در نوشتار نقد فیلم بلفاست نگاهی به عشقبازیِ پلانها و زندگی و دنیای این شاهکار هنری خواهیم انداخت. در ادامه با تحلیل بلفاست در سایت فیگار همراه ما باشید.
با بررسی فیلم Belfast که قطعا در آینده یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما به شمار خواهد رفت، متوجه میشویم راوی داستان پسر بچهای به نام بادی است که به همراه خانواده خود در دهه 60 و در شهر بلفاست ایرلند شمالی زندگی میکنند.
در تحلیل فیلم Belfast با مفاهیم عمیق انسانی، تکنیکهای نوآورانه کارگردانی و از همه مهمتر ستایش زندگی روبرو هستیم. بلفاست بر خلاف اکثر فیلمهای امروزی ایدئولوژی ندارد. بلفاست دارای جهانبینیای به غایت جدی و محکم است.
در ادامه نوشتار نقد فیلم بلفاست به بررسی فیلم بلفاست از جهت روانشناسی شخصیتها و روابط بینشان، کارکردِ فُرم در محتوای فیلم و نظامِ فلسفی حاکم بر فیلم خواهیم پرداخت. با نوشتار نقد فیلم بلفاست همراه فیگار باشید.
نقد فیلم بلفاست
رقصِ سیاه و سفید روی اِسیتجِ حیات
فهرست مطالبی که در ادامه نوشتار نقد فیلم بلفاست خواهید خواند به شرح زیر است:
بلفاست یک فیلم درام (به معنی واقعِ کلمهی درام) محصول سال ۲۰۲۱ به نویسندگی و کارگردانی کنت برانا است. در این فیلم بازیگرانی چون Caitríona Balfe، Judi Dench، Jamie Dornan، Ciarán Hinds، Colin Morgan و جود هیل تازه وارد به ایفای نقش پرداختهاند.
این فیلم که برانا آن را “شخصی ترین فیلم” خود توصیف کرده است به دوران کودکی پسر جوانی در میان هیاهوی بلفاستِ ایرلند شمالی در دهه 60 میلادی میپردازد.
بیشتر بخوانید:
بلفاست اولین نمایش جهانی خود را در چهل و هشتمین جشنواره فیلم تلوراید در 2 سپتامبر 2021 داشت و همچنین برنده جایزه منتخب مردم در جشنواره بین المللی فیلم تورنتو 2021 شد.
این فیلم در 12 نوامبر 2021 توسط Focus Features در ایالات متحده اکران شد و در 21 ژانویه 2022 توسط یونیورسال پیکچرز در بریتانیا و ایرلند خواهد بود. این فیلم نقدهای مثبتی از سوی منتقدان دریافت کرد و به فروش جهانی 5 میلیون دلاری دست یافت.
فرم در خدمت روایت و بلعکس
شروع فیلم با پلانهایی رنگی آغاز میشود و سوئیچ آن به سیاه و سفید مخاطب را شوکه میکند. فضای انقلابی و شورشی که در ابتدای فیلم میبینیم نویدبخش فیلمی سیاسی اجتماعی و تراژیک را به ما میدهد که به هیچ وجه اینطور نیست.
این سوئیچ و شروع شورشی فیلم همانند کل فیلم، بنا را بر شگفت زده کردن مخاطب گذاشته است. شگفتیهایی که باعث میشود مخاطب (حداقل خود بنده) متوجه گذر زمان نشود.
بیشتر بخوانید:
در تحلیل فیلم بلفاست با زندگی یک خانواده از طبقه کارگرِ ایرلند شمالی مواجه میشویم و تقریبا از طریق پسر 9 ساله آنها (بادی) در جریان ماوقع قرار میگیریم.
پدرِ بادی (پا) در خارج از کشور و در انگلستان کار میکند در حالی که بقیه خانواده در ایرلند زندگی میکنند. در 15 آگوست 1969 گروهی از پروتستانها در خیابان بادی شورش و به خانهها حمله میکنند تا کاتولیکهای محلی را بترسانند. این نقطه شروع و ریتمیک فیلم است.
تحلیل فیلم بلفاست
قابهای اکثرا ثابت و چرخشهای درجای دوربین (که در بخش تحلیل تکنیکی به تفصیل به آنها خواهم پرداخت) در خدمتِ القای فضای رئالِ فیلم است.
فرم و قابهای تحت فشار فیلم و بُلد شدن دیوارها و فضاهای تنگ در فیلم بازهم در خدمت محتوایی است که در ادامه با آن مواجه میشویم: “مهاجرت”. این فضای تنگ، در جامعه و فضای سیاسیِ ناپایدارِ آن دوران بلفاست متبلور میشود.
بررسی فیلم بلفاست
در بررسی بلفاست فرم و محتوای فیلم در دیالکتیکی مثالزدنی قرار میگیرند. بدین معنا که تمامی مفاهیم و فرمها جدا از زمان و مکان و در سیستمِ آفرینشِ سنتز فیمابینِ سیاه و سفید، تعریف میشوند.
در داستان فیلم بلفاست بیلی کلنتون، شورشگر محلی به پا (پدرِ بادی) نزدیک میشود و خواستار مشارکت او در این امر میشود.
نقد فیلم Belfast
وقتی پا امتناع میکند او (بیلی) پرخاش میکند و بیوقفه به بادی نزدیک میشود تا از طریق او وارد خانواده آنها شوند. در این میان خانواده برای پرداخت بدهی های انباشته خود با مشکل مواجهاند.
نکته دیگری در بابِ کارکردِ فرم در محتوا (و بلعکس) این است که وقتی بادی به سینما یا تئاتر (که تجلی واژه هنر در جهان فیلم بلفاست هستند) میرود، هنر را رنگی میبیند. حتی در پلانی انعکاس هنر (سینما و تئاتر) روی شیشه عینک مادربزرگ هم رنگی است (در صورتی که فیلم بلفاست سیاه و سفید است).
نقد فیلم بلفاست
این واقعه، شروع و پایانِ رنگی فیلم را موجه میسازد. شروع و پایانی که جهان امروز (2021) را نشان میدهد و این بیانگرِ این است که هنر رنگ است، هنر امید است و زندگی و نوید بخشِ حیات و رهایی بخش از درد و رنج و تاریکی.
پا رویای مهاجرت به سیدنی یا ونکوور را در سر میپروراند که با مخالفت همسرش مواجه شد (دلایل مخالفت وی را در بخش تحلیل روانشناختی بررسی خواهم کرد).
داستان فیلم بلفاست
پس از کش و قوسهایی خانواده با درک اینکه دیگر بلفاست امن نیست تصمیم میگیرند به انگلستان بروند. قبل از حرکت بادی در سکانسی بینظیر با کاترین (دخترِ مورد علاقهاش) خداحافظی میکند.
او بعدا در مورد اینکه آیا با وجود کاتولیک بودن او میتواند آیندهای را با او دنبال کند ابراز تاسف میکند که پدرش پا، پاسخ میدهد که نباید هیچ تفاوتی بین انسانها قائل شود. این دیالوگ شاید مانیفست و جهانبینی اساسی فیلم باشد.
او به پسرش میگوید انسانها با هر عقیده و دین و مذهب و باوری قابل احترام هستند و درک متقابل، احترام و انسانیت مهمترین پارامتر در روابط انسانی است.
تحلیل روانشناختی
در تحلیل فیلم بلفاست با پدری روشنفکر مواجه هستیم. او بیدین، اومانیست و طبیعتگرا به نظر میرسد. همانطور که در انتهای بخش بالا عرض کردم او تفاوتی میان پروتستان و کاتولیک و مسلمان و هندو و پانتئیست و آتئیست قائل نیست.
پا مردی از طبقه کارگر است که به واسطه تربیت مناسب پدرش (پدربزرگ بادی) اهمیت زیادی برای آموزش فرزندانش قائل است. در نقطه مقابل او کشیشِ عصبانی و عرق کرده را داریم که آموزههای خشن پروتستان را با بیانی پرخاشگر در پلانی تحتِ فشار ایراد میکند.
بیشتر بخوانید:
این همان سیاهی و سفیدی فیلم است که به پستمدرنترین شکل ممکن صفر و یک نیست. یا این یا اون نیست بلکه نوعی از شخصیتپردازی است که در آن هریک از انسانهای فیلم نمادی هستند از دنیای مدرن: روشنفکر، متحجر، کنجکاو، صبور، ترسو، انقلابی و…
نقد فیلم بلفاست
و اما نکته جالب تداخلِ این اوصاف است. یعنی فردی مانند پدربزرگ هم صبور است هم ترسو هم روشنفکر است هم آموزنده و هم مهربان. این نوع از شخصیتپردازی شاهکاری است که از هر کارگردانی بر نمیآید، آن هم در جهانی (شما بخوانید فرم) سیاه و سفید.
نظام روانشناسی حاکم بر فیلم اساسا همان اومانیسمی است که در شخصیت پا متبلور میشود. جنس رابطه بادی و کاترین، سیستم عاطفی بین خانواده و عشق بین پدربزرگ و مادربزرگ همه و همه از دلِ همین نظام بیرون میآید.
نقد فیلم Belfast
در این نظام روانشناسی هیچگاه نباید کارکردِ وجود بزرگتر (پدر و مادرِ بزرگ) در خانواده و تاثیر آن در پروسه پرورش کودک و تاثیر فقدان و یا از ابتدا نبودن آنها را دست کم گرفت. شواهد نشان میدهد کودکی که در خانهای بزرگ شود که در آن پدربزرگ و مادربزرگش هم هستند قطعا نظام اخلاقی و فکریش به حقیقت نزدیکتر است.
تحلیل تکنیکی
تکنیک مسئلهای است که شاید بشود با به نمایش درآوردن این فیلم به دیگران آموزشش داد. این بخش را میخواهم با چرخشهای بجای دوربین به دور کاراکترها آغاز کنم.
باز هم و برای بار چندم در نقدهایم اشاره میکنم که فرم باید در خدمت محتوا باشد. این چرخشهای 360 درجهای دوربین به دور کاراکتر را با چرخشهای سریال قورباغه مقایسه کنید.
نقد فیلم بلفاست
در اینجا مهلت این را ندارم که سریال قورباغه را نقد کنم ولی چرخشهای دور کاراکتر در تحلیل فیلم بلفاست، فشردگی فضا و سردرگمی بادی را که میانِ انتخاب این و آن (خوب و بد، پروتستان و کاتولیک، ایرلند و انگلیس و ابراز علاقه کردن و نکردن به کاترین و…) در رفت و آمد است، نشان میدهد. چرخش درینجا کارکرد دارد اما در سریال مذکور چطور؟
انتخاب قابهای خلاقانه و زوایایی که پیشتر کمتر دیده شده از آپشنهای دیگرِ کارگردانی این فیلم است. در فیلم بلفاست کارگردانی بر بازیگری سوار است. پرداخت درین فیلم با دکوپاژ و میزانسنِ درست به خوبی شکل گرفته است.
تحلیل فیلم بلفاست
بُلد شدن دیوار در میزانسنِ این فیلم نمایانگر سدی است که در راه این خانواده قرار گرفته است. تاویل بنده این است که در منظرِ کارگردان این دیوار به مثابه دین است.
کارگردان برای تک تک پلانها و سکانسهایش نقشه دارد. همه چیز درین فیلم حساب شده است. شما را به دو سکانس ارجاع خواهم داد. برویم به دقیقه 22 فیلم بلفاست:
وقتی فرنکی (همسایه) میآید تا با پا (پدر بادی) صحبت کند. دوربین با کسی که میرود تا سطل آشغال را ببرد، پَن (تغییر زاویه افقی) میشود و در راه فرنکی را میبیند و با فرنکی برمیگردد و به حالت تعادل میرسد. این پلان شاید عادی و متعارف به نظر بیاید ولی نشاندهنده دقت کارگردان به جزئیات است.
سکانس پلانی هم هست که در دقیقه 27 اتفاق میافتد. وقتی پدربزرگ سعی میکند بادی را راغب کند تا مخ دختری را که دوست دارد، بزند. درین سکانس پلان، مادربزرگ در منتهی الیه قاب تصویر قرار دارد و بازی در سکوتِ بینظیری را به نمایش درمیآورد.
بررسی بلفاست
اگر میخواهید کارگردانی را از جهت شناخت تصویر ارزیابی کنید سعی کنید در هر سکانس پازهای زیادی بزنید. هر پاز باید یک عکس باشد. یعنی تصویر هر لحظهای که شما فیلم را متوقف میکنید به عکسی بماند که با ممارست برای آن زحمت کشیده شده. اکثر قریب به اتفاق پلانهای فیلم بلفاست بر اساس این قائده استوار است.
در نقد فیلم Belfast برخی از سکانسهای تحت فشار (که پیشتر به دلیل آنها اشاره شد) این حس را در انسان القا میکند که گویی از چشمیِ در به بیرون نگاه میکند. زاویه را در دید فشرده میکند و به واسطه آن فشردگی فضا را برای کاراکتر (در دید مخاطب) بیشتر.
یکی دیگر از نکات جذاب در نقد فیلم بلفاست، دوربینِ ثابت است. اکثرا دوربین حرکت نمیکند و فقط حرکت وضعی دارد. یعنی در جای خود ثابت است و به چپ، راست، بالا و به پایین تغییر زاویه میدهد. این سکون (در فرم) باز هم در محتوا استحاله میشود. این سکون نشان از عدم رغبت شخصیتهای اصلی برای تغییر و مهاجرت دارد.
تحلیل فیلم Belfast
تناسبِ عجیبی هم بین ریتم و تمپوی فیلم وجود دارد. هرگاه ریتم کم میشود (مثلا در مونولوگهای تحت فشار) تمپو بالا میرود و هرگاه تمپو کم میشود ریتم بالا میرود (مانند سکانسهایی که به درستی از موسیقی استفاده شده است).
لازم به ذکر است در هنر تئاتر و سینما ریتم همان سرعت و شتاب حرکت است و تمپو حس و هیجانِ درونی کاراکترها و فضا است. برای مثال این فضای ساکن در ذات کاراکتر مادر در سکانسی که با شوهرش صحبت میکند تجلی میکند. در این سکانس که ترس از غربت در آن زبانه میکشد از شوهرش درخواست میکند که در بلفاست بمانند. تلاش او برای عدم تغییر در فرم و سیستمِ فیلم به غایت پیداست.
نقد فیلم Belfast
آخرین فراز در مدح پلانهای این کارگردان وجود همیشگی نفر، شیء و یا اشیاء اکتیو در سکانسهای دو نفره است. در اکثر سکانسهایی که دو (یا سه) نفر مشغول دیالوگ هستند نفر و یا شیء سومِ (یا چهارمِ) اکتیوی وجود دارد که قاب تصویر را بر اساسِ تفکرِ کارگردان موزون و زیبا کند.
بازیهای زیبای فیلم جایی برای نقد نمیگذارد ولی بنده به هنگام دیدن فیلم بلفاست به این فکر کردم که بازیگر کودک (نوجوان) فیلمِ هنوز به اکران درنیامده سیمون سیمون با بازی واکین فنیکس (تیزر سیمون سیمون پر از شاعرانگیست) بهتر است یا جود هیل در نقش بادی؟
تحلیل فلسفی
انسانگرایی، انسانباوری یا اومانیسم جهانبینی فلسفی و اخلاقی است که بر ارزش و عاملیت انسانها به صورت فردی یا جمعی تاکید دارد و عموما تفکر نقادانه و شواهد (عقلانیت و تجربهگرایی) را بر پذیرش دگماندیشی و خرافات ترجیح میدهد.
در فیلم بلفاست نظام فلسفی حاکم همانی است که در پاراگراف بالا ذکر شد. نگاه فقط و فقط به انسان است. ورای تمام اتفاقات سیاسی و اجتماعی.
اومانیسم شالوده فرهنگ و فلسفه بعد از رنسانس در غرب است که بر اساس آن انسان میزان کلیه ارزشها و فضایل از جمله حق و حقگرایی است. طبق این نظام فکری صدای خشنِ کشیشِ خشن، دیگر در گوش هیچ بچهای به صدا در نمیآید و مردم یکدیگر را برای مذهبشان به صلابه نمیکشند.
تحلیل فیلم Belfast
اومانیسم جنبشی فلسفی و ادبی است که زیربنای رنسانس میباشد و فرهنگ دوره مدرنیته را تشکیل میدهد. این جنبش سرشت انسانی و علایق طبیعت آدمی را میزان همه چیز قرار میدهد. همانند علاقه خالص بادی به کاترین. علاقه پدرش به مادرش و علاقه پدربزرگش به مادربزرگش.
پایهگذاران اومانیسم در صدد بودند تا روح آزادی و خودمختاری انسان را که در قرون وسطا از دست داده بود دیگر بار از طریق ادبیات کلاسیک به او بازگردانند تا بتواند طبیعت و تاریخ را قلمرو حکومت خود ساخته و بر آن مسلط شود. این اتفاق هماکنون در کشورهای اسکاندیناوی افتاده است.
بررسی فیلم بلفاست
در برخی از موارد انسانگرایی در برابر خداگرایی قرار داده شدهاست. برای نمونه پروتاگوراس در رساله خویش “در باب خدایان” انسان را مقیاس همه چیز میداند و با این ادعا خدایان را انکار میکند و به همین دلیل از آتن تبعید میشود.
در انتها باید اذعان کرد که فیلم بلفاست بدون جادو، جادو میکند و قطعا بعدا همانند نمونه نسبتا مشابهش یعنی فیلمِ “سینما پارادیزو” یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما به شمار خواهد رفت.
بیشتر بخوانید:
- بهترین فیلمها و سریالهای 2022
- بهترین فیلمها و سریالهای 2021
- بهترین فیلم های نتفلیکس 2022
- بهترین سریال های نتفلیکس 2022
- بهترین فیلم های فلسفی 2021
- بهترین فیلم های سورئال (surreal) 2021
- بهترین فیلم های سیاسی 2021
- بهترین سریال های سیاسی 2021
- بهترین فیلم ها و سریال های ذهنی 2021
از همراهی شما تا انتهای نوشتار نقد فیلم بلفاست سپاسگزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار آگاه کنید. شما میتوانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقالهها، نقدها و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسندگی مهمان کلیک نمایید.
خسته نشدین انقد این جمله رو تکرار کردین:
“با نوشتار نقد فیلم بلفاست همراه فیگار باشید.”
الان خیلی رو سئوش تاثیر داشت؟
اون دوتا فلش چپ و راست، زنگوله، دکمه آپ تو حالت موبایل رو مخه! حداقل فلشو بردارین. یکم کاربر براتون مهم باشه…
ممنونم از توجهتون… این تکرارها در مطالب جدید سایت درست شده و به تعادل مناسبی رسیده تا خواننده از تمرکز کافی در خواندن مقالهها بهره ببره…
واقعا جای خسته نباشید داره برای این مطلبی که نوشتید.
این همه جملات آشفته و در هم و بر هم که هیچ سر و تهی نداره فقط و فقط مخاطب رو سردرگم میکنه.
فیلم اون قدر فلسفی و پیچیده نیست؛ شاید فقط برای طولانی کردن مطلب و به رخ کشیدن اطلاعات ناقص خودتون این همه تفسیر های الکی کردین.
وجود این همه تصاویر از فیلم هیچ کمکی به مخاطب نمیکنه و فقط صفحه رو شلوغ میکنه.
لطفا نقد ننویسید یا اگر میخواید این طوری بنویسید سر تیتر مطلبتون رو بزارید برداشت آزاد من از فیلم نه نقد فیلم.
در آخر در بی محتوا بودن مطلبتون همین بس که فیلم رو با سینما پارادیزو مقایسه کردین.
سلام، ممنونم. تحلیل علمی و تکنیکی خوبی بود. موفق باشید. 👍
ممنون از توضیحاتتون. مفید بود.