بیننده Memoria را تماشا نمیکند بلکه آن را تجربه میکند. نقد فیلم Memoria به مخاطب نشان میدهد تا بداند که باید انتظارات معمول خود را هنگام دیدن این فیلم دفرمه کند.
توضیح فیلم Memoria دشوار است زیرا داستانی معمولی ندارد. مانند جسیکا، ما مطمئن نیستیم که چه اتفاقی در حال رخ دادن است – و به طور کلی قرار گرفتن ما در جای او موضوع اصلی فیلم است. همه چیز در مورد روان و لحن است.
نقد فیلم Memoria
تجربههای مضر در راستای شکلگیری یک زیست
فهرست مطالبی که در ادامه نوشتار نقد فیلم Memoria خواهید خواند به شرح زیر است:
مموریا به رویدادها اجازه میدهد تا در نماهای بسیار طولانی و ایستا که چند دقیقه طول میکشد، رخ دهد. برای مثال صحنه تعیین کننده، صحنه بین جسیکا و هرنان دوم است. پانزده دقیقه اول صحبت و بحث در مورد ماهیت خاطرات است. سپس او را به مدت پنج دقیقه خوابیده میبینیم. دنباله پس از آن به پایان میرسد.
ساختار روایی
شخصیت اصلی جسیکا (تیلدا سوینتون)، به عنوان زنی در بوگوتا در راستای ملاقات خواهر بیمارش حضور پیدا میکند. او مدام صدای کوبیده شدن یک شی فلزی را در داخل سرش میشنود. جسیکا که با این اتفاق مشکل دارد، سعی میکند بفهمد که چیست.
اولین ایستگاه او برای کشف منشاء این صدا یک استودیوی ضبط است، جایی که تکنسینی به نام هرنان (خوان پابلو اورگو) تلاش میکند تا با کتابخانه جلوههای صوتی خود، بر اساس توضیحات او، نویز یا آن صدا را بازسازی کند. وقتی او برای دیدن هرنان برمیگردد، هیچ کس در استودیو هیچ سرنخی از او ندارد.
جسیکا در ادامه با باستانشناسی با نام آگنس (ژان بالیبار) که در حال مطالعه بقایای انسانی یافت شده در یک سایت ساخت و ساز است، ملاقات میکند. او برای دیدن اگنس میرود، اما سرگردان میشود و با یک ماهیگیر به نام هرنان (با بازی الکین دیاز) روبرو میشود. در نهایت این شرایط به او اجازه میدهد تا خاطراتی را درک کند… ممکن است مال او باشد یا نباشد.
بیشتر بخوانید:
تحلیل تکنیکی
در طراحی صحنه، فیلم Memoria ما را تشویق میکند که قاب را مطالعه کنیم، به جزئیات کوچکی توجه کنیم که در غیر این صورت به آنها توجهی نمیکردیم – نحوه حرکت علف در باد، اشیاء روی میز، قسمتی از دیوار که در آن رنگ وجود دارد. درست همانطور که جسیکا سعی میکند با آنچه در سرش اتفاق میافتد هماهنگ شود، ما سعی میکنیم با تصاویر روی صفحه نمایش هماهنگ شویم.
همه ما در میان احساس عدم ارتباط به دنبال ثبات هستیم. یا به عبارت دیگر از ما دعوت شده است که 136 دقیقه، او شویم. بدیهی است که این رویکرد برای همه مناسب نخواهد بود. با این حال، اگر بتوانید ذهن خود را به روی احتمالات باز کنید، فیلم از این نظر که چگونه شما را وادار میکند اهمیت غرق شدن در صدا و متمرکز کردن خود را درک کنید، پاداش خوبی به ذهن و روان شما است.
بیشتر بخوانید:
تیلدا سوینتون کلید موفقیت فیلم مموریا است. چیزی که من در مورد او به عنوان یک بازیگر دوست دارم این است که او میتواند به شکل منعطفی در هر موقعیتی حضور داشته باشد. همانطور که وس اندرسون اخیراً در The French Dispatch (نقد فیلم گزارش فرانسوی) انجام داد، در این فیلم هم چیزی خلاقانه و غیرقابل پیش بینی دریافت خواهید کرد.
کافیست از او بخواهید که همه چیز را درون خودش بریزد، او عمیقاً در احساسات فرو خواهد رفت و عملکردی ارائه میدهد که اصالت دارد. این کاری است که او در فیلم Memoria انجام میدهد. فیلم حجم زیادی از تصویر را بجای دیالوگ در اختیار گرفته است، به این معنی که جسیکا هر آنچه را که احساس میکند را از طریق حالات صورت و زبان بدن منتقل میکند. Swinton تمام مدت روی پرده است و حتی یک ثانیه هم وجود ندارد که به نظر نادرست باشد. این بازیگر ما را به موقعیت جسیکا میکشاند و در هر مرحله از راه شفقت ما را به دست میآورد.
بیشتر بخوانید:
تحلیل فلسفی فیلم Memoria
این همه به چه معناست؟ Memoria هیچ پاسخ مشخصی ارائه نمیدهد. این فیلم یک تست روانشناختی است. چند تابلو وجود دارد که شما را در جهات و فضاهای غریب اما آشنا راهنمایی میکند، اما بینندگان با فیلترهای ذهنی خاص خودشان تفسیرهای متفاوتی خواهند داشت.
برای من، شاخص بزرگ زمانی است که هرنان دوم، هرمیت به جسیکا میگوید: «تجارب مضر هستند». یه جورایی درست است که زندگی کاملی داشته باشید تا جایی در مسیر سختی را پشت سر بگذارید. همه ما این وجه مشترک را داریم. و خاطرات آن سختیها ما را با دیگران پیوند میدهد، و به این دلیل که آنها میدانند چه گذراندهایم، یا از ما حمایت میکنند، یا درست در زمان مناسب به سراغ ما میآیند تا با ترکیب فرم یا نوع نگاه یکدیگر به عجیبترین ساحت زیستمان نزدیک شویم.
ممکن است این فیلم را به شکل دیگهای و کاملا متفاوتی دیده باشید. هیچ کدام از ما اشتباه نمیکنیم. زیبایی این اثر تکان دهنده و نامتعارف همین است. ذهن سفری عجیب را ارائه میکند، معمولاً چالشبرانگیز و هرگز قابل درک نیست.
به هر حال، این چیزی است که ما هستیم، آنچه در درون داریم، خاطرات، آنچه زندگی کردهایم و آنچه تصور کردهایم، آنچه میتوانیم درک کنیم، حتی آنچه را فراموش کردهایم یا آنچه را که نمیفهمیم: بازگویی گذشتهای که به نظر میرسد. به سوی آینده با تیزبینی، با عدم اطمینان، شاید، با تردید، که همان شادی را در روزمرگینگی مییابد، خاطرهای که شاید نباید آنجا باشد.
یا اینکه حداقل باید با پژواک دیگری در مکانی دیگر، در درونی دیگر یا در ذهنی دیگر طنین انداز شود تا دیگری را خوشحال کند، یا ناراضی کند. همه چیز به خاطرات مربوط میشود. به فیلمی که یک فیلم نیست، بلکه مقالهای است به سمت پرتگاه، به سمت مکانی غیرقابل درک که در آن خاطرات زندگی میکنند و تجربیات در آن مدون میشوند.
اثری که حواس را برانگیخته و وحشیانه به قراردادهای سینمایی روایتی حملهوار را هدیه میدهد، مرز بین امر قابل درک و تجربه را محو میکند و به راحتی در جایی مینشیند که همه چیز معنا مییابد – یا حداقل چیزی شبیه به آن – دیده میشود.
سخن آخر
Memoria بیش از هر چیز یک تمرین سینمایی غیرقابل درک است که گفتوگویی را با تماشاگر برقرار میکند که فراتر از توافق سینمایی است که در آن یکی نمایش میدهد و دیگری جمعآوری میکند. خاطره فیلمی است ناتوان از خودکنترلی، آنقدر زیبا و رعدآلود که به محدودیتهای خود آسیب میزند، همانقدر غیرقابل توصیف، با صدایی وحشی و خاطرات غیرممکن.
بیشتر بخوانید:
-
- بهترین فیلم های برگمان
- بهترین فیلم های فلسفی 2021
- بهترین فیلم ها و سریال های ذهنی 2021
- بهترین فیلم های حال خوب کن 2021
- بهتری فیلم های نجات و بقا 2021
- بهترین فیلم های A24
- بهترین فیلم های افسردگی
- بهترین فیلم های مریض
- بهترین فیلم و سریال های ممنوعه ایرانی و خارجی
- بهترین فیلم ها بر اساس واقعیت
- بهترین فیلم های ویروسی 2022
از همراهی شما تا انتهای نوشتار نقد فیلم Memoria سپاسگزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار آگاه کنید. شما میتوانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقالهها، نقدها و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسندگی مهمان کلیک نمایید.