نقد فیلم مهر هفتم (The Seventh Seal 1957) ؛ برداشتی شخصی از مرگ

[yasr_overall_rating]در این نوشتار بنا بر این است که به نقد فیلم مهر هفتم ساخته اینگمار برگمان بپردازیم. در ادامه با فیگار و نقد فیلم The Seventh Seal همراه ما باشید.

با این که مهر هفتم اینگمار برگمان در فضای قرون وسطایی سوئد جریان دارد، ولی برداشت وی از مرگ به عنوان واقعیت حیاتی و سرنوشت ساز زندگی بشر مفهومی کاملا تازه است. در زمانی که خودآگاهی مضطرب کننده کی یر کگارد و نیچه حکم منطق وضعیت انسانی را یافته بود، مهر هفتم را شاید بتوان اولین و فیلم وجودشناسانه هوشمندانه دانست.

ممکن است پرداختن به سرنوشت فرد در جهان بی اعتنا، برای هنرمندی از نسل پیش، که غایت انسانی را در نهایت، تلاش برای گذر از خط فقر می انگاشت، ابلهانه به نظر آید. اصلاحات آزادی خواهانه، نا جبرگرایی مارکسیستی و تعلیمات مذهبی – اجتماعی مسیحیت، همگی به نوعی، راه حل هایی برای تحقق جهانی سعادتمند محسوب می‌شدند، ولی همه این نوشداروها تبدیل به نیش شد، شاید علت آن تا حدی این بود که بشر دریافت جست و جوی پایان ناپذیر راه حل زندگی را صرفا محدود به تنها مشکل لاینحل یعنی مرگ خواهد کرد.

نقد فیلم مهر هفتم (The Seventh Seal 1957)

برداشتی شخصی از مرگ

مطالبی که در ادامه نوشتار نقد فیلم مهر هفتم خواهید خواند به شرح زیر است:

  • برداشتی شخصی از مرگ
  • تقابل مرگ و شوالیه
  • کنکاش در شخصیت‌ها
  • پرداخت به دوگانگی زندگی بشری
  • نماد شخصی برگمان
  • احساس تأسفی به چشم نمی‌خورد
  • انفجار بمب هیدروژنی
  • حذف دخترک گنگ
  • فیلمی سرگرم کننده
  • شوالیه و ندیم
  • تکنیک
  • عوامل فیلم
فیلم مهر هفتم
نقد فیلم مهر هفتم

اینگمار برگمان روحانی زاده از کمرنگ شدن باورهای مذهبی دنیای جدید کاملا آگاه است، ولی بر خلاف درایر نمی‌خواهد با بازسازی گذشته معدوم به نوعی تسلای خاطر عرفانی دست یابد.

اگر انسان امروزی میخواهد بدون داشتن هر باور مذهبی زندگی کند که مرگ را معنادار میسازد، پس نباید حداقل از برخی تصورات و ادراک های حسی خاص کمک گیرد تا زندگی برایش قابل تحمل شود و این همان چیزی است که به ظاهر برگمان در مهر هفتم میخواهد بگوید؛ فیلمی با پرداخت بسیار پیچیده و جالب دارای لایه های متعدد و عمیق معنایی.

معنای انجیلی مهر هفتم هرگز به طور کامل بازگو نشده، ولی گزیده های بسیاری از آن به تصویر در آمده که نشان دهنده موضوع داوری روز جزا است. فیلم با تصویر شاهینی در حال پرواز و معلق در هوا و نمایش اضطراب و دلهره از اوج گرفتن صدای لذت بخش همسرایان مؤمن آغاز میشود.

شوالیه ای با ندیم خود پس از ده سال جنگ صلیبی، سرخورده و مایوس به سوئد باز میگردد. به طرف شمال و قلعه شوالیه می تازند، فرسنگها دورتر از محل تولد مسیحیت، در حالی که خدا در قلبشان مرده است.

شوالیه و ندیم تمثیلی از اسیران پوچی و ناباوری جدید هستند. ابتدا آنها را تنها و کنار ساحل میبینیم. شوالیه کنار صفحه شطرنجش نشسته و ندیم او مثل خدمتکاری نه چندان متشخص به خواب رفته است.

اسب آن دو با ناز هر چه تمام تر در مقابل امواج خروشان راه میروند، در حالی که خورشید آسمان و دریا در افقی دوردست با یکدیگر در هم می آمیزند. در بحبوحه این غروب چشمگیر و مبهوت کننده، ناگهان مرگ با لباسی سیاه و کلاهدار در مقابل شوالیه بلوند و بور ظاهر میشود.

تقابل مرگ و شوالیه ؛ نقد فیلم مهر هفتم

برگمان در این جا مبهم است، چون نمیتوان واقعا حس کرد که، مرگ، ناگهان از جهانی ماورایی ظاهر شده باشد و برای نشان دادن حرکت ها و تجلیات بعدی مرگ نیز از ترفندهای بصری استفاده نمیکند.

در ظاهر مرگ واقعی تر از آن است که برای نمایاندنش از جلوه های فانوس خیال بهره گرفته شود. شوالیه مرگ را به مبارزه و بازی شطرنج فرا میخواند، بازی یی که زندگیش وابسته به نتیجه آن است.

