همنواز

نقد فیلم Lamb (بره 2021) ؛ بررسی تکنیکی، فلسفی و روانشناختی

ظرفیت انسان برای سازگاری با هر شرایطی قابل توجه و تقریباً سورئال به نظر می‌رسد. با نوشتار نقد فیلم Lamb همراه فیگار بمانید.

تولدی عجیب در یک مزرعه ایسلندی برای یک زوج عزادار در این فیلم وهم انگیز، نوید فضاسازی‌ خاصی را می‌دهد. فیلم بره بوی پشم خیس و یونجه خشک، مه غریب و نفس حیوانات را می‌دهد. غرق در نوعی نور نابخشودنی و یخبندان که همه چیز در ساختار روایی فیلم… به بازیگر زن فیلم التماس می‌کند؛ اولین فیلم والدیمار یوهانسون به مثابه یک فیلم ترسناک جلوی چشمان همه‌ی ما انسان‌ها دراماتیک می‌شود. با نوشتار بررسی فلسفی فیلم Lamb و در ادامه با بررسی روانشناختی فیلم Lamb همراه فیگار بمانید.

نقد فیلم Lamb (بره 2021)

بررسی تکنیکی، فلسفی و روانشناختی

فهرست مطالبی که در ادامه نوشتار تحلیل فیلم Lamb خواهید خواند به شرح زیر است:

نقد فیلم Lamb, بررسی فیلم Lamb, تحلیل فیلم Lamb, تحلیل روانشناختی فیلم Lamb, بررسی فلسفی فیلم Lamb, نقد فیلم بره
نقد فیلم Lamb, بررسی فیلم Lamb

ماریا و اینگوار (نومی راپاس و هیلمیر اسنیر گودناسون) زوجی بدون فرزند هستند که یک مزرعه پر از گوسفند را در روستایی در ایسلند اداره می‌کنند. فصل بره زایی است و غم و اندوهی مرموز و غیرقابل توضیح در لابلای روزمرگینگی این زوج وجود دارد. وقتی یک میش بعد از زایمان بچه ای را به دنیا می‌آورد که نه انسان است و نه حیوان، ماریا و اینگوار به شکل حیرت آوری بهمراه نگاه‌های غریب اما آشنا و کلوزآپ‌های آقای فیلمبردار، اوضاع را با انبوهی از تعلیق و تنش برای ما شرح می‌دهند. آن موجود را قنداق می‌کنند و در گهواره‌ی اتاق خواب خود نگه‌می‌دارند. اسمش را ادا می‌گذارند… در ادامه با نوشتار نقد فیلم Lamb همراه فیگار بمانید.

تحلیل تکنیکی – هشداری شوم

نقد فیلم Lamb, بررسی فیلم Lamb, تحلیل فیلم Lamb, تحلیل روانشناختی فیلم Lamb, بررسی فلسفی فیلم Lamb, نقد فیلم بره
نقد فیلم Lamb, بررسی فیلم Lamb, تحلیل فیلم Lamb

فیلم بره با ریتمی آهسته و دلهره‌آور، قدرت آتائیستی خود را با بت ترین (بی حالت‌ترین) چهره‌ها به رخ بیننده می‌کشد، که به کمک گروهی از حیوانات مزرعه‌ای که شایسته دریافت جایزه اسکار هستند، همه چیز دراماتیک تر هم می‌شود. (تصمیم مادر واقعی آدا برای پس گرفتن فرزندش، دلهره ی خاصی را به بیننده منتقل می‌کند.)


بیشتر بخوانید: بهترین فیلم های شبیه Lamb


یوهانسون و نویسنده همکارش، شاعر و رمان نویس ایسلندی، Sjon، با ایجاد فضایی مرده، هشداری شوم در مورد خطر جستجوی خوشبختی از طریق توهم را به هر آنچه که اتفاق می‌افتد، می‌دهند. باید به این نکته اشاره شود که تسلط فیلمساز بر لحن روایت عجیب و منحصر به فرد است.

الی آرنسون، فیلمبردار که از زیبایی وحشی‌آلود این مکان لذت می‌برد، به مزارع مه‌آلود و موجودات ترسیده با هیبت بی‌نظیری می‌نگرد. هنگامی که او دوربینش را روی آدا می‌چرخاند (ترکیبی چشمگیر از بازیگران، حیوانات و CGI – جلوه‌های ویژه)، این منظره به‌طور عجیبی ملموس و در عین حال مضحک است.

بره با طیف رنگی‌ای که به سمت یک کمدی ترسناک متمایل است، یک اثر هنری بی‌نظیر هر چند عجیب، به والدین و رابطه انسان با طبیعت توجه می‌کند. در میان تصاویر وسیع و خیره‌کننده از زمین‌های کشاورزی روستایی ایسلند، انبوهی از ایده‌ها برای جلب توجه دیده می‌شوند. درواقع همه چیز با خشم به کسانی که از آن برای منافع شخصی استفاده می‌کنند، تلنگر می‌زند.

چیزی در پایان این داستان آوانگارد وحشتناک است. یوهانسون کمتر به ارائه هیجان‌های ترسناک معمولی توجه می‌کند، زیرا او به یک ملودرام خانوادگی غرق در درد و اندوه می‌پردازد.

بیشتر بخوانید:

Lamb تمام امکانات یک فیلم اسلشر را دارد، به خصوص با افشای نهایی کابوس‌وارش. اما تصاویر در طول ساختار روایی فیلم به بره هویتی می‌بخشد که خلاصه کردن دقیق آن دشوار است. در حالی که از یک گربه خانگی گرفته تا برادر اینگوار، پتور (بیورن هالینور هارالدسون) برای درک آدا تلاش می‌کنند، می‌توانید تصور کنید که یوهانسون پشت دوربین پوزخند می‌زند و با براندازی توقعات مخاطب سرگرم می‌شود.

Rapace همه دارایی لمب است که شخصیت ماریا را با پشیمانی، انکار و خشم آغشته می‌کند. با توجه به دیالوگ‌های کم و پراکنده او، راپیس طیف کاملی از پیچیدگی‌های شخصیت ماریا را به‌عنوان مادری به‌شدت محافظ کودکی که، به جرأت می‌توان گفت، متعلق به او نیست، به اشتراک می‌گذارد. گودنسون به عنوان شوهری بدبخت، راپیس را همراهی و اندکی عقل را فدای سعادت خانوادگی می‌کند.

دارایی دیگر فیلم لمب کارگردانی و نویسندگی یوهانسون است، تلاشی مشترک با شاعر Sjón. یوهانسون حرکات دوربین خود را دقیق انتخاب و هدایت می‌کند. کارگردان با همکاری الی آرنسون، فیلمبردار، آدا را مانند یک کودک انسانی در قاب قرار می‌دهد. در ادامه با نوشتار نقد فیلم Lamb و تحلیل فلسفی این فیلم غریب همراه فیگار بمانید.

تحلیل فلسفی – پرتره‌ای از استیصال معنوی

نقد فیلم Lamb, بررسی فیلم Lamb, تحلیل فیلم Lamb, تحلیل روانشناختی فیلم Lamb, بررسی فلسفی فیلم Lamb, نقد فیلم بره
تحلیل روانشناختی فیلم Lamb, بررسی فلسفی فیلم Lamb, نقد فیلم بره

سازندگان فیلم در رابطه با لوکیشن از طبیعت استفاده صد در صدی را می‌کنند و بخشی از ایسلند را به چیزی بین بهشت ​​و برزخ تبدیل می‌کنند. جالب است که شب و تاریکی در Lamb وجود ندارد. رنگ خاکستری‌، سبز و آبی‌ کسل‌کننده، پرتره‌ای از استیصال معنوی را ترسیم می‌کنند، بی‌قراری ابدی و همیشگی که حتی به یک چیز نامقدس اجازه می‌دهد مانند پرتوی نوری نجات‌بخش به نظر برسد.

یوهانسون برخلاف انتشار و ساختار روایی فیلم، به ندرت تصویر صریح مسیح‌وار را ارائه می‌دهد، گوسفندان، بزها، استعاره هایی از مسیح و ضد مسیح برای هزاران سال بوده اند. چنین ایده هایی در بهترین حالت ضمنی هستند.

اما فضای فیلم به طرز دیوانه کننده ای حس انزوا را منتقل می‌کند؛ یا شاید منزوی کننده است. وقتی ماریا و اینگوار را ملاقات می‌کنیم، اندوه مشترک آنها به قدری قوی است که تقریباً می‌توانیم آن را حس کنیم. وقتی آدا به دنیا می‌آید، به طور غریزی می‌فهمیم که چرا از چیزی که می‌بینند فرار نمی‌کنند و آن را در یک پتوی گرم در آغوش می‌کشند.

این فیلم، یک فیلم ترسناک بدون ترس و وحشت است. یک درام خانوادگی با یک وضوح آزاردهنده و دلهره آور. به عنوان یک داستان، هشدار دهنده‌ای مطلق، نسبت به دزدی از طبیعت هشدار می‌دهد و اطمینان حاصل می‌کند که ناامیدی هرگز قضاوت را پنهان نمی‌کند.

بیشتر بخوانید:

یوهانسون می‌داند که شما می‌خواهید ببینید که یک نوزاد گوسفند چگونه زیستی در شرایط متفاوت، می‌تواند داشته باشد. فاش شدن سریع و ناگهانی زمانی اتفاق می‌افتد که انتظارش را ندارید، و این تصمیم بازتاب یک واقعیت از زندگی است که شخصیت‌ها با آن روبرو هستند. شما هرگز برای چیزی که زندگی به شما نشان می‌دهد آماده نیستید. انکار یک مفهوم جهنمی در زیست بشر است، و اگر مراقب نباشید، آنقدر قدرتمند است که شما را به بی‌راهه بکشاند.

نقد فیلم Lamb

نقد فیلم Lamb, بررسی فیلم Lamb, تحلیل فیلم Lamb, تحلیل روانشناختی فیلم Lamb, بررسی فلسفی فیلم Lamb, نقد فیلم بره
نقد فیلم Lamb, بررسی فیلم Lamb, تحلیل فیلم Lamb

یک فضای رویایی در بره وجود دارد که باعث می‌شود فیلم هم تلخ و هم کابوس وار باشد. یوهانسون در ماندگاری تصاویر بر ذهن، به اندازه کافی برای ایجاد فضای ناراحت‌کننده مهارت دارد و در براندازی تصاویر سنتی بت‌آلود (بی حس) استاد است. شخصیت آدا بهترین مثال است، زیرا یوهانسون این موجود شیرین را صرفاً به دلیل غیرطبیعی به نظر رسیدن، تهدیدآمیز جلوه می‌دهد.

همانطور که تریلرها نشان می‌دهند، آدا یک بره معمولی نیست تا اندوه ماریا و اینگوار را حل و فصل کند. وقتی Pétur برای تزریق یک نمای شخص ثالث وارد ساختار روایی فیلم می‌شود، وضعیت غیرعادی نشان داده می‌شود، که چقدر همه چیز وحشتناک و غم انگیز است.

متأسفانه، بره پس از واکنش اولیه پتور به آدا، تلاش می‌کند تا ریتم روایت و تصویر دراماتیک شده ذهن بیننده را حفظ کند و نیمه آخر فیلم فاقد هیجان اول است. اگرچه مخاطرات صریح تر هستند، اما با ادامه فیلم، روایت تمرکز خود را از دست می‌دهد و رزولوشن نهایی چندان راضی کننده نیست. آدا در نیمه دوم بیشتر به یک شخصیت تبدیل می‌شود و از کاوش هویت خودش استقبال می‌کند. در ادامه با نوشتار نقد فیلم Lamb و تحلیل روانشناختی فیلم بره همراه فیگار بمانید.

تحلیل روانشناختی – غم و اندوه

نقد فیلم Lamb, بررسی فیلم Lamb, تحلیل فیلم Lamb, تحلیل روانشناختی فیلم Lamb, بررسی فلسفی فیلم Lamb, نقد فیلم بره
تحلیل روانشناختی فیلم Lamb, بررسی فلسفی فیلم Lamb, نقد فیلم بره

اگرچه بره ظاهراً یک فیلم ترسناک است، اما به عنوان یک درام در مورد ماهیت یک والدین و فضای غم و اندوه آن‌ها به تصویر کشیده می‌شود. مطمئناً لحظات آزاردهنده‌ای وجود دارد و حس ترسناکی در فیلم رخنه می‌کند، اما قسمت اعظم فیلم به ترسیم ضربان‌های یک زندگی روستایی ساده که توسط یک زوج کشاورز به ظاهر راضی تجربه می‌شود، اختصاص دارد؛ که اتفاقاً توسط یک حادثه غیرمنتظره متوقف می‌شود. و همه چیز شکل جدید، عجیب و غریب خود را می‌گیرد.

چیزی که در مورد لمب عالی است این است که این زوج این کودک را قبول می‌کنند و بدون لحظه‌ای تردید شروع به بزرگ کردن آن به عنوان فرزند خود می‌کنند و به این ترتیب فیلم به عنوان تصویری قدرتمند و تا حدودی شیرین از عشق بی قید و شرط به نظر می‌رسد.

بره یکی از آرام‌ترین فیلم‌های ژانری است که باید در آن شما مملو از تنش شوید، اما در این فیلم نه فقط در دیالوگ‌های کمش، بلکه در تمام وجودش تنشی را احساس نمی‌کنید اما پر از تنش می‌شوید، پر از غم و اندوه می‌شوید، پر از حس درد، پر از تضاد. بخش‌های طولانی فیلم، چه قبل و چه بعد از کشف شخصیت اصلی، صرفاً شامل ماریا و اینگوار است که به کارهای روزمره خود رسیدگی می‌کنند. وقتی آدا به تصویر کشیده می‌شود، همه چیز کاملاً طبیعی است.

بیشتر بخوانید:

جریان غیرقابل انکاری از ترس در تصویر وجود دارد، اما بیشتر آن از طریق غیرمنتظره ترین حالات و رفتار نامتعارف بازیگران منتقل می‌شود. Lamb با جدیت به موضوع خود نزدیک می‌شود و رئالیسم را به جلوه های ویژه ترجیح می‌دهد. محیط روستایی شبیه یک مزرعه کار به نظر می‌رسد، اما انزوا با تصاویری از تپه ها، آسمان خاکستری و مه تقریباً همیشه حاضر، تقویت می‌شود.

یوهانسون با تکیه بر فضای خفقان‌آلود در صحنه برای ایجاد احساس ظلم، ستم و حس ناراحتی در بین تماشاگران از مناظر با رنگ و لعابی خنثی استفاده می‌کند. حال و هوای ناخوشایند با فضای غم انگیزی که دقیقاً در پسزمینه Lamb طنین انداز می‌شود، تقابل پیدا می‌کند، که نشان می‌دهد (و بعداً تأیید می‌کند) که ماریا و اینگوار در غم یک تراژدی ناگفته خانوادگی هستند. حتی از آنجایی که مخاطب احساس می‌کند که این دو ممکن است مرتکب گناه ناخواسته‌ای شوند، آنها شخصیت های دلسوز و قانع کننده ای را به تصویر می‌کشند تا شما در یک پارادوکس حسی قرار بگیرید؛ این مسئله برای حفظ تنش فیلم ضروری است.

پس‌زمینه غم‌انگیز فیلم بره برای درک انگیزه شخصیت‌ها ضروری است و به ساختار محوری فیلم کمک می‌کند. همه چیز در اولین اقدام باید کاملاً باورپذیر باشد (در عین نامتعارفی، متعارف باشد) اما باعث ایجاد حس ناراحتی در کل فضای ساختار روایت می‌شود. منطقاً هیچ اشکالی ندارد که ماریا و اینگوار بره تازه متولد شده، را نگه دارند.

در واقع، هر کاری که آنها انجام می‌دهند، حداقل در ابتدا، در شرایط خاصی کاملا طبیعی است. با این حال، سرنخ‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد چیزی اشتباه است: این واقعیت که بره نشان داده نمی‌شود، خصومت ماریا با میش مادر، و واکنش بیش از حد زوج به ناپدید شدن آدا. پس از پیوستن آدا به خانواده، رفتار ماریا و اینگوار تغییر می‌کند و بخش بزرگی از تعلیق اولیه فیلم ناشی از عدم درک کامل آنچه در ذهن آنها می‌گذرد، است.

این فیلم ممکن است برای طرفداران فیلم های ترسناک هاردکور بسیار جذاب به نظر برسد، اما همچنان برای بیننده معمولی بسیار آزاردهنده و ناراحت کننده است.

بررسی فیلم جنایات آینده 2022

در یوتیوب ببینید:

تیزر اپیزود 1 فیکست – نقد و بررسی فیلم جنایات آینده 2022

جهت دیدن نسخه‌ی طولانی این نقد و بررسی از یوتیوب از طریق لینک زیر اقدام کنید:

نقد و بررسی فیلم Crimes of the Future 2022 – اپیزود اول فیکست

لینک اپیزود اول “FiCast” در CastBox

بیشتر بخوانید:

از همراهی شما تا انتهای نوشتار نقد فیلم Lamb سپاس‌گزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار آگاه کنید. شما می‌توانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقاله‌ها، نقد‌ها و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسندگی مهمان کلیک نمایید.


15 thoughts on “نقد فیلم Lamb (بره 2021) ؛ بررسی تکنیکی، فلسفی و روانشناختی

  1. با سلام
    بنظر می رسد نویسنده فقط قصد ایجاد فضایی را دارد که برای بیننده تازگی داشته باشد گرچه در انتها به نتیجه خاصی نمی رسد ولی از اینکه توانسته بیننده را تا آخر فیلم به دنبال خود برای کشف مقصود نویسنده بکشاند خرسند است که بنظرم برای بیننده ای که دنبال فیلمی جدید با تمی غیرقابل حدس بسیار موفق بوده است
    در عین حال شاید هم تلنگری هست به دخالت انسان برای ایجاد نوعی از خلقت که مخلوق را که ادا باشد در انتهای فیلم بر سر دوراهی انتخاب بین والدین اصلی و فرعی خود مس گذارد

  2. سلام.
    نقد جالبی بود. ممنونم.
    من دیشب این فیلم رو دیدم و خوشم اومد هرچند که چند صحنه اون مثل صحنه انتظار گوسفند مادر پشت پنجره و بیقراری اون ، صحنه نعره زدن ماریا سر گوسفند مادر و صحنه کشتن اون به دست ماریا خیلی دردناک و آزار دهنده بود ولی به نظر من فیلم داره ما رو از عواقبه رفتار خودخواهانه و نابخردانه ی انسانها درقبال حیوانات و طبیعت آگاه میکنه و به ما هشدار میده و یک ترس درست و منطقی رو در ما القا میکنه و اینکه در نهایت نتیجه دستکاری و دخالت بیرحمانه و ظالمانه ی ما در کار خلقت و حیوانات به توهم عاقل بودن و اشرف مخلوقات بودن و داشتن اراده و اختیار عمل بالاخره به خود ما برمیگرده کاری که ما انسانها سالهای سال در قالب صنعت حیوان خانگی یا صنعت مد و تجارت پوست و … با همه حیوانات در سرتاسر دنیا داریم انجام میدیم و عواقب اون هم با کرونا ، از بین رفتن لایه اوزون و گرم شدن زمین ، انقراض نسل بعضی از حیوانات که وجود همه شون برای چرخه حیات خیلی لازم و ضروریه ، آلودگی آب وهوا در تمام دنیا و… خودش رو نشون داده و مطمئنا در آینده نیز عواقب بدتری در انتظار ما انسانها خواهد بود . با تشکر

  3. نظر من به عنوان یک بیننده نه به عنوان یک متخصص ، فیلم خیلی جالبی بود و می شه از چند منظر اون رو بررسی کرد
    در ابتدا غریزه قوی انسان و نشون می ده که یک مادر برای ارضای غریزه مادری خود به هر کاری دست می زنه بی رحم می شه به زور بچه میش رو از دستش در میاره که امیا خودش رو ارضا کنه و در نهایت میش رو می کشه چیزی برای ناراحتی نداشته باشه
    دوم اینکه هر موجودی در نهایت به اصل خودش برمی گرده و ذات خودش رو بیشتر دوست داره مثل آدا که با دیدن گوسفندا منقلب می شد و تصویر خودش و تو آینه می دید و دوست داشت چهاردست و پا علف بخوره
    سوم اینکه هر موجودی محبت رو حس می کنه وقتی آدا داشت به اصل خودش برمی گشت چونش می لرزید و به مرد تیر خورده نگاه می کرد و با چشماش از نشون می داد از رفتن ناراحته . رفتنی که آرزوش بود.
    در کل خیلی لوکیشن های زیبا و لذت بخشی داشت همه چیز ملموس بود حسا رو خوب منتقل می کرد ولی پایانی غم انگیز داشت

  4. سلام به عنوان یه بیننده باید بگم فیلم در عین سکوت و عدم ایجاد تنشهای زیاد توی دیالوگ ها و رفتار بازیگران پیام های زیادی داشت که خیلیاشو دوستان معرفی کردن اما کاش با یه تعریف منطقی از چطور اتفاق افتادن این تغییر ژنتیک ذهن مخاطب رو از این قضیه فارغ میکردن تا مخاطب تا انتهای فیلم درگیر گشتن دلیل منطقی برای این اتفاق نباشه و بتونه غرق فیلمبرداری،موسیقی و کارگردانیه دراماتیک فیلم بشه و توجه اون به پیام های متعدد فیلم بیشتر بشه.
    هرچند که در اخر فیلم شاید نویسنده نتونست اون طور که باید فیلم رو منطقی تموم کنه یا انتقامجویی طبیعت رو بهتر به تصویر بکشه.
    ممنون

  5. سلام فیلم خوبی بود. ادمو تا چند روز تو فکر میبره لوکیشن فیلم برداری عالی بود دلهر ه ای که القا میکنه عالیه با اینکه فیلم ترسناکی نیست اما این ترسو. القا میکنه و اخر. نشون میده با همون تفنگی که مادر ادا میونیم بگیم عشقش رو کشته با همون عشق ماریا رو میکشه به نظر. منظورش اینه که طبیعت چیزی رو که ازش گرفتیم با همون از ما پس میگیره منظوره تکنولوژیه مثل کرونا که حاصل تولید. تکنولوژی بود شروع به نابودی انسان کرد طمع انسان ته نداره نمیدونم برداشتم تا چه حد. درسته اما من اینو حس کردم

  6. من امشب این فیلم رودیدم نیمدونم بایدچی گفت چون یه سری تصویرهای کارت پستالی .منطقه ایی که شب وجودنداره وادم یادقطب میفته که شش ماه شبه وشش ماروزهست ویه سری گوسفندکه خیلی حرفه ایی هستندوبه دوربین نگاه میکنندموقع خروج ازیه دردوتاشون باهم رقابت میکنندودراخرهم نمادشیطان که شاخ داره ومیادبچه رومیبره کل این فیلم هست
    حالا چرا یه سری اینو به فلسفه ووووربط میدن وبه خاطراینکه توکن بهش جایزه دادن دیگه اگه امسال من بگن این فیلم مزخرف بودهزارتا وصله به من میچسبه ومیشم نادان
    به هرحال این فیلم به نظرمن وخیلی های دیگه که دیدن خوب نبود
    وسلام

  7. به نظرم فیلم گنگ بود و از پتانسیل داستانش به خوبی استفاده نکرد . من هم دیدم و خیلی خوشم نیومد . البته به نظرم بیشتر مشکل پایان فیلم بود .

  8. از حق نگذریم، فیلم فضای خفقان،تاریک،و مور مور کننده ای داره(نه ترسناک صرفا مرموز و رعب اور) داستان پتانسیل بالایی داره که با برخی پیچش هایی که وجود نداشت(مثلا این که برره حاصل رابطه مرده خانواده توی مستی با یکی از گوسفند ها باشه)میتونست حتی بیشنر ازین پتانسیل داشته باشه.
    اما از نظره من تنها مشکل فیلم بخش انتهاییه اونه که خیلی بی دلیل به پایان میرسه و بنظرم خیلی جذاب تر بود تا بیشتر مرد/قوچ رو ببینیم.
    این پاسخ رو بهتون دادم تا هم نظرم رو گفته باشم و هم اینکه علته خوب بودنه فیلم رو بگم- انتقال رعب و قلقلک دادنه ذهنه مخاظب بدون وجوده جن،شیاطین و قاتلان زنجیره ای و وجود یک ایده عالی

  9. از نظر ایده که بسیار جدید بود و همچنین از نظر عیان کردن کامل و بی پرده آدا که ما رو بر خلاف بسیاری از فیلم ها با یه جلو. ویژه عالی با این شخصیت روبرو کرد. با اینکه این داستان ظاهرا در قصه های فولکلور داره اما از ریشه های خودش وام نگرفته که می تونست نوعی وحشت رو به فیلم اضافه کنه. وام گرفتنی که در فیلم پوست ساخت ایران خیلی عالی صورت گرفت و حتا از منظر روانشناختی هم فیلم پوست چنگ زدن به مسائل غیرطبیعی رو برای کاستن اندوه خیلی بهتر نشون داد و به نظرم جز در جلوه ویژه، فیلم پوست فیلمی بهتر هست. مهمترین چیزی که نظر منو جلب کرد کشته شدن مادر آدا به دست مادر خوانده و کشته شدن پدر خوانده به دست پدر واقعی و بزآدم انتهای فیلم بود، اینکه شخصیت هایی که تا این اندازه در یه چیز مشترک به هم متصل هستند هیچ ارتباطی باهم برقرار نمیکنن و. براحتی دست به قتل میزنن چون هر کدوم دیگری رو به گونه ای دیگه تنزل داده، چیزی که در کشته شدن یه شیعه یا سنی به دست دیگری یه عرب و آمریکایی به دست دیگری و یه نازی و یهودی به دست دیگری رخ میده، تنزل دادن طرف مقابل به چیزی و گونه ای پست تر و فاقد حق که براحتی کشته میشه و اهمیتی هم نداره.

    1. خیلی دلم میخوات دوباره این فیلم را ببینم چون در اوایل فیلم زیاد جالب نبود ولی در آخر وقتی مرد قوچ آمد کامل مشخص شد که مرد قوچ همان جن یا شیطان است که به دمبال بچه خودش می آید و در واقع یک زوج ناخواسته بچه جن را بزرگ میکند و به نکات ریزی ار تاثیر شیطان در زندگی انسان دارد مثلا وقتی ماریا با بره حمام میکرد از عمد در حمام را باز گذاشته بود برادر اینگوار وارد شد و به این موضوع اشاره کرد ولی در کل یک فیلم ترسناک بود

  10. سلام منم برداشت های متعدد رو که دوستان گفتن حدود زیادی قبول دارم من گاهی یه نگرانی خفیف یه عذاب وجدان و سردرگمی نسبت به نگه داشتن پرنده ها در قفس دارم کاش یه راه بهتر بود …..که هم آزاد بودن هم کنار صاحب بودن هم امنیت و شادی و زندگی طبیعی رو با هم تجربه میکردن صلوات

  11. خیلی سال پیش، شایدچهل و پنج شش سال می شه،صفحه 33 دوری بدستم رسید از اجرای گروهKISS. . برای آنروزها که موسیقی راک هم چندان مقبول نبود،شنیدن آهنگ هائی با هجوم صداهای دلهره آور سبک (متال) خود بخود چندش آور می نمود.دوستی که با هم در خانه مجردی آنهم در جنوبی ترین نقطه کشور( بندر دَیِر) به آن صفحه گوش میدادیم؛با اشاره به ناهنجاری صدای ممتد و خشن نوازنده (رام) که گهگاه بی سبب فریاد(جیغ) به من گفت(( می ترسم روزی برسه که بازیگرها پشت به دوربین شلوارشونو در بیارن و بشینن به قضدای حاجت، و یه عده هم دور اون روی زمان غلت بزنن و به کثافت ها نگاه کنن و برای جلب توجه بیشتر به اون انگشت بزنن. بعدا این پدیده رو بعنوان اثر هنری تو سینماها نمایش بدن)). فکر میکنم تا رسیدن به حرف اون دوستم چیزی نمونده باشه.

  12. خیلی سال پیش، شایدچهل و پنج شش سال می شه،صفحه 33 دوری بدستم رسید از اجرای گروهKISS. . برای آنروزها که موسیقی راک هم چندان مقبول نبود،شنیدن آهنگ هائی با هجوم صداهای دلهره آور سبک (متال) خود بخود چندش آور می نمود.دوستی که با هم در خانه مجردی آنهم در جنوبی ترین نقطه کشور( بندر دَیِر) به آن صفحه گوش میدادیم؛با اشاره به ناهنجاری صدای ممتد و خشن نوازنده (رام) که گهگاه بی سبب فریاد(جیغ) به من گفت(( می ترسم روزی برسه که بازیگرها پشت به دوربین شلوارشونو در بیارن و بشینن به قضدای حاجت، و یه عده هم دور اون روی زمان غلت بزنن و به کثافت ها نگاه کنن و برای جلب توجه بیشتر به آن انگشت بزنن. بعدا این پدیده رو بعنوان اثر هنری تو سینماها نمایش بدن)). فکر میکنم تا رسیدن به حرف اون دوستم چیزی نمونده باشه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *