در نوشتار تئوری های هری پاتر به سراغ دنیای هری پاتر خواهیم رفت و داستان هری پاتر، تحلیل شخصیت های هری پاتر و تمام فکت های هری پاتر را در فیگار بررسی میکنیم.
فیلم های هری پاتر مجموعهای بریتانیایی هستند که از روی کتب 7گانه هری پاتر و با همان نامها ساخته شدهاند. نویسنده این کتابها خانم جوآن رولینگ هستند. اما درین نوشتار از حقایق پنهان و نهفته در هری پاتر و دنیایش آگاهی خواهید یافت. همچنین ویدئوی سوتیهای تمام فیلمهای هری پاتر برای شما در ادامه این متن قابل مشاهده است.
نویسنده اثر بیشتر با نام جی. کی. رولینگ (به انگلیسی: J. K. Rowling) شناخته میشوند. ایشان امتیاز ساخت فیلم اول را در سال ۱۹۹۹ به شرکت برادران وارنر با قراردادی بالغ بر یک میلیون یورو فروخت.
در تئوری های هری پاتر لازم است بدانید که کمپانیهای فراوانی اقدام به خرید امتیاز هری پاتر کردند اما ایشان با وسواس خاصی به دنبال کمپانیای بودند که به بهترین شکل تخیلشان را به شکل بصری در بیاورد.
از نکات قابل توجه این قرارداد، اصرار جی.کی. رولینگ بر استفاده از بازیگران انگلیسی در این فیلمها است. لازم به ذکر است که ایشان روی دو بازیگر هم اصرار عجیبی داشتند که همانی باشند که خانم رولینگ میخواهند که در ادامه به نام آنها اشاره خواهم کرد.
ویدئوی سوتیهای تمام فیلمهای هری پاتر (فیکست)
تئوری های هری پاتر
!after all this time? -always+
- تئوری های هری پاتر در یک نگاه
- تولدت مبارک هری
- جهانبینی رولینگ
- جنگ اول
- پسری که زنده ماند
- هری علیه ولدمورت
- جان پیچ (Horcrux)
- جان پیچهای لرد ولدمورت
- یادگاران مرگ
در نوشتار تئوری های هری پاتر به جزئیترین نکات هری پاتر چه فیلم و چه داستان و تفاوت های کتاب و فیلم هری پاتر، ایستراگ های هری پاتر، ریزترین حقایق و رازهای شخصیت های هری پاتر و… خواهیم پرداخت.
قسمت های هری پاتر که براساس کتابهای داستانی هری پاتر نوشته شده داستان پسر نوجوانی به نام هری پاتر را روایت میکند که پس از تولدش و در نوزادی شاهد مرگ پدر و مادرش بوده است.
آنها توسط جادوگری به نام لرد ولدمورت کشته میشوند. ولدمورت پس از کشتن والدین او اقدام به کشتن هری پاترِ نوزاد میکند. اما به دلایلی که بعدا در حقایق پنهان هری پاتر و تئوری های هری پاتر به آن اشاره خواهم داشت این اتفاق محقق نمیشود.
بیشتر بخوانید:
در نتیجه این اتفاق که نقطه عطفی بر دنیای جادوگری هری پاتر است، هری از وردِ کشنده آواداکِداورا جان سالم بدر میبرد و لرد ولدمورت از نظرها پنهان میشود.
تئوری های هری پاتر در یک نگاه
View this post on Instagram
در سال ۲۰۱۲ هشتگانه فیلمهای هری پاتر به فروشی بیشتر از ۷٫۷ میلیارد دلار رسید. در کل ۸ فیلم از داستان هری پاتر ساخته شده است که تمامشان جزء ۱۰۰ فیلم پرفروش تاریخ بودند. با نوشتار تئوریهای هری پاتر همراه فیگار باشید.
تولدت مبارک هری
در ابتدای تئوری های هری پاتر بیایید و نگاهی نسبتا کوتاه به داستان هری پاتر و نحوه نگارش آن بیاندازیم تا در ادامه وارد شخصیتهای هری پاتر بشویم و ایستراگ های فیلم هری پاتر و تمام رازها و نکات فیلم هری پاتر را بررسی کنیم.
از آنجایی که دریم مطلب سعی خواهم کرد بیشتر به حقایق پنهان هری پاتر اشاره کنم سعی میکنم برای پاتر هِدها از توضیح واضحات امتناع کنم در عین حال هم برای کسانی که با بدیهیات هری پاتر آشنایی ندارند مطالبی مفیدی را نقل کنم تا راغب شوند و به سراغ فیلم و کتابهای هری پاتر بروند.
بیشتر بخوانید:
هری پاتر پسر یتیمی است که توسط خاله (پتونیا) و شوهر خاله (ورنون دورسلی) و به همراه پسر خاله (دادلی) خود بزرگ شده است. در ابتدای نوشتار تئوری های هری پاتر به دلیل یتیم شدن هری اشارهای مختصر داشتم.
در سن یازده سالگی روبیوس هاگرید (کلید دار مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوازتر) که مردی غول پیکر است از او دعوت میکند تا به مدرسه جادوگری هاگوارتز بیاید. همچنین به او میگوید که مادر و پدرش هم جادوگر بودند و به دست لرد ولدمورت کشته شدهاند.
او به هری میگوید ولدمورت اقدام به کشتن هری نیز کرده ولی موفق به این کار نشده است. به همین دلیل به هری لقب “پسری که زنده ماند” را دادهاند. تنها انسانی که از وردِ آواداکِداورا جان سالم به در برده است.
هری اولین سالش را در مدرسه جادوگری هاگوارتز میگذراند و دوستان جدیدی به نام رونالد ویزلی و هرمایونی گرنجر پیدا میکند. در همین سال گرفتار داستان سنگ جادو نیز میشود که داستان اصلی فیلم و کتاب 1 هم بر اساس همین سنگ است که بعدا به آن خواهم پرداخت.
ما درین نقطه از تئوری های هری پاتر با پسری 11 ساله مواجه میشویم که در 11 سال زندگیاش توسط خاله شوهر خاله و پسر خالهاش تحقیر شده و به او گفته شده پدر و مادرش در سانحه رانندگی مردهاند.
اکنون در تئوری های هری پاتر نه تنها متوجه میشود که پدر و مادرش به قتل رسیدهاند بلکه میفهمد خودش هم جادوگر است و قرار است به زودی وارد مدرسه علوم و فنون جادوگری هاگوارتز به مدیریت یکی از قویترین جادوگران تاریخ یعنی آلبوس پریسیوال وولفریک برایان دامبلدور شود. با نوشتار تئوری های هری پاتر همراه فیگار باشید.
جهانبینی رولینگ
در روند روایی کتابها و تئوری های هری پاتر (که ذیل این تیتر نگاهی کوتاه به نحوه نگارش آنها توسط خانم رولینگ خواهیم انداخت) و همچنین روند روایی فیلمهای 8 گانه هری پاتر ما شاهد فرگشتِ تمام کاراکتر های هری پاتر بودیم.
خانم رولینگ از همسرش طلاق گرفته بود و در خانهای محقر با تنها فرزندش در ادینبورگ زندگی میکرد که هری پاتر و سنگ جادو را نوشت. کتابی که مسیر زندگی ایشان را تغییر داد.
تمام کتابها و جهانبینی و جهان هری پاتر روی میز کافههای این شهر به نگارش درآمد. جالب است بدانید خانم رولینگ در مصاحبهای که با سایت آمازون انجام داده از شباهت شخصیت خود و هرمایونی گفته است. هرمایونی دختری حساس، شجاع، با پشتکار، باهوش، رک و محکم است.
جالب است بدانید جهان هری پاتر و پایانش و اکثر کاراکترهای هری پاتر در همان موقع نگارش کتاب اول در ذهن خانم رولینگ شکل گرفت و ایشان به همین دلیل همیشه و در بعضی مراحل فیلمنامهنویسی و فیلمبرداری در کنار گروه بودند.
در تئوری های هری پاتر ما شاهد شرطهایی نظیر اعمال نظر مستقیم نویسنده رمان روی بازیگرهای شخصیتهای روبیوس هاگرید و آلبوس دامبلدور (در فیلم 1 و 2) هستیم. البته لازم به ذکر است پس از مرگِ ریچارد هریس بالاجبار نقش دامبلدور به مایکل گامبون داده شد.
بیشتر بخوانید:
البته از نظر شخص من توفیقی اجباری بود چون شخصا بازی گامبون را به هریس ترجیح میدهم البته واقف هم هستم که خیلیها برعکس من فکر میکنند اما در نوشتار بعدیام در بخش بررسی شخصیت های هری پاتر که شامل بررسی بازیگران هری پاتر هم میشود برای گزاره خودم ادله اقامه خواهم کرد.
در تئوری های هری پاتر لازم به ذکر است بدانید شخصیت هاگرید هم قرار بود به بازیگر فقید رابین ویلیامز محول شود ولی با مخالفت خانم رولینگ این کاراکتر را رابی کالترین بازی کرد. با نوشتار تئوری های هری پاتر همراه فیگار باشید.
جنگ اول
داستان و تئوری های هری پاتر ازین قرار است: دورانی تاریک، جهان جادوگری را فرا گرفته است. این دوران به واسطه قدرت رسیدن شخصی به نام لرد ولدمورت است.
او طرفدارانی (مرگخورها) برا خود جمع کرده و به واسطه آنها سعی در رسیدن به هدف خود دارد. هدف او چیزی مشابه هدف هیتلر در جنگ جهانی دوم است:
نابودن کردن تمام جادوگرانی که اصیل زاده نیستند. این برای خالص کردن خون جادوگران انجام میشود. هدفی که پیشتر جادوگرانی چون سالازار اسلایترین (که نامِ یکی از چهار گروه مدرسه هاگوارتز هم هست)، گیریندروالد و شاید باورتان نشود اما خودِ آلبوس دامبلدور هم آن را داشتهاند.
بیشتر بخوانید:
در تئوری های هری پاتر سه نوع جادوگر داریم (از جهت خلوص خون). کسی که خالص باشد (هم پدر و هم مادرش جادوگرند)، کسی که نیمه خالص است (یکی از والدینش جادوگرند)، کسی که ماگل (مشنگل) زاده است یعنی هیچ یک از والدینش جادوگر نیستند. هدف لرد ولدمورت نابود کردن مشنگزاده ها بود.
او میخواست پس ازین کشتار مدرسه هاگوارتز و قدرت را (وزارت سحر و جادو) به دست بگیرد و قوانین دنیا بر اساس تفکر او و همفکرانش تعیین شوند که در تئوری های هری پاتر به این پی میبریم.
اما در موقعیتی که ابدا فکرش را هم نمیکرد تا ورطه نابودی کشیده میشود. تئوری های هری پاتر ازین قرار است: گوی پیشگویی به ولدمورت اطلاع از به دنیا آمدن پسری میدهد که قرار است ولدمورت را نابود کند.
او پس از بررسی متوجه میشود که لیلی و جیمز پاتر در همان روز موعود بچهدار شدهاند. ولدمورت سراسیمه به دره گودریک (محلی زندگی والدین هری پاتر و آلبوس دامبلدورِ جوان و گودریک گریفیندور و…) میرود.
همان طور که در نوشتار تئوری های هری پاتر گفته شد او پدر و مادر هری را میکشد اما وقتی طلسم را به سمت هری نشانه میرود در اتفاقی نادر طلسم کمانه میکند و به خود ولدمورت اصابت میکند و او ناپدید میشود.
دلیل این اتفاق جادوی اساطیریای است که پیشتر لیلی (مادر هری) به کار میبرد. لیلی پیش ازینکه ولدمورت او را بکشد با این جادو جان خود را به هری میدهد و پس از اینکه لردِ سیاه هری را طلسم میکند جادوی لیلی عمل میکند و هری جان سالم بدر میبرد. با نوشتار تئوری های هری پاتر همراه فیگار باشید.
پسری که زنده ماند
هری پاتر جان سالم بدر میبرد اما روی پیشانیش نشانهای میماند. زخمی که فقط یک زخم نیست بلکه حاوی فکت های هری پاتر است. زخم ابتدا قرار بود وسط پیشانیاش باشد اما با اعمال نظر رولینگ کمی به سمت شقیقه راستش منحرف شد (در کتاب اشارهای به محل دقیقش نشده). در این اتفاقی که بین هری و ولدمورت میافتد بخشی از تواناییهای لرد سیاه به هری منتقل میشود.
تواناییهایی که هری یکی یکی با آنها آشنا میشود. از میان آنها میتوان به توانایی گفتگو با مارها اشاره کرد. هری مانند سالازار اسلایترین (نماد گروه اسلایترین هم مار است) و ولدمورت مار زبان است. در تئوری های هری پاتر این ویژگی را تنها جادوگران بدنام تاریخ داشتهاند.
بیشتر بخوانید:
در تئوری های هری پاتر میبینیم چیزهایی که از لرد سیاه به هری منتقل میشود در مار زبانی خلاصه نمیشود. چیزهای مهمتری به هری منتقل میشود که در انتهای فیلم و کتاب هری پاتر آنها را میشناسیم که در ایستراگ های فیلم هری پاتر به آن اشاره خواهم کرد.
حالا هری 11 سالش شده و در دنیای جادوگری اسم و رسمی دارد. درین 11 سال اثری از لرد سیاه نبوده و با ورود هری به مدرسه هاگوارتز اتفاقاتی میافتد که متوجه میشویم ولدمورت قصد برگشتن به حیات عادی را دارد.
در نوشتار تئوری های هری پاتر قصد ندارم قصههای هریپاتر و سنگ جادو و تالار اسرار و آزکابان و… را روایت کنم. برای دانستن خلاصه داستان های هری پاتر کافیست نگاهی به ویکیپدیا بیندازید. در اینجا قصد دارم به فکت های هری پاتر اشاره کنم و وارد عمیقترین ایستراگ های هری پاتر شوم. با نوشتار تئوری های هری پاتر همراه فیگار باشید.
هری علیه ولدمورت
جبر در فلسفه هر آنچیزی است که شما در مقابلش اختیار ندارید. در شق دومِ منطق و گزارههای سهگانه فلسفی ما با الف با ب مساوی نیست (اصل عدم تناقض) مواجه میشویم. خود جبر هم چنین گزارهای است. یا جبر هست یا نیست. شق سومی نداریم. یعنی گزینهای نداریم که درآن هم جبر باشد هم نباشد.
شاید تنها کسی که در طول داستان های هری پاتر جبر باور است و روی رودخانه جبر شنا میکند دامبلدور است. درین بخش میتوان به فکت های هری پاتر اشاره کرد و تئوری های هری پاتر را بررسی کرد.
بیشتر بخوانید:
در ابتدای کتاب و فیلم 1 (هری پاتر و سنگ جادو) وقتی مکگونگال به دامبلدور میگوید دورسلیها از پس بزرگ کردن هری برنمیآیند دامبلدور در دیالوگی تاویلپذیر اشاره به هم خون بودن هری و خالهاش پتونیا میکند که بعدا مشخص میشود دلیلش چیست: خون پتونیا میتواند از هری محافظت کند.
در ادامه دیالوگ دیگری از پروفسور دامبلدور میشنویم که فحوای کلامش این است: “هری باید همینجا بماند تا وقتش برسد.” معنای این دیالوگ هم در فیلم 8 و کتاب هری پاتر و یادگاران مرگ مشخص میشود.
با توجه به تئوری های هری پاتر دلیل محافظت خون خاله پتونیا از هری چیزی جز همان طلسم لیلی (مادر هری) نیست. آن طلسم افسانهایِ مادرِ هری به خون ربط دارد و این همان دلیلی است که در این حدودا 16 سالی که هری در خانه خالهاش در پریوت درایو زندگی کرد، چه مرگخوارها و چه خود لرد سیاه جرات حمله به آن خانه را نداشتند.
در تئوری های هری پاتر معنای “هری باید همینجا بماند تا وقتش برسد” هم یکی از مهمترین ایستراگ های هری پاتر است. این بدین معنی است که هری باید کشته شود. دلیلش هم همان ایستراگ هری پاتر بود که پیشتر عرض کردم.
وقتی ولدمورت هری را طلسم کرد چیزهایی فراتر از مار زبانی به هری منتقل شد. بعد از طلسم ولدمورت هری خودش تبدیل شد به چیزی که در داستان های هری پاتر به آن “جان پیچ” میگویند. با نوشتار تئوری های هری پاتر همراه فیگار باشید.
جان پیچ (Horcrux)
در تئوری های هری پاتر هورکراکس یا همان جان پیچ شیای است که جادوگر تاریکی تکهای از روح خود را در آن پنهان میکند، تا جاودانه شود. هورکراکسها تنها پس از ارتکاب قتل که از عالیترین کارهای خبیث است میتوانند ایجاد شوند. با این روش پس از مرگ هم میتوان به دنیا برگشت.
روند ایجاد هورکراکس مشمول یک طلسم (عموما آواداکِداورا) و یک عمل وحشتناک است که بلافاصله پس از انجام قتل انجام شود. با توجه به اینکه هورکروکسها برای کسانی که آنها را ساختهاند ارزشمند هستند معمولا اقدامات محافظتی شدیدی برای جلوگیری از سرقت یا تخریب آنها انجام میشود.
از آنجایی که این کار به شدت خبیث و غیر انسانی است کمتر جادوگری در تاریخ دست به آن زده است. ما و هری پاتر در کتاب و فیلم 6 (هری پاتر و شاهزاده دورگه) متوجه میشویم که لرد ولدمورت دست به چنین کاری زده است.
او قبل از آن سانحه در دره گودریک (خانه جیمز و لیلی پاتر) 7 جان پیج از خود بجا گذاشته بود. روش ساخت جان پیج را هم پیشتر با توجه به هوش بالای خود و راهنمایی پروفسور هوریس اسلاگهورن یاد گرفته بود.
رولینگ هرگز توضیح واضحی در مورد نفرین (طلسم) مخصوص ساختن هورکراکس نداده است و تئوری های هری پاتر در این باب بسیار است. در کتاب هری پاتر و یادگاران مرگ هرمیون گرنجر این نفرین را در کتابی به نام “اسرار سیاهترین جادوها” مییابد.
بیشتر بخوانید:
تعداد هورکراکسهایی که یک جادوگر قادر به ساختن آنها است هیچ محدودیتی ندارد. با این حال، همانطور که روح خالقِ هورکراکس بیشتر و بیشتر تقسیم میشود، جادوگر خصوصیات انسانی خود را از دست داده و تکههای روحش بی ثباتتر میشوند.
در تئوری های هری پاتر یک هورکراکس به دست خالق خود نیز قابل نابودی است. به شرطی که جادوگر سازنده آن از قتلی که بابت ساختن هورکراکس انجام داده کاملا پشیمان شود. رنج و دردی که این پشیمانی ایجاد میکند، باعث از بین رفتن تکه روح قرار گرفته درون هورکراکس شده و حتی ممکن است منجر به نابودی خود جادوگر نیز بشود. با نوشتار تئوری های هری پاتر همراه فیگار باشید.
جان پیچهای لرد ولدمورت
1.هری پاتر
همانطور که عرض کردم هری با کمک دامبلدور و سوِروس اسنیپ متوجه شد که خودش جان پیچ است. در پارت دوم فیلم یادگاران مرگ هری پی میبرد که ولدمورت باید او را بکشد و با پای خودش به نزد ولدمورت میرود تا کشته شود.
تا آخرین جان پیچ از بین برود و ولدمورت ضعیفتر شود (البته بعد از اینکه جان پیچِ هری به دست خود لرد سیاه نابود میشود ناگینی، مارِ ولدمورت که جان پیچ است زنده است).
درد نهایت ولدمورت هری را طلسم میکند اما چیزی که نابود میشود جان پیچ است نه خود هری. با نوشتار تئوری های هری پاتر همراه فیگار باشید.
2.حلقه پدر بزرگ تام ریدل
آنانی که با داستان های هری پاتر آشنایی دارند میدانند که نام واقعی لرد ولدمورت، تام مارولو ریدل است. این حلقه متعلق به پدر بزرگ او یعنی مارولو بود که او تبدیل به جان پیچش کرد.
تام ریدل در دوران تحصیل در هاگوارتز این حلقه را به دست میکرده اما عاقبت آن را درون کلبه خانواده مادریاش پنهان میکند. آلبوس دامبلدور در زمانی مابین وقایع هری پاتر و محفل ققنوس و هری پاتر و شاهزادهی دورگه این حلقه را درون جعبهای طلایی پنهان شده زیر تختههای کف کلبه گانتها پیدا میکند.
ما اما در فیلم و کتاب 6 کشف میکنیم که آلبوس دامبلدور حلقهای قدیمی را که متعلق به پدربزرگ تام ریدل مارولو بوده است، نابود کرده. متاسفانه این صحنه در فیلم نشان داده نشده است و از تفاوت کتاب و فیلم هری پاتر محسوب میشود.
اتفاقی که برای بسیاری از سکانسهای ارباب تاریکی افتاده است (در کتاب هست و در فیلم نه). در ادامه به تفاوتهای جذاب بین کتاب و فیلم اشاره خواهم کرد.
دامبلدور در تلاش برای نابودی جان پیچِ حلقه به طلسمی دچار میشود که طی ۱۲ ماه او را خواهد کشت (این مسله در آخر پارت دوم یادگاران مرگ کشف میشود).
بیشتر بخوانید:
پیشتر رولینگ جوری القا کرده بود که سِوِروس عمدا و از روی خباثت و تعهد به ارباب تاریکی دامبلدور را میکشد. بله! برای کسانی که نمیدانند باید عرض کنم که آلبوس دامبلدور به دست سوروس اسنیپ (معتمدِ همیشگیش و کسی که در هر اتفاقی به همه میگفت: بگویید سوروس بیاید) کشته شد.
اما بعدا مشخص میشود سوروس به درخواست خود دامبلدور او را میکشد. چون ذاتا او قرار است بمیرد. دامبلدور مانند سیرویس بلک (پدر خوانده هری) یک انقلابی تمام و کمال است. او در مسیر انقلاب جان خود را فدا میکند.
اما دلیل این درخواست وامبلدور از سوروس چیست؟ اعتماد بیشتر از پیشِ لرد سیاه به سوروس و رهایی دراکو ازین تصمیمی که پیشتر برای او گرفته شده بود: کشتن آلبوس دامبلدور توسط دراکو.
او میداند که دراکو ملفوی مامور شده تا او را به قتل برساند بنابراین از اسنیپ میخواهد که او را بکشد. آنطور که به نظر میآید نابود کردن این جان پیچ (حلقه) کار سادهای بوده است.
اما عواقب بزرگی هم به دنبال داشته (مرگ دامبلدور) که اگر شخص خردمندی مثل دامبلدور برای نابودی آن اقدام نمیکرد شاید این عواقب حتی بدتر هم میبودند. با نوشتار تئوری های هری پاتر همراه فیگار باشید.
3.ناگینی
ناگینی حیوان دست آموز ولدمورت است و ولدمورت تا آخرین لحظات او را نزدیک خود نگه میدارد. کشتن او با در نظر گرفتن این حقیقت که ناگینی کمتر اربابش را تنها میگذارد کار سختیست و او رقیب سرسختی برای هری و رفقا محسوب میشد.
در پارت اول یادگاران مرگ شاهد هستیم ناگینی خیلی به کشتن هری و هرمیون نزدیک میشود (در صحنهای که ناگینی به شکل باتیلدا بگشات در آمده است).
در نهایت کسی که ناگینی را میکشد نویل لانگباتمی است که در طی داستان هری پاتر شاهد فرگشتِ عطیمی در او هستیم. هری پیشتر به نویل تذکر داده که باید مار را بکشد و نویل هم درست در لحظهای که مار قصد دارد رون و هرمیون را ببلعد سر او را قطع میکند.
شخصیت ناگینی از شخصیتهای اصلی دنیای هری پاتر است. او مار وفادار لرد ولدمورت و موجودی نزدیک به اوست. او موجودی مرموز است که در طی مجموعه هری پاتر داستانِ خود را داراست.
طرفداران عملا معتقدند که لرد ولدمورت ابتدا در زمانی که به آلبانی تبعید شده بود (بعد از شکست وی در 1981) به پیش ناگینی آمد. رولینگ ولدمورت را به عنوان موجودی شبحوار که توسط ایجاد ارتباط با حیوانات (خصوصا مارها) توانسته بود در جنگل زنده بماند توصیف میکند.
بیشتر بخوانید:
جنبه دیگر از شخصیت ناگینی که رولینگ به صورت واضح بیان میکند تمایل مشتاقانه وی به ولدمورت است. او پس از مرگ برتا جنکینز در سال 1994 تبدیل به جان پیچ ولدمورت شد. این از تفاوت کتاب و فیلم هری پاتر است.
همچنان که روح ناگینی با ولدمورت درهم میپیچید ارتباط او با ولدمورت آنچنان صمیمی میشود که جادوگرانی مانند دامبلدور مشکوک میشوند که او تبدیل به یک جان پیچ شده است.
جنایات گریندلوالد نخستین بخش از گذشتهی ناگینی است (گرچه بخشی از پاترهدها همچنان معتقدند که مار بوآیی که در اولین کتاب هری به او کمک کرد تا آزاد شود همان ناگینی بوده که از نظر من تئوری احمقانهای است).
ناگینی قبلا یک زن زیبارو بود و چنان که Claudia Kim (بازیگر نقش ناگینی در فیلم جنایات گریندلوالد) میگوید:
او نفرین شدهای است که میتواند به خواست خود تبدیل به مار شود ولی درنهایت دیگر نتوانست تا به حالت انسانی بازگردد.
رولینگ در توئیتی جواب طرفداری را که پرسید: تفاوت میان یک جانورنما (جادوگری که میتواند به خواست خود به یک حیوان تبدیل شود مانند سیریوس بلک و پروفسور مکگونگال) و ناگینی (که از نوع مالدیکتوس محسوب میشود) چیست؟ را این گونه داد:
تغییر شکل آرام به صورت یک حیوان فراتر از کنترل آنها (مالدیکتوسها) است گرچه سرنوشت آنها تبدیل شدن به موجودات شیطانی نیست. مالدیکتوسها همواره زنان هستند، درحالی که جانورنماها میتوانند مرد هم باشند.
مالدیکتوس از زمان تولد یک نفرین خونی را با خود حمل میکند نفرینی که از مادر به دختر انتقال مییابد. کلودیا کیم در مورد نقش خویش میگوید: «او (ناگینی) گاهی حس میکند که این تغییرشکل قابل کنترل نیست. او در لحظهای مجبور به تغییر شکل دائمی (به صورت مار) خواهد شد و تا زمانی که انسان است تحت این فشار است که زمان کمی دارد. با نوشتار تئوری های هری پاتر همراه فیگار باشید.
4.دفترچه خاطرات تام ریدل
در کتاب و فیلم 2 (هری پاتر و تالار اسرار) هری با اولین جان پیج (اگر خودش را حساب نکنیم) مواجه میشود و نادانسته او را با نیش باسیلیسک نابود میکند. اولین جان پیچی که هری با آن مواجه میشود دفترچه خاطرات قدیمی تام ریدل (لرد ولدمورت) است.
البته شاید بهتر باشد بگویم اولین باری که هری این جان پیچ را میبیند وقتی است که لوسیوس مالفوی (پدر دراکو) در کوچه دیاگون آن را در خریدهای جینی جاسازی میکند.
بعد از یک سری کش و قوس در تالار اسرار هری پاتر و رونالد ویزلی این دفترچه را در دستشویی میرتل گریان پیدا میکنند و هری به شک میافتد که این دفترچه (که شامل صفحاتی سفید است) مرموز است.
بعد از مدتی معلوم میشود که با نوشتن در این دفترچه سفید تام ریدل دانش آموزی که پنجاه سال در هاگوارتز دانشآموز بوده جواب میدهد و روح ولدمورت نوجوان در آن حضور دارد.
بیشتر بخوانید:
بعدا هری پی میبرد که روح تام ریدل یا همان ولدمورت (جان پیچ) با فریب جینی ویزلی باعث باز شدن در تالار اسرار و حمله به مشنگ زادهها میشود.
بار دوم این دفترچه در کتاب هری پاتر و شاهزاده دورگه ظاهر میشود. در این کتاب آلبوس دامبلدور به این قضیه پی میبرد که این دفترچه یکی از هفت جان پیچهای لرد ولدمورت میباشد که توسط هری پاتر از بین رفته است.
در انتهای تالار اسرار میبینیم (یا میخوانیم) که تام ریدل با خوردن جوهره زندگی جینی ویزلی خیلی به موفقیت نزدیک شده است اما درست در آخرین لحظه هری با کمک ققنوسِ دامبلدور جلویش را میگیرد. سپس نیش باسیلیسک را در دفترچه فرو میکند و دفترچه نابود میشود. با نوشتار تئوری های هری پاتر همراه فیگار باشید.
5.نیمتاج ریونکلا
در پارت دوم یادگاران مرگ هری پاتر و رون (تلفط ران به نظر صحیحتر میرسد اما خب ما پاترهدها برخی غلطها را مدیون خانم ویدا اسلامیه هستیم) ویزلی و هرمیون گرنجر به هاگوارتز برمیگردند و خود را برای نبرد نهایی آماده میکنند.
این در حالیست که همچنان به دنبال دیگر جان پیچهای ولدمورت هستند. آنها باور دارند این جان پیچها در قلعهای که ارباب تاریکی برای هنرهای دفاع در برابر جادوی سیاه سالهای پیش ساخته بود، پنهان شده است.
هنگامی که نهایتا محل نیمتاج را به کمک روحِ دختر روونا ریونکلا پیدا میکنند به اتاق ضروریات برمیگردند و در نتیجه این کار خیلی به مرگ نزدیک میشوند.
بیشتر بخوانید:
هنگامی که به اتاق وارد میشوند دراکو به همراه کراب و گویل سعی میکنند به آنها حمله کنند و مانع از فرارشان شوند. کراب با از دست دادن کنترلش بر روی یکی از طلسمهایی که در حال اجرایش است میمیرد و آنها نهایتاا موفق میشوند و تاج با کمک شعله های آتش نابود میشود.
ریونکلا نام یکی از چهار گروه هری پاتر است که در ادامه به فلسفه هر چهارتای آنها خواهیم پرداخت: هافلپاف، ریونکلا، گریفیندور و اسلایترین. از جذابترینِ ریونکلاییها میتوانم به لونا لاوگودِ دوستداشتنی اشاره کنم که در ادامه به تفصیل در مورد شخصیت او و بقیه آدمهای داستان های هری پاتر خواهم گفت. با نوشتار تئوری های هری پاتر همراه فیگار باشید.
6.جام هلگا هافلپاف
در هری پاتر و سنگ جادو به این جان پیچ تا حدودی اشاره شده است. در کتاب هاگرید تاکید میکند که وارد شدن به گرینگوتز غیرممکن است و آدم باید دیوانه باشد که چیزی را از بزرگترین بانک جهان جادوگری بدزدد.
تا قبل از پارت دوم یادگاران مرگ این حرفها به فراموشی سپرده شدهاند اما در این قسمت شاهد هستیم که هری رون و هرمیون به کمک گریب هوک (جِن هستند ایشون) به صندوق بلاتریکس لسترنج (بعدا به این شخصیت جذاب هم خواهم پرداخت) دسترسی پیدا میکنند. لرد ولدمورت این هورکراکس را به بلاتریکس لسترنج میسپارد و لسترنج آن را در صندوق امانات خانوادگی خود در بانک گرینگوتز پنهان میکند.
بیشتر بخوانید:
در این ماموریت آنها در معرض آتش اژدها قرار میگیرند و جانشان به خطر میافتد اما خوشبختانه نهایتا موفق میشوند به همراه جام هلگا هافلپاف از آنجا خارج شوند و جان سالم به در ببرند. کمی بعدتر هرمیون (همان هرمایونی و همان لطف خانم ویدا اسلامیه) و رون آن را به تالار اسرار میبرند و با کمک نیش باسیلیسک آن را نابود میکنند.
لرد ولدمورت این هورکراکس را بوسیلهی قتل هپزیبا اسمیت، صاحب اصلی جام به وجود میآورد. هپزیبا اسمیت یکی از نوادگان دور هلگا هافلپاف بوده است. تام ریدل بعد از قتل هپزیبا اسمیت و دزدیدن این جام طوری خاطرات جن خانگی او را دستکاری میکند که به دروغ به قتل اربابش اعتراف کند. با نوشتار تئوری های هری پاتر همراه فیگار باشید.
7.گردنبند سالازار اسلایترین
تام ریدل با استفاده از جام آویزی که زمانی متعلق به یکی از موسسان هاگوارتز سالازار اسلیترین بوده و بعدها به مادرش مروپ گانت به ارث میرسد چهارمین (به ترتیب زمان ساخت) هورکراکس خود را میسازد. او این هورکراکس را به وسیله قتل یک ولگرد مشنگ به وجود میآورد.
ما اولین بار این جام آویز را در خانهی سیریوس بلک و در هری پاتر و محفل ققنوس میبینیم. این هورکراکس در فصل نوزدهم هری پاتر و یادگاران مرگ توسط رون ویزلی نابود میشود.
جام آویز سالازار اسلیترین نسل به نسل میان نوادگان او چرخیده و عاقبت به دست مروپ گانت میرسد. وقتی شوهر مروپ او را ترک میکند مروپ این جام آویز را به قیمت بسیار پایین ده گالیون به فروشنده بورگین و بورکز میفروشد. سپس هپزیبا اسمیت این جام آویز را از همین مغازه خریداری میکند.
تام ریدل این جام آویز را بعد از قتل هپزیبا اسمیت به همراه جام هلگا هافلپاف میدزدد. او بعد از ساختن این هورکراکس آن را درون غاری که زمان کودکی به آن رفته بوده پنهان میکند. حفاظهای جادویی این غار عبارتند از: دری که تنها با چشیدن خون باز میشود، یک قایق جادویی، و یک دریاچه پر از دوزخیها.
بیشتر بخوانید:
از تفاوت کتاب و فیلم هری پاتر: رگیولوس بلک (R.A.B، برادر سیریوس) که زمانی از مرگخواران لرد ولدمورت بوده است بعد از پشیمانی از کارهای خود از ماجرای این هورکراکس و مخفیگاه آن باخبر میشود. او برای نابودی لرد ولدمورت به همراه جن خانگیاش کریچر از حفاظهای جادویی این هورکراکس گذشته و آن را میدزدد.
با اینکه رگیولوس بلک به دست دوزخیهای محافظ هورکراکس کشته میشود کریچر جام آویز را با موفقیت از غار خارج کرده و آن را در خانه شماره دوازده میدان گریماولد پنهان میکند.
این جام آویز سالها در همین خانه باقی میماند تا اینکه با اوج گرفتن دوباره لرد ولدمورت و تبدیل شدن این خانه به مقر محفل ققنوس ماندانگاس فلچر این جام آویز را میدزدد.
زمانی که دلورس آمبریج ماندانگاس فلچر را به جرم فروش اموال دزدی دستگیر میکند فلچر این جام آویز را بعنوان رشوه به او میدهد و خودش را آزاد میکند.
دو سال بعد، هری، رون و هرمیون با نفوذ به وزارت سحر و جادو، به دفتر کار دلورس آمبریج دستبرد زده و جام آویز را میدزدند. کمی بعدتر رون مانع خفه شدن هری پاتر به دست جام آویز میشود.
تکه روح درون جام آویز با نشان دادن توهمی از علاقه میان هرمیون گرنجر و هری پاتر قصد تسخیر کردن رون ویزلی را داشت اما رون مقاومت کرده و آن را بوسیلهی شمشیر گودریک گریفیندور نابود میکند.
با توجه به تئوری های هری پاتر که مطرح شد تعداد جان پیچهایی که خود ولدمورت درست کرده 6 عدد است (بجز هری که ناآگاهانه جان پیچ میشود). جان پیچ هفتم همانی است که پیشتر ولدمورت برای دوباره جان گرفتن از آن استفاده کرده است. این از حقایق پنهان هری پاتر محسوب میشود.
بعد از انتشار آخرین کتاب مجموعهی هری پاتر بسیاری جام آویز سالازار اسلیترین را از نظر اثرات منفیای که بر روی دارندهاش میگذاشت، مشابه حلقهی یگانه فیلم و کتاب ارباب حلقهها دانستند.
اما در ورای این جان پیچها ولدمورت به دنبال شیئی بود تا قدرت کامل را بدست آورد. او به دنبال ابر چوبدستی بود. چوبدستیای که در اختیار دامبلدور بود. ابر چوبدستی از یادگاران مرگ است که در ادامه به آنها اشاره خواهم کرد.
یادگاران مرگ
یادگاران مرگ (Deathly Hallows) سه شی جادویی بسیار قدرتمند هستند که طبق افسانه توسط مرگ خلق شدهاند و به هر یک از سه برادر از خانواده پورل داده شدهاند.
این سه شامل یک چوب جادوی قدرتمند و بینظیر به نام چوبدستی اِلدِر (قویترین چوبدستی جهان)، یک سنگ با توانایی احضار روح مردگان به نام سنگ رستاخیز و شنلی با قابلیت پنهان کردن کاربر به نام شنل نامرئی است.
طبق داستان افسانهای آنتیوک پورل (صاحب چوبدستی) و هم کادموس پورل (صاحب سنگ) پایانهای بدی داشتند ایگنوتوس پورل که خواهان شنل بود پاداش گرفت.
بنا بر افسانهها کسی که این سه اثر را در اختیار داشته باشد ارباب مرگ میشود. دامبلدور به هری گفته بود که او و گلرت گریندلوالد (در ادامه به او و رابطه عاطفی خاصش با دامبلدور خواهم پرداخت) باور داشتند که فرد گردآورنده این سه یادگار شکستناپذیر خواهد بود.
داستان یادگاران مرگ در ابتدا توسط بیدل برد بیان شد و به دنبال آن این افسانه از خانوادهای به خانواده دیگر منتقل شد. تعداد کمی از جادوگران باور داشتند که یادگاران مرگ اشیای واقعی هستند. از جمله آنها لونا و پدرش عزیزش زنوفیلیوس هستند.
تاکنون هیچکس به جز هری پاتر موفق نشده تا هر سه یادگار مرگ را تحت فرمان خود داشته باشد هر چند که او هرگز همه آنها را همزمان در اختیار نداشت. آلبوس دامبلدور نیز هر سهی آنها را در اختیار داشت اما نه همزمان چرا که او هرگز مالک واقعی شنل نبود.
در نوشتارهای بعدی به جزئیات بیشتری از همه شخصیت های هری پاتر (بسیاری را از جمله هدویک، ویزلیها، مودی و… هنوز اشاره نکرده ام)، جزئیات جنگهای اول و دوم، تاریخچه هاگوارتز، ماجرای فرزند نفرین شده، پایان هری پاتر و انتهای جنگ دوم و 19 سال بعد از آن و تمام حقایق پنهان دنیای هری پاتر خواهم پرداخت.
بیشتر بخوانید:
- بهترین فیلم ها و سریال های شبیه
- بهترین فیلم های شبیه Dune
- بهترین فیلم های شبیه After
- بهترین سریال های شبیه واکینگ دد 2021
- بهترین فیلم های شبیه ونوم (Venom)
- بهترین سریال های شبیه See (دیدن)
- بهترین فیلم های شبیه Halloween Kills
- بهترین فیلم ها و سریال های شبیه Squid Game (2021)
- بهترین انیمه های شبیه Squid Game
- بهترین سریال های شبیه سریال مانی هیست
از همراهی شما تا انتهای نوشتار تئوری های هری پاتر سپاسگزار هستیم. حتما ما را با نظرات خود در رابطه با این نوشتار آگاه کنید. شما میتوانید به عنوان نویسنده مهمان در سایت فیگار عضو شوید و علاوه بر اشتراک نظرات خود در رابطه با مقالهها، نقدها و مطالب خودتان را نیز انتشار دهید. برای مطالعه فراخوان مرتبط با آن بر روی لینک نویسندگی مهمان کلیک نمایید.
خیلی خوب و نکته سنج بود خیلی چیزهاشو نمیدونستم مخصوصا در مورد ولدمورت و دامبلدور ممنون ازتون
ممنون که خوندینش
خیلی جالب و عالی بود ممنون از این همه دقت و مهارت افرین فقط قسمت های بعدیش کجاست ؟؟
حقیقتا رون به هری ترجیح میدم واقعا قشنگ طراحیش کرد هری یکم لوس میزد و ولی خب دارن شاون(حماسه دارن شان) بیشتر دوس دارم، اما به نظرم اصلا جادوگراش به قدرتمندی سابرینا یا وینکس نبودند