با شروع بازی و انتخاب مهره های سیاه توسط مرگ، در واقع، برگمان اولین تصویر از پرده های متعدد خویش را نمایش میدهد که برگرفته از نقاشی های دیواری کلیسای قرون وسطا است.

شوالیه و مرگ، بازی خود را طی فواصل منظم نمایش پی میگیرند. افسانه برگمان با این بازی شطرنج آغاز میشود. حرکت های نمادین این دو، چندان مورد نظر نیست و جالب این جا است که اغلب اوقات، مرگ حمله میکند و پیش می افتد.

هدف برگمان بیش تر بسط معنا و ابهام های وجود این دو بازیگر است. شوالیه در جست و جوی خدا در جهان بشری است و سرسختانه و مصمم دنبال رقیب و اسرار مگویش پیش میرود. شوالیه و ندیم در جهت خانه پیش میروند که فریاد بسیار بلند دو سوارکار را از بالای سرشان میشنوند و پشت سرهم تصویرهایی لرزان از خورشید به نماش درمی آید.

به کارگیری این شیوه بلند پروازانه، شاید در فیلمی با موضوعی کم اهمیت تر، کمی اغراق آمیز جلوه میکرد، ولی در این جا و در همان لحظات آغازین در واقع، برگمان میخواهد ابعاد جهانی را به تصویر کشد که نمایشش در آن میگذرد.

کنکاش در شخصیت‌ها ؛ نقد فیلم مهر هفتم

بعد از تعیین محدوده فلسفی فیلم، به کنکاش در شخصیت ها خواهد پرداخت. تنها بودن شوالیه در اولین برخوردش با مرگ و عدم حضور ندیم و توافق کامل با ذهنیت برگمان، از تنها بودن شوالیه در تکاپویش برای یافتن خدا است.

ندیم کاملا کافر است، ولی شوالیه نمیتواند با کفرگویی و کتمان حقیقت، روح سرگشته خویش را آرامش بخشد. در واقع، ندیم با خواندن اشعار مستهجن و مسخره بازی‌های حقیر، در حد سانچو پانزای شوالیه معرفی میشود تا این که طی حادثه ای شگفت آور، تبدیل به قهرمان دیگر نمایش میشود.

ندیم از اسب پیاده میشود تا از بیگانه ای رخ پنهان کرده راه شهر بعدی را بپرسد. کلاه را از سر وی بر میدارد و جمجمه مرگبار یک طاعون زده را میبیند. واکنش ندیم بسیار هوشمندانه است و با طنزی بسیار متکبرانه و پیش بینی نشده به شوالیه که هیچ ظنی نبرده، میگوید که بیگانه چیزی نگفت، ولی سکوتش کاملا گویا بود.

برگمان تأثیر این ضربه ناگهانی را با نمایش ورجه ورجه کردن سگ در کنار صاحب مرده اش، پیش از این که ندیم نقاب او را پس بزند، دو چندان کرده است. این کار چیزی بیش از ترفندهای سینمایی است و برگمان در طول فیلم به گسترش و بسط این اندیشه بدیع میپردازد.


بیشتر بخوانید:

نقد فیلم زیر دریایی (Das Boot 1981)

نقد فیلم همشهری کین (Citizen Kane 1941)


همان طور که شوالیه و ندیمش از مقابل یک گاری مخصوص جشن عبور میکنند، یک هنرپیشه، یک تردست، زن تردست و پسر نوزادشان را میبینید که خوابیده اند. از گاری بیرون آمده و وارد دنیایی آفتابی با درخشندگی کمتر نسبت به دنیای شوالیه و ندیم میشوند و تردست ناگهان شبح مریم مقدس را میبیند که با کودکش عیسی مسیح در حال راه رفتن است.

همسرش را صدا میکند تا این جدیدترین معجزه وجود خلاقش را برای او شرح دهد. این زن نیز مثل بقیه افراد قصه های برگمان، مهربان ولی شکاک است. (برگمان استعداد بسیار کمی در ساخت صحنه هایی با تغییر حالت های ناگهانی و سریع دارد.) نام تردست و همسرش یوف و میا است؛ برداشتی تلویحی از نام والدین عیسی مسیح آنها هرگز مظهر اشخاصی این چنین مقدس نیستند، ولی نگاه حسرت بار یوف به تردستی پسرش مایکل و مهارت وی در انجام یکی از حقه های فوق العاده مشکل شعبده بازی را در واقع، باید اولین اشاره برگمان به جاودانگی دانست.

شوالیه و مرگ
شوالیه و مرگ ؛ نقد فیلم مهر هفتم

برگمان با بیرون آوردن هنرپیشه جلوی گاری و اعلام اینکه نقش مرگ را در نمایش مذهبی السینور بازی خواهد کرد، به موضوع اصلی فیلم باز میگردد. با گذاشتن نقاب مرگ بر روی چهره، از خود (سؤالی بسیار ابلهانه و بی مورد) میپرسد که آیا زنها حتی در این نقش هم وی را تحسین خواهند کرد یا نه؟ به عنوان کارگردان متکبر و خودپسند گروه به یوف دستور میدهد نقش روح انسان را بازی کند، نقشی که یوف به علت دشواری های نمایشی آن را دوست ندارد.

هنرپیشه پس از بازگشت به گاری، نقاب مرگ را به میله بیرون گاری آویزان میکند و دوربین مدتی نسبتا طولانی روی این نماد مکث میکند، در حالی که صدای خنده سرخوشانه یوف و میا به گوش می‌رسد.

بعد دوربین روی این زوج متوقف میشود، شادی آنها هم نوعی واکنش آگاهانه نسبت به رفتن و مرگ هنر پیشه و هم نشان دهنده رفتار نامحترمانه و هتاکانه آنها در مقابل مسئله مرگ از دید کارگردان است.

در تمام این صحنه های نمادین، یوف و میا حالتی بسیار معصومانه دارند و صحنه با نمایشنامه سراپا احساس و ابراز عشق میا به شوهرش پایان میپذیرد و همان مضمون موسیقایی را میشنویم که هنگام دیدن مریم مقدس توسط یوف نواخته شده بود فضای فیلم ناگهان از درخشندگی معصومانه کاری جشن وارد فضای شوم و تاریک کلیسای قرون وسطایی میشود.

در حالی که شوالیه در محراب عیسوی همچنان در جست و جوی خداوند است، ندیم کلماتی کفر آمیز و رکیک به نقاش شوم و بدذات کلیسا میگوید که نقاشی های هراس آور دیواریش، یعنی رقص مرگ، طاعون سیاه و حدزن های مذهبی همگی الهام بخش تصویرپردازی مهر هفتم بوده است.

این چرخه ادراک و بازشناسی شکل های پیشین، نشان دهنده دیدگاه برگمان درباره نقش هنر در تعالی محدودیت های وجودی زندگی بشری است. شوالیه که نتوانسته با نیایش در محراب آرامش خاطر بیاید، به طرف شخص کلاهداری میرود که در اتاقک اعتراف نشسته است.

اعتراف گیرنده ناشناس شوالیه، همان مرگ است و شوالیه بعد از یک مکاشفه نفس مبهوت کننده، به شرح تمام رنجها و دردهای بشر فانی در سیر به سوی خداوند میپردازد؛ کسی که نمیخواهد به تقیدات مذهب ترس تن دهد.

مرگ یا همان اعتراف گیرنده، هیچ ابراز همدردی یا تسلی و ضمانت و هیچ پاسخی نمیدهد، فقط از موقعیت حساس خود سوء استفاده کرده، شوالیه را فریب میدهد تا سیاست بازی او را در شطرنج کشف کند.

تماشاگر هم با تمام وجود خشم شوالیه را از دریافت حقیقت ماجرا احساس میکند. چرا مرگ باید راجع به اموری این چنین قطعی و یقینی به فریب و حیله متوسل شود؟ احتمال دارد که برگمان می خواسته با گنجاندن این میان صحنه های تصادف و تزویر، در نهایت پوچی و بی هدفی غایی را القا کند و به این وسیله وحشت و ترس زندگی را عمیق تر و شدیدتر بنمایاند.

پرداخت به دوگانگی زندگی بشری ؛ نقد فیلم مهر هفتم

از آنجا که برنامه مرگ تابع هیچ قاعده زمانی مشخص نیست، احتمالا میخواست با معطل کردن و تظاهر به علاقه به بازی شطرنج وقت گذرانی کند و در ضمن، برگمان چنین القا میکند که مرگ همه جا هست؛ در کلیسا، اتاقک اعتراف به گناهان و شایدحتی روی صلیب.

شوالیه در برخورد با نیرنگ مرگ، نوعی وجهه قهرمانی می یابد. دست هایش را مقابل او میگیرد تا تپش خون را در رگ هایش ببیند، خورشید هنوز در وسط آسمان است و با شدت میتابد، ناگهان به وجد می آید و تنها واقعیت مسلم موجود، یعنی قرارش برای بازی شطرنج با مرگ را به وجود نامطمئن فعلی خویش اعلام میکند.

احتمالا هر کارگردان دیگری غیر از برگمان، سعی میکرد جذبه این حال حساس سینمایی را با برداشت نمای نزدیک بسیار پا بزرگ یا عقب کشیدن و پس رفتن دوربین و گرفتن نمایی از سقف نا کلیسا و نگاه کردن از بالا به این انسان فانی در مطمئن ترین لحظه با اثبات و ایجاب خویش طولانی تر کند.

اما برگمان به جای این کار با برشی سریع به ندیم که در حال سرگرم کردن نقاش کلیسا با روایت های مستهجن و مسخره خود از جنگ مقدس صلیبی است، این لحظه را زود قطع میکند و از آن میگذرد.


بیشتر بخوانید:

نقد فیلم محله چینی ها (Chinatown 1974)

نقد فیلم جویندگان (The Searchers 1956)


این انتقال ناگهانی و سریع از مقوله های والا و متعالی به مسائلی مبتذل و مسخره از جمله ویژگی های برخورد متعادل برگمان در پرداخت به دوگانگی عالی و دانی زندگی بشری است.

از این لحظه به بعد، دنیای هراس آور، خود را به شوالیه و ندیم نشان میدهد. طاعون سیاه سرتاسر سوئد را در مینوردد. همزمان با آن، موجی از دیوانگی کشور را فرا میگیرد، مثل سوزاندن ساحران و انواع حدزدن های مذهبی. شوالیه از زن جوانی که متهم به ساحرگی است، میخواهد تا او را نزد شیطان ببرد، چون احتمالا تنها او میتواند تأییدکننده وجود خداوند باشد، و در جواب، فقط ناله‌ای حزن انگیز میشنود که نمایانگر سنگدلی و بی رحمی غیر انسانی آن دوران است.

ندیم، دخترک لالی را از دست کشیش مرتدی که مرده میدزدد، نجات میدهد. جالب این جا است که همین کشیش که بیش از هر انسان دیگری شبیه ابلیس در مهر هفتم است، شوالیه را در آغاز جنگ صلیبی شکست داده بود.

رشته های مختلف طرح فیلم در هم آمیخته و شهری را به وجود می آورد که از نظر برگمان نشان دهنده بسیاری از خباثت‌های جامعه است. هنر را در قالب نمایش موزیکال و پانتومیم از هرزگی معرفی میکند که یوف و میا و هنرپیشه شاد و سرمست ایفاگرهای آن هستند.

قرابت حوادث این نمایش با دوران قرون وسطا در قالب رابطه اغراق آمیز هنرپیشه با زن بی بندوبار آهنگر نشان داده میشود. حرکت های ظریف و سرمستانه ای که برای جلب توجه و عشوه گری در نزدیکی جنگل انجام میشود، دنباله ترانه مستهجن و بی معنایی است که یوف و میا با صورت های رنگ کرده و حرکت هایی کاملا سبکسرانه در شهر می خواندند.

برگمان در اینجا با برشی فوق العاده زیبا، مرتب دوربین را از میان جمعیت دردمندی که مرده را تشییع میکنند به سمت سربازان و مردم شهر می‌برد که همزمان با عبور صلیبی زانو زده و ادای احترام می‌کنند. همان سربازهایی که میوه گندیده به سمت هنرپیشه پرتاب میکردند (هنر)، حالا در مقابل نجات دهنده خود زانو زده اند (ترس).

اوج خشونت گرایی این جامعه وحشت زده از ترس را در میهمانخانه ای، میتوان دید که اربابان آن بحث خود را درباره پایان جهان ناتمام میگذارند و به نحوی وحشیانه به رقص عجیب و مسخره یوف روی میز میخندند، در حالی که کشیش مرتد، مشعلی فروزان در دست دارد و با تکان دادن آن زیر پای شعبده باز او را وادار به بار پریدن میکند.

اعتراف یا مجازات؟
اعتراف یا مجازات؟ ؛ نقد فیلم مهر هفتم

شوالیه خود را از آشوب شهر کنار میکشد و خشنود از رضایت خاطر معصومانه یوف و میا که از پیشنهاد حمایت وی و اقامت در قلعه امن او مسرورند، به پیش میرود. شوالیه، ندیم و دخترک گنگ به همراه خانواده شعبده باز لحظاتی از تسلیم و رضا را تجربه میکنند.

نماد شخصی برگمان ؛ نقد فیلم مهر هفتم

شوالیه قداست این لحظات را در ذهن خود با به یاد آوردن جامهای شیر و توت فرنگی وحشی، یعنی نماد شخصی برگمان از نان و شراب رهایی بخش انسان، پاس میدارد. صحنه نهایی مهر هفتم در جنگلی با آرامش و توفان غیرعادی و ماورای زمینی و قلعه داوری واپسین میگذرد.

کاروان شوالیه گشتی مقدس به دور ارک او میزند که انگار غرق آب است. حال که شوالیه مسئولیت خانواده یوف را بر عهده گرفته، عملا درگیر آرمانی بشردوستانه و غیر شخصی شده است.

غریزه انسان دوستی ندیم نیز باعث جلب وفاداری و وابستگی دخترک لال که نجاتش داده و دوستی با آهنگر بی غیرتی شده که به نظرش تحرم آمیز آمده بود. اما حتی این صمیمیت بالنده شخصیت ها نیز فی نفسه پیام آور نحوست مرگ است.

تنش فزاینده محیط در هر لحظه با نمایش رفتار زن هرزه آهنگر و هنر پیشه کاهش میابد. در این جا، برگمان آخرین تقابل مستهجن و زننده با موضوع عمده فیلم خود را با آشتی کردن آهنگر و همسرش به نمایش میگذارد؛ در حالی که هنرپیشه روی صحنه وانمود به خودکشی با خنجر نمایشی میکند.

این صحنه در ظاهر بی معنا، مقدمه ای مناسب برای ظاهر شدن مرگ در جنگل است. شب هنگام هنرپیشه برای در امان ماندن از شر حیوانات درنده جنگل به بالای درخت پناه می برد، در حالی که مرگ در حال اره کردن و بریدن این درخت قرون وسطایی زندگی است.


بیشتر بخوانید:

نقد فیلم سکوت بره ها The Silence of the Lambs

نقد فیلم رزمناو پوتمکین (Battleship Potemkin 1925)


تقارن ناخوشایند حوادث این کمدی سیاه به خوبی نشان دهنده قریحه ساختاری برگمان است. مسخره بازی و لودگی هنرپیشه، آهنگر و همسرش، آخرین وجه تشابه فیلم با زندگی بدون دغدغه مرگ است، که گنجاندن این صحنه برای وارد آوردن ضربه های تدریجی برگمان بر تماشاگر کاملا ضروری مینماید.

نقد فیلم مهر هفتم
نقد فیلم مهر هفتم

با افتادن درخت، نوعی طنز و هراس ایجاد میشود، چون همراه با فریاد بی صدای هنر پیشه و جهیدن پرسروصدای سنجابی کوچک است. حضور حیوانی زنده در لحظه مرگ یک انسان، تعمیمی از مفهوم فنای فردی برگمان است که قبلا در پیوستگی سگ و قربانی طاعون دیده بودیم.

این جمع در مسیر خود با ساحره ای روبه رو میشود که باید در جنگل سوزانده شود. شوالیه که هنوز هم در جست و جوی خداوند است، بار دیگر از ساحره مکان شیطان را میپرسد. ساحره با خشونت فریاد میزند که ابلیس در چشمانش است ولی شوالیه فقط اثر ترس و وحشت را در چشمان او میبیند و وقتی شوالیه از راهب ملازم ساحره میپرسد که چرا دست دخترک شکسته، راهب که همان مرگ است، با خشونت از او میخواهد که دیگر به این پرسش ها خاتمه دهد.

همین برخورد غافلگیرکننده با مرگ، سرنوشت شوالیه را مشخص میکند. یعنی این که باید به جست و جوی خویش، علی رغم بیهودگی آن ادامه دهد. شوالیه دارویی به دخترک ساحره میدهد تا دردش را تخفض بخشد، ولی وی در واپسین لحظات، وقتی در میابد که شیطان از خلا ورای شعله ها به کمک او نخواهد آمد، فریادی سوزناک از نومیدی سر می‌دهد.

ندیم برای اولین بار با حالتی کاملا مطمئن (!) از خلا و پوچی با شوالیه سخن میگوید، ولی شوالیه حاضر نیست امید خود را از دست دهد. اگر شخصیت های برگمان امتحان سخت ساحره را صرفا آزمایشی برای اثبات وجود خداوند میپنداشتند، دیگر تماشاگر نمیتوانست با آنها همدل و همراه باشد.

خوشبختانه برگمان هیچ وقت دیدگاه انسانی خود درباره مرگ را از دست نمیدهد، حتی وقتی کشیش مرتد مبتلا به طاعون میشود. دخترک گنگ که قبلا مورد آزار کشیش واقع شده بود، به سرعت برای کمک به طرف او میدود، ولی ندیم مانعش میشود، چون هیچ کاری از دست کسی بر نمی آید.

هنرپیشه، ساحره و کشیش مرتد همگی از طریق برانگیختن دلسوزی تماشاگران واقعی و مجازی به نوعی تصفیه اخلاقی دست میابند. وقتی مرگ برای انجام آخرین حرکت بازی شطرنج دوباره با شوالیه ملاقات میکند، تضاد خیره کننده و زننده سابق، جای خود را به نوعی بی رنگی و بی روحی داده است.

دیگر اثری از خورشید، دریا و آسمان نیست. مرگ سراسر جنگل را پوشانده و کمی بعد با آن ردای تیره خویش به نحوی چشمگیر وارد میشود. یوف مرگ را کنار صحنه شطرنج «میبیند» و با میا و میشل پا به فرار میگذارد. شوالیه که نگران است مبادا مرگ به آنها آسیبی برساند، مهره های شطرنج را محکم روی صفحه میکوبد تا یوف و خانواده اش فرصت گریز بیابند.

علت این واکنش مرگ همچنان تا پایان ناگفته میماند. کسی نمیداند که آیا متوجه این رد گم کردن شده یا آن را فهمیده و نسبت به آن بی توجه بوده یا بر آن صبر کرده یا این که «اصولا» توسط قدرتی برتر و عالی تر مهار شده و قدرت انجام هر کاری را به دلخواه ندارد.

پس از بردن بازی شطرنج، وقتی روز بعد برای گرفتن جان شوالیه و دوستانش می آید، باز هم منکر دانستن اسرار زندگی آن دنیا میشود و صورتش در یک نمای نزدیک، به تدریج محو شده، تبدیل به نقابی خالی میشود.

بعد از خلاصی از شر توفان مرگ در جنگل و فرار یوف و میان شوالیه بقیه همراهانش را به قصر خود میبرد؛ جایی که همسرش به تنهایی انتظار او را میکشد؛ یک پنه لوپه قرون وسطایی که به اندازه همسر زجرکشیده اش از زندگی و از این دنیا خسته و بیزار است.

مرگ
مرگ ؛ نقد فیلم مهر هفتم

در این جا نیز برگمان نمیخواهد خود را به دست وسوسه خلق برخورد احساساتی شوالیه با مرگ بسپارد. او که بزرگ منشانه به یوف و میا خدمت کرده و طی ده سال نبرد بیهوده برای یافتن خداوند، عشق همسرش را در دل زنده نگاه داشته، میابد حق روبه رو شدن با مرگ را در عین شکوه و سربلندی داشته است؛ سرنوشتی محتوم برای تمام قهرمانان و سرانجام غوطه ور شدن در گرداب نسیان و فراموشی.

ولی در عوض، وقتی مرگ در گوشه میز بزرگ میهمانی ظاهر میشود تا او و میهمانانش را با خود ببرد، شوالیه در عین نومیدی و سرانجام بی هیچ قید و شرطی به نیایش به درگاه خداوند میپردازد که حتما وجود دارد، چون در غیر این صورت، زندگی چیز جز وحشتی بی معنا نمیبود.

ندیم به معتقدات خود پایبند میماند و به تمسخر و استهزای شوالیه برای یافتن خداوند میپردازد. ندیم مرگ را با اعتراض میپذیرد و با شور و احساس هر چه تمام تر زندگی خود را خالی از وجود خداوند اعلام میکند، ولی جالب اینجا است که در این میان، آخرین کلمات از زبان دخترک گنگ ادا میشود؛ و سرانجام فرا رسید.

این بیان موجز آگاهانه و احتمالا اقتباس اعجاب آور از متن مکاشفه کتاب مقدس در مقابل درخشش نگاه دخترک که در انتظار پایان زندگی این جهانی خویش است، بی رنگ و کم اثر مینماید. دخترک لال، بیش از بقیه شخصیت های داستان در زندگی رنج کشیده و شکست خورده، ولی بالاخره پس از شکست و سرخوردگی با سعادت مرگ روبه رو میشود.

اولین بار او را موقعی میبینیم که در مقابل تجاوز و کشته شدن مقاومت میکند. منفعلانه نقش خود را به عنوان کدبانوی ندیم میپذیرد و همواره او را در حال حمل بار با پذیرش حمایت ندیم میبینیم. برگمان، برای خلق این شخصیت مبهم و گنگ ولی به یادماندنی، همواره متهم به برخوردی طبقاتی شده است.

تمام قربانیان مرگ در جنگل و در قلعه، به نوعی ناکام شده اند. هنرپیشه اسیر بیهودگی خویش است، به دلیل جهل موجود. مرگ ساحره، مزورانه و نوعی شهادت بی فایده وانمود میشود.

احساس تأسفی به چشم نمی‌خورد ؛ نقد فیلم مهر هفتم

کشیش مرتد آخرین بقایای دلگرمی و تسلای خودانگیخته اش را از دست می‌دهد. شوالیه دچار تردیدی پایان ناپذیر شده و عذاب میکشد. ندیم خود را محدود به اندیشه بی دغدغه و بدبینی جهان کرده. آهنگر و همسرش اسیر بی مایگی های جهان و زن شوالیه محروم از شور و عشقی است که ممکن بود روزی به وسلیه آن به مقابله با مرگ بپردازد.

نقد فیلم مهر هفتم
نقد فیلم مهر هفتم

اما عجیب این جا است که کوچکترین احساس تأسفی به چشم نمی‌خورد. هیچ یک از قربانیان مرگ اعلام نمیکند که اگر فرصتی مجدد برای حیات می یافت، روش دیگری برای زیستن در پیش میگرفت. شوالیه حتی از رفتن به جنگهای صلیبی نیز تأسف نمیخورد. وجود وضعیتی چنین لاادری گونه، اعتقاد به سرنوشتی از پیش تعین شده را تقویت میکند، ولی در هیچ یک از فیلم های برگمان که در سراسر جهان و حتی در آمریکا به نمایش در می آید، صحنه هایی که در آن تلویحی به چنین انتخاب اخلاقی اشاره شود، وجود ندارد.

انفجار بمب هیدروژنی ؛ نقد فیلم مهر هفتم

هنگامی که یوف و میا دوباره زیر نور آفتاب دیده میشوند، ابر سیاه مرگ مدتها است که بدون آسیب رساندن به آنها، از آنجا گذشته است. برخی از منتقدان، این ابر سیاه را ناشی از انفجار بمب هیدروژنی دانسته اند، ولی به نظر من، قیاس نابه جا و نامتعارف است. نمودهای اجتماعی واقعی تر و ملموس تری از این برداشت در برخورد با صحنه های ترس و تردید به ذهن القا میشود.

طنز ندیم در توصیف دیدگاه مدرن خود، بسیار ظریف و جالب است. یوف در آسمان دوردست، رقص مرگ را میبیند؛ برداشت شکوهمندانه برگمان از مجموعه تمثیل های قرون وسطایی. با پیش رفتن مرگ و شش قربانیش که دست به دست هم داده اند و به گوش رسیدن قهقهه وحشیانه آنها در این واپسین کامرانی شان، مهر هفتم به بالاترین قله سینمای تخیلی صعود میکند.

فقط زمانی که ژوف، رقص مرگ را تشریح میکند، در می یابیم که آنچه دیده از تخیل خلاق خود نشأت گرفته و مکاشفهای الهی نبوده است. افرادی را که وی در این رقص مرگ میبیند، یعنی مرگ، شوالیه، ندیم، هنرپیشه، آهنگر و زنش و کشیش مرتد، دقیقا همان هایی نیستند که مرگ در قلعه با آنها روبه رو شد.

حذف دخترک گنگ ؛ نقد فیلم مهر هفتم

یوف هرگز زن شوالیه را ندیده بود، در نتیجه، فقدان حضور او در پندار وی کاملا منطقی مینماید. اما حذف دخترک گنگ، ابهام برانگیزتر است. در این باره، دو نظریه جالب مطرح شده است.

حالت تسلیم پذیری نهایی چهره دختر لال در حالت هشیار و مراقب میا محو شد. این دو زن خیلی به هم شبیه هستند و به هر دلیل، تصور مرگ کسی که این قدر شبیه میا است، اصلا به مخیله یوف خطور هم نمیکند.

یوف ناخوداگاه دخترک لال را تحسین میکند، گو اینکه از روی حواس پرتی حتی وجود وی را نیز نادیده میگیرد. رابطه ای روشن و آشکار بین این دو کهن الگوی زنان به وجود آمده است.

نقد فیلم مهر هفتم
نقد فیلم مهر هفتم

اما نظریه دوم، به نحو هراس آوری ذهنی و فلسفی است. طبق این نظریه احتمال دارد که هنگام نام بردن رقصنده های خیالی، قوه تخیل هنری یوف نتوانسته باشد نامی برای دخترک بی اسم پیدا کند. غیر از ساحره بقیه شخصیت های داستان، همگی نامهایی مشخص دارند، فقط دخترک گنگ و زن ساحره هستند که موجودیتی مبهم دارند؛ غیرواقعی تر از آنچه قوه تخیل یوف بتواند نامی برای آنها بیابد.

با قبول این نظریه، مسئله درگیر شدن برگمان در جزئیات تخصصی تحلیل های منطقی و زبان شناختی مطرح میشود که در نهایت، فقط شخص وی می تواند پاسخگوی آن باشد. هرچند از مصاحبه ها و فیلم های قبلی وی چنین برمی آید که تحت تأثیر اندیشه های شناخت ناپذیر پنداری و وجود در آثار افرادی چون کامو، سارتر، آنوئیل، استریندبرگ و پیراندلو بوده است.

یوف و میا به علت وجود برخی پندارهای متعالی نظیر عشق، هنر، رضایت خاطر و آینده بچه شان، نشان دهنده تداوم بشریت هستند. این تلاش های مذبوحانه برای نادیده گرفتن مرگ محتوم، توجیهی است برای زیستن یا حداقل قابل تحمل تر کردن حیات.

شوالیه و ندیم ؛ نقد فیلم مهر هفتم

شوالیه و ندیم نیز نمایانگر جنبه هایی از سرشت انسانی اند. شوالیه همان عارف و سالک راه حقیقت و ندیم، فیلسوفی دنیوی است. شاید بتوان شخصیت برگمان را تلفیقی از سه خصوصیت بارز مطرح شده در مهر هفتم دانست، یعنی زیبایی، عرفان و استدلال منطقی که به نحوی منحصر به فرد در آن فیلم در هم آمیخته و با یکدیگر عجین شده اند.

فیلمی سرگرم کننده ؛ نقد فیلم مهر هفتم

آنچه درباره کار برگمان عجیب می نماید، این است که بدبینانه ترین دیدگاه مربوط به حیات بشری را با شور و نشاطی خارق العاده روی صحنه می آورد. با علم به این زندگی، جهنم و مرگ بی معنا است ولی در فیلم هایش نوعی حس شادی در توهمات به کلی بی اساس بشری موج می زند. مهر هفتم به دلیل تمام این پیچیدگی های ذهنی، فیلمی سرگرم کننده است.

همان طور که از فیلمی با این سطح عالی ذهنی انتظار می رود، گونار بیونستر اند در نقش ندیم و بنت اکروت در نقش مرگ، بازی حقیقتا چشمگیری ارائه کرده اند. بیونستر اند که قبلا در فیلم های خاک اره و پولک و لبخندهای شب تابستانی بازی کرده بود، قدرت و ظرافت فوق العاده ای در ایفای نقش های مختلف و نامتجانس از خود نشان داده است.

بنت اکروت در ایفای نقش مرگ چنان حال مرموز و پیچیده ای به خود میگیرد که مشکل میتوان این بازیگر نامعمول را در نقش دیگری تصور کرد. ماکس فون سیدو مشکل ترین بیان نقش را دارد، چون می بایست در قالب شوالیهای صوفی و عارف ظاهر شود و به بیان عمیق ترین و مرموزترین مکنونات روحی خود بپردازد، ولی در هنگام ایفای نقش به روی صحنه به خوبی توانست بزرگ منشی و اصالت زخم خورده این شخصیت را دریابد و نشان دهد.

نقد فیلم مهر هفتم
نقد فیلم مهر هفتم

نیاز پوپ، کمدین پیشرو سوئدی، در اجرای نقش پوف و تلفیق شخصیت مضحک و درگیری های ذهنیش درباره عالم هستی بسیار موفق است. بی بی اندرسون در نقش میا، سرآمد زنانی با چهره های زیبا ولی بی احساس است که به عنوان سیاهی لشکر در فیلم برگمان بازی می کنند.

تکنیک ؛ نقد فیلم مهر هفتم

شیوه فنی به کارگیری دوربین نیز کاملا عالی و هم سطح موضوع فیلم است. جز نمای خیره کننده صحنه آغازین، تصاویر قرون وسطایی وی کاملا واضح و محکم و مطابق با بهترین سنت های واقع گرایانه سینمایی ساخته شده است.

در پرداخت صحنه هایی که در خلوت زندگی ها می گذرد، بهترین قابلیت خود را نشان داده، یعنی دوربین برگمان در حرکت آرام و بی دغدغه اش به خوبی تنش محیط را القا می کند و تدوین آن را به اوج می رساند.

حالت معنادار چهره ها در تقابل با واقعیت های غیر مسلمی که می بینند، همواره برای تماشگر ملموس و قابل درک است. برگمان در ارائه صحنه های محو تدریجی (دیزالو) خورشید که در سینمای سوئدی رواج فراوان دارد، اغراق می کند، ولی در نشان دادن ردای وارونه در آغاز تصویر، که اختراع هیچکاک است، نوعی تمهید خاص به کار برده که بر غنای صحنه افزوده و از این صحنه در بسیاری از فیلم هایش استفاده کرده است.

در این فیلم، ردای سیاه مرگ بسیار عالی درست شده است. شیوه تدوین برگمان در کل عبارت است از ارائه جریانی منظم از تصاویر برای ایجاد توالی بصری برای بسط هر یک از طرحهای پی در پی داستانی. نماد پلاستیکی جمجمه مرگ در هر نما از زاویه ای متفاوت نشان داده می شود و مرگ هیچگاه حرکت های یکسانی در آمدن ها و رفتن های متعدد خود ندارد.

محدود بودن حالت های بدنی این شخصیت، عملا درک معنایی تمام صحنه ها را با اشکال روبه رو می سازد. برگمان به جای ارائه کامل اندیشه هایش در طول فیلم و ایجاد برخوردهای اجباری شخصیت ها با یکدیگر، بخش هایی از ذهنیتش را در هر حادثه و واقعه عرضه می کند؛ در عین حال که بخش اعظم ذهنیت او ناگفته مانده است.

احتمالا مهر هفتم، موضوع دیدگاه های متناقض بسیار طی سال های آینده خواهد شد و مانند سایر آثار بزرگ اندیشمندانه، تفسیر آن بسته به ذهنیات و مقتضیات زمانی منتقدان آن متفاوت خواهد بود.

عوامل فیلم ؛ نقد فیلم مهر هفتم

  • کارگردان: اینگمار برگمان
  • تهیه‌کننده: آلن ایکلوند
  • نویسنده: اینگمار برگمان
  • بازیگران: ماکس فون سیدو، گونار بیورنستراند، نیلز پاپه، بنگت ایکروت، بیبی آندرسون، اینگا لاندگری، اوکه فریدل، اینیا ژیل و مُد هانسون
  • موسیقی: اریک نوردگرن
  • مدت زمان: ۹۶ دقیقه
  • کشور: سوئد
  • زبان: سوئدی
  • هزینهٔ فیلم: ۱۵۰،۰۰۰ دلار

بهترین فیلم ها:

نظر خود را در خصوص بررسی و نقد فیلم مهر هفتم با فیگار در بخش کامنت‌ها به اشتراک بگذارید. نظرات شما موجب خرسندی و بهبود نوشتار ما خواهد شد.


2 thoughts on “نقد فیلم مهر هفتم (The Seventh Seal 1957) ؛ برداشتی شخصی از مرگ

  1. ندیم!!!!!!!!! چرا ننوشتید خدمتکار
    شوالیه را در آغاز جنگ صلیبی شکست داده بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اون کشیش شوالیه را قانع کرده بود به جنگ صلیبی برود، شکست دادن را از کجا آوردید؟

  2. صحنه رقص روی تپه در ابتدا در فیلمنامه نبوده و در پایان فیلمبرداری به ذهن برگمان میرسد ولی همه هنرپیشه ها محل فیلمبرداری را ترک کرده بودند بنابراین برگمان از چند جهانگرد آلمانی که در مهمانخانه ای در نزدیکی محل فیلمبرداری بودند خواست این صحنه را بازی کنند و نمای لانگ شات بخاطر این بود که تماشاگر متوجه نشود بازیگرای اصلی نیستن ضمنا حذف زن شوالیه و دختر لال بدلیل تعداد کم داوطلبین بازی در این صحنه بوده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *