در نقد فیلم Speak No Evil به اثری هنرمندانه میپردازم که تعریفی زیبا از سایکوپاتی در قاموسِ جامعه و سیاست ارائه میدهد. همراه فیگار بمانید.
همواره با خود به این نکته اندیشیدهام که سیاستمداران و رهبرانِ دیکتاتور از آزار دادنِ دیگران لذت میبرند یا صرفا این اذیت را برای پیشبردِ اهدافشان و در سیستمِ قدرت انجام میدهند. شواهد نشان میدهد نوعی از سِحر و نشئگیِ ناشی از تحقیر و زجر دادن به دیگران در روانِ آنها متبلور میشود. فیلم مهمانان در پوسته اولیه خود شاید به هیچ کدام از این نکات اشاره نمیکند اما هرچه آن را پوست بکنید به ظریفکاری مولفان اثر پی خواهید برد. در ادامه به تمام نکات فیلم خواهم پرداخت و همچنین شما میتوانید ویدئوی نقدِ جامع و تخصصی این فیلم را با ورود به لینک ذیل تماشا کنید.
ویدئوی نقد تخصصی فیلم Speak No Evil
نقد فیلم Speak No Evil
سادیسمی اعلاء در چهارچوبِ انفعال
فهرست مطالبی که در نوشتار نقد فیلم Speak No Evil خواهید خواند:
بد حرف نزن یا مهمانان (به دانمارکی) فیلمی دانمارکی در ژانر ترسناک روانشناختی از سال ۲۰۲۲ به کارگردانی کریستین تافدروپ است. داستان فیلم بر روی یک خانواده دانمارکی تمرکز دارد که برای تعطیلات آخر هفته به خانه روستایی یک خانواده هلندی دعوت میشوند. میزبانان به زودی شروع به آزمایش محدودیتهای مهمانان خود میکنند و اوضاع تشدید میشود. این فیلم در ژانویه ۲۰۲۲ در سی و هشتمین جشنواره فیلم ساندنس نمایش داده شد و در دانمارک در ۱۷ مارس ۲۰۲۲ به صورت سینمایی اکران شد.
ساختار دراماتیک فیلم
درام در سینما معلول تودهی عظیمی از عوامل است. یکی از آنها موسیقی است. شروع یک اثر که خود را ترسناک و روانشناختی معرفی میکند میبایستی از همان ابتدا شما را درگیر کند که در اینجا و این فیلم به واسطه موسیقی این اتفاق میافتد. موسیقیِ بیاندازه دلهرهآور و جذابِ این فیلم تعلیق را میآفریند و تعلیق بخشِ لاینفکِ درام و اینگونه فیلمهاست.
دوربین در ابتدای امر متزلزل است و ما پی. او. وی. ماشین را میبینیم. البته در تعریف پی. او. وی. اختصاص به شخصیت دارد اما از نظر بنده اشیاء هم میتوانند پی. او. وی. داشته باشند و البته شخصیت. کما اینکه در این فیلم ماشین نقشِ مهمی در پیشبردِ روندِ دراماتیک و دلهره و ترسِ فیلم داشت. پی. او وی. ماشین نشان از جهانِ متزلزلِ فیلم است و در خدمت تعلیق.
Speak No Evil
آخرین فیلمِ دانمارکیای که دیده بودم از جناب مس میکلسن (یک دور دیگر) بود، فیلمی به غایت آرتیستیک و حساب شده. آن فیلم در راستای زندگی بود و تمی کمدی داشت. اکنون نیز با فیلمی دیگر از دانمارک طرف هستم اما اینبار شدیدا آزار دهنده، تراژیک و نمادین.
ریتم فیلم به واسطه تعویض به جای سکانسها و سریع طی شدنِ فصلِ معرفی خانواده و کاراکترها، بالاست. تمپو نیز از ابتدا در حد اعلائی با ریتم به رقص درآمده و بالانسی سیستماتیک را با آن به نمایش میگذارد. لازم به ذکر است تعلیقِ هیچکاکی از ابتدای این فیلم به صورت مدرن در حالِ اجراست (به بهترین شکل).
درونمایه و پوستهی زیرین
اولین اتفاق و دیالوگِ نامتعارف فیلم زمانی رخ میدهد که این دو خانواده همدیگر را در خیابانهای آن شهر در ایتالیا (اگر غلط نکنم توسکانی باشد) میبینند. اولین المانِ نامتعارف آن پسربچه است. اولین دیالوگ نامتعارف نیز از مرد غریبه سر میزند:”رفتی خرگوشو پیدا کردی؟ خیلی شجاعی”. دقت کنید! این اولین تحقیر است. این دیالوگ شروعِ سلطه است. شروع برتری روانیِ سلطهگر بر طعمه. شروعِ استعمار. شروعِ استثمار و زورگویی. شروعِ سکوت. شروعِ سیاست و پایانِ انسانیت.
قدم بعدی چه بود؟ تعارف گوشت و مجبور کردنِ زنِ گیاهخوار به خوردنِ گوشتِ گراز. باز هم قربانی تمکین میکند. نه گفتن را بلد نیست. این در ظاهر یک توهین به لایفاستایلِ آن زن بود. به عقیده و دیدگاهش به زندگی و حیوانات و طبیعت. اما در باطن قدم بعدیِ دیکتاتور در جهتِ سلطه روانی بر آن خانوادهی احمق بود. اجازه بدهید که آنها را احمق خطاب کنم. آنها مشتی هستند نمونهی خرواری که پیشاروی زورگو سکوت میکنند… (این سه نقطه خودسانسوری من است).
Speak No Evil
قدم بعدی: اجبار کردن خانوادهی حالا دیگر بَرده شده به اینکه دخترشان را پیش مردی که نمیشناسند رها کنند. آنها را در عمل انجام شده قرار میدهند اما کدام احمقی دختر بچه خود را در خانهای وسطِ ناکجاآباد به مردی که برای اولین بار دیده میسپارد و به رستوران میرود؟ احمقی که منفعل است. بَرده شده و چشم به فرمانِ دیکتاتور است. دیکتاتور بیشرمی را تا جایی پیش میبَرد که به راحتی اذعان به دروغگو بودن خود میکند اما بَردهها بازهم منفعل هستند.
قدم بعدی جسارت است. چطور وقتی با همسرت هماغوشی میکنی و کسی میآید و لبخندِ شیطنتآمیز میزند تو میتوانی به کارت ادامه دهی؟ (در صورتی که فانتزی خاصی نداشته باشید) این اجازه دادن به ورودِ دیکتاتور به حریمِ شخصی است (مشابهِ این اتفاق در حمام برای زن میافتد و او نیز سکوت میکند، عکسِ پایین). این اجازه هم با انفعالِ پدرِ احمق صادر میشود.
Speak No Evil
قدم بعدی عادی جلوه دادنِ همه چیز است. کاری که همه سیاستمدارها بلد هستند. هر اتفاقِ بدی بیوفتد جوری سخنرانی میکنند و لبخند میزنند که… خانوادهی احمق ما اما باز هم سر خم میکنند و کم کم به جایی نزدیک میشوند که سرشان برای لیسیدنِ پوتینِ زورگو در ارتفاعِ مناسبی باشد.
قدمِ بعدی پیدا کردن سوراخِ شخصیتِ منفعلِ پدر است. در ماشین وقتی با زورگو درد و دل میکند. به موقعیت و فوکوسِ دوربین دقت کنید! سوژه کسی نیست که درد و دل میکند سوژه مردِ زورگویی است که درد و دل را میشنود. لبخندِ رضایتش را میبینید؟ این لبخند برایتان آشنا نیست؟ منکه روی صورت اکثر مزدوران این لبخندِ ارگاسماتیک را دیدهام.
Speak No Evil
در انتها نیز زبانِ شاهد بریده میشود. شاهدِ قبلی که پیشتر زبانش بریده شده کشته میشود و این زن و شوهر احمق نیز سنگسار میشوند. شاه دیالوگ و شاه کلیدِ این فیلم آخرین دیالوگش است وقتی مردِ احمق از دیکتاتورِ مهربان میپرسد “چرا با ما اینکارارو کردی؟” دیکتاتور مهربان نیز در اوج صداقت پاسخ میدهد :”چون خودت بهم اجازه دادی”. دقت کنید این (تقریبا) از معدود حرفهای راستی بود که این شخص در کل فیلم به زبان آورد.
Speak No Evil
این آدم و حوای احمقِ فیلم حتی یکبار هم اقدام به دفاع از خود نمیکنند در صورتی که سلطهگر سلاحی ندارد. او صرفا از جهتِ روانی غلبه پیدا کرده و با ایجاد رعب و وحشت نفر مقابل را مستاصل و چشم قربانگو کرده است. اساسا به نظر من این فیلم مانیفستی است در جهتِ قیام علیه ظلم و استبداد و به نظر به خوبی از پسِ ادعای خود برآمده است. در ادامه نقد فیلم بد حرف نزن به بازیگری فیلم میپردازیم.
بازیگری
بازی در این فیلم تکنیکال است. به نظر هیچیک از بازیگران به آن صورت واردِ بازیِ حسی نشدهاند. بازیگرها فیلمنامه را فهمیدهاند و در جهت پیشبردِ درام و نمادگرایی قدم برمیدارند. فانی گیمزهای (دو اثرِ یکسان هستند این دو فیلم) آقای هانکه یا مادرِ آقای آرنوفسکی را به خاطر بیاورید. جنسِ بازیها تقریبا مشابه است چون با استعاره و نماد سر و کار داریم.
Speak No Evil
شخصیتها هم طبیعتا به واسطه تغییری که در سفید و سیاه شدن و رنج کشیدن داشتند دچار قوس شدند. اما این قوس به خوبی و رفته رفته شکل گرفت. انفعال به یکباره در کاراکتر ظاهر نشد و یا خشونت و وحشیگر در آن دیگری که توی ذوق بزند. همه چیز کم کم و به جا بود. به مانند هر سیستمِ توتالیترِ مهربانی که کم کم روی نامهربانش را نشانِ بَردههایش میدهد. در انتهای نقد Speak No Evil و تحلیل Speak No Evil به داستان Speak No Evil خواهیم پرداخت.
داستان Speak No Evil
بیورن و لوئیز از دانمارک به همراه دخترشان اگنس در تعطیلات در توسکانی به سر میبرند. آنها در طول اقامت به سرعت با پاتریک و کارین یک زوج هلندی و پسرشان دوست میشوند. ماهها بعد بیورن و لوئیز از خانواده هلندی دعوتی دریافت میکنند تا با آنها در خانهشان در این کشور ملاقات کنند. سپس دانمارکیها تصمیم میگیرند با پاتریک و کارین تعطیلات کوتاهی داشته باشند. میزبانان خود را ماجراجو و آزاده معرفی میکنند و بساط عیاشی فراهم میشود.
با این حال زمانی که اتفاقاتِ عجیب بیشتر و بیشتر رخ میدهد این رابطه دچارِ تغییری غیرمنتظره میشود. هلندیها شروع به آزارِ روانیِ مهمانانِ دانمارکی خود میکنند. بیورن و لوئیز نیز دچارِ تعارف میشوند و آنجا را ترک نمیکنند. آنها مطمئن نیستند که آیا پاتریک و کارین فقط عجیب و غریب هستند یا چیز بدتری را پنهان میکنند. اوضاع در نهایت تشدید یافته و مشخص میشود که میزبانان آنطور که تصور میکردند نیستند و…
بیشتر بخوانید:
- بهترین فیلم های ترسناک 2022
- بهترین فیلم های ترسناک نتفلیکس 2022
- بهترین فیلم های خون آشامی 2022
- بهترین فیلم ها و سریال های زامبی 2022
- بهترین فیلم های دلهره آور 2022
از همراهی شما تا انتهای نوشتار نقد فیلم Speak No Evil سپاسگزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار، آگاه کنید. شما میتوانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقالهها، نقد فیلم ، نقد سریال ، اخبار سینما و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسنده مهمان کلیک نمایید. در ضمن شما همراهان عزیز میتوانید به اینستاگرام فیگار جهتِ شناختِ مهمترین فیلم های ژانرهای مختلف و خلاصه نقد و بررسیهای فیلمهای روز دنیا مراجعه کنید.
سلام با تشکر از نقد خوبتون
به نظر بنده فیلم بصورت احمقانه ای تمام شد! کدام فرد عاقلی وقتی قراره برای اولین بار به مسافتی دور و نقطه ای ناشناخته سفر کنه از قبل کسی رو مطلع نمیکنه؟ پایان فیلم میتونست هوشمندانه باشه به اینصورت که نشون بدن بعد از مدتی پرستار بچه متوجه پیغام داخل گوشی یا تکه کاغذی که صاحبخانه از قبل براش گذاشته بشه که ادرس اون مکان نامعلوم رو نوشته و در ادامه ماشینهای پلیس به سمت اون خونه ویلایی سراریز میشن، این پایان منصفانه و منطقی بود و البته باعث میشد مخاطب بعد از تماشای فیلم یک نفس راحت بکشه نه اینکه با بغض و کینه از پشت مانیتور بلند بشه
تیپیکال فیلمای تجاری… آخر فیلم یکی بفهمه پلیسا بریزن و آدم بدا تقاص بدن
البته ی نکته رو درست گفتید که وقتی ی خونواده میره سفر مخصوصا اگه تو نقطه نامعلومی ساکن بشه قطعا به کسی اطلاع میده یا بالاخره یه دوستی یا اقوامی خبر از سفرش داره که توی فیلمنامه جا مونده این نکته.
ولی پایانش بنظرم خوب بود که متفاوت بود و کلا فیلمها دانمارکی، سوئدی یا امثالشون که فیلمسازای کشورای اسکاندیناوی هستن کلا یه سبک خاصی دارن مخصوصا تو این سبکها کاملا فیلمها اعصاب خوردکن روانپریش و آزاردهنده است ولی درعین حال نکات خاص و عمیقی رو درونشون دارن. مثل سبک کره ای ها که فیلمهای مافیایی یا ترسناک یا پلیسی شون (البته خوباش نه اون عامه پسندا) خیلی خاصه
دوست عزیز این فیلم روانشناختیه قرار نیست با پایان به قول شما منصفانه تلویزیون رو خاموش کنید و تمام، پایان آزاردهنده فیلم ذهن شما رو درگیر میکنه و باعث میشه به موضوع و پیام فیلم بعد از اتمامش فکر کنید و به دنبال موارد مشابه در زندگی خودتون بگردید. هدف سرگرمی و ارضای روانی ما نیست بلکه تفکر و بازنگری در رفتار و روابط ماست. پایان فیلم استعاره از اینه که در نهایت این افراد با ضرباتی که به ما وارد میکنن باعث نابودی ما میشن و این اتفاق در ذهن و روان ما میوفته و شاید خیلی بهش واقف نیستیم که بتونیم مقاومت کنیم(نه اینکه واقعا مارو میکشن) در واقع به نشانه های اولیه که واضحتر هستند اگر عکس العمل متناسب نداشته باشیم کم کم مسخ شده و توان مقاومت در ما از بین میره. البته به اینکه با چه کسانی روبرو هستیم هم مهمه اگر زوج هلندی رو نماد حاکمان دیکتاتور در نظر بگیریم مشابه اتفاقی که در فیلم افتاد علاوه بر روان جانمون رو هم میتونن بگیرن
تن هیچکاک تو گور لرزید
بابا تو دیگه کی هستی
دست نولان رو از پشت بستی
پیشنهاد میکنم بعد از این فیلم
برو اسپایدر من و سوپر من ببین
تا نفس راحت بکشی آخرش
تن هیچکاک تو گور لرزید بابا تو دیگه کی هستی دست نولان رو از پشت بستی پیشنهاد میکنم بعد از این فیلم برو اسپایدر من و سوپر من ببین تا نفس راحت بکشی آخرش
البته از اونجایی که سبک فیلم هنری و فلسفی و پر از بار سیاسیه پس نمیشه توقع منطق هم داشت
برای بار دوم فیلمو تماشا کردم و متوجه نکاتی شدم
1/ زوج قربانی هنگام غذا خوردن با یکی از دوستان نزدیکشون در دانمارک اتفاقی به دعوتنامه زوج روانی اشاره میکنن و یه لوکشین کلی هم از محل سکونتشون ارائه میدن
2/ در سکانسی مشخص میشه زوج دانمارکی قبل از شروع سفر روی دیوار اتاقشون عکس یادگاری که قبلا با زوج هلندی گرفته بودنو نصب کردن
این دو نکته مشخص میکنه به احتمال قوی زوج روانی در آینده تحت تعقیب قرار میگیرن
3/ نکته عجیب اینکه زوج دانمارکی بعد از رسیدن به اقامتگاه بی نشان هیچ تماسی با پرستار یا دوستان نزدیکشون برقرار نمیکنن که یکی از اشتباهات فیلمه
4/ سکانس داخل ماشین و گریه کودک برای پیدا کردن عروسک خرگوش به شدت با اعصاب مخاطب بازی میکنه ، در ادامه صحنه ای که زوج دانمارکی به آغوش مرگ میرن مرد با ندامت از همسرش عذرخواهی میکنه اونهم بخاطر اینکه به اخطارش توجه نکرد و دلسوزی بی موردش برای پیدا کردن عروسک زندگی کل خانواده رو تباه کرد
این سکانس چنان آه و حسرتی رو به تماشاگر منتقل میکنه واقعا نمیشه توصیفش کرد
قطعا همه ما در زندگی دچار لغزشها و اشتباهاتی شدیم که بعدها صدها بار افسوس خوردیم که ای کاش زمان به عقب برمیگشت، سکانسی که بهش اشاره شد عمیقا همین حسو داشت
یاد فیلم بی وفا افتادم که شخصیت زن وقتی خاطراتو مرور میکنه لحظه ای رو در ذهنش تجسم میکنه که باعث شد زندگیش زیر و رو شه، اگه اونروز تو اون هوای طوفانی به دعوت اون غریبه خوش تیپ جواب رد میداد و خداحافظی میکرد هیچکدوم ازین مصائب پیش نمیومد
به یه نکته دقیق اشاره کردی من متوجه نشدم بله اون عکسی که به یخچال نصب کرده بودن حتما پلیس رو وارد ماجرا میکنه
با تشکر از نقد و تحلیل خوبتون
بنده این فیلم رو در زمان مناسب پایان ۵ صبح دیدم
به نظرم خیلی از رفتارهای سایکوی زوج هلندی شبیه خیلیا بود که در نزدیکی ما زندگی میکنند. گرچه زوج دانمارکی هم با وجود اغراق در حماقت کم به نظر نمیرسند.
در کل از دیدن فیلم لذت بردم و همونطور که گفتید، موسیقی و دوربین فیلم بسیار در این تعلیق به من کمک کرد.
سپاس از تحلیل خوبتون
به نظر من این فیلم مزخرف ترین فیلمی بود که دیدم بنا به چند دلیل
1_ مسخره گرفتن شعور مخاطب ، یک پدر و مادر بی لیاقت که هیچ تلاشی واسه نجات فرزندشون حد اعقل انجام ندادن
داشتن داستانی واقعا مزخرف
این فیلم اصلا اشاره ای به سایکو یا روانی بودن افراد نداره بلکه تنها امزشی که داره اینه که تا دیدی کسی نمیتونه از خودش و خانوادش دفاع کنه حد اکثر آسیب میتونی بهش بزنی
……….
شاید کسی نظرش با من فرق کنه که کاملا نظر او هم مهمه چون هر کسی دیدگاه خودشو نسبت ب فیلم داره
ولی حیف ۱ ساعت و خورده ای بود که بابت این فیلم گزاشتم بود
اخرش واقعا عجیب بود که پدر و مادر دختر هیچ کاری نکردن
مثل این میمونه که خیلی راحت بدون هیچ دلیلی بزاری یکی هر کاری میخواد باهات بکنه و تو هم انگار نه انگار
با سلام/ جدا از فیلمنامه منسجم و فکر شده به لحاظ تکنیکی نه داستانی (چون کلی حفره ی داستانی در فیلم مشاهده میشه که بهشون توجهی نشده. یکیش: عدم حضور قانون و پلیس که خیلی توی ذوق میزنه) و بازیها، انتخاب لوکیشن و البته موسیقی عالی با کارکرد گاهی نامناسب (نمیدونم چرا از ابتدای فیلم اصرار به موسیقی مرموز و دلهره آور داره که بعدش صحنه خوبی و خوشی و شادی ایتالیا رو میبینیم؟ خودش تماشاچی رو مجبور میکنه که با شک و تردید همه چیز رو نگاه کنه که به نظرم خیلی درست نمیاد)، میتونم بگم به لحاظ جامعه شناسی فیلم بسیار مخربیه.
پیام فیلم: به هیچکس اعتماد نکن و به همه شک کن (حتی به اونایی که میشناسی) + اولین شکی که کردی، سریع محل رو ترک کن. این موضوع به خاطر اینه که علت این کار زوج هلندی مشخص نیست و این بسیار خطرناکه.
بعد از دیدن فیلم بغضی توی گلوم گیر کرده بود که یعنی چی؟: باید فکر کنیم که همه افرادی که می بینیم پتانسیل جنایتکار بودن رو دارن و به هیچ وجه نباید به کسی اعتماد کرد؟
توصیه: بهتره فیلم رو نبینید یا اگر میخواین ببینید، قبلش داستان فیلم رو نخونین
نکته: این فیلم متعلق به سینمای دلهره ست تا وحشت
با تشکر از شما ولی فکر نمیکنم پیام فیلم این باشه که به هیچ کس اعتماد نکن بلکه میخواد بگه با غریبه ها خیلی زود صمیمی نشو نکنه مهمتر اینکه همین غریبه وقتی تو رو به مکان یا خونش که تو نقطه دور افتاده ایه دعوت میکنه قبول این پیشنهاد حماقته محضه مگه با تدابیر امنیتی و بررسی همه جوانب
با تشکر از شما ولی فکر نمیکنم پیام فیلم این باشه که به هیچ کس اعتماد نکن بلکه میخواد بگه با غریبه ها خیلی زود صمیمی نشو نکنه مهمتر اینکه همین غریبه وقتی تو رو به مکان یا خونش که تو نقطه دور افتاده ایه دعوت میکنه قبول این پیشنهاد حماقته محضه مگه با تدابیر امنیتی و بررسی همه جوانب
پیام فیلم اینه
هر انسانی تو هر موقعیتی با آدمای سلطه گر و زور گو آشنا میشه
تو مدرسه
سربازی
من خودم تجربه این جور دوستی ها رو داشتم متاسفانه
قدرت نه گفتن رو داشته باشیم
اونا کم کم دیگران رو برده خودشون میکنن
و ساده لوحهانه حرف ها و دروغ هاشون رو قبول نکنیم
طوری رفتار نکنیم که اونا از ما انتظار دارن.
تو سکانسی که اینجا هم بهش اشاره شده
مردساده در کنار فرد زورگو مهربان در دل میکنه
عادتی که قبل از اینکه طرفمون رو کامل بشناسیم
خیلی ها انجامش میدن،
اعتراف به ناتوانی خودش میکنه .
و فرد زور گو پی میبره که طعمه از نظر روانی هیچ کاری از دستش نمیاد
شکست خورده اس.
اشتباهی که خیلی از ما میکنیم
درد و دل با افراد غریبس
و بعدا پی میبریم اونا کی هستن
و چه ذاتی دارن
و ممکنه ما رو تحقیر کنن.
من حس بدی گرفتم از فیلم,شاید ب خاطر دیدن بریدن زبون دختربچه بود..ذهنمو با انرژی منفی ک داد,درگیر کرد. نکته ای ک وجود داره نمیشه ک اینهمه قتل انجام بدی و شناسایی نشی.کلی عکس روی دیوار بود و مگه میشه همه اون ادما فارغ از دفاع باشن؟فارغ از قدرت بدنی و فکر فرار؟
ازسمتی مهم اینه ک ما پیام فیلم رو بگیریم ک اشاره ب اعتماد کردن داره و حفظ حریم و روابط.به نظرم خوبه ک تا یه جا دیدی ب معیارات بی احترامی شد,اون جمع رو رها کنی و قدرت بیان و نه گفتن رو داشته باشی
عمیق تاثیر خیلی ناراحت کننده ای رو من گذاشت من وقتی زبون شاهد رو بریدن میخکوب شدم تا آخرش و همش میگفتم ی جوری بشه نزارن… فیلم خوب بود نمی تونم بگم عالی چون واقعا روانم رو بهم ریخت شب هم دیدمش من و الان تموم شد 😭
ولی فکر نمیکردم که ترسناک روان شناختی اینقدر خفن باشه این خودش یه نکته است یعنی ترس و وحشت واقعی از روان میاد یعنی یه محیط به ظاهر ترسناک میتونه وحشت ایجاد نکنه اما فکر کردن به اینکه تو بطن و روح اون خونه چه جنایتی رخ داده قطعا دلهره میاره….
من امروز این فیلم رو دیدم و در پایان مات و مبهوت شدم از اتمام فیلم، اول فیلم ک اون خانواده قبول کردن و رفتن به هلند درسته ک اشتباه بود ولی انتهاش میتونست اینجوری تموم نشه، مرد وقتی وارد اون انبار شد و موضوع رو فهمید ک اون خانواده چیکار میکنن ،مخاطب هم متوجه شد و انتظار نمیرفت ک با همون روتین تموم شه فیلم، درسته که اون مرد شخصیت بی عرضه ای داشت و قدرت بدنیه بالایی نداشت ولی اون خانواده هم ابزار و سلاح خاصی نداشتن و مرد حداقلش بجای اینکه صاف صاف واسته سنگسارشون کنن میتونست یه حرکتی از خودش نشون بده تا اونقدر مسخره نمیره، در کل لذت نبردم از فیلم و واقعا پشیمونم از دیدنش،اگه جور دیگه ای تموم میشد مطمئنا این حس رو نداشتم،بیشتر از شخصیت بی عرضه ی مرد حرصم گرفت.
من قبلا یه فیلم دیدم اسمشو الان یادم نمیاد راجب سیاه پوستا بود ک دختر خانواده باهاشون دوست میشد و میبردشون به خونشون و اونارو یه جورایی هیپتونیزم میکردن و به بردگی میگرفتن تا اینکه شخصیت اصلی داستان میاد و همه چی عوض میشه. فیلم خوبی بود.
انتظار داشتم این فیلم هم بهتر تموم شه.
اسم فیلم برو بیرون هست
دوبله شده
خیلی قشنگه.
چیزی که برای من خیلی عجیبه اینه که چطوری بعد از اونهمه جنایتی که این زن و شوهر هلندی مرتکب شدن گندش کارشون در نیومده؟! یعنی تموم اون خانواده های قربانی همشون بی صاحب بودن و برای هیچ کس مهم نبوده که کجا غیبشون زده و اون هلندی ها خیلی راحت میتونستن به کارشون ادامه بدن؟!
سلام من الان فیلمو دیدم تموم شد فقط سوالم اینه نمیدونم شایدم من متوجه نشدم خب اونا بچه هارو میگرفتن که باهاشون چیکار کنن قاچاق کنن یا هدفشون ازینکه اینکارو با بچه ها کردن چی بود متوجه نشدم حتی آخرشم نشون داد که دختره که زبونشو بریدن تو ماشین نشسته بود و هیچ کاری نمیکرد
اون جایگزین پسر قبلی که تو وان خفش کردن شد
برای اینکه با خانواده بعدی آشنا شدن
فرزند داشته باشن و اعتماد قربانی های بعدی رو جلب کنن.
زبانش هم بریدن تا موضوع رو نتونه برملا کنه
نقدتون عالی بود دیدگاه برخی دوستان سطحی بود همه فیلم ها درست نمیشن که عینن روایت زندگی باشن و اتفاقات پیش امده هم طبق واقعیت باشه
داستان داره با بزرگ نمایی بیش از حد یک مشکل مهم رفتاری برخی افراد رو نشون میده که باعث تبعات بزرگی در زندگی میشه
در یک کلام اینکه نتونی از حقت دفاع کنی و برده چیزی باشی که بهت تحمیل میشه
به شدت فیلم خوبی بود تلنگر خوبی بود اشاره ای داشت به توانایی نه گفتن،نداشتن شخصیت متزلزل،داشتن اعتماد به نفس،گوشی نبودن و….
گاهی فقط چشم و گوشمون به لب و دهان مخاطب هست بدون اینکه موقعیت رو درک کنیم و با ترازوی شخصیتی خودمون بسنجنیم طرف رو تائید میکنیم حتی به غلط
و این آغاز بردگی هست
موفق و سربلند باشید
سلام
نقد عالی و دقیق بود ،، بسیار ممنون
مفهوم نهایی فیلم با یه مرد خواجه ازدواج نکنید…
مفهوم ابتدایی اینکه به آزادی اینقدر پایبند نباشید که بگید شخص آزاده هر کاری بکنه برای خودت محدوده داشته باش که نذاری کسی ازش تخطی کنه
نقد بسیار خوبی بود
نکته ای ک باید گفت این هست عده ای توقع داشتن فیلم پایان خوش مثل اکثر فیلم ها داشته باشه
اما این فیلم سراسر نکته هستش و روانشناختی هستش و پایان فیلم میخ اخر بر نتیجه رفتار های ساده لوحانه در برابر دیکتاتوری هستش
تکمیل نقد دوست عزیز باید بگم
سکانسی ک بیورن مرد دانمارکی برای کمک سمت خانه ای درمزرعه میره برای رسیدن وارد باتلاق کثافتی میشه تا خودشو به خونه برسونه نشون میده وقتی در شرایط بد انسان قرار میگیره اتفاق های بد دیگه ای هم قراره بی افته و شرایط بیورن رو دقیق به تصویر میکشه ک تو چ باتلاقی افتاده
سکانس بعدی زمانی هستش که بیورن و مردهلندی بالای تپه میرن و فریاد میزنن به منظور خالی کردن خودشون ک پر از حرف های درون از خودشون دارن و بلافاصله باهم درخانه شان وارد استخر و خوشگذرونی میشن ک نشون میده دیکتاتور ها و انسان های مطیع کنار هم زندگی میکنن در اجتماع ک میتونه برادر دوست و یا همکار یا همسایه شما باشه
سکانس رقصیدن بچه ها ک عصبانیت مرد هلندی رو در پیش داره ک میخواد بگه دیکتاتور ها در هر لحظه پایبند اخلاق و اصول خودشون هستند در برابر انسان های مطیع و ضعیف جامعه
سکانس داخل رستوران ک موقع تسویه حساب بااینکه مرد هلندی دعوت کرده و نوعی میزبان هستش خودشو کنار میکشه و بیورن مجبور ب پرداخت کل حساب شام میشه به معنی اینکه انسان ها مطیع خرج و هزینه خودشون رو دربرابر دیکتاتور ها باید همیشه بپردازن حتی برای دیکتاتور ها
سکانس قبل از شام اگنس و ایبل در سالن هستند ایبل فقط خودش تلویزیون تماشا میکند اما نکته اینجاست محتوا فیلم اصلا مخصوص بچه ها نیست و نشون میده دیکتاتور ها چقدر خودخواه و بی توجه به خواسته دیگران هستند
سکانس اسیاب بادی زمانی ک ایبل سد راه سرسره اگنس شده لوئیس توانایی حل ماجرا رو نداره و ساده ترین موضوع رو با مرد و زن هلندی درجریان و تقاضای حل مشکل میکنه ک نشان از وابستگی انسان های مطیع برای حل مشکلات به واسطه دیکتاتور ها هستش
سکانس ترک خانواده دانمارکی از خانه مرد هلندی قبل از طلوع صبح ک تنها کسی ک بیداره و اگاهه از رفتن ایبل پسر بچه اس ک نشون میده دیکتاتور ها اگر در خواب هستند اما با اگاهی و تفکر میشه مقابلشون اگاه باشیم
سکانس حیاط پشت خانه ک زن ها مشغول کار کردن هستند زن هلندی قیچی دست گرفته ک میگه باهاش هیچ چیز رو نمیشه برید نکته مهم اینجاست با همون چاقو زبون اگنس رو میبره ک نشون میده دروغ گویی از زیرکار فرار کردن و بهانه جویی اخلاق دیکتاتور هاست
باقی نکات در نقد گفته شده ممنون از همه دوستان بابت وقتی گذاشتن برای خودندن