بررسی و نقد فیلم مرد بازنده ؛ هرکول پوآرو با طعمِ قیصر و فردین

رمز و راز نحفته در یک اثر هنری باعث ایجاد حس کشف در مخاطب می‌شود و او را راغب می‌سازد تا به انتهای اثر را دنبال کند. نقد فیلم مرد بازنده آخرین فیلم مهدویان را بررسی می‌کند و به دنبال پاسخ به این سوال است که آیا این فیلم انتظارات را برآورده کرده یا نه.

پرداخت به کاراکتر بدون نشان دادن چهره و از روی اور شولدر بازیگر درون ماشین، شروعِ مناسبی برای فیلمی به نظر می‌رسد که به نام “مرد بازنده” انتظاراتِ دراما تراژیکی را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند. در ذهن من یکی که در تمام مدت نام شاهکاری بنام مردِ بارانی را تداعی می‌کرد و حتی موقع نوشتن این متن بارها به اشتباه بجای مرد بازنده، مرد بارانی تایپ کردم.

نقد فیلم مرد بازنده

هرکول پوآرو با طعمِ قیصر و فردین

فهرست مطالبی که در ادامه نوشتار نقد فیلم مرد بازنده خواهید خواند به شرح زیر است:

بررسی مرد بازنده
بررسی مرد بازنده

مرد بازنده فیلمی ایرانی به کارگردانی محمدحسین مهدویان محصول سال ۱۴۰۰ است. نوشتن فیلم‌نامه این فیلم بر عهده ابراهیم امینی، حسین حسنی و خودِ مهدویان بوده‌است. بازیگران این فیلم جواد عزتی، رعنا آزادی‌ور، بابک کریمی، آناهیتا درگاهی، مهدی زمین‌پرداز، مجید نوروزی، امیرحسین هاشمی، امیر دژاکام، سجاد بابایی، منوچهر علی‌پور، شبنم قربانی، ونوس کانلی و ملیکا پازوکی هستند.


مجوز ساخت این فیلم در آذر ۱۴۰۰ دریافت شد و مراحل فیلم‌برداری نیز یک هفته بعد آغاز شد. تهران و مازندران از مکان‌های تصویربرداری این پروژه بوده‌است. این فیلم برای نخستین بار در ۱۱ بهمن ۱۴۰۰ در چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و در آن‌جا نامزد دریافت دو جایزه شد.

نقد ساختاری

آخرین فیلم جواد عزتی, تحلیل فیلم مرد بازنده
آخرین فیلم جواد عزتی, تحلیل فیلم مرد بازنده

شروع پر ریتم و تمپوی فیلم نویدبخشِ فیلمی جذاب و پر از پیچ و خم است. روایت روان و جذاب شروع می‌شود. مردی ثروتمند به قتل رسیده و پوآروی قصه ما (با بازی جواد عزتی) به سبک کاراگاه‌های غربی به دنبال قاتلش می‌گردد. صحبت از جواد عزتی شد بهتر است کمی به ایشان بپردازیم.

جواد عزتی تنها بازیگرِ ایرانی است که هم تراژدی و هم کمدی را به نحو احسن بازی می‌کند. او بی‌تکلف و بی‌عیب و نقص بازی می‌کند. او در بدترین و بهترین فیلم‌ها هم بهترین بازی خود را ارائه می‌دهد. خواه آینه بغل باشد خواه هزارپا، خواه جاندار باشد خواه شنای پروانه و…

نقد فیلم مرد بازنده

نقد فیلم مرد بازنده, آخرین فیلم مهدویان, داستان قیلم مرد بازنده, داستان مرد بازنده
نقد فیلم مرد بازنده, آخرین فیلم مهدویان, داستان فیلم مرد بازنده, داستان مرد بازنده

اما اکنون و در آخرین فیلم جواد عزتی او در نقش سرهنگ احمد خسروی خود را وارد چالشی جدید کرده. او در نقشِ سرهنگی نسبتا پیر، دارای وسواسِ فکری، اختلالِ کلاستروفوبیا، سادومازوخیست، افسرده، دارای اعتیاد به شغل برای فرار از مسائل و مشکلاتش در زندگی خصوصی، اختلالِ پارانویا و دردِ همیشگی دندان، ظاهر می‌شود.

البته که جواد عزتی از پس این کاراکترِ سخت برمی‌آید اما باید بررسی کرد فیلم‌نامه و کارگردانی چقدر از پس ادعاهای خودشان برآمده‌اند و چقدر به بازیِ خوب عزتی کمک کرده‌اند؟ (در حالت نرمال ولی باید پرسید بازیگر چقدر از پس فیلم‌نامه و کارگردانی برآمده است).

نقد فیلم مرد بازنده

نقد فیلم مرد بازنده
نقد فیلم مرد بازنده, آخرین فیلم جواد عزتی, تحلیل فیلم مرد بازنده, بررسی مرد بازنده

گریمِ خوب فیلم در حد تبدیل عزتی به سرهنگ خسروی نمانده است و در طول فیلم کلا با گریم‌های قابل باور و متناسب با کاراکتر مواجه بودیم. در تحلیل فیلم مرد بازنده در کنارِ گریم خوب عزتی، صداسازی و لحن‌سازی خوبِ جواد عزتی در بازی خوبش موثر بودند. در حدی که این سوال همیشگی در طول فیلم هیچگاه به ذهن بنده متبادر نشد که: “این همه بازیگرِ خوب میانسال داریم چه لزومی داره عزتی رو پیر کنیم؟”

در خصوص کارگردانی مهدویان باید گفت که جای بسی خوشحالی دارد که ایشان دست از دوربین روی دست‌های اغراق شده و دکوپاژهای مستندوار برداشته‌اند اما کماکان نماهای سخت و از توی این سوراخ و آن گوشه را تکرار می‌کنند که به نوعی تبدیل به امضای کارگردانی ایشان در سینمای ایران شده اما به نظر می‌رسد فرم باید با محتوا هماهنگی داشته باشد. البته این نماهایی که عرض کردم آنچنان که باید آزاردهنده نبودند.

نقد فیلم مرد بازنده

نقد فیلم مرد بازنده, آخرین فیلم مهدویان, داستان قیلم مرد بازنده, داستان مرد بازنده
نقد فیلم مرد بازنده, آخرین فیلم مهدویان, داستان فیلم مرد بازنده, داستان مرد بازنده

مشکل اساسی در کارگردانی ایشان اما نوعِ پرداختِ ایشان به سرهنگ خسروی است. سرهنگ خسروی قصه ما بیشتر شرلوک هولمز و پوآرو بود. ناملموس و غربی مآبانه رفتار می‌کرد. عطر بو می‌کرد و موقع تسلیت گفتن ساعت مچیِ آدمها را بررسی می‌کرد. به تغذیه مقتول توجه ویژه داشت و شلیک نمی‌کرد.

این کارگاه را ما در ایران سراغ نداریم. اینجاست که به ناخوداگاه مخاطب (اگر آگاهانه احساسِ جدایی از کارکتر نکند)، احساسِ غریبگی نسبت به کاراکتر دست می‌دهد و اذیت می‌شود و نمیداند چه چیزی در فیلم او را آزار می‌دهد.

نقد فیلم مرد بازنده

آخرین فیلم جواد عزتی, تحلیل فیلم مرد بازنده, بررسی مرد بازنده
آخرین فیلم جواد عزتی, تحلیل فیلم مرد بازنده, بررسی مرد بازنده

استعاره دندان خراب هم که در کل فیلم سرهنگ را آزار می‌داد و در آخر و با فردین‌بازی (فراری دادن قاتلِ مظلوم و زیبارو) و با مهربان شدن با پسرِ آرتیستش، آن دندان را کَند و دور انداخت هم کمکی به پایان‌بندی بدِ فیلم نمی‌کند. این پایان‌بندی افتضاح با سکانس ورود بابک کریمی (نقش رسول) به دندان‌پزشکی و ربودن سرهنگ و آزاد کردنش وسط خیابان افتضاح‌تر می‌شود. مردِ برنده به نظر نام مناسبتری برای این فیلم متوسط رو به پایین می‌بود. اما به هر شکل فیلم ارزش یکبار دیدن را دارد. بررسی مرد بازنده را با نقد محتوایی ادامه می‌دهیم.

بیشتر بخوانید:

نقد محتوایی

آخرین فیلم جواد عزتی, تحلیل فیلم مرد بازنده, بررسی مرد بازنده
نقد فیلم مرد بازنده, تحلیل فیلم مرد بازنده, بررسی مرد بازنده

در داستان فیلم مرد بازنده احمد (با بازی جواد عزّتی) کارآگاهی سالخورده است که مسئول پیگیری معمای قتل فردی به نام شهاب می‌شود. از طرفی رابطه‌ی احمد با خانواده‌اش به خصوص پسرش سینا (با بازی سجاد بابایی) نیز چندان خوب نیست. چیزهایی هست که احمد در مورد سینا نمی‌داند و با وجود دوری کردن پسر، پدر می‌خواهد از آنها سردربیاورد و رابطه‌شان را ترمیم کند.

نقد فیلم مرد بازنده

آخرین فیلم مهدویان, داستان قیلم مرد بازنده, داستان مرد بازنده
آخرین فیلم مهدویان, داستان فیلم مرد بازنده, داستان مرد بازنده

در فرآیند پیگیری قتل نیز سرنخ‌های اولیه، این انتظار را برای احمد ایجاد می‌کند که این جنایت در میانه‌ی اختلافات اقتصادی-سیاسی باندهای قدرت رخ داده است. روایت فیلم، هر دو پلاتِ خانوادگی و شغلی احمد را به موازات هم پیش می‌برد که یکی ملودرام و دیگری، پیرنگ جنایی فیلم را تشکیل می‌دهند. دو خط داستانی که به سبکی مشابه و معمایی روایت می‌شوند و در نهایت در نقطه‌ای از فیلم به هم می‌رسند.

در انتهای داستان مرد بازنده وقتی کارآگاه فیلم معمای قتل را می‌گشاید و قاتل را می‌یابد در پیچشی قابل‌پیشبینی خودش قاتل را فراری می‌دهد تا پرونده قتل باز بماند و در نتیجه کسانی که اساسا پشت پرده‌ی ماجرا بوده‌اند و ظاهرا از منظر قانونی در ماجرا نقشی ندارند، نتوانند سر و ته ماجرا را هم بیاورند…

بازیگران

آخرین فیلم مهدویان, داستان قیلم مرد بازنده, داستان مرد بازنده
آخرین فیلم مهدویان, داستان فیلم مرد بازنده, داستان مرد بازنده
  • جواد عزتی در نقش سرهنگ احمد خسروی
  • رعنا آزادی‌ور در نقش سمیه
  • آناهیتا درگاهی در نقش بهار
  • بابک کریمی در نقش رسول
  • امیر دژاکام در نقش عظیمی
  • مهدی زمین‌پرداز در نقش حسام
  • مجید نوروزی در نقش اردلان
  • امیرحسین هاشمی در نقش سینا
  • شبنم قربانی
  • سجاد بابایی
  • منوچهر علی‌پور
  • ونوس کانلی
  • ملیکا پازوکی

بیشتر بخوانید:

از همراهی شما تا انتهای نوشتار نقد فیلم مرد بازنده سپاس‌گزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار، آگاه کنید. شما می‌توانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقاله‌ها، نقد فیلم ، نقد سریال ، اخبار سینما و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسنده مهمان کلیک نمایید. در ضمن شما همراهان عزیز می‌توانید به اینستاگرام فیگار جهتِ شناختِ مهمترین فیلم های ژانرهای مختلف و خلاصه نقد و بررسی‌های فیلم‌های روز دنیا مراجعه کنید.


20 thoughts on “بررسی و نقد فیلم مرد بازنده ؛ هرکول پوآرو با طعمِ قیصر و فردین

  1. اندر حکایت احمد خسروی که نه احمد است و نه خسروی.
    حکایت احمد خسروی حکایت پازل بهم ریخته ای است که یا باید از مکان و زمان و فضا و شرایط بغرنج و مناسبات نابهنجار جاری جامعه فارغ بشی و سرفرصت بشینی و حوصله و صبوری کنی و طبق نقشه قطعات آن را مرتب کنی و امیدوار باشی که خروجی اش ناامیدت نکند که بخود نهیب بزنی:‌حیف وقت و انرژی که صرف این تصویر مضحک کردم؛یا باید قید کشف و شهود و خروجی و تصویر کلی را بزنی و مثل من فقط به تماشای قطعات پراکنده پازل رضایت بدهی و چند و چون نکنی که چرا احمد خسروی اینهمه گرفته و درهم و عبوس و بداخم و دمغ است؛که چرا مافوق احمد خسروی از او عذرخواهی می کند،که چرا درد* دندون برای احمد خسروی مهم نیست‌ و اسباب کشی سینا برایش مهم است،که چرا مافوق احمد خسروی اینهمه پَرت است:«با این ماشین اثاث کشی می کنند،چرا براش ماشین نمی خری»،که چرا احمد خسروی با شنیدن صدای دارکوب سوال بی ربط می کند:«دارکوبه»که چرا مافوقش پاسخ بی ربط تر می دهد:«حالا یه چیزی است بالاخره»که چرا احمد خسروی در برابر تیپ و دکور و ویترین و کلام و عمل پسرش لُنگ می اندازد،که چرا احمد خسروی در مواجهه با پسرش اینهمه مطیح است و وقاحت و گستاخی پسرش را زیرسیبیلی رد می کند،که چرا احمدخسروی دائما روی درد دندانی که مهم نیست مانور می دهد؛که چرا احمد خسروی از فضای بسته و تنگ واهمه دارد،که چرا پرونده قتل را از احمد خسروی می گیرند و به زیردست او واگذار می کنند،که چرا احمد خسروی تمرد و خود سری می کند و برای حسام اسلحه می کشد،ولی آن نمی کند که باید؛که چرا احمد خسروی جلوی چشم مادر* اردلان کشیده به صورت اردلان می زند و آن می کند که نباید،که چرا احمد خسروی اعتراف مرضیه را می پذیرد و پرونده قتل شهاب را مختومه نمی کند؛که چرا احمد خسروی مقدمات فرار مرضیه را فراهم می کند و او را توسط پسرش به آنسوی مرز می فرستد؛که چرا رسول،احمد خسروی را بجرم تمرد از دستور و خودسری تحویل مقامات ذیربط نمیدهد و او را وسط اتوبان پیاده می کند؛که چرا احمد خسروی بی هیچ واکنشی از ماشین پیاده می شود و یک لحظه فکر نمی کند که شاید قربانی خود او باشد؛که چرا فیلم با شوک مرگ احمد خسروی پایان نمی یابد و احمد خسروی هاج و واج و ناباور درحاشیه اتوبان می ایستد و به چپ و راست و فضای بالای سرش می نگرد و با صدای بلند خنده ای آمیخته با ریشخند و زهرخند سر می دهد و سلانه سلانه براه می افتد؟!
    دارم فکر می کنم احمد خسروی که در آستانه ۶٠ سالگی برای کشف حقیقت اینچنین سرخود عمل می کند،در دوران ٣٠ و ۴٠ سالگیش چه ها که نکرده است؛سراسر فیلم بخشی از ذهنم درگیر وقایع ١٨ تیر و قتلهای زنجیره ای و بازجویی از زن سعید امامی و وقایع کهریزک بود.
    پ.ن.
    آقای امیر عباسی.
    جسارت نباشه باید خدمتتون عرض کنم که دندون درد احمد خسروی استعاره نیست،درد دندون احمد خسروی نماد فسادی است که از عمق به سطح رسیده است.

    1. ممنون بابت نظر خوبتون منتهی در خصوص صحبت آخرتون. طبق تعریف “استعاره نامیدن چیزی است به نامی جز نام اصلی‌اش، هنگامی که جای آن چیز را گرفته باشد”. دندان به جای هر آن چیزیه که شما فکر میکنی و یا من فکر میکنم. از نظر من مشکلات شخصیش بود از نظر شما فساد. شاید هم هردو. ممنون که مطالب منو پیگیری میکنید آقای لطیف عزیز. خداحافظ ; )

  2. آقای امیر عباسی.
    در اینکه دندان درد احمد خسروی کاملا شخصی است،شکی نیست؛در اینکه دندان درد احمد خسروی برآیند فساد است،شکی نیست؛ولی حرف من برسر کاربرد کلمه «استعاره» ایست که شما سهوأ آن را بجای نمادی نشانده اید که هیچ شباهتی با استعاره ندارد!
    به تعریفی که از استعاره ارائه دادید،توجه کنید:“استعاره،نامیدن چیزی است به نامی جز نام اصلی‌” با این تعریف این سوال مطرح می شود که نام اصلی‌ دندان درد احمد خسروی چیست که شما آن را استعاره می خوانید؟!
    دکتر معین:« نماد‌ را مظهر،نشانه،علامت می داند»اگر این تعریف را بپذیریم،حالا درد دندان احمد خسروی نماد است یا استعاره؟
    پ.ن.
    ممنون که هستی امیر خان.
    در باب پیگیری باید بگویم که پیگیری و نظارت و دخالت و مدیریت،کسب و کار من است،احمد خسروی اگر برای رسیدن به هدفش وسیله را توجیه نمی کرد و چهار اصل فوق را در زندگی شخصی و اجتماعی خود لحاظ کرده بود؛حکایتش به اینجا ختم نمی شد که از درون پوک و از برون پوچ بشود و از سر جبر چوب و پیاز را بخورد و هزینه اش را بدهد و خودش را مضحکه رسول و سینا و حسام بکند و دَم نزند!
    مطلب آخر اینکه عزیزم آدم سلام نکرده که خداحافظی نمی کند.
    قد بلندی شما،سربلندی من است.

  3. نمیدونم احتمالا بخش اول یادداشتم را نخواندی،یا خوانده ای و حق مطلب و ادا نکرده ای؟!
    گفتم: استعاره نیست و نماد است!
    گفتید:“استعاره،نامیدن چیزی است به نامی جز نام اصلی‌”
    گفتم:اگر اینچنین است،پس نام اصلی‌ دندان درد احمد خسروی چیست و طبق تعریف دکتر معین،آیا درد دندان احمد خسروی نماد است یا استعاره؟!
    گفتید:مخلصیم و بازی یاد میگیرید و فکر خواهید کرد و اما آنچه باید را نگفتید؟!
    پ.ن.
    مخلصیم امیرخان،دارم پیگیری و نظارت و دخالت و مدیریت می کنم.

    1. برادر از نظر من استعاره‌س از نظر شما نماده و جای بحث داره. اما من تمام وقت که نمیتونم جواب شما رو بدم. شما پیگیری و نظارت و دخالت و مدیریت کن من پشتتم : ))
      پ.ن: ارادت کامله آقا لطیفِ گل

  4. آقای امیر عباسی،آدم یا باید سکه باشه و از سنگ محک زرگر نهراسه،یا باید سکه شناس باشه و زرگر،وگرنه سکه یه پول خواهد شد و سنگ رو یخ!
    برادر،فضا مجازیه و داریم پینگ پنگ ذهنی می زنیم و توپ و راکتمان کلمه و جمله و زمین بازیمان متن است و در این بازی قرار نیست که به کسی مدال افتخار بدهند؛بنابراین اگه میدونی چرا حرف نمی زنی،اگه نمی دونی چرا سوال نمی کنی؛عزیزم بازی بلدی،بازی یاد بده؛بازی بلد نیستی،بازی یاد بگیر!
    امیرخان صورت مسئله ساده است،شما مونولوگت و رسانه ای کردید و دارید با لطیف دیالوگ می کنید؛دیالوگ یعنی من هستم،یعنی حضور دارم؛وقتی هستی و اعلام حضور می کنی،باید بود و نبودت مشخص باشه؛وقتی هستی یه وظایفی داری که خواسته و ناخواسته متقبل می شوی،وقتی هستی باید به فضا و هر آنچه در اوست توجه کنی،حداکثری که نگاه کنیم،حداکثرش اینکه شما خطیبی و لطیف مخاطب،شما میگویی و مینویسی و ثبت و سند می زنی و لطیف گوش میکند و میخواند و فکر می کند و سوال‌،خطیب و مخاطب نسبت بهم وظایفی دارند،خطیب و مخاطب باید بی هیچ پیش فرض ذهنی با حفظ رای و نظرات شخصی،تفاوتها را بپذیرند و بر سر موارد اختلاف برانگیز به بحث و گفتگو بنشینند و با ارجاع به متن و استدلال منطقی،بکوشند که کیفیت بحث را ارتقا دهند و فضا و افق جدیدی را به نمایش بگذارند.خطیب شاید آگاهانه اشتباه کند تا میزان درک و توجه مخاطب را بسنجد،خطیب شاید به شعور خود توهین کند و شعور مخاطب را دستکم یا نادیده بگیرد،مخاطب باید هوش و گوش جانش متوجه خطیب باشد تا عیار طنز و نغز و تناقض نهفته در کلام «خیلی مخلصیم و من از شما یاد میگیرم و فکر خواهم کرد.» را دریابد.
    مخلص کلام.
    لطیف ابهامات و اشکالات و سوالهایی مطرح کرده است که شما باید رفع ابهام و اشکال کنید و پاسخگوی سوالهای مطرح شده باشید و از رای و نظرتان دفاع منطقی و مستدل بکنید و مزاج* جا به جا و نابجا و بی جا ‌نکنید؛عزیزم
    اگر استعاره‌س و جای بحث داره؛چرا بحث نمی کنید؟!
    اگر واقعا وقت ندارید،پس یا با خودتان مونولوگ کنید و مونولوگتان را رسانه ای نکنید،یا درب بخش نظرات را ببندید و اعلام کنید:« لطفا فقط لایک کنید و بروید چون وقت پاسخگویی ندارم» تا مجبور نشوید با لطیف وارد دیالوگ بشوید و توجیه غیر منطقی کنید که «من تمام وقت که نمیتونم جواب شما رو بدم»
    امیرخان؛شما که از ادعای* خود دفاع نمی کنید و ناتوانی تان را با وقت ندارم توجیه می کنید،چطوری میخواهید پشت لطیف به ایستید؛عزیزم تو پشت خودت به ایست و رای و نظر و ادعای خود دفاع کن و خودزنی نکن و عذر بدتر از گناه نیار،پشت لطیف ایستادن پیشکش؛بَد و غلط میگم، با چهار زبان بشین و بفرما و بتمرگ و جواب ابلهان تو دَهنی ست،غلطم و بگیر و آن کن که باید.
    *مگر نمی گوئید که“استعاره،نامیدن چیزی است به نامی جز نام اصلی‌” اگر اینچنین است،پس چرا پاسخ نمی دهید که نام اصلی‌ دندان درد احمد خسروی چیست و از پاسخگویی طفره می روید؟!
    پ.ن.
    در صورت امکان ارزش مادی یک روز کاری و شماره حساب بانکی تان را به ایمیلم ارسال کنید تا با کمال میل مبلغ فوق را واریز کنم،باشد که تا با خیالی آسوده نظری سوی گدای معرفت کنید.؟!
    بحث ناتمام،حکایت ادامه دارد.
    روز جمعه ات به خیر و خوشی امیرخان.

    1. عزیز، من طفره نرفتم. دوروز قبل جواب شمارو دادم. همینجا کپی پیست می‌کنم: طبق تعریف “استعاره نامیدن چیزی است به نامی جز نام اصلی‌اش، هنگامی که جای آن چیز را گرفته باشد”. دندان (درد) به جای هر آن چیزیه که شما فکر میکنی و یا من فکر میکنم. از نظر من مشکلات شخصیش بود (که واضح بیان نمی‌کرد برای خودش و یا سرکوبش می‌کرد) از نظر شما فساد. شاید هم هردو.
      الان این دوتا پرانتز رو برای درک بهتر شمای مخاطب اضافه کردم.
      نه عزیز نیاز به حساب بانکی و این حرفا نیس. احساس میکنم شما مفهوم کامنت رو کمی بد فهمیدی. اینکه من مینویسم شما نظر میدی دلیل نمیشه من جواب شمارو بدم. اگه اینطور باشه که زیر هر فیلم توی IMDB که هزاران فیلم و میلیون ها نظر و نقد وجود داره میبایستی هر کارگردان بشینه صبح تا شب جوابِ ملتو بده. شما آزادی نظر بدی نظرتم ثبت و نشر میشه. منم اینجا کار میکنم و برام الزامی برای پاسخگویی وجود نداره، با این حال من همیشه سعی میکنم جواب حرف حساب رو بدم که حرفهای شما هم جزو این دسته‌س منتهی در خصوص نماد و استعاره احساس کردم رفتیم توی یه وادی تسلسل‌وار دیدم بهتره گفتگوم درون مورد رو تموم کنیم. البته من بازم توی پاراگراف اول این نوشته جواب سوال شمارو دادم. ارادت : )

  5. آقای امیر عباسی،واقعا که حیرت اندر حیرت آمد زین حدیث.
    عزیزم وقتی از پاسخگویی صریح طفره رفتی،جبرا وارد وادی تسلسل‌واری میشوی که نه ته دارد، نه راه برگشت.
    جواب دو روز پیشت پایه و اساس منطقی نداشت؛اگر پاسخت حسی نبود و معقول و مقبول بود،در جواب برایتان نمی نوشتم:«گفتید:مخلصیم و بازی یاد میگیرید و فکر خواهید کرد و اما آنچه باید را نگفتید؟»اگر پاسختان پایه و اساس منطقی داشت،نه حکایت شما به وادی تسلسل‌وار کشیده می شد؛نه من مجددا مصدع اوقاتتان می شدم؛بنابراین لازم است که دوباره تاکید کنم که درد دندان احمد خسروی استعاره نیست و نماد است،چرا که به لحاظ منطقی درد دندان احمد خسروی نمی تواند در آن واحد هم استعاره باشد هم نماد!؟
    درمورد مفهوم کامنت و احساس و استدلال حسی تان نیز باید بگویم که دیشب نظرم را واضع و صریح نوشتم و امروز بخاطر بی توجهی* تان ناچارم که آن را دوباره به شما گوشزد کنم:«یا با خودتان مونولوگ کنید و مونولوگتان را رسانه ای نکنید،یا درب بخش نظرات را ببندید و اعلام کنید که لطفا فقط لایک کنید و بروید چون وقت پاسخگویی ندارم»
    مطلب دیگه اینکه ناگفته پیداست که من آزادم نظرم را «فارغ از اینکه درست و غلط باشد» بیان کنم و شما نیز آزادید که نظرم را بشنوید و آن را تائید و رد کنید؛ولی از یاد نبرید که اولا هر کس و جَدَل بی حاصل کند و چشم بر حقیقت ببندد ،جهالت خویش را جار زده است؛دوما در مونولوگ* خود گویی و خود خندی،شما الزامی برای پاسخگویی ندارید؛ولی در دیالوگ،پاسخگویی امر الزامی است و طرفین درگیر بحث باید پاسخگوی ابهامات و اشکات و سوالهای مطرح شده باشند؛گیرم که یکی از این طرفین کارگردانی مثل تارانتینو و امثالهم باشند.
    در اینکه من حرف حساب می زنم شکی نیست،چرا که بی خردی و نسنجیده سخن گفتن از منش و معرفت و مرام من دورست و بسیار خرسند و مسرورم که شما نیز متوجه این امر شدید و بدان معترفید و با سخاوت تمام مرا جزو آن دسته‌ ای طبقه بندی کردید که سعی می کنید پاسخگوی آنها باشید؛بنابراین از شما انتظار دارم که صریح و روشن به این سوال پاسخ دهید که چرا به حرف حساب من توجه نمی کنید و تفاوت زمین تا آسمان «نماد و استعاره» را نمی پذیرید؟
    پ.ن.
    برای خروج از این وادی تسلسل‌وار،به شما پیشنهاد می کنم که پرونده بحث استعاره و نماد را به کسی که مورد اعتماد شماست ارجاع دهیم؛تا سیه رو شود هر که در او غش باشد؛از نظر من مسئولان و نقد نویسان سایت فیگارو اعضای قابل اعتمادی هستند؛چرا که آنها قائل به نگاه جانبی هستند و مثل شما نسبت به نظراتشان جزمیت ندارند!
    *عزیزم،به لحاظ منطقی چگونه ممکن است درد دندان احمد خسروی هم استعاره باشد هم نماد!؟
    نقطه ته خط،بحث ناتمام،حکایت ادامه دارد.
    روز شنبه پرباری برات آرزو می کنم امیرخان.

    1. آقا لطیف من کم کم دیگه دارم نسبت به شما دچار سندرم استکهلم میشم : ))) شوخی میکنم البته. الان واقعا شوخی کردم. فردا یه تومار در مورد بی احترامیم نسبت به خودتون و جزمیت بنده ننویسید : ))) حتی اینم شوخی بود. اگه خواستید بنویسید، ولی کلا شوخی بود دو جمله قبلیم. به ریش مرلین قسم میخورم. (اینم شوخی بود، من یه پاترهِدم و خب ازین حرفای هری پاتری زیاد میزنم). اینکه من پاترهِدم شوخی نبود.
      جدای شوخی عرضم به خدمتتون که شما عزیزی و همه نظراتتون محترمه و مورد تفکر. دست به قلمتون هم جذابه. بعله من به زودی به سردبیر محترم سایت آقای محبی می‌گم نظرشون رو در مورد استعاره بودن و یا نماد بودنِ این دندان درد اعلام کنن. همچنین بهشون میگم از طریق همین ایمیلتون باهاتون وارد مکاتبه بشن که اگر مایل باشید به عنوان نویسنده توی سایت فیگار از قلمتون لذت ببریم و یاد بگیریم. با احترام بسیار : )
      پ.ن: روز شنبه هیچوخ نمیتونه خوب باشه چون تعطیلی تموم شده و روز اول هفته‌س و مهمتر از همه اینکه روزه و نور هست و صداهای مزاحم… شب خوبه لطیف خان سکوت، خلوت، کمی مست و کمی عاشق و کمی رویاپَرست. اما با این حال شب و روز شما هم پربار. چاکرم : )

  6. آقای امیر عباسی.
    بایسته است که دو سه خطی درباره سندرم استکهلم و جزمیت و ریش مرلین و پاترهِد بودن شما بنویسم.
    ١- سندرم استکهلم‌.
    حقیقتأ نمی دانم چرا دچار حس سندرم استکهلم‌ شده اید،آنچه می دانم اینست که نه من گروگانگیرم،نه شما گروگان،که نه من شکنجه گرم،نه شما شکنجه شده،که نه من زندانبانم نه شما زندانی،نمیدانم شاید این اشتباه لُپی واقعأ شوخی باشد؛بگذریم که حکایت اشتباه لُپی،حکایت رنگ رخساره ایست که سخن از سِر ضمیر می گوید؛بااینحال اگر شوخی نیست و جدی است،درصورت امکان فتح بابی بگشائید و روشنگری کنید.
    ٢-جزمیت.
    جَزمِیت مثل منطق اکتسابیه،آدم دشمنی قَدَرتر از جزمیت نداره،جزمیت بستر دو دره شدن آدم و فراهم میکنه،آدم اول از درون دو دره میشه،بعد از بیرون؛اگه حریف منیت و عنیت و جزمیت درونت نشی،اونوقت ‌بُرد و باخت بیرونت،چنگی به دل نمی زنه،اگرم بزنه به ضرس قاطع نغمه ویرانی می زنه!
    ٣-ریش مرلین.
    مرلین جادوگر ریشش و نمی زد؛چون با ریشش تیغ می زد!
    ۴-پاترهِد بودن.
    شما پاترهِد نیستی امیرخان!
    پ.ن.
    داری چوب کاری می کنی‌ عزیزم،.
    قلم من تابع جمع و متغیر جمع ناجور است و واقعی و مجازی حریف قَدر و دشمن نمره یک منطق بازار است.
    ممنون از اینکه قبول زحمت کردید.امیدوارم که نظر سخن آقای محبی سخن اشتباه مرا تصحیح کند.
    اول هفته‌ و وسط هفته و آخر هفته نداره،خصوصا واسه کسی که خودش پاترهِد میدونه؛اگر روشنی روز و نور و صدا اذیت می شی، زوایه دوربینت و تغییر بده و سکوت، خلوت، مستی و عاشقی شبانه را به ضیافت روز ببر.
    چراغی روشن و اجاقی گرم و فضایی مطبوع برایت آرزو میکنم. امیرخان.
    نقطه ته خط،بدرود و با درود تا کلامی دیگر.

  7. با سلام.
    آقای امیر عباسی‌،مگه قرار نشد که من پیگیری و نظارت و دخالت و مدیریت کنم و شما پشتتم باشید نازنین؟!
    امروز یازدهم خرداد است،یازده روزی می شود که چشم به در و گوش بزنگم که از شما خبری برسد،منتهی انگار نه خانی اومده و نه خانی رفته است؛بنابراین گفتم خدمت برسم و عرض ادبی بکنم و جویا شوم:آیا سوال «چگونه ممکن است دندان درد احمد خسروی هم استعاره باشد هم نماد»را با سردبیر محترم سایت آقای محبی مطرح کردی یا نه؛اگر مطرح کردی،چرا پاسخش را مکتوب نکرده اید،اگرم بعد از گذشت یازده روز هنوز فرصت نکرده اید که سوال را مطرح کنید،پس چرا با توجه به ترافیک و تراکم کاذبی که دارید،بی هیچ تعمقی اول خرداد ثبت و سند زده اید:«بعله من به زودی* به سردبیر محترم سایت آقای محبی می‌گم که نظرشان را در مورد استعاره بودن و یا نماد بودنِ دندان درد احمد خسروی اعلام کنن.»نمی دانم شاید معنی کلمه بزودی را نمی دانی یا میدانی و واسه حرفی که میزنی پشیزی قائل نیستی و تره به ریش رای و نظرت خرد نمی کنی؛در هرحال مایه تاسف است امیرخان؟!
    *کلمه ” بزودی”، در فرهنگ لغت دهخدا = به عجله، به شتاب، با شتاب و سرعت، شتابان… و در فرهنگ لغات دکتر معین هم کلمه ”بزودی” = زود، بسیار زود، بسیار سریع معنی شده است؛با توجه به تعاریف فوق لطفا توضیح دهید که کلمه” بزودی” یعنی کی و چه وقت!؟
    توپ توی زمین شماست،فقط هوایی و توی اوت نزن جان مولا!
    تا فرصتی دیگر ایام بکام.

    1. سلام من دقیقا همون روز بهشون گفتم تکلیف شما رو مشخص کنن. بعدش هم حدود سه بار تاکید کردم. اینکه نکردن دیگه به من ربط نداره. در ضمن من نگفتم هم نماده هم استعاره. گفتم استعاره‌س. لطفا تحریف نکنین.
      پ.ن: من همیشه میزنم سه کنج : )) نگران نباشید
      ارادت

  8. آقای امیر عباسی،مُشگ آنست که ببوید نه آنکه عطار بگوید!
    حسب معمول فکر نکرده و شتابزده و عصبی به کیبورد و حروف پلاستیکی حمله ور شدید و بی هیچ تاملی رو به جلو فرار کرده اید و سیاهه ای نوشته اید که مایه حیرت است و بس؛نازنین اینهمه عصیبت و عجله از برای چیست،فضا مجازی است و داریم حرف می زنیم و رفع ابهام و اشکال می کنیم؛بنابراین اعصاب بهم ریخته خودتان را جمع و جور کنید و انگ نزنید* و فرافکنی نکنید،چرا که دُم بلند خروستان نافی قسم حضرت عباستان است،حوصله کنید عرض می کتم چرا؟!
    به آقای محبی اطلاع داده اید،درست؛بعدش هم حدود سه بار تاکید کرده اید،درست؛اینکه نکردن،درست؛منتهی ذکر جمله«دیگه به من ربط نداره»غلط است؛«سوال کنید تا توضیح دهم که چرا غلط است»بنابراین لازم است که توضیح دهید و مستند کنید که شما به آقای محبی چه گفتید و آقای محبی به شما چه گفتند؛تا برسیم به سوال اینکه چرا نکردن و چرا به شما ربط دارد؟!
    امیر خان،طنز قضیه اینکه آخر دیکته پرغلط تان مدعی شدید همیشه به سه کنج می زنید؛ناز‌نین آدمی که به سه کنج می زند،هوایی و توی اوت و نعل وارونه نمی زند و صریح و شفاف و بدون ابهام و مستند حرف می زند و شوخی و مزاح بی جا و نابجا و جا بجا نمی کند که نگران نباشید؟!
    پ.ن.
    مته به خشخاش نمی گذارم،دارم سوالهای بی پاسخم را پیگیری می کنم و روشنگری!
    *من گفته شما را تحریف نکردم؛این شما بودید که در ‌٢٨ و ٣٠ اردبیهشت دو بار گفته مرا تحریف کردید و نماد را فساد خوانید:« درد دندان احمد خسروی از نظر من مشکلات شخصی است،از نظر شما فساد.شاید هم هردو.
    تربیون در اختیار شماست امیرخان،حضار مذکر و مونث تشویق بفرمائید!

    1. من احساس میکنم در این مورد دیگه دیالوگی با شما ندارم. مخاطب شما آقای محبیه. هرجور سوالی دارید رفع اشکال رفع ابهام و… با ایشون باشه چون مسئول مستقیم همه نوشته های ما سردبیره. من در حد خودم با شما قدم زدم دیگه حوصله‌م سر رف (درین مورد دندون درد).
      شما رفتی توی وادی لفاظی و و شوآفِ لغوی و توی هر پاراگرافت ده تا ضرب المثله. خوشتون میاد دیالوگو و کلماتو میفهمم ولی من خسته شدم ازین تسلسلِ دندون درد. برمیداری حرف منو سر و تهشو میزنی :دو بار گفته مرا تحریف کردید و نماد را فساد خوانید:« درد دندان احمد خسروی از نظر من مشکلات شخصی است،از نظر شما فساد.شاید هم هردو.
      عزیزم منظور من استعاره از مشکلات شخصی و یا استعاره از فساده. دارم میگم هر دو استعاره س اما ممکنه استعاره از فساد هم باشه حتی. اما نماد نیس.
      من دیگه درین مورد با احترام جواب نمیدم. همون وسط کار گفتین یکیو بیاریم کلاهشو قاضی کنه منم گفتم سردبیرو میاریم. گفتین باشه. پس برین سراغ ایشون دست از سر بنده بردارید در مورد این دندون درد.

      ارادت

      1. آقای امیر عباسی،با زاهد کج فهم معما نتوان گفت.
        من بی هیچ پیش فرض ذهنی مَتن را می خوانم و بقدر فهم و درکم پیامش را میگیرم و درستش را می پذیرم و غلطش را چند و چون و پرسش می کنم؛رای و نظر و سوالم شنیده شد و پاسخ گرفتم که فبها مراد،شنیده نشد و پاسخ نگرفتم که حرجی بر من نیست؛چرا که من با حس و حال و منطق و کلمه و جمله و مَتن و پیام خطیب و مخاطبم کار دارم و با نام و شهرت و عنوان و تیپ و دکور و ویترین و بَرند و لَب و دَهن و ایربگهای پس و پیش خطیب و مخاطبم کاری ندارم!
        مخلص کلام.
        این چندخط و نوشتم تا به سهم خود عذر تقصیر کرده و نکرده کنم،بنابراین اگر در فراز و نشیب این بحث و گفتگو با لفاظی و شوآف باعث شدم که حوصله‌ تون سر برود،بر من ببخشید و خرده نگیرید که نیش عقرب نه از کین است،اقتضاء طبیعتش اینست.
        قبلا گفتم حالا برای حسن ختام مجلس دوباره تکرار می کنم: قد بلندی شما،مایه سربلندی من است امیر خان؛برقرار باشی و خوش.

    2. درود بر شما آقای لطیف. در رابطه با این دندون درد هرجور شما فکر میکنید درسته قطعا تا جایی که فکر میکنید، همون درسته… سینما و آرت مسئله ی عمومیه و درک هر کسی از یک عنصر در عالم هنر، متناسب با زیست شخص در حین برخورد با اون عنصر فرق میکنه… شما هرچی بگید درسته… منتظر نظر من، اون و آنها نباشید… بنظر به اندازه کافی در این رابطه صحبت شده… مخلصم.

      1. لطیف. گفت:
        ۱۳ خرداد ۱۴۰۱ – ۲۰:۱۲ در ۲۰:۱۲
        دیدگاه شما منتظر بررسی است. این یک پیش‌نمایش است؛ دیدگاه شما بعد از تأیید قابل نمایش خواهد شد.
        باسلام. آقای حامد محبی. ۵ روز پیش یعنی روز ۸ خرداد، قبل از اینکه رای و نظرتان را رسانه ای کنید،خدمتتان عرض کردم:« رای و نظر شما هرچه باشد،برای من غنیمتی است گرانبها.»،بنابراین رای و نظر امروزتان را دربسته می پذیرم و چند و چونی میکنم و در می گذرم؛چرا که عاقل را اشارتی کفایت است. ١-آدم هر مقام و موقعیتی که باشد،نباید بدون پشتوانه مادی و معنوی چک بی محل بکشد و حرف بی حساب بزند؛چرا که هر رویکردی تبعاتی دارد اجتناب ناپذیر! ٢- متن شما کمیت دارد و کیفیت ندارد! ٣-اصلا بحث دفرمه شده درد دندان نیست،بحث استعاره خواندن دندان دردی است که استعاره نیست و همکار شما می گوید استعاره است و پاسخگوی ادعایش نیست!؟ ۴- درستی فکر من ملاک نیست،چرا که اگر درستی فکر من ملاک بود،دیگه نظر شما فصل الخطاب بحث ما نمی شد!؟ ۵-در اینکه سینما و آرت مسئله ی عمومیه و درک هر کسی از یک عنصر در عالم هنر، متناسب با زیست شخص در حین برخورد با اون عنصر فرق میکنه…شکی نیست،ولی درستی این امر منافاتی با بحث ما ندارد؛چرا که آنسوی سکه سینما و عالم هنر، پرده و صحنه نمایش کنش و واکنش و بحث و گفتگو و تعبیر و تفسیر و تحلیل و پرسشگری و روشنگری و عیان نمودن تضاد ها و تعارضات و به چالش کشیدن ضعف ها و کاستی ها و تناقض ها و یکسونگری ها و خود رایی آدمیان است.بنابراین ناگفته عیانست که بحث سینما و آرت و غیروذالک… خلط مبحث نباشد،به محاق بردن اصل و متن ماجرا و عمده کردن فرع و حاشیه است؛اصل و متن ماجرا سوال ساده ای است که پاسخ صریح و مستدل می طلبد؟! ۶-من آدمم و ربات نیستم،بنابراین این گفته« شما هرچی بگید درسته » جداً جای شک و تردید و تامل دارد؛قبلا به شما گفتم:«من در هر جایگاهی که باشم،بی هیچ پیشداوری و پیش فرض ذهنی به رای و نظر خطیب و مخاطبم توجه می کنم،چراکه اولا نکته سنجی وظیفه من است،دوما توجه کردن به رای و نظر خطیب و مخاطب یکی از اساسی ترین اصول بحث و گفتگو است،سوما من اهل بحث و گفتگو هستم و خوب می دانم که من همه حقیقت نیستم!»؛با اینحساب برای ارتقای کیفیت عیار ذهنی خویش ناگزیرم که یه طرفه به قاضی نروم و دائما جستجو و کنکاش نمایم و برای درک بهتر داده ها و مواجهه با یافته هایی که برایم غریب است،طرح پرسش کنم و برای حل و فصل مسائل طرح شده منتظر واکنش و پاسخ شما و این و آن باشم ! ٧-با شما موافقم که به اندازه کافی درباره استعاره یا نماد بودن درد دندان احمد خسروی صحبت شده است،منتهی همه شواهد و مستندات گویای آنست که آقای امیر عباسی حاضر است سرش را بدهد و جزمیت و استیصال ذهنی اش را جار بزند،ولی پاسخ صریح و مستدلی با این سوال نخ نما شده من ندهد؛بنابراین از شما به عنوان سردبیر سایت فیگارو انتظار می رود که از آقای امیر عباسی،پرسش کنید و پاسخ بگیرید که“ اگر دندان درد استعاره است و استعاره یعنی نامیدن چیزی به نامی جز نام اصلی‌”،پس نام اصلی‌ دندان درد احمد خسروی چیست؟! ٨-اگر فرصتی دست داد،حتما نظرم را درباره کلمه ای«مخلصم» که نوشتی بیان خواهم کرد. ٩-امیر عباسی در روز ۱۱ خرداد ۱۴۰۱ – ۱۹:۵۰ ثبت و سند برابر اصل زده که:«من دقیقا همون روز یعنی «اول خرداد»به شما اطلاع داده که فصل الخطاب مجلس بشوید و بعدش هم حدود سه بار تاکید کرده است.»من نظر آقای امیر عباسی را می پذیرم، شما چطور، لطفا نظر تان را در این مورد بنویسید؟! ١٠-سوال و ابهام و اشکال و نقد و رای و نظرتان را به دیده منت پاسخگو خواهم بود. غروب و شب مساعدی برایت آرزو می کنم حامد خان.

  9. باسلام.
    آقای حامد محبی.
    ۵ روز پیش یعنی روز ۸ خرداد، قبل از اینکه رای و نظرتان را رسانه ای کنید،خدمتتان عرض کردم:« رای و نظر شما هرچه باشد،برای من غنیمتی است گرانبها.»،بنابراین رای و نظر امروزتان را دربسته می پذیرم و چند و چونی میکنم و در می گذرم؛چرا که عاقل را اشارتی کفایت است.
    ١-آدم هر مقام و موقعیتی که باشد،نباید بدون پشتوانه مادی و معنوی چک بی محل بکشد و حرف بی حساب بزند؛چرا که هر رویکردی تبعاتی دارد اجتناب ناپذیر!
    ٢- متن شما کمیت دارد و کیفیت ندارد!
    ٣-اصلا بحث دفرمه شده درد دندان نیست،بحث استعاره خواندن دندان دردی است که استعاره نیست و همکار شما می گوید استعاره است و پاسخگوی ادعایش نیست!؟
    ۴- درستی فکر من ملاک نیست،چرا که اگر درستی فکر من ملاک بود،دیگه نظر شما فصل الخطاب بحث ما نمی شد!؟
    ۵-در اینکه سینما و آرت مسئله ی عمومیه و درک هر کسی از یک عنصر در عالم هنر، متناسب با زیست شخص در حین برخورد با اون عنصر فرق میکنه…شکی نیست،ولی درستی این امر منافاتی با بحث ما ندارد؛چرا که آنسوی سکه سینما و عالم هنر، پرده و صحنه نمایش کنش و واکنش و بحث و گفتگو و تعبیر و تفسیر و تحلیل و پرسشگری و روشنگری و عیان نمودن تضاد ها و تعارضات و به چالش کشیدن ضعف ها و کاستی ها و تناقض ها و یکسونگری ها و خود رایی آدمیان است.بنابراین ناگفته عیانست که بحث سینما و آرت و غیروذالک… خلط مبحث نباشد،به محاق بردن اصل و متن ماجرا و عمده کردن فرع و حاشیه است؛اصل و متن ماجرا سوال ساده ای است که پاسخ صریح و مستدل می طلبد؟!
    ۶-من آدمم و ربات نیستم،بنابراین این گفته« شما هرچی بگید درسته » جداً جای شک و تردید و تامل دارد؛قبلا به شما گفتم:«من در هر جایگاهی که باشم،بی هیچ پیشداوری و پیش فرض ذهنی به رای و نظر خطیب و مخاطبم توجه می کنم،چراکه اولا نکته سنجی وظیفه من است،دوما توجه کردن به رای و نظر خطیب و مخاطب یکی از اساسی ترین اصول بحث و گفتگو است،سوما من اهل بحث و گفتگو هستم و خوب می دانم که من همه حقیقت نیستم!»؛با اینحساب ناگزیرم برای ارتقای کیفیت عیار ذهنی خویش ناگزیرم که یه طرفه به قاضی نروم و دائما جستجو و کنکاش نمایم و برای درک بهتر داده ها و مواجهه با یافته هایی که برایم غریب است،دائما طرح پرسش کنم و برای حل و فصل مسائل طرح شده منتظر واکنش و پاسخ شما و این و آن باشم !
    ٧-با شما موافقم که به اندازه کافی درباره استعاره یا نماد بودن درد دندان احمد خسروی صحبت شده است،منتهی همه شواهد و مستندات گویای آنست که آقای امیر عباسی حاضر است سرش را بدهد و جزمیت و استیصال ذهنی اش را جار بزند،ولی پاسخ صریح و مستدلی با این سوال نخ نما شده من ندهد؛بنابراین از شما به عنوان سردبیر سایت فیگارو انتظار می رود که از آقای امیر عباسی،پرسش کنید و پاسخ بگیرید که“ اگر دندان درد استعاره است و استعاره یعنی نامیدن چیزی به نامی جز نام اصلی‌”،پس نام اصلی‌ دندان درد احمد خسروی چیست؟!
    ٨-اگر فرصتی دست داد،حتما نظرم را درباره کلمه ای«مخلصم» که نوشتی بیان خواهم کرد.
    ٩-امیر عباسی در روز ۱۱ خرداد ۱۴۰۱ – ۱۹:۵۰ ثبت و سند برابر اصل زده که:«من دقیقا همون روز یعنی «اول خرداد»به شما اطلاع داده که فصل الخطاب مجلس بشوید و بعدش هم حدود سه بار تاکید کرده است.»من نظر آقای امیر عباسی را می پذیرم، شما چطور، لطفا نظر تان را در این مورد بنویسید؟!
    ١٠-سوال و ابهام و اشکال و نقد و رای و نظرتان را به دیده منت پاسخگو خواهم بود.
    غروب و شب مساعدی برایت آرزو می کنم حامد خان.

  10. فیلمو دوست داشتم خیلی جالب بود، برخلاف روال فیلم‌های پلیسی ایرانی یک قاتل که خود قربانی ماجرایی بوده توسط پلیس فراری داده میشه، چراکه هدف احمد باند پشت پرده و بازماندن پرونده بود و نه صرفا دستگیری قاتل و قصاص و تمام، عالی بود خوشم اومد ۵۰درصد جذابیت فیلم هم بازی شاهکار جوادعزتی بود، یه دهه شصتی که از پس هر نقشی برمیاد از جواد عزتی جوون فیلم‌های طنز و بابا اتی ۱۵۰ساله قهوه تلخ تا نقش مالک زخم کاری و احمد این فیلم

پاسخ دادن به امیر عباسی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *