فیلم گرفته میشه اون میزانسن منتقل میشه. مثلا دوربین خاموش باشه شما هیچ میزانی رو نمیبینی فک کنم. نه؟ من فرم، ساختار و محتوا و… رو نقد کردم و اومدی گیر دادی به میسوفوبیا؟ : ))) ممنون که سعی کردی راه نقد نوشتنو یادم بدی ولی به نظرم قبلش خودت باید راهِ کامنت گذاشتنو یاد بگیری. شما نهایتا میتونی زیر پستای تتلو قلبِ قرمز بذاری. زیاد توی این مسائل پیچیده خودتو درگیر نکن ; )
موفق باشی.
سلام بزرگوار . من بعنوان خواننده این متن کلی استفاده کردم . اما اگر شما اشتباهی درش میبینید لطفا نقد خوب و درستتون رو بگذارید تا دیگران هم بهره ببرند. فقط انتقاد و بدگویی و گذر کردن که دردی رو دوا نمی کنه. متشکرم
صدا رو میزانسن دونستی ماست مالی نکن.
بعد به بازیگر گفتی گاو انتظار داری لحن کامنتم غیر این باشه؟
وقتی نقد انقدر به قول خودت تتلوییه و نژادپرستی هم داره حتی چی باید گفت؟.از این اختلالها هزار هزار هست برو dsm5 رو باز کن.
باید همه رو رعایت کنه؟
فرق مگس و رفتگرم خیلیه.
نقدی که اخرین بندش تازه خلاصه داستانه خیلی عمیقه واقعا:)
عرض کردم نحوه غذا خوردن یک میزانسنه (نگفتم صدا)، هم توی جوابم به تو هم توی نقد. گاو هم استعارهس، مثِ مگس. مث اون قضیه که کنایه بود ولی… دستگاهِ عصبی پیچیده نداری شما برای درکِ اینچیزا. اتفاقا خلاصه داستانو برای امثال تو میذارم : )) بقیه حرفاتم پرته. دیالوگ ما هم اینجا تموم میشه. بشین تا صب قلب قرمز بذار ; )
بخاطر همینه انقدر از مگس آتیش گرفتی؟
فقط آینه گرفتم جلوت.
گفتن کپی از ایرانی ها یه کنایه فلسفی و شاهکاره.
ولی اینکه نمیدونه چرا غذا خوردن رو بولد کرده و کجای شخصیته اشتباه نیست.
اینکه نمیدونه پشتوانه و فکر فیلم از ژاپنه و به کره اشکال نیست.
اینکه عین یه دیکتاتور به فیلمساط میگه من از هورت کشیدن بدم میاد پس هورت نکش بد نیست.
اینکه فرق تکنیک و فرم و دکوپاژ و میزانسن رو نمیدونید مشکل نیست.
به هر حال تو فکر کن اینا کل کل بود همین جوری ادامه بده.
با این حد از تعصب و خودنگری دوران کودکی یه لطفی هم به بقیه کانالای سینمایی میکنی با حذف خودت.
درود بر شرفت مرد.
یه سر به صدا و سیما هم بزن اونجا سانسور آزاده و از روی شکم کی به کیه میتونی هورت کشیدن رو حذف کنی و روش شاهین نجفی بذاری بیننده ها محظوظ بشن.
تو فیلم اکشنم بنویس مثل اسب یورتمه میرفتن و رعایت روحیه خانمهای خانه دار رو نکردن:)
حالا خوبه Salo ندیده.
اینم آخر مکالمه ات.
دمت گرم رسواش کردی! :))
کسی که نقد میکنه ولی تحمل نقد نداره 🙂 ای ایران ای مرز پرگهر…
همش ازون پنالتی شروع شد روبرتو
باسلام
اول اینکه باید آثار برخی از کارگردانانی که مولف هستن رو در کارنامه همون کارگردان نقد کرد. شاید این فیلم به خوبی آثار قبلی کورئدا نباشه ولی اینکه پلان و گفتگوهای طولانی از موتیف های سبک کورئدا هست که اینجا جزو نکات منفی گفته شده.
مسآله بعدی اینه ک کورئدا انقد فیلمساز مولف و موفقی هست که نیاز نداشته باشه محبوب جشنواره ها ( تو بدبختی و بیچارکی) فیلم بسازه و نوع رویکردش به سینما این رو مشخص کرده.
نکته بعدی هم این فیلم بشدت کلاسیک و با اجرا و دکوپاژ کلاسیکی هست و بنظرم در سبک پست مدرن به هیچ وجه قرار نمیگیره، اون چیزی که شما ازش حرف زدید فرهنگ پست مدرن معاصری ک توش زندگی میکنم وگرنه فیلم از هرجهت چه فیلمنامه و چه کارگردانی کلاسیک محسوب میشه. از نوع روایت ماجرا محور بودنش تا نوع کارگردانی و حرکات دوربین
در پایان هم اینم اضافه کنم که تعریف خانواده خونی و غیر خونی و اینکه آیا میشه خانواده رو خود انسان انتخاب کنه از دغدغه های شخصی کورئدا هست که در آثار قبلی این کارگردان مثل دزدان فروشگاه، شبیهپدر، شبیه پسر، خواهر کوچک ما، آرزوم میکنم و … میشه این تم رو دید.
برای بهتر شدن نقدت باید فیلم زیاد ببینی و کارگردان های مولف رو براساس موتیف های همون شخص نقد کنی.موفق باشی
و اینکه فیلم ملودرام هست نه تراژدی
درود بر شما… ممنون بابت نظرتون.
سم ترین مطلبی که تا به حال درباره یک فیلم خووندم. بیراه نیست اگه بگم کلا سمترین مطلبی بوده که به اسم نقد منتشر شده. هیروکازو کورئیدا کارگردان ژاپنیه. وارث بر حق یاسوجیرو اوزو. برنده نخل طلا با فیلم «دله دزدها». کسی که فیلمهای درخشانی مث «خواهر کوچک ما» «هیچکس نمیداند»
«پسر کو ندارد نشان از پدر» و … رو ساخته.
شک دارم نویسنده یه دونه از این فیلما رو دیده باشه.
به نقل از نویسنده: به نظر میرسد سینمای کره هم راهِ جشنواره را خوب بلد شده است شاید هم از روی دستِ ایرانیها کپی زدهاند: “نشان دادن فقر و محیطهای کر و کثیف و کاراکترهای بدبخت که در پلانهای زیبا و فرمی جذاب پیش روی داوران محترم عرضه میشود.”
😂😂😂😂
درود بر شما دوست عزیزم. بسیار ممنونم از توجهتون… امیدوارم بتونیم هرچه سریعتر نقد شمارو هم بخونیم و از خوندن و آگاهی از بارِ مطالعاتیِ بالاتون لذت ببریم.
خوشحالم که این مقالهی “سم” (مندس؟) رو تا آخر خوندید و همچنین ممنونم بابتِ استفراغِ اطلاعاتیتون. فک میکنم اینکه من این فیلمها رو دیدم یا نه ربطی به شخص شما نداره : ) در خصوصِ تنها ایرادی که از این نقدِ “سم” (مندس؟) گرفتید هم باید بگم این فیلم محصول کره جنوبیه. حالا کارگردان میخواد بنگلادشی باشه یا ایرانی فرقی نداره. من عرض کردم: “ُسینمای کره جنوبی” چون فیلم محصول اون کشوره. اگر کمی ذکاوت داشتید کنایه این نقل قولِ منو درک میکردید (کنایه به سینمای ایران بود نه کره) ولی خب شما صرفا برای نظر دادن نظر دادید و میشه گفت صرفا مونولوگ بود نظرتون. خوشالم میشدم اگه در خصوص فرم ساختار و محتوایی که نقد کردم کمی دیالوگ برقرار میکردید ; )
خب مشخص شد که از ساز و کار فستیوال فیلم “کن” هم اطلاع نداری. اونجا هم واسشون مهم نیست فیلم تو کره ساخته شده باشه یا تو بنگلادش یا ایران. صاحب اثر براشون اهمیت داره. از این کنایههای فراستی طورم به سینمای کورییدا نمیچسبه. اگر نمیدونی فراستی از طرفدارای سینمای کره و تحسین کننده های فیلم «دله دزدها» ست. چون تو سینمای کورییدا همه شاید فقیر باشن. ولی شریفن.
یه جا نوشتم فراستی از طرفدارای سینمای کره هست. فراستی طرفدار سینمای کورئیدا هست. اشتباه شد
باشه
من 2.3 تا از نقد های این دوستمون رو در این سایت خوندم. البته نقد که نیستن. صرفا تراوشات ذهنیه که فکر میکنه بسیار میدونه ولی متاسفانه نمیدونه.
خداوکیلی این چیه نوشتی؟ صد رحمت به خلاصه نویسی های اینستگرامی :))
در مورد ملچ و ملوچ ،عرض کنم ک این ی فیلم کره ایه،و اونا بر اساس فرهنگ خودشون ساختنش،تو کره با صدا غذا خوردن کاملا عادیه (اگ شما مهمان کسی باشی وقتی غذارو با صدا میل میکنی نشون از اینه ک از بابت غذا سپاس گذاری و داری لذت میبری)،،در مورد اینم ی سرچ میکردی:||